هراز نیوز هر از چند گاهی به انتشار بخشی از فرمایشات علامه ذوالفنون حسن زاده آملی می پردازد که مورد استقبال رهروران حق و حقیقت و علاقمندان به حضرت ایشان قرار می گیرد .
علامه آيه الله حسن زاده آملی:
«يکی از اهم مراقبات اين است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد… وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و کثيف می شود؛ يعنی قلم او هرزه و نوشته هايش زهر آگين خواهد شد». (مجموعه مقالات آيه الله حسن زاده، ص ۱۲۶)
«تسويف يعنی سَوفَ سَوفَ کردن، يعنی امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال ديگر کردن. [ولی] وقت نيست، و بايد به جد بکوشيم تا خودمان را درست بسازيم». (مجموعه مقالات، ص ۱۷۶)
« نزد اولياء الله مجرب است که اکثار ذکر شريف «يا حیُّ يا قيّومُ يا مَن لا اله الّا انت» موجب حيات قلب است». (کتاب نامه ها بر نامه ها از آيه الله حسن زاده، ص ۲۲۶)
استمرارکلام حضرت علامه از این دست به مثابه نردبانی است که پله پله انسان را به بالا می برد و بر جهان بینیش می افزاید وبه او نور و دانش می دهد که تداوم ان چند حسن دارد : الف-نور دانش را در وجود او زنده نگاه می دارد ب- انسان را از سکوت و سکون و جمود خارج می کند ج-بر وزانت هراز نیوز می افزاید د-فضای دینی جامعه را در قالب ادبیات بکر و تازه وسعت می بخشد که انشائلله اینگونه باشد که حضرت آقا به شعر نظامی گنجوی می فر مودند:هرروز از این باغ بری می رسد +++تازه تر از تازه تری می رسد +++++در همین رابطه دو مطلب یکی :قوه بصیرت از نگاه حضرت علامه حسن زاده و دیگری بصیرت از لسان سعدی رحمت الله علیه تقدیم می دارم .قوه بصیرت به نقل از صفحه 186 نصوص الحکم بر فصوص الحکم حضرت علامه:”برای انسان حقیقی دو نظر است یکی بسوی عالم ملکوت که به این نظر علوم و معارف را از ملا اعلی می گیردو سخن می گوید و حدیث می کند و از ناحیه ذوات طاهره ملکوتیه الهام و وحی می گیرد و این قوه را بصیرت گویند و مر انسان را است که در مراتب بصیرت بر مدارج معارف تا به حضرت احدیت ار تقا یابد . نظر دوم بسوی عالم جسمانی است و به این نظر در بدن تصرف می کند ودر این عالم محسوس تفکر می کند و با حواس پنچگانه محسو سات را مشاهده می کند .و اماّبصیرت از لسان سعدی (کلیات سعدی صفحه 1238به تصحیح محمد علی فروغی ):” مهران میمون گوید وقتی بسلام عمر ابن عبدالعزیزشدم در عهد خلافت ,اورا دیدم بر خاک نشسته نه بالش و نه نهالی و نه مسند و نه قالی . مر قعه بدست و تعهد می کرد ,سه بار سلام گفتم چنان مشغول بود که از سلام من خبر نداشت کرتّ جهارم چون سلام کردم جواب داد و گفت یا میمون بدانکه اجل من نزدیک آمد و کشتی عمرم بغر فه گاه رسید و مر کب رحیل بدر خانه آوردند و میوه قوت و راحت از درخت عمر فرو ریخت .هیچ طاعت ندارم که انجمن عر صات را شاید مگر ظن نیکو بفضل و رحمت حق .ای میمون سه و صیت از من بشنو و بقلم نیاز بر تخته جان نقش کن و پیوسته درپیش دل دار که نجات و شرف و عزت در آنست :در نماز تقصیر مکن که بی نماز را در دو جان قیمت نیستو با هیچ ظالم در هیچ کار موافقت مکنکه یاری ظالمان جز عقو بت نیست و خدارا بوعده آن استوار بدار که همت برزق ایمان ببرد . جوانمردا اگر مومنی طاعت پیشه دارکه بهشت خرم بوستانیست و از معصیت پر هیزکن که دو زخ گرم زندانیستو دل و جان بحق تسلیم کن که کریم سبحانیست.اگر عاشقی دل نشانه بلا کن و اگر عارفی جان سپر محنت و قضا کن ,اگر بنده ای بهر چه او کند رضا کن ودر همه مهمات اعتماد بر خدا کن .تاج احتیاجبر سر نه شهد شهادتدر زبان گیر عشکر شکر در دهان نه,کمر کرامت بر میان بند عپیراهن درد در پوش ,شرر شوق در سینه بر افروز ,رونق و طراوت عمر باب بی دولتی غرق کن ,در حضرتش همیشه زیر و زبر باش ,پیراهن بی سعادتی از سر برکن ,صدره جفا چاک ساز ,خبث و حسد وبغض بدریای نصیحت فرو گذار و هر چه داری بیکبار بذل کن تا مجرد شوی ,هر چه در سینه تو از ریا و عجب است بجاروب فقر فرو روب ,خواجگی و رعونت و کر ته و عمامه و طیلسانو نقش و کاشانه را جمله آتش در زن .چون بدین صفت شدی ما که خداوندیم بسرمه سعادت دیده ترا بارادت مکتحل گر دانیم و بصر بصیرت بر گشاییم. قوله تعالی فکشفنا عنک غطاءک فتبصرک الیوم حدید .