تقدیر از مربی قهرمان‌المپیک با فنجان گلی/ماجرای وصیتنامه«حاج قاسم»

این روزها که تب المپیک و قهرمانی‌های جهانی و سکه‌های فراوان بالا است کمتر کسی به این فکر می‌کند که چه کسی این قهرمانان را کشف کرده و به جامعه ورزش جهانی عرضه کرده است.

خبرگزاری فارس: تقدیر از مربی قهرمان‌المپیک با فنجان گلی/ماجرای وصیتنامه«حاج قاسم»
وقتی بهداد سلیمی وزنه‌اش را بالای سر می‌برد و دل هزاران ایرانی را شاد می‌کرد کسی از اضطراب پیرمرد عاشقی در قائمشهر خبر نداشت که دلش با شاگردش همراه بود.

شاید هر وزنه‌ای که این قهرمان می‌زد دل پیرمردی پهلوان و یا علی گفتن‌هایش با دل آن قهرمان همراز و هم‌پیمان بود.

وقتی قدم در باشگاه وزنه‌برداری پهلوان قاسم غزالیان می‌گذارم انتظار مردی تنومند و درشت‌ اندام را می‌کشم اما پیرمردی سفید موی می‌بینم که نشان می‌دهد زیر سنگینی بار روزگار و این وزنه‌های سنگین، قد خم کرده است.

دنیا همیشه به یک رنگ و بر روی یک پاشنه نیست، قهرمانی که پیش از انقلاب وزنه‌های سنگین زیادی را جابه‌جا کرده امروز شاید تنها به نام یک کهنه قهرمان بشناسیمش اما آیا این کافی است یا باید بدانیم در پس ظهور قهرمان بهداد سلیمی آرزوی پیرمردی عاشق وزنه‌برداری نهفته است. تنها کسی که با اطمینان می‌گفت که بهداد روزی قهرمان جهان می‌شود.

تعجبی ندارد. این رسم زمانه است که بهداد سلیمی قهرمان سنگین وزن دنیا امروز بر بلندای ورزش دنیا ایستاده. دنیایش رنگی است و آینده‌اش تامین اما کسی خبری از قاسم غزالیان مربی که او را کشف و به دنیا نشانش داد نداشته باشد.

خیابان تهران قائمشهر و در گوشه‌ای از سالن ورزشی قدیمی تختی در این شهر یک تابلوی آبی رنگ را با عکسی از یک قهرمان وزنه‌برداری شاید کمتر قائمشهری ندیده باشد.

باشگاه وزنه‌برداری پهلوان قاسم غزالیان شاید بی‌مانندترین باشگاه ورزشی وزنه‌برداری در ایران باشد.

وقتی قدم در این باشگاه می‌گذارم باید از دالانی تنگ بگذرم تا به درب اصلی باشگاه برسم، زمین این محوطه عرض کمی دارد و بیشتر باید طولی عبور کنی تا به درب اصلی سالن برسی. سالنی تنگ و تاریک که مردانی بزرگ در آن پرورش می‌یابند. نوجوانان و جوانان در قد و هیکل سلیمی‌ها در این اتاقک با نام باشگاه شب و روز تمرین می‌کنند.

وقتی به قاسم غزالیان پدر وزنه‌برداری ایران که بزرگ مربی این باشگاه است می‌رسم شور و انگیزه‌ای دارد که بیان کردنش دشوار است. دست‌هایش انگار به رنگ وزنه‌ها بسیار آشنا است که تاول دارد و محکم است.

وقتی به او می‌گویم اینجا کارخانه وزنه‌بردارسازی است خوشحال می‌شود از یافتن واژه‌ای جدید برای جایی که همه امیدهای او در آن خلاصه شده است. بارها حرفم را تایید می‌کند که اینجا کارخانه وزنه‌بردارسازی قاسم غزالیان است.

پیرمردی که 75 بهار از زندگی‌اش را پشت سر گذاشته و در این سا‌ل‌ها فولاد سرد رفقای خوبی برای او و چهار پسرش بودند. هم خود قهرمان این رشته است و هم پسرانش رکوردداران دوران خودشان. به نظر می‌رسد دنیای وزنه‌برداری ایران به نسل غزالیان هنوز بدهکار است چون این بزرگ مربی با افتخار می‌گوید که نوه‌هایش نیز راه پدران خود را ادامه می‌دهند و باید در انتظار قهرمانی آنها نیز بود.

فارس: آقای غزالیان وزنه‌برداری را از کجا شروع کردید

غزالیان: سال 1337 بدون مربی وزنه‌برداری را شروع کردم. متولد 1316 هستم. ما خانوادگی ورزشکار هستیم. تا سال 46 به عنوان قهرمان وزنه‌برداری وزنه زدم و از 46 به بعد کار مربیگری کردم. از کیاکلا شروع کردم چون آن موقع قائمشهر ورزشکار وزنه‌برداری نداشت و نخستین قهرمان وزنه‌برداری ایران را در کیاکلا پرورش دادم.

بعدها در سال‌های 47 یا 48 در قائمشهر بودم که آقایی مرا دید و صدا کرد. خودش را که معرفی کرد فهمیدم رئیس اداره تربیت بدنی قائمشهر بود به من گفت آقای غزالیان تو کجایی باید از وجود تو استفاده شود و خواست من بیایم قائمشهر کار کنم.

وقتی وارد قائمشهر شدم، این شهر وزنه‌بردار نداشت خودم تمرینم را با خودم شروع کردم. هر فردی که می‌آمد تمریناتم را نگاه می‌کرد و خوشش می‌آمد. با من تمرین می‌کرد. اینگونه عده‌ای را جمع کردم و ورزشکار استانی و کشوری پرورش دادم.

موقع جوانی می‌رفتیم باشگاه نساجی. زیرزمینی بود که یک نفر آنجا وزنه می‌زد بعد من که می‌رفتم نگاه کنم مرا بیرون می‌کرد تا اینکه بعداز چند بار از من پرسید دوست داری تمرین کنی گفتم آری و بعد گفت فردا بیا اسمت را بنویسم. فردی به نام آقای محبوبیان که الان در گنبد است مرا با وزنه‌برداری آشنا کرد.

فارس: چطور باشگاه غزالیان شکل گرفت.

غزالیان: جایمان پشت سالن تختی قائمشهر تنگ و گرم بود و پشت سالن کشتی قرار داشت. اینجا باشگاه نبود شیره‌کش خانه بود، از پشت سالن می‌آمدند مواد مصرف می‌کردند.

این سالن کشتی را که خراب کردند سالن بزرگ بزنند 25 سال کشید تا یک مهندس احمدی آمد به ما گفت برایتان رایگان سالن می‌زنم و با تربیت بدنی قرارداد بست. وقتی سالن آماده شد رشته‌های دیگر ادعا کردند که اینجا مال ماست در حالی که این سالن را با اصرار و به خاطر من ساخته بودند.

در سال‌های 51-52 بود که همه می‌خواستند این سالن را تصاحب کنند. دراز کشیدم و گفتم بیایید از روی جنازه من رد شوید بعد سالن را از من بگیرید. فرماندار وقت کلید به من داد و گفت مال توست شروع کن. با دست خالی در این باشگاه ‌شروع به کار کردیم اما به نظر این مهندس درباره سالن‌ها وزنه‌برداری چیزی نمی‌دانست چون زمین نرم بود و وزنه‌های سنگین وقتی از دست وزنه‌بردار می‌افتاد در زمین فرو می‌رفت.

هیئت وزنه‌برداری این زمین را بتون سنگین کرد و شد سالن وزنه‌برداری. یک نفر پیدا شد برایم باشگاه را مجانی رنگ زد. شروع کردیم به پرورش قهرمان‌. تا اینکه شدیم وزنه‌بردار و بعد مربی و حالا خدمتگزار این شهر هستیم.‌

فارس: فرزندان شما هم ورزشکار هستند

غزالیان: دو دختر دارم و چهار پسر. سه تا پسر من عنوان جهانی و آسیایی دارند فریدون، فرشید و فرهاد غزالیان که این آخری رئیس هیئت وزنه‌برداری قائمشهر است.

موقع جنگ به اینها توجه نشد، رکودهایی که اینها زدند اهمیت داشت اما دیده نشدند. یکی از پسرانم استاد دانشگاه تهران و دکترای ورزش را دارد. الان ورزش مانند گذشته نیست من با وجود سابقه‌ای که دارم باید علم ورزش را بیشتر یاد بگیرم.

پسرم علم روز ورزش را در اختیار ما می‌گذارد چون نمی‌خوام از دنیا و علم ورزش عقب بمانم. دو تا از نوه‌های من وزنه‌برداری تمرین می‌کنند؛ در مسابقات سنگاپور نوجوانان هم شرکت کردند و عنوان آسیایی دارند.

کارت مربیگری دارم یکی را در تهران و دیگری را در یوگسلاوی گرفتم؛ پسرم نیز کارت درجه یک از تهران را دارد و به من کمک می‌کنند.

فارس: خودتان عنوان قهرمانی دارید.

غزالیان: خدا رحمت کند محمد نامجو قهرمان وزنه‌برداری دنیا را گیلانی بود. این را هم بگویم سلماسی اولین کسی بود که مدال المپیک را آورد بعد از آن محمد نامجو بود و من بعد از او وزنه می‌زدم.

رکورد 102 و نیم یک ضرب نامجو را 17 سال یک 56 کیلو پیدا نمی‌شد بزند. من در کرمانشاه 103 کیلو یک ضرب زدم و رکوردش را جابه‌جا کردم و آن موقع 100 تومان به جایزه دادند که تمام‌شدنی نبود. در منزل ما اگر ببینی تعجب می‌کنید. جایزه‌ای که اولین بار به من دادند مدالی است که 47 سال پیش در اصفهان گرفتم ‌و آن را هنوز هم دارم.

مدالی که به من دادند مثل الان نبود، مدال در آن آب طلا به کار رفته بود مدال‌های نقره هم همینطور. سال‌های 62 به بعد مربی تیم ملی بودم. هشت سال پیش خواستم دیگر مرا دعوت نکنند و گفتم که می‌خواهم در شهر خودم وزنه‌بردار پرورش دهم.

فارس: کسی مشوق شما هم بود.

غزالیان: حبیب‌زاده دبیر ورزش در قائمشهر بود. زمانی دبیرها در میدان قائمشهر دور هم جمع می‌شدند. می‌رفتم به او می‌گفتم امشب می‌خوام سنگین تمرین کنم می‌آیی مرا ببینی. او می‌آمد به من روحیه می‌داد و من ورزش می‌کردم. این سرگذشت من است. داستان‌های زیادی دارم و همین قدر هم که از من یاد کردید از شما تشکر می‌کنم.

الان هم افشارزاده دبیر کمیته المپیک خدا عمرش را زیاد کند خیلی به من علاقه مند بود. هر بار که من تهران می‌رفتم، میله‌هایی که قیمتشان 10 میلیون تومان بود را وقتی می‌گفتم شاگردانم زیاد شده‌اند وزنه کم داریم به ما هدیه می‌‌داد. وزنه‌هایی هم که می‌داد همه سوئدی بود و قابلیت انعطاف زیادی داشت.

رئیس تربیت بدنی قائمشهر نیز خیلی به ما علاقه‌مند است اینجا را دید خیلی ناراحت شد و گفت باید محیط را بزرگتر کنیم.

فارس: این ورزشکاران را چگونه پرورش می‌دهید.

غزالیان: باشگاهی که شما می‌بینید حدود 120 وزنه‌بردار دارد. وزنه‌برداری دارم که هشت سال دارد. با صفحه چوبی اینها را تعلیم می‌دهم. از صفحه چوبی کسی که استعداد دارد روی میله می‌رود. میله 20 کیلو وزن دارد و بعد قهرمان استان و بعد قهرمان کشور می‌شود.

موهای سفید من نشان می‌دهد که تازه کار نیستم. اینها را مانند بچه‌های خودم دوست دارم، چاره‌ای نیست دست خودم نیست.

چندین سال است که اینطور زندگی می‌کنم و حتی وصیت کردم روزی که از دنیا رفتم روی سنگ قبرم عکس میله‌های وزنه‌برداری حک کنید چون عاشقم.

از ساعت 2 تا 9 شب اینجا کار می‌کنیم. 115 ورزشکار داریم که از متولدان سال 82 هم هستند.

همه را در مدرسه انتخاب کردم و الان چهار- پنج سالی است که تمرین می‌کنند. از بابل، جویبار و ساری اینجا ورزشکار داریم.

خداوند به شما عمر بدهد با ما باشید تا ببینید نوجوان دسته 85 کیلوگرمی که اینجا تمرین می‌کند 14 سالش است 175 کیلو وزنه می‌زند و رکوردش حرف ندارد. از این دست ورزشکار زیاد دارم اینها را نگه داشته‌ام تا باز هم قهرمان المپیک تربیت کنم. اینها را نگه می‌دارم وقتی به رکوردی که تیم ملی می‌خواهد رسیدند آنها را عرضه می‌کنم.

در اینجا قهرمان ایران و قهرمان آسیا داریم. روش ما به اینگونه است که برای استان کار نمی‌کنیم برای کشور کار می‌کنیم چون قائمشهر در ایران حرف اول را می‌زند.

فارس: هزینه زندگی‌اتان چگونه تامین می‌شود

غزالیان: نفری 15 تا 20 تومان از هر ورزشکار ماهیانه می‌گیریم که ماهی 600 تا 700 تومان می‌شود. دو مربی کار می‌کنیم که به ماهی 300 تومان راضی هستیم. مربی بین‌المللی در تهران دو میلیون تومان حقوق می‌گیرد ولی ما نرفتیم چون شهر خودمان را دوست داریم و می‌‌خواهیم دل پدر و مادرهای قائمشهر را شاد کنیم.

فارس: چگونه استعدادیابی می‌کنید

غزالیان: ورزشکار نحوه بلند کردن میله و خم و راست شدن دستش نشان می‌دهد که می‌تواند کار کند یا نه. این را هم اضافه کنم اینجا باز نیست که هر کس دلش خواست بیاید و تمرین کند ورزشکاران را خودم انتخاب می‌کنم.

با همکاری یکی از دبیران ورزش قائمشهر. آموزش و پرورش برای من ابلاغ می‌زند و من در مدارس به دنبال ورزشکار می‌گردم.

در کلاس‌ها نگاه می‌کنم و کسانی که جثه‌اشان به وزنه‌برداری می‌خورد را انتخاب می‌کنم. حدود 300 تا 400 دانش‌آموز می‌شوند. آنها را می‌آورم اینجا و ده تا ده تا از آنها تست می‌گیرم. نحوه حرکت دست‌ها، نشستن، ایستادن را می‌بینم و بعد آنها را برای تمرین انتخاب می‌کنم. این ورزشکاران را سه قسمت کردیم. کسانی که تازه آمده‌اند ثبت‌نام حدود 30 نفر می‌شوند. بعد گروه دیگر را تمرین می‌دهیم. سعی می‌کنیم یاد بگیرند. تمرین باید روی علم باشد. این را هم بگویم کار ما فقط ورزش نیست. تاسوعا و عاشورا اینجا شام‌دهی داریم و مراسم عزاداری برگزار می‌کنیم.علاوه بر ورزش به آنها یاد می‌دهم که باید احترام بزرگترها را داشته باشند و چگونه باید زندگی کنند. به این ورزشکاران می‌گوییم نماز خواندنشان باید به موقع باشد.

تقاضا کردیم از فدراسیون وزنه‌برداری و به رضازاده و کوروش باقری گفتیم که ما اینجا وزنه‌بردار داریم بیایند و از اینجا وزنه‌بردار ببرند. می‌خواهیم اینها برای کشور افتخارآفرینی کنند.

فارس: بهداد سلیمی هم شاگرد شما بود

غزالیان: بهداد سلیمی از نوجوانی می‌آمد این باشگاه. بهداد که آمد باشگاه من، او را مثل همه با صفحه چوبی تمرین می‌دادم. بهداد به جای تمرین آن را به سرش می‌زد دوستانی داشت که از دستش کلافه شده‌ بودند و می‌گفتند او را راه ندهم ولی من گفتم بگذارید کارش را بکند بعد به شما می‌گویم که او چه می‌شود.

قهرمانان زیادی پرورش دادیم بهداد اولی نبود. آدم باید پهلوانی داشته باشد نه اینکه فقط قهرمان باشد.

مربی هشت سال زحمت کشید بعد از هشت سال رکوردی که تیم ملی می‌خواست او را فرستادم و نتیجه گرفت و حالا ما را فراموش کرده است.

آنقدر شهامت دارم که اگر خداوند به من عمر بدهد بازهم قهرمان المپیک تحویل دهم. در باشگاهم ورزشکار 14 ساله‌ای دارم که روزی قهرمان المپیک می‌شود.

فارس: انگار از گلایه‌هایی هم داشتید.

غزالیان: مشکل اینجا است که دعوت شدم به حیاط شهرداری قائمشهر وقتی بهداد سلیمی قهرمان جهان شده بود. کف و سوت می‌زدند و مرا تشویق می‌کردند خواستم دو کلمه صحبت کنم نگذاشتند. بعد که نوبت تجلیل از سلیمی شد او را سکه باران کردند و بعد آقای فرماندار خواست از من تقدیر کند شش تا فنجان گلی به من داد.

من هم در مطبوعات نوشتم. گفتم واقعا شش فنجان گلی حق کسی است که قهرمان درست می‌کند. باغبانی را من انجام می‌دهم، گل را من پرورش می‌دهم و باز می‌شود و تو دور آن بچرخی و لذتش را ببری و نگویی که باغبانش کجاست. نباید اول باغبان را صدا کنی و دستش را ببوسی.

*فارس: وضعیت وزنه‌برداری مازندران و کشور را چطور می‌بینید.

-وزنه‌برداری در مازندران فقط در قائمشهر است. چون ما همیشه در همه رده‌ها تیم  داریم و وزن‌هایمان کامل است.همیشه هم در مسابقات کشوری و استانی مدال طلا می‌گیریم.

تا زنده هستم این کار را انجام می‌دهم و بعد از من هم پسران و نوه‌هایم ادامه می‌دهند.

وضعیت وزنه‌برداری کشور نسبت به سال‌های گذشته خیلی خوب نیست فقط همین را بگویم که مدیر خوب نداریم.

قاسم غزالیان را پس از صحبت‌های کوتاهمان ترک می‌کنم و به المپیک و حواشی آن فکر می‌کنم. می‌گفتند دولت چین از دوران خردسالی ورزشکارانش را پرورش می‌دهد تا در المپیک و مسابقات جهانی همیشه بیشترین طلا را بگیرند. میلیاردها دلار سرمایه‌‌گذاری بر روی مربیان و ورزشکاران می‌کنند تا نتایج جهانی بگیرند. اما اینجا قائمشهر و یا هر شهر دیگر یکی مانند غزالیان در هر رشته‌ای داشته باشد نیاز به سرمایه‌گذاری میلیارد دلاری ندارد اما اینکه قهرمان پرورش می‌دهد اما دیده نمی‌شود، اینکه قهرمانش سکه باران می‌شود و مربی‌اش هنوز مستاجر است؛ اینکه آینده قهرمانش تامین می‌شود و مربی‌اش هنوز اندر خم یک کوچه، حرف دیگری است.

================

گفت‌وگو از الناز پاک‌نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *