جناب بیضایی! در طول هشت سال دفاع مقدس، افراد زیادی در جبههها حاضر بوداند و به تبع خاطرات فراوانی از آنها باقی مانده که تدوین نشده است. سوال من این است که ما باید خاطرات کدام یک از حاضران در این صحنه را ثبت و ضبط و احیانا منتشر کنیم؟ آیا این خاطرت قابل ارزش گذاری است؟
هر کس و هر فردی از منظر خودش میتواند به سوال شما پاسخ دهد. من به سهم خودم میگویم که هر فردی وهر جریان و گروهی که در حماسه هشت ساله دفاع مقدس ما به هر نحوی حاضر بوده و حمایت و هدایت کرده است، چه یک روز و چه هشت سال، جای صحبت دارد. جنگ و دفاع ما یک حرکت ملی بود، حرکتی که به کل مردم ما برمیگشت، مردمی با اقوام و قومیتهای مختلف و با مکاتب گوناگون. در جنگ ما هم شیعه بود، هم سنی و هم مسیحی و هم زرتشتی و همه اینها به سهم خود نسبت به انقلاب ادای دین کردند.
فرقی نمیکرد که از کجا و با چه مکتبی آمدهاند. همینکه آمدند و هدفی مقدس را برای خود انتخاب کرده و عزیزترین ارزش وجودیشان را که جانشان بوده در طبق اخلاص گذاشته و وارد میادین رزم شدهاند، کافی است. یامان باش شاید کسی یک ساعت در میدان جنگ باشد، اما بسیاری از مواردی را مشاهده کرده است که از چشم افرادی که سالها در جبهه بودند، دور مانده است.
پس منظور شما این است که به تعداد رزمندگان دفاع مقدس امکان تولید کتاب خاطرات وجود دارد؟
بیش از این هم ظرفیت داریم. یک رزمنده یک دوره سه ماهه را حداقل گذرانده. اگر حتی در عمیلات نظامی هم شرکت نکرده باشد، توفیق حضور در محافل رزمندگان را داشته است. حسرت امروز بچههای جنگ ما به خاطر نبود صحنههای نبرد نیست، بلکه به خاطر نبود این محافل است. آن جمع و حضور، آن تشکلها و معنویت موجود در آنها و ارزشها و اعتقادات زنده شده در آن بود که امروز برای بچههای جنگ مایه حسرت است؛ وگرنه هیچ انسان عاقلی نیست که حسرت صحنه نبرد را بکشد، آن هم صحنهای که در آن 90 درصد احتمال عروج عزیزترین یارانشان وجود دارد. پس کسانی هم که در عملیاتها نبودند، برایشان این امکان فراهم است که بتوانند درباره آن حواشی که دیدهاند مطلب بنویسند.
با وجود این همه ظرفیت که گفتید، اما انگار مخاطب خاطرات دفاع مقدس هنوز مخاطبان خاص هستند و هنوز این دست آثار نتوانسته مخاطب عام پیدا کند؛ حتی هنوز بازخورد مناسبی از انتشار آنها از جامعه به دست نمیآید. به نظر شما مشکل چیست؟
من کمی شفاف به شما پاسخ میدهم. در دوران دفاع مقدس همه از خود و منیتهایشان گذشتند، خودسازی کردند تا به ما برسند؛ برای اینکه بستر و حیات خود را عندالله میدیدند و بندگان خدا را همه عبدالله میپنداشتند، اما امروز چه؟ اعتقاد بسیاری از بچههای جنگ این بود که پس از پایان جنگ به دوران انقلاب اداری میرسیم و یک تحول بزرگ در بطن جامعه اسلامی ما ایجاد میشود. اینکه امروز میبینیم مخاطب ما در ادبیات دفاع مقدس کم است و آن طور که باید نیست، به خاطر این است که میبینیم ارزشهایی را که مایه افتخار ما در جنگ بود، پس از جنگ در سیاستهای اجرایی نظام ما گم شد.
در جنگ شاهد افرادی بودیم که بدون آلایش پا به عرصه این میدان گذاشتند، میان خود و مردم فرقی نمیدیدند واز گذشته خود غافل نمیشدند. آنها خیلی از عناوین را در جنگ کنار میانداختند و عنوان بسیجی و جهادگر را برای خود انتخاب میکردند، اما بعد از جنگ آن ظرفیت بالقوه از نظر معنوی و اجرایی را فراموش کردیم. از آن فضا فاصله گرفتیم.
امروز حتی در میان بعضی بچههای جنگ برای گرفتن عناوین و القاب نزاع وجود دارد. خب طبیعی است که در این شرایط ارزش و ضد ارزش شرایطش تغییر میکند.
مردم ما در طول این سالها حتی در مسیر زندگی خود نیز از ارزشهایشان فاصله نگرفتهاند و پا به پای انقلاب و ارزشهایش جلو آمدهاند، اما بر اساس قاعده، مردم همواره تابع سیاستگذاریها بودند و حدیث و روایت هم داریم که مردم همواره تابع حاکمان خودشان هستند.
حرف من این است که ما بعد از جنگ سیاستگذاری منسجم و منظمی درباره ثبت خاطرات دفاع مقدس نداشتیم. مجموعههای مختلفی هم در این زمینه کار کردند، اما حاصل این شد که برخی کارها دو یا سه باره انجام شد و برخی کارها هم اصلا انجام نشد.
ما امروز درباره دفاع مقدسی صحبت میکنیم که ارزشهایش در حال نادیده گرفتن است. نسل جدید سوال میکند اگر ارزشهایی داشتهایم که به خاطرش عزیزترین اثر وجوی افراد که جانشان بوده فدا شده، چرا امروز آنها را تسری ندادهایم.
تعبیر شما این است که دیر شروع شد، اما آیا دیر شروع شدن به معنای درست و صحیح انجام نشدن است؟
آنچه انجام شده است، نه جامع است و نه کامل. آیا توان دفاع مقدس ما بعد از 25 سال همین 5 یا 10 کتابی است که اقبال عمومی پیدا کرده است؟ تا کی میخواهیم تعارف کنیم باهم؟ ما که این قدر به دفاع مقدس افتخار میکنیم، فکر نمیکنیم که شهدای ما بیشتر ازاین تعداد اندک کتاب، مطلب داشتهاند؟ ما هنوز به تعداد 32 استان کشورمان 32 کتاب ماندگار در عرصه جنگ که برای هراستان حداقل یک کتاب را در برگیرد، نداریم. این یک ضعف است و معنیاش این است که ما خودمان هم ارزشهایمان را نمیشناسیم.
نگاه جامع نداشتن، قومی برخورد کردن، همه چیز را در مرکز کشور دانستن و بسیاری از دیگر موارد هم در این موضوع دخیل است. همه جنگ که استان تهران نیست. چرا از شهدای محوری دیگر یگانهای کشور خبری در کتابها نیست؟ انتظار ما از مردم چیست؟ آیا ما آمدهایم تا به همه مردم کشور دفاع مقدس را بشناسانیم؟ دفاع مقدسی که همه کشور در آن نقش داشتند. آیا صدا و سیما 32 برنامه برای 32 استان کشور فراهم کرده است؟
پس دنبال حواشی بودهایم و نه اصل و این باید اصلاح شود. امروز هم هیچ کس نیست که به این موضوع توجه نشان دهد. باید بدون تعارف به سمت عامهپسند و همهپسند کردن این موضوع برویم. نمیشود گفت که مردم دنبال این موضوع نیامدهاند.
بگذارید سوال دیگری مطرح کنم. در بزرگترین مجموعههای آموزشی ما یعنی آموزش عالی و آموزش و پرورش چه کاری کردهایم که در متون درسی ارزشهای دفاع مقدس منتشر شود؟ بعد از 25 سال دو واحد اختیاری آن هم توسط برخی دانشگاههای آزاد، درس دفاع مقدس تدریس میشود. هنوز برای ما ماجرای پتروس ارمنی یا پتروس فداکار، بالاتر از حسین فهمیده است. البته من قصد زیر سوال بردن اقلیتهای مذهبی را ندارم، ولی دارم میگویم که ما چطور با داشتههایمان برخورد کردهایم. آیا غیر از این است که چیزی جز نگاه ولایی و خدایی نبوده که حسین فهمیده را به زیر تانک ببرد؟ آیا ما امروز چیزی جز این را برای نسل جوانمان میخواهیم؟