من به آقای رئیس جمهور توصیه می‌کنم کتاب‌های «انسان کامل» و «ولاءها و ولایتها»ی شهید مطهری را مطالعه کنند تا این نگاه غلط ایشان اصلاح شود. به نظر من این حرفها ناشی از تفکر آقای مشایی است. نوعی فرار از احکام اسلام است. نوع خاص نگاه اینها به امر به معروف و نهی از منکر هم ناشی از همین بینش است. اینکه یک مقام مسئول در کشور، آن هم در جایگاه ریاست جمهوری چنین حرفی بزند، یک انحراف و بسیار خطرناک و به معنی تلاش برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی است.
«فردا»: علی مطهری یک روز پس از نطق تلویزیونی احمدی نژاد در گفتگویی با خبرآنلاین به اظهار نظر پیرامون دولت فعلی و انتخابات آتی ریاست جمهوری پرداخت. گزیده‌ای از این گفته‌ها در زیر می‌خوانید:
:: یکی از آسیب‌های انتخابات‌های گذشته ریاست جمهوری که ممکن است در انتخابات آینده هم بروز کند این بوده که معمولا جنبه سلبی داشته‌اند یعنی هدف این بوده که مانع از رأی آوردن فرد خاصی بشوند و به این مطلب که کسی که رأی می‌آورد معیارهای لازم را دارد یا نه، توجه لازم نشده است. مثلا در سال 84 هدف این بود که آقای هاشمی رأی نیاورد و برخی نهادها دنبال کسی بودند که بتواند هاشمی را کنار بزند، لذا گفتند احمدی‌نژاد جسور است و می‌تواند هاشمی و اعوان و انصارش را کنار بزند. اما این که خود او معیارهای یک رئیس‌جمهور ایده‌آل را دارد یا نه، کمتر مورد توجه بود. این یک آسیب است. امروز نیز نباید فقط به این فکر باشیم که کسی بیاید و احمدی‌نژاد و اطرافیانش را کنار بزند. نباید غفلت گذشته تکرار شود.
:: آسیب دیگر در انتخابات 88 که مخصوصا در بین اصولگراها خیلی رایج بود، این بود که عده‌ای دنبال کشف نظر رهبری بودند! این هم یک انحراف و آسیب در انتخابات ریاست جمهوری است. رهبری صرفا تا مرحله اعلام‌نظر شورای نگهبان دخالت می‌کنند، بعد از آن به عهده مردم است. ما در گذشته شاهد بوده‌ایم که پس از رد صلاحیت نامزدی از سوی شورای نگهبان ایشان با حکم حکومتی صلاحیت آن نامزد را تأیید کرده و منجر به تغییر نظر شورای نگهبان شده‌اند. این کار هم حق قانونی و شرعی ایشان است چون رهبر ولایت ایدئولوژیک دارد و می‌داند چه کسی صلاحیت‌های اسلامی را برای ریاست جمهوری داراست. اما بعد از تأیید صلاحیت‌ها و اعلام نظر شورای نگهبان، این که دنبال کشف نظر رهبری باشیم، یک انحراف است و از نظر من نقطه آغاز فتنه است. علی‌رغم اینکه ایشان صراحت دارند که نظرشان مشخص نیست، اما عده‌ای این طور جلوه می‌دهند که نظر رهبری آقای مثلا «الف» است! مردم متدین هم می‌گویند چون نظر رهبری این است، برای تأمین نظر ایشان به همین فرد رأی می‌دهیم و در مقابل، عده‌ای که رابطه خوبی با اصل ولایت فقیه ندارند تلاش می‌کنند که این گزینه رأی نیاورد و این آغاز فتنه است. به
به نظر من هرکس بعد از نظر شورای نگهبان از میل «آقا» سخن بگوید، به کشور و رهبر و انقلاب خیانت کرده است. اما اصولگراها به بهانه میل «آقا» آن چیزی را که صلاح می‌دانستند انجام ندادند. حتی سران اصلاح‌طلب هم می‌گفتند که اگر شما اصولگراها روی این فرد واقعا توافق کنید نه خاتمی می‌آید و نه موسوی.
:: آسیب دیگر این است که یک کاندیدای ریاست جمهوری وابستگی فکری و قلبی به یک فرد داشته باشد و مرشدی در پس پرده باشد، چنانکه آقای احمدی‌نژاد ارادت ویژه‌ای به آقای مشایی دارد و از او دستور می‌گیرد و نمی‌تواند از فرامین او تمرد کند و رابطه مرید و مرادی بین آنهاست. باز اگر مردم این حقیقت را می‌دانستند، شاید چنین رأیی نمی‌دادند.

از این رو لازم است از یک طرف افکار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نامزدها کاملا آشکار باشد و از طرف دیگر معلوم باشد که در پس پرده مرید کسی نیستند که مثلا دائم از او استخاره بخواهند و کشور را براساس آن اداره کنند. این شوخی و طنز نیست و یک آفت برای رئیس جمهور است. باید از تجربه گذشته استفاده شود.
:: بعد از انتخابات ریاست جمهوری گذشته یک نوع عدم اعتماد در بخشی از جامعه ما به وجود آمد که قابل انکار نیست. تعداد قابل توجهی از مردم به ویژه در تهران فکر می‌کردند در انتخابات تقلب شده است. اینکه نوع رفتار آنها درست بود یا نه، مطلب دیگری است. از نظر من دعوت به حضور مردم در خیابان‌ها، امر نادرستی بود و باید سرنوشت انتخابات به عهده قانون گذاشته می‌شد و منتظر نظر شورای نگهبان و مانع از ایجاد آشوب و بلوا می‌شدند. به هرحال نوعی عدم اعتماد در فضای عمومی جامعه به وجود آمد که ریشه در رفتار کاندیداها مثل نحوه مناظره‌ها و ادعای تقلب و همچنین نحوه اعلام نتیجه انتخابات داشت. نوع برخورد با معترضین انتخابات هم درست نبود و باعث تقویت شبهه تقلب شد. رفتار سختگیرانه‌ای در پیش گرفته شد به طوری که هنوز عده‌ای در زندان هستند و من این منطق را که آنها حتما باید توبه و درخواست عفو کنند تا آزاد شوند، منطق درستی نمی‌دانم. البته در حال حاضر این عدم اعتماد در بین بخش بزرگی از آن قشر معترض از بین رفته و قانع شده‌اند ولی بخشی از آنها همچنان قانع نشده و باید به اعتمادسازی پرداخت.

:: درباره اینکه آیا افرادی از این جریان به مجلس نهم راه یافته‌اند، اطلاعات کافی ندارم. هنوز همه نمایندگان مجلس را به طور کامل نمی‌شناسم. البته این مطلب را که واقعا جریانی به نام جریان انحرافی به شکل یک گروه و حزب سیاسی وجود داشته باشد خیلی قبول ندارم. من انحراف را در افکار آقای مشائی می‌دانم و خطر را ناشی از ارادت و التزام آقای احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور به افکار مشائی می‌دانم. البته افرادی مثل آقای جوانفکر و آقای شریف‌زاده هم تحت تأثیر این دو نفر از این افکار دفاع می‌کنند. در مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور هم برخی از این افکار بر زبان آقای رئیس جمهور جاری شد. اما جمله آخر ایشان که «چه کسی گفته سال آخر دولت است» نشان می‌دهد که برای انتخابات آینده برنامه دارند. به نظرم چنین رویکردی مخل انجام وظایف دولت است که باید مشغول کار خودش باشد و کارهای عمرانی و جاری کشور را انجام دهد. اینکه دولت بخواهد در فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد، به کارش لطمه می‌زند.
:: به طور کلی اصولگراها رقیب سرسختی در انتخابات آینده ندارند، برای اینکه رقبای اصلاح‌طلب آنها اگر از افراد تندرو باشند که رد صلاحیت می‌شوند و اگر از اصلاح‌طلبان معتدل باشند که تفاوت چندانی با اصولگراهای معتدل ندارند. از این رو خطری آنها را تهدید نمی‌کند که بخواهند نامزد واحد داشته باشند. مگر این که کاندیدای دولت را رقیب اصلی آنها بدانیم. در این صورت باید متفرق نباشند.
:: مشخصه دیگر کاندیدای ایده‌آل این است که برداشت درستی از اصل ولایت‌فقیه داشته باشد تا باری بر دوش ولی‌فقیه نباشد بلکه باری از دوش ولی‌فقیه بردارد و خودش را سپر ولایت‌فقیه کند نه ولایت‌فقیه را سپر خودش و دولت. کاندیدای ایده‌آل باید درباره آزادی بیان نگاه درستی داشته باشد، نسبت به استقلال فرهنگی حساس باشد و در مقابل فرهنگ غربی خودباختگی نداشته باشد و نسبت به اجرای احکام اسلام جدی باشد.
:: اتفاقا من رفتار آقای احمدی‌نژاد را از این نظر می‌پسندم. او غیر از کاری که در 11 روز خانه‌نشینی انجام داد، رابطه‌اش را با ولایت‌فقیه خوب تنظیم کرده و در هر مسئله‌ای پای ایشان را به میان نمی‌کشد. اینکه او گاهی بر نظریات خودش پافشاری کرده است، کار غلطی نبوده و به نظرم برآمده از یک برداشت درست از ولایت‌فقیه بوده است ولی او باید تابع حکم حکومتی باشد هرچند آن را قبول نداشته و قانع نشده باشد. آقای احمدی‌نژاد در بحث معاونت اول مشایی هم یک هفته مقاومت کرد که من این کارش را نپسندیدم، اما اینکه آدم مستقلی است و باری بر دوش ولی‌فقیه نیست و در مواردی بر نظریات خود پافشاری می‌کند و حتی برای قانع کردن رهبری تلاش می‌کند، اصل این کار امر بجا و پسندیده‌ای است و زیبنده یک رئیس جمهور است.
:: اینکه او بگوید فقط قانونی را که مطابق با قانون اساسی می‌داند ابلاغ و اجرا می‌کند یعنی قانون‌گریزی و دیکتاتوری. تشخیص انطباق مصوبات مجلس با قانون اساسی صرفا به عهده شورای نگهبان است و رئیس جمهور حداکثر می‌تواند تذکر دهد. مشکل اساسی ما در دوره ریاست جمهوری ایشان هم همین است. کما اینکه او بارها گفته است که قانون دو میلیارد دلار تسهیلات ارزی مترو را اجرا نمی‌کند، هنوز هم این قانون را اجرا نکرده است. یا قانون عفاف و حجاب را نیز چون نمی‌پسندد، اجرا نمی‌کند و در مجلس گفت این قدر گیر ندهید، بگذارید مردم خوش باشند! این نوع رفتار با قانون، چیزی جز استبداد و دیکتاتوری نیست.
رئیس جمهور از طرف مردم انتخاب شده که قانون را اجرا کند، نه اینکه آنچه را که خود تشخیص می‌دهد عمل کند. حتی اگر صد درصد مردم هم به او رأی داده باشند، او باز مجری سیاست‌های نظام و قانون است و نمی‌تواند نظر شخصی خودش را اجرا کند.
:: به طور طبیعی هر دولتی دوست دارد که مسیر خودش ادامه یابد، طرح‌هایی که داشته به اتمام برسد و کسی روی کار بیاید که هم‌جهت با خودش باشد و اختیار دولت از دستش خارج نشود. شاید شیرینی حکمرانی هم عامل دوم است و دل‌کندن از این منصب‌ها کار آسانی نیست. عامل سوم هم می‌تواند این باشد که معمولا دولت جدید خرابکاریها و تخلفات دولت قبلی را برملا می‌کند و اینها نمی‌خواهند چنین اتفاقی بیفتد. به هرحال از این جمله ایشان این‌گونه فهمیده می‌شد که دولت برای ادامه یافتن مسیر خودش و تصاحب کرسی ریاست جمهوری برنامه دارد.
:: اتفاقا وقتی که روی «ترین» بودن تأکید می‌شود شک انسان بیشتر می‌شود. این که خودمان بگوییم «پاکترین» و «عادلترین» هستیم انسان را به شک می‌اندازد. دیگران باید بگویند که دولت پاکترین هست یا نه، نه خود رئیس جمهور. دولت باید در مواردی مثل اختلاس سه هزار میلیاردی پاسخگو باشد. بدون شک این اختلاس با توصیه‌های مقامات دولتی همراه بوده اگرچه ممکن است مدرکی برجای نمانده باشد. بنده از یکی از مقامات قضایی که نقش مستقیم در دادگاه اختلاس داشت شنیدم که دولت 12 هزار هکتار از جنگل‌های شمال را به گروه آریا واگذار کرده بود. اگر بخواهیم با حسن‌نیت نگاه کنیم، دولتمردان به شوق اشتغالزایی دچار این خطاها شده‌اند. من از آن مقام قضایی سؤال کردم که آیا آقای مثلا «ب» در این توصیه‌ها نقشی داشته، ایشان گفتند این موضوع برای من ثابت شده است ولی به صلاح کشور نیست که اعلام شود.

من نمی‌گویم که این دولت اهل اختلاس است، اما می‌توانم بگویم که این دولت یکی از بی‌انضباط‌ترین دولت‌ها در امور مالی بوده است.
:: من ترجمه سخنان مرسی را به طور مستقیم از سیما گوش می‌دادم و وقتی موضعش درباره سوریه را شنیدم، تعجب کردم که چطور او همان نظرات ما را دارد؟ بعد متوجه شدم که مترجم تحریف و سانسور کرده و هیئت سوری هم از جلسه خارج شده است. این کار زشت، فریب دادن مردم است و به نظرم صدا و سیما، هم باید از مردم عذرخواهی کند و هم آن مترجم را توبیخ جدی کند. بان‌کی مون هم در سخنرانی‌اش در دانشکده وزارت امور خارجه راجع به حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی و محیط زیست و غیره سخن گفت ولی این حرفها در رسانه‌ها منعکس نشد. این، کار درستی نیست و ناشی از فضای امنیتی حاکم بر رسانه‌هاست که خبرنگار ناخودآگاه دچار خودسانسوری شده و تصور می‌کند که اگر این حرفها را درست منعکس کند، تنبیه می‌شود. این کار اشتباه است و باید اصلاح شود.

به نظرم در مجموع، فضای حاکم بر رسانه‌ها فضای خوبی نیست و بسیاری از محدودیت‌ها ضرورتی ندارد. مثل اینکه اگر یک رسانه عکس آقای خاتمی را بزند، توبیخ و توقیف می‌شود! این کارها ضروری نیست. یک وقت نظام در خطر است، این گونه سخت‌گیری‌ها توجیه دارد، اما حالا ضروری نیست. نمی‌توان روزنامه مصنوعی ایجاد کرد که مثلا کسی از گرانی نگوید. انعکاس این اخبار در حد لازم، به مردم آرامش می‌دهد و یک سوپاپ اطمینان است. البته این محدودیتها کمتر ناشی از هیئت نظارت بر مطبوعات است.
:: این که رئیس جمهور در نطق تلویزیونی اخیر خود از بیداری انسانی یا بیداری عمومی و بیداری جهانی صحبت کردند و از به کار بردن تعبیر «بیداری اسلامی» ابا دارند، همان طور که اشاره کردم ریشه در تز مکتب ایران دارد. ایشان در نطق‌های مختلفش روی چهار رکن توحید، عدالت، آزادی و عشق به انسان‌ها تأکید دارد و معتقد است باید اینها به جای اسلام تبلیغ شود. به زعم وی با تبلیغ این چهار رکن، خود به خود اسلام هم تبلیغ شده است چون اینها امور فطری و مشترک بین همه انسانهاست. شبیه نظریه کسانی است که می‌گویند مشترکات میان ادیان را بگیریم و از آن دین مشترک بسازیم و تأکیدشان بیشتر روی انسانیت و امور فطری است. آقای احمدی‌نژاد هم در مصاحبه اخیر گفتند اگر کسی در آمریکا هم بگوید عدالت و آزادی می‌خواهم، اسمش بیداری اسلامی است! در حالی که اینگونه نیست و آزادی و عدالت مورد نظر آنها با آنچه که مورد نظر اسلام است متفاوت است.
:: به قول ملاصدرا به تعداد افراد انسان انواع انسان داریم. یکی در باطن و به حسب خصلت​های روحی خود ممکن است گرگ یا موش باشد و یکی انسان. مرز میان انسان مؤمن و غیرمؤمن وجود دارد. از این رو نمی‌توان مطابق نظر رئیس جمهور گفت که به همه انسانها باید عشق ورزید، بلکه تنها به انسانهایی که واقعا انسان هستند باید عشق ورزید. نمی‌توان گفت ما به امام خمینی و صدام هردو عشق می‌ورزیم چون هردو به حسب ظاهر انسان‌اند.

من به آقای رئیس جمهور توصیه می‌کنم کتاب‌های «انسان کامل» و «ولاءها و ولایتها»ی شهید مطهری را مطالعه کنند تا این نگاه غلط ایشان اصلاح شود. به نظر من این حرفها ناشی از تفکر آقای مشایی است. نوعی فرار از احکام اسلام است. نوع خاص نگاه اینها به امر به معروف و نهی از منکر هم ناشی از همین بینش است. اینکه یک مقام مسئول در کشور، آن هم در جایگاه ریاست جمهوری چنین حرفی بزند، یک انحراف و بسیار خطرناک و به معنی تلاش برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *