خرافات چنان به جان پاره ای از آئین های عزاداری افتاده اند که از آنها چیزی باقی نگذاشته اند و به بهترین بستر برای رشد خرافات شده اند.
برای خرافه گرایی، دست کم دو گونه منشأ می توان یافت: زمینه های روان شناختی و خاستگاه های اجتماعی. تفکیک این دو از یکدیگر دشوار است؛ زیرا معمولا هر یک از خاستگاه های اجتماعی خرافات، ضمیمه یک یا چند زمینه روانشناختی است و برعکس، یعنی خاستگاه های اجتماعی خرافات نیز خالی از انگیزه ها و ضمیمه های روانشناختی نیستند. قبل از پرداختن به این موضوع لازم است سه نکته مهم یادآوری شود.

سه نکته مهم

1- محدود کردن خرافات به اموری مانند نحوست برخی اعداد یا واقع نمایی کف بینی یا تأثیر کواکب بر سرنوشت آدمیان یا پیامداری عطسه، نوعی انحراف در مبارزه با خرافه گرایی در روزگار ماست. اگر جستاری در باب آسیب شناسی مبارزه با خرافات آغاز گردد، یکی از آسیب ها اهتمام به خرافات کم اثر و ندیدن خرافات اصلی تر است.

هیچ دلیلی ندارد که نتوانیم خرافات را به اصلی و فرعی تقسیم و اولویت بندی کنیم. گویا در جنگ با خرافات، از این اولویت بندی، غفلت معناداری شده است. به همین دلیل یکی از مهم ترین عوامل ناکامی مبارزه با خرافه گرایی در جامعه امروزین ایران، این است که ما خود را درگیر خرافه های کوچک و کم خطر کرده ایم و عافیت طلبانه از مبارزه با خرافه های بزرگ، تن زده ایم.

اگر در باورهای کسانی که به جنگ خرافات رفته اند، بنگریم، دور از انتظار نیست که خرافات بزرگ تر را اندیشه های برخی از آنان ببینیم. این رطب خوردگان، در منع رطب توفیقی نمی یابند، زیرا تبر اتهام را بر دوش بت های کوچک گذاشته اند.

2- در ستیز با خرافه و زمینه های بومی و جهانی آن، هرگز نباید گزینشگرانه رفتار کرد. مبارزه با یکی و معاشقه با دیگری، اتلاف وقت و نیرو و فرصت است، به ویژه اگر در این گزینش خرافات کم خطر در اولویت قرار گیرند و خرافه های خطرناک تر به ریش همه بخندند.

اکنون در جامعه ما بسیاری از آنان که درد دین دارند، به هر طریقی که بتوانند و بدانند، علیه خرافه پرستی خط و نشان می کشند، اما گاهی همانان برخی دیگر از خرافات را نمی بینند یا می بینند و مصلحت سنجی می کنند. شیشه عمر خرافات همین مصلحت سنجی های بی جاست که تا نشکند و به گفته امیرمؤمنان(ع) تا علما به عهد خود عمل نکنند، وضع همین است که هست.

تفاوت نکته اخیر با نکته پیشین، در این است که پیشتر گفته بودیم که در خرافه ستیزی باید از مبارزه با خرافات بزرگتر آغاز کرد؛ اما در نکته دوم، سخن این است که در این مبارزه مقدس، همه خرافات را باید در تیررس قرار داد؛ از خرد تا کلان. به عبارت دیگر در نکته نخست سخن از اولویت بود و در اینجا سخن از جامعیت است.

3- خرافه ستیزی، معانی بسیاری دارد که نابودگری، تنها یکی از آنهاست، اما برخی خرافه ها را نمی توان محو کرد یا لزومی ندارد که به نابودی آنها کمر بست؛ زیرا پاره ای از خرافات، به مرور زمان ماهیت خرافی خود را از دست می دهند و تبدیل به یکی از عادات بی خطر اجتماعی و یا حتی یکی از تفریحات سالم می گردند.

مثلا اگر روزی بیشتر مردم ایران به این باور رسیدند که روز سیزدهم فروردین ماه، نحس نیست اما طبق عادت هر ساله برای تفریح به طبیعت رفتند، مبارزه با سیزده به در بی معناست. در واقع مبارزه با عقیده به نحوست سیزدهم فروردین راه غیر مستقیمی نیز دارد که عبارت است از تهی کردن آن از ماهیت خرافی و تبدیلش به بهانه ای برای طبیعت گردی و تفریح خانوادگی.

پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز همین شیوه پسندیده را در مدیریت جامعه جاهلی عرب اعمال کردند و برخی عادات و باورهای جاهلی را تغییر ماهیت داده، از آنها باورهای شریف یا رفتاری کریمانه ساختند.

ناگفته نماند که خرافه نیز همین رفتار را با باورهای صحیح دارد؛ یعنی یکی از کارکردهای خرافات تخلیه باورهای صحیح و صواب از ماهیت حقیقی آنهاست. خرافه گاهی باوری اصیل را تبدیل به زایده ای سخیف می کند و سپس خود به درون آن می رود و در آنجا به حیات منحوس خود ادامه می دهد. نمونه این اتفاق تأسف بار را مرحوم استاد شهید مطهری درباره مراسم عزاداری هشدار داده است.

وی ضمن اعلام این واقعیت تلخ که بسیاری از عزاداری ها به عادت تبدیل شده اند، می نویسند: در چنین مراسمی است که شخص یزید بن معاویه هم از گور به درآید، حاضر است در آن شرکت کند؛ بلکه بزرگ ترین مراسم را به پا دارد. در چنین مراسمی است که نه تنها تباکی اثر ندارد، اگر «یک من» اشک هم نثار کنیم به جایی بر نمی خورد.»(نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 80 تا 81)

این سخنها بدان معناست که خرافات چنان به جان پاره ای از آئین های عزاداری افتاده اند که از آنها چیزی باقی نگذاشته اند، بلکه بهترین بستر برای رشد خرافات شده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *