به گزارش فردا به نقل از مهر، از میان قدیمی ترین های این محل عبدالمحمد کفاش همراهی مان می کند تا این گذر قدیمی را بهتر بشناسیم، نامش کفاش است اما 50 سال است در این محل نانوایی کرده است. در قدیمی ترین نانوایی سنگکی این گذر کنار برادرش که چند ماهی است فوت کرده و کرکره مغازه برای همیشه پایین کشیده شده است کار می کرده است، او چنان از گذشته گذر لوطی صالح تعریف می کند که انگار از یک رویای عجیب می گوید.
از او درباره معروفیت این گذر به لوطی صالح می پرسم که می گوید: «این گذر قدمتی 200 ساله دارد، شنیده ام لوطی صالح با اینکه مطرب بوده است اما مومن هم بود که در یک ماجرای خشکسالی به همراه اهالی بازارچه به طرف گورستان چهارده معصوم، بیرون دروازه عبدالعظیم(ع) می رود و سرش را رو به آسمان می کند، تنبک می نوازد و می خواند و طلب باران می کند که بعد از کمی باران می بارد و از آنجا او محبوب همه می شود.»
پیرمرد برایم از قدیمی های محل می گوید. از قدیم ترین قهوه خانه ای که در اینجا بوده است، از محله “باغ ایلچی” ها که در قدیم ساکنین آن قاطرچی ها بودند که قاطرهای خود را در “گذر باشی” نامی در کوچه ارامنه می بستند و خود در این محل که معروف به آنها شده بود زندگی می کردند، از کوچه “حمام چال” تعریف می کند که حمامی در آنجا بوده است که مردم محل 30 پله باید پایین می رفتند تا به خود حمام می رسیدند.
در میان قدیمی هایی که او به آنها اشاره می کند، کوچه ای به نام “ناظم زاده” را از قلم نمی اندازد و تعریف می کند که این کوچه منسوب به خانواده ای بوده که بیش از 100 سال است در این محل زندگی می کنند و در ان زمان ها قسمتی از خانه خود را حسینه ای بزرگ کرده بودند که در ماه های محرم و ایام عزاداری خاندان اهل بیت در آنجا مراسم برگزار می شده است.
عبدالمحمد کفاش مرا در همان کوچه ناظم زاده که اکنون پر از مغازه های لباس فروشی و در رفت و آمد خریدار و فروشنده است پیش مردی از خاندان ناظم زاده می برد که در تکه ای از آن حسینه بزرگ مشغول به کار بود، وقتی از خم کوچه ناظم زاده داخل بن بستی می شوم و سپس وارد آن تکه ماندگار از آن خانه قدیمی،تنها می شود به این موضوع فکر کرد که چه میراث ارزشمندی در این همه شلوغی گذر امروزی لوطی صالح، نهفته است.
علی ناظم زاده، نوه پسری خیاطی به نام محمد رضا ناظم زاده است، که نزدیک به 140 سال پیش در این محل و در این خانه که اکنون قسمت کوچکی از ان باقی مانده است و از مابقی آن به عنوان انبار استفاده می شود، حسینه ی را پایه گذاری کرده که تا به حال هم با وجود نبودن آن مردان و زنان قدیمی در تمام صبح های پنجشنبه برای خود در این گوشه مراسمی دارد که نشان از نذر ماندگار آن خیاط دارد که توسط نوه 71 ساله خود ادا می شود.
تکه ای از خانه ای قدیمی با چند اتاق تو در توی که با پرده هایی از هم جدا شده اند، با سقف هایی بلند که از آنها لوسترهای قدیمی آویزان است همه از گذشته و آن خانه 600 متری می گویند، در قابی آویزان بر دیوار یکی از این چند اتاق که حال امروز تنها در صبح های جمعه در آن مراسم دعا برگزار می شود، تصویر وصیت نامه ای است که از برگزاری مراسم همیشگی دعا و دائر بودن این حسینه برای ما می گوید به وصیت علی ناظم زاده بزرگ، پیرمردی که سالهاست خود دیگر جز نامش، در میان این حسینیه نیست.
از ناظم زاده درباره پدر بزرگش و این خانه می پرسم که می گوید: این ملک حدود 130 تا 140 سال قدمت دارد در آن زمان پدر بزرگم چون خیاط بود لباس های علما را هم می دوخت، از همان سال ها ایشان وصیت کردند که مراسم عزاداری با عنوان صنف خیاطان تهران برپا شود که شروعش از خانه ما یعنی همین جا بود، و در هر شب جمعه در خانه یک نفر این مراسم برگزار می شد.
او برایم تعریف می کند: بعد از مدتی که این مراسم به طور سیار بود کم کم در مسجد مروی در ناصر حسرو به عنوان حسینیه صنف خیاط ها به طور ثابت مستقر شد تا اینکه در 26 سال پیش به وسیله پسر عموی بزرگم یک مکان جدید جهت حسینیه پایین تر از محله سرچشمه در کوچه مرحوم جواهری وقف این حسینه شد که در حال حاضر هم به عنوان حسینیه صنف خیاطان تهران مراسم های خود را در ایام مختلف برگزار می کند.
از او درباره گذر لوطی صالح می پرسم که آن زمان ها چه محله ای بوده است که می گوید: خود من هم در این خانه و این محل به دنیا آمده ام خاطرات زیادی از این محله دارم، خوب اینجا از قدیمی ترین مناطق تهران بود که برای خود رفت و آمدی داشت به جای تمام این مغازه ها و پاساژها، خانه های مسکونی و مغازهای مسگری بود و دکان هایی که به فروش اجناس مورد نیاز مردم محل می پرداخت از نانوایی گرفته تا قصابی و لبنیاتی، و مسجد معروف “حاج صفر علی” هم که به نام خود وقف کننده به این نام معروف شده است در این محل قابل توجه است.
در میان صحبت های علی ناظم زاده، عبدالجواد کفاش اشاره به خاندان ناظم زاده در این محل می کند که از قدیمی ترین ها بوده اند که هنوز هم هستند او می گوید: من یادم هست نان مراسم های عزاداری و دعای حسینیه خانواده ناظم زاده را خودم و برادرم می پختیم و به در خانه شان می آوردیم که گاهی تعدادی زیاد نان می پختیم و جواب گوی جمعیت حاظر در این مراسم ها نبود.
ناظم زاده که علت فامیلی خودشان را این می داند که پدرش، ناظم صنف خیاط ها بوده است و از آن به بعد از خیاط به ناظم زاده معروف شده است، از افراد قدیمی محل برایم می گوید از لوطی ها و افراد متدین و مجتهدین که در این گذر رفت وآمد داشتند از مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی، سید احمد آقا خوانساری، حاج مقدس و حاج آقای لواسانی که مردم برای آنها احترام زیادی قائل می شدند.
او در میان علمایی که از آنها یاد می کند بیشتر از همه از مرحوم سید احمد آقا خوانساری برایم تعریف می کند مجتهدی که برای خود زندگی غریب و پاکی داشته است که عکسی از او هم در قابی بر روی طاقچه این حسینیه ماندگار مانده است، از مسئولیت پذیری او در امور شرعی و دینی این عالم و اینکه چقدر به مسائل شرعی درست و صحیح می پرداخت و خود، آن ها را ریز به ریز رعایت می کرده است.
از ماجرایی تعریف می کند که عبدالمحد کفاش هم از آن خبر دارد، اینکه اهالی محل می خواستند برای این مجتهد خانه ای بخرند که دیگر اجاره نشین نباشد اما او به شدت مخالفت می کند و دلیل اصلی را خود این می گوید که اگر من خانه ها ای بخرم به دنبالش به فکر خرید فرش و پرده و میز و صندلی و مبل خواهم رفت و این ها من را به سوی تجملات می کشاند.
او و عبدالمحمد کفاش که از دوستان قدیمی در این گذر هستند از معتمدین و کاسبان و پهلوانان گذر می گویند از افرادی چون حاج اکبر صالحون معروف به گیل گیلی که از مشدی های قدیم و ورزشکاران باستانی بوده است که مردی اهل نماز و طاعت بوده از حاج عبد الله باقی نجار، از اوستا شعبون، از رضا خم کار داش مشتی محل که کله پزی داشته است و از قهوه خانه ای به نام حاج خان رئیسی که سر همین کوچه ناظم زاده مغازه داشته است. بعد، به زورخانه ای هم در کوچه حاج صفر علی اشاره می کنند که خود حاج علی آقا ناظم زاده هم به آنجا برای انجام ورزش های باستانی می رفته است… همچنین از دبستان پسرانه ای به نام کاظمیه نام می برند کنار مغازه سنگکی که دیگر بعد از فوت صاحب آن وجود ندارد و قصابی قدیمی و حاج حسین فرد از بافندگان قدیمی تهران و کشکسابی حاجی قالی باف که به شیخ کشکی معروف بوده است. یادگارهایی که اگر پیرمردهای امروزی گذر لوطی صالح نبودند، شاید هیچ کس از آنها خبر نداشت.