پشت پرده دست و پا زدن غرب برای طبیعی نشان دادن همجنس گرایی و علت اختراع و کشفیات علمی و نظریه پردازی های سخیف برای حمایت از همجنس بازی چیست؟ برای پاسخ به این سؤال با گزارش ویژه مشرق همراه شوید…

در طی دو دهه گذشته با ابداع روش های نوینی برای بررسی ماده زنتیکی انسان، پیشرفت های بزرگی در این شاخه از علوم طبیعی انجام شده است. از آنجا که تمامی پیشرفت های علمی بشر در زمینه های مختلف اکثرا به نوعی مورد سوء استفاده استیلاجویان جهانی قرار گرفته است؛ در زمینه علم ژنتیک نیز با گونه ای از سوء استفاده علمی برخورد می کنیم که به طرز بی شرمانه ای جهت گیری های فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارد.

 

سوء استفاده از گزارش های علمی

حمایت مالی و تبلیغاتی دنیای غرب از همجنس بازی جهت اشاعه خانواده ستیزی و تولید نسل به حدی برای سردمداران آن اهمیت دارد که حتی ساحت علم را نیز به پای این معرکه ضد اخلاقی باز کرده و از مفاهیم آن برای توجیه سیاست های خود بهره می برند. با این که علم ژنتیک و تحقیق در مورد ماده ژنتیکی جانداران خدمات بزرگی برای بشر انجام داده است اما دستگاه فرهنگ سازی جهانی حتی از این علم نیز برای رسیدن به اهداف خود سوء استفاده کرده و از اوایل دهه نود قرن بیستم میلادی برای توجیه و طبیعی نشان دادن مشکل روانی-رفتاری همجنس بازی در برخی از افراد جامعه بشری از آن بهره برده است.

 

من در حالی که همجنسبازم مسیحی هم هستم (تفاوتی با شما ندارم)!

دستگاه تبلیغاتی نظام فرهنگ سازی غرب سعی می کند همجنس گرایی را به جای موضوعی محیطی و یا حداقل محیطی_ژنتیکی به صورت پدیده ای صرفا ژنتیکی توصیف کند تا راه بر هرگونه پرسشگری در این مورد بسته شود. با نگاهی کاوشگرانه به مقالات علمی منتشر شده مرتبط، یک فرد بی طرف هیچ گاه با آن سطح از تاییدهای روشن و شفافی که بتواند موجب چنین هیاهوی پر پروپاقرصی در مورد ژنتیکی بودن همجنس بازی شود؛ روبرو نخواهد شد. گاهی حتی با وارونه جلوه دادن تحقیقات توسط بنگاه های مدافع همجنس بازی هم روبرو می شویم.

برای مثال طی اولین پژوهش هایی که بر روی تفاوت مغزی همجنس بازان با افراد سالم انجام گرفت این تفاوت در همجنس بازان مبتلا به بیماری ایدز بررسی شده بود که هیچگاه هم با مطالعات دقیق تر تایید نشد. ولی با وجود این که بیماری ایدز نیز در این افراد یک فاکتور تعیین کننده در مسیر تحقیقات محسوب می شد دستگاه تبلیغاتی مدافع همجنس بازی در هیاهویی آشکار شروع به دم زدن از تفاوت مغزی همجنس بازان با افراد عادی کرده و خواهان احترام به این تفاوت های طبیعی شد!

 

نمونه ای از ژاژخایی های به اصطلاح علمی که از زن های همجنسگرایی صحبت می کند!

 

در یک سری سوء استفاده دیگر از گزارش های علمی، مقالات مربوط به تاثیر هورمون های جنسی در گرایش جنسی افراد دست مایه تقلا برای سر هم کردن پشتوانه علمی برای طبیعی نشان دادن تفاوت همجنس بازان با دیگر افراد شد. در حالی که این تحقیقات به تاثیر گذرای افزایش یا کاهش برخی هورمون ها در بدن زن و مرد اشاره داشتند و راهکارهای درمانی برای تعدیل گرایش های مقطعی به وجود آمده را ارائه می دادند پادوهای غلط انداز پروپاگاندای دفاع از همخوابگی همجنسان شروع به تفسیر علمی (؟!) نتایج این پژوهش ها کرده و همجنس بازی را نتیجه تفاوت طبیعی سطح هورمون های افراد معرفی کرد که نمی توان در مورد آن از افراد پرسش کرد!

 

 

سوء استفاده از علم ژنتیک

ژنتیکی جلوه دادن همجنس گرایی از طریق استناد به برخی از گزارش های فاقد صلاحیت های لازم از سال 1993 با گزارشی از دكتر دین هامر آغاز گردید. او در گزارش خود نشانگرهای مرتبط با DNA در كروموزوم X را با گرایش جنسی مردان ارتباط می داد. پس از این گزارش تحقیقات مختصری در این زمینه انجام شد ولی هیچگاه دنیای علم به نتیجه قطعی و مطمئنی در این زمینه نرسید و ژنتیکی بودن مشکل روانی- محیطی همجنس گرایی در افراد هیچگاه تایید نشد. در ادامه تحقیقاتی بر روی کروموزوم های 7، 8 و 10 نیز انجام شد اما اظهار نظرها هیچگاه از گمانه زنی و حدس و گمان و تعابیر و تفاسیر فراتر نرفت.

 

ورق پاره های چاپ شده با پول صهیونیسم با ربط دادن همجنس بازی به

مولکول دی ان آ در تلاش برای سلب مسئولیت از همجنس بازان هستند.

 

با توجه به این که ژنتیک و محیط بر هم دیگر تاثیر می گذراند یکی از سوالات اساسی در مورد ژنتیکی بودن همجنس گرایی این است که اگر هم تفاوتی در بخشی از کروموزوم های افراد همجنس گرا با افراد عادی وجود داشته باشد چرا نتوان چنین مطرح کرد که این تفاوت در ساختار یا عملکرد ژنی، خود معلول رفتار و گرایش فرد بوده است و نه عامل آن. همچنان که برای مثال ژن های مربوط به هورمون های ساختن شیر در زنان هنگامی فعال می شوند که نوزادی در کنار آنها بوده و آن مادر رابطه عاطفی با آن نوزاد داشته باشد که در این صورت حتی اگر آن نوزاد از آن خود فرد هم نباشد عملکردهای ژنی مربوطه و هورمون های ساختن شیر در بدن زن فعال خواهند شد.

مسلم است که اگر در آن حالت فعالیت برخی ژن های چنین زنی با زن دیگری که با نوزادی در ارتباط نیست مقایسه شود تفاوت هایی دیده خواهد شد. اما هیچگاه هیچ عاقلی نخواهد پذیرفت که این دو زن به طور بنیادی دو سیستم متفاوت ژنتیکی هستند. با این حال برنامه ریزان متلاشی کردن بنیاد خانواده از کوشش های خود و انجام جعل ها و پراکنده گویی و یاوه بافی ها دست بر نداشته و تا کنون نیز با پر رویی تمام به سعی و تلاش خود برای طبیعی وانمود کردن همجنس بازی و دست و پا کردن توجیهات علمی برای آن ادامه داده اند.

 

من همجنس باز متولد شده ام (و بی گناهم!)

یکی دیگر از سوالات ساده ای که از مدافعان ژنتیکی بودن همجنس گرایی پرسیده می شود و همیشه نیز بی جواب مانده و گاهی پاسخ های محیرالعقولی برای آن دست و پا می شود این است که بر اساس تئوری تکامل که عمود خیمه زیست شناسی نوین را تشکیل می دهد صفات فاقد نفع برای جاندار طی تناسل و توالد از او حذف می شوند. اگر همجنس بازی امری ژنتیکی است با توجه به اینکه هیچ همجنس بازی به تولید نسل نمی پردازد و این پدیده نیز برای بشر نفعی ندارد چرا در طول صدها هزار سال تکامل در سیستم ژنتیکی بشر حفظ شده است؟!

 

مرد همجنس گرا ژن های خود را به طور غیر مستقیم حفاظت می کند؟؟!!!

 

در پاسخ به این سوال گاهی نوشته ها و بیانات نشخوارکنندگان دفاع علمی از همجنس بازی به حدی پا را از حیطه (بی) سوادی کم عمق خود فراتر می نهند که افراد مطلع و آگاه در وسعت وقاحت مدافعان حیران می مانند! گویا یکی از اهداف حمایت غرب از همجنس بازان در کشورهای جهان تولید و تکثیر چنین افراد بی اختیار، منقاد و خالی از عقلانیت پرسشگرانه است تا به نشخوار گفته های آنها در تمامی زمینه های سیاسی و اجتماعی و علمی پرداخته و عملگی زمینه سازی برای رسیدن به اهداف آنها برای به اضمحلال کشاندن بنیاد خانواده و جوامع را با افتخار تمام به گرده و گردن خم خود برگیرند. برای مثال در یکی از سایت های فارسی زبان مدافع همجنس بازی جملاتی از این دست می خوانیم که توصیف کامل شدت ابتذال و کج اندازی علمی آن از عهده و حوصله این قلم خارج است:

«همجنس گرایی نه تنها یک نقص ژنتیکی نیست بلکه در اثر روند تکامل به وجودآمده است»!!! «یک مرد می تواند تعداد بی شماری زن را بارور کرده و نسل خود را گسترش دهد پس احتمال همجنس گرایی پسر اول خانواده پایین است تا نسل خانواده حفظ شود اما هرچه به تعداد پسر های خانواده افزوده شود نیاز برای تولید مثل و ادامه نسل خانواده کاهش می یابد در نتیجه پسرهای بعدی به احتمال بیشتری همجنس گرا خواهند بود!!! پسران بیشتر نقش چندانی درابقاء نسل ندارد بلکه می تواند تولید یک انفجار جمعیتی کرده و برعکس باعث به خطر افتادن نسل بشر گردند!!! این مشکل با همجنس گرا شدن پسران بعدی می تواند حل شود! همچنین مردان همجنس گرا می توانند باعث شوند خشونت های بین مردان کاهش یابد!! دلیل دیگری که همجنس گرایی همچنان در طبیعت وجود دارد و از بین نمی رود می تواند فواید اجتماعی یا خویشاوندی آن باشد مرد همجنس گرا ژن های خود را به طور غیر مستقیم حفاظت می کند یعنی با حفاظت از افرادی که ناقل غیر مستقیم ژن های او هستند»!!!

لاطائلاتی از این نوع که بیشتر شبیه به پاورقی های نشریات هزل نویس و هجویه پرداز است به نام دلایل علمی ژنتیکی و تکاملی بودن پدیده ضد اخلاقی همجنس بازی به خورد مردم دنیا داده می شود. حال این که چرا اگر همجنس گرایی در اثر تکامل به وجود آمده است به صفتی غالب در میان مردان تبدیل نشده تا فقط تعداد معدودی از مردان برای سراسر عمر به بارورسازی مشغول بوده و بقیه مردان همچون زنبوران کارگر عقیم در کندوها به پرستاری از نوزادان بپردازند (؟!) در ذهن کوته اندیش مدعی توجیهات بالا جایی نمی تواند پیدا کند. به علاوه آیا تکامل در اینجا لنگیده است یا در حال حرکت برای رسیدن به چنین وضعیتی است؟! چرا اصلا صفت عقیمی و یا عدم توانایی جنسی در اکثر مردان به وجود نیامده است تا هم مشکل نیاز به رابطه جنسی به کلی از بیخ و بن حل شود و هم جمعیت به خوبی کنترل شود؟! اگر همجنس بازی باعث کاهش خشونت در میان مردان است پس آمارهای رو به رشد ارتکاب انواع جرایم جنسی در میان همجنس بازان در تمامی جوامع از کجا نشات می گیرد؟!

 

سخیف ترین تمسخر طبیعت و غریزه انسان

چرا با وجود استخدام، به کارگیری و حمایت از همجنس بازان در ارتش آمریکا قتل و تجاوز و کشتار درون سازمانی روز به روز در این ارتش افزایش می یابد؟! کدام عقل می تواند قبول کند که انسان برای حمایت از ژن های خود (؟!) به پرستاری و مواظبت از کودکان اقوام و خویشاوندان پرداخته و در عوض به همجنس بازی روی بیاورد؟!! اگر به طور غریزی حفظ ژن ها برای این انسان مهم است یقینا بارورسازی برای غریزه او بسیار مهم تر از پرستاری از بچه دیگران خواهد بود!! در مورد احتمال بالای همجنس باز شدن برادران کوچکتر نیز باید گفت اینکه نویسنده به احتمال قوی جو حاکم بر خاندان و خانه خود را یک پدیده علمی می انگارد و آن را از دیدگاه خود به نوع بشر تسری می دهد به هر روی امری غیر اخلاقی است. یاوه بودن چنین خذعبلاتی گاهی برای خود مدافعان نیز آشکار بوده و در نهایت به هدف اصلی ایشان از این نشخوارهای علمی گونه که در فحوای جملاتی همچون افاضات زیر مستتر است؛ پی می بریم:

«برخی از پژوهش ها نشان می دهد که همنجس گرایی، منشا ژنتیک دارد. سوالی که فورا در ذهن هر انسان منصفی شکل می گیرد، این است که چرا باید یک فرد همجنس گرا، به دلیل رفتار ناشی از ژن خود، مورد بد رفتاری جامعه قرار گیرد؟! مگر او در شکل گیری آن ژن نقش داشته است؟! خود یک انسان، در وجود آن ژن، هیچ نقشی ایفا نکرده است، اگر خدایی وجود داشته باشد، او مسول این ژن است(!)، آیا منطقی و منصفانه است که یک انسان را به دلیل وجود یک ژن (که خود در وجودش هیچ نقشی نداشته!) آزار دهند، زندانی کنند و یا اعدام کنند؟!»

 

مگر او در شکل گیری آن ژن نقش داشته است؟!

 

در همین چند جمله بالا تمامی پشت پرده دست و پا زدن برای طبیعی نشان دادن همجنس گرایی به خوبی خود را نشان می دهد و علت اختراع و کشفیات علمی و نظریه پردازی های سخیف از قبیل آنچه که گذشت برای حمایت از همجنس بازی عیان می شود. دنیای غرب به هر نحوی که شده به دنبال حمایت و ایجاد پذیرش برای سربازان خود در جوامع مختلف است. چه سربازانی بهتر و خدمت گذار تر از “پذیرنده ترین” افراد که از نظر روانشناختی سدهای درونی مقاومت روانی را از دست داده و به راحتی در مقابل هر درخواست و نظر و دستوری سر خم می کنند؟!

 

 

غرب برای تولید سربازان مطمئن برای خود از همجنسبازی حمایت می کند.

 

 

 

متعادل ترین نظریات علمی

متعادل ترین نظریات علمی در مورد همجنس گرایی معتقدند که این پدیده ممکن است در اثر همکاری سه منشاء یعنی 1- ژنتيك، 2-فیزیولوژی بدن و هورمون ها، و 3- عوامل محيطي يا اكتسابي- روانی به وجود آید. اما هیچ یک از منابع معتبر آن را از فهرست ناهنجاری های روانی خارج نمی دانند. بدین معنی که حتی اگر برخی از وجوه گرایش به همجنس ریشه در ژنتیک نیز داشته باشد همچون دیگر بیماری های ژنتیکی باید یک ناهنجاری تلقی شده و درمان شود. برای مثال همانطور که در مورد بیماری هموفیلی که یک بیماری شناخته شده ژنتیکی است؛ هیچگاه دست بر روی دست نگذاشته و آن را چون محصول طبیعت است قبول نمی کنیم؛ در مورد همجنس گرایی نیز حتی اگر به فرض محال ثابت شود که کاملا ژنتیکی است؛ نمی توان آن را پذیرفته و از لیست ناهنجاری ها حذف کرد.

بسیار اتفاق افتاده است که با یک مراجعه ساده به متخصص‌ هورمون ها و غدد درون ريز، با يك آزمايش خون ساده و تجويز چند دارو فرد از دام این ناهنجاری روانی رها شده است. گاهی این اختلال جنسي مربوط به اختلالات جسمي بوده و هویت جنسی واقعی فرد با تظاهرات جسمی او متفاوت است که در این صورت نیز راهکارهای قانونی درمانی در کشورهای مختلف در نظر گرفته شده است. در صورتی که اختلال همجنس گرایی دارای عوامل جسمی و هورمونی نباشد آنگاه فرد با کمک روان درمانگر متخصص می تواند از شر این اختلال رها شده و به زندگی عادی باز گردد.

 

گاهی حتی رفتار حیوانات نیز دستمایه توجیه علمی همجنس بازی می شود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *