مشرق: دقیقا مشخص نیست که ابتدا چه کسی به صورت خاص برای کاندیداتوری آیت الله هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم چراغ سبز نشان داده است.
در واقع مسئله اینجاست که در هفته های اخیر مسئله ای در میان افکار عمومی کشور طرح و دائماً بر آن دامن زده می شود که پاسخ های دقیقی در قبال آن وجود ندارد.
به این تعبیر که کسی نمی تواند مثلا درباره آیتالله هاشمی بهرمانی پاسخ دهد که وی با وجود کبر سن و حضور در 78 سالگی که برای کاندیداهای ریاست جمهوری یک سن زیاد محسوب می شود؛ آیا باز هم به حضور در ساختمان پاستور فکر میکند یا خیر؟!
ماجرا اما وقتی جالب می شود که سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی وارد صحنه می شود و اینطور می گوید:
“شرط سني براي حضور در انتخابات 75 سال است. از اين رو ايشان (هاشمی رفسنجانی) نمي توانند در انتخابات کانديدا شوند مگر آنکه قانون انتخابات تغيير کند.”
این در حالی است که در قانون انتخابات ریاست جمهوری در این زمینه هیچ شرط و مرز سنی برای حضور کاندیداهای ریاست جمهوری به چشم نمیخورد و به سخن دیگر آیتالله هاشمی بهرمانی در این سن هم میتواند کاندیدای ریاست جمهوری باشد.
البته پیش از این نیز زمزمههایی شنیده شد مبنی بر اینکه استدلال هایی حقوقی وجود دارد مبنی بر اینکه قرار داشتن آیت الله هاشمی رفسنجانی در سن 78 سالگی، محدودیتی برای کاندیداتوری ایشان در انتخابات تلقی نمی شود!
در همین زمینه می توان به گزارش و تیتر اول یک رسانه اصلاح طلب درباره کاندیداتوری آیت الله هاشمی اشاره کرد که در روز یکم شهریور ماه منتشر شد.
این روزنامه که مشی بارزی در زمینه اصلاح طلبی و توجه به چهره های اصلاح طلب دارد با انتشار عکس آیت الله هاشمی بهرمانی به عنوان عکس اول خود و انتخاب تیتر “آیت الله هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست جمهوری می شود؟”؛ درباره این شخصیت سیاسی کشورمان نوشت: او خوب میداند که جامعه چه زمانی نیازمند حضور پررنگ اوست و باز هم بهخوبی متوجه است که چه زمانی باید سکوت کند چون بهتر از این مردم میداند شکستن سکوت یعنی تنها گذاشتن مردم.
در بخش دیگری از گزارش این روزنامه اصلاح طلب که اصراری گنگ در زمینه ضرورت حضور آیت الله هاشمی بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری را مطرح می کند همچنین می خوانیم: بدون تردید اگر او بیاید از او استقبال خواهد شد چون حتی منتقدان سالهای اخیر او بهخوبی دریافتهاند، کلید حل بسیاری از مشکلات همان چیزی است که هاشمی بارها به آن اشاره کرده است و نامی جز اعتدال ندارد.
همین روزنامه نیز در مطالب دیگری تاکید کرده است که هاشمی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم محدودیتی ندارد.
این اوصاف حکایت از طرح معادلات جدیدی در انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم دارد. محاسباتی که علیرغم طرح مقولاتی مثل “کاندیدای حداقلی”، “کاندیدای وحدت ملی” و کاندیدای اصلاحطلبان و اصولگرایان، گزینه دیگری را نیز در بطن خود دارد و آن کاندیداتوری احتمالی آیتالله هاشمی رفسنجانی (بهرمانی) پدر معنوی جریان اصلاحات است.
*تجربیاتی مشابه برای کاندیداتوری احتمالی آیت الله هاشمی بهرمانی
در عین حال اما نباید از یاد برد که آیت الله هاشمی رفسنجانی پیش از این نیز و در دو مقطع انتخابات مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری دولت نهم نیز خود را بعنوان “سردار سازندگی” در معرض رای مردم قرار داد اما در هر دو مقطع شکست سنگینی را تجربه کرد.
شکستی که عده زیادی معتقدند ناظر به تلاش های آیت الله هاشمی بهرمانی برای بها دادن به اصلاح طلبان و بسترسازی های وی برای روی کار آوردن دولت اصلاحات و اعوان و انصار سیدمحمد خاتمی بود.
ناگفته پیداست که افکار عمومی کشور هنوز در یاد دارند که چگونه وابستگان و نزدیکان به آیت الله هاشمی ارکان دولت سیدمحمد خاتمی را به دست گرفته بودند و از سوی دیگر در مقاطع بعدی نیز این “نامه های بدون سلام” و رفتارهای شبهه آمیز در ماجرای فتنه بودند که شکل دهنده یک سابقه سیاسی خاص! در ذهن مردم ایران از آیت الله هاشمی بهرمانی شدند.
سابقه ای خاص که که البته از پیش زمینه ای نزدیک به 19 سال فعالیت های سیاسی آیت الله هاشمی در عرصه اجرا و همخوانی سیاسی با اصلاحطلبان برخوردار است و به نظر می رسد دیگر یارای خاصی برای آیت الله در زمینه انکار نزدیکی این فعالیت ها به خط اصلاح طلبان باقی نمانده باشد.
احمد نجابت عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در این زمینه به خبرگزاری فارس گفته است:
آنها (فتنه گران) در شرایط فعلی تحریم و با ماهی گرفتن از آب گلآلود دست به دامن هاشمی رفسنجانی شدهاند.
این گمانههای جدی است که گزینه “احتمال” را در مقابل کاندیداتوری آیتالله هاشمی قرار میدهد. گمانه هایی نظیر ناکامی آیت الله در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری که به نظر می رسد می تواند عمده اشتغالات فکری این روزهای مردی که مدعیست از امیرکبیر هم بیشتر در ایران کار کرده و نفر اول طرح گفتگو با آمریکاست را تشکیل دهد.
*سیدمحمد خاتمی و سرنوشتی شبیه به هاشمی
در سر دیگر این داستان نیز فرد دیگری به نام “سیدمحمد خاتمی” قرار دارد.
رئیس جمهور اصلاح طلب دو دولت هفتم و هشتم که در سال 76 و با رویکرد اصلاح طلبی بر سر کار آمد و طی نزدیک به 8 سال یکی از پرنوسان ترین مقاطع تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران را رقم زد.
مقطعی که فتنه کوی دانشگاه، کشاندن اوباش به کف خیابان ها، چراغ سبز به آمریکا، هجمه به سوی اعتقادات مذهبی تشیّع و … از جمله اعلام واضحه آن به شمار می رود.
پرونده سقوط سیدمحمد خاتمی اما از آنجا شیب بیشتری پیدا می کند که وارد مقطع سال 87 و البته سال 88 می شود.
سالی که خاتمی به عنوان لنگر جبهه اصلاحات و کسیکه اصلاح طلبان خیال می کردند از هر کاندیدایی که حمایت کند؛ آن کاندیدا صاحب اکثریت آرا خواهد شد؛ در ابتدای امر به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، وارد عرصه فعالیت های انتخاباتی شد.
این در حالی بود که رفتار خاتمی بلافاصله توسط خواص کشور هشدار داده شد و آنها از این گفتند که قصد اصلی مرد همیشه خندان!، نه حضور در انتخابات که مطرح کردن بیشتر کاندیدایی به نام “میرحسن موسوی” است.
این پیش بینی بلافاصله به وقوع پیوست و خاتمی به نفع میرحسین موسوی و در حمایت کامل از وی؛ از صحنه انتخابات کنار رفت.
کار موسوی و خاتمی اما به جای فعالیت سالم سیاسی، به فتنه رسید. فتنه ای شرر بار که شخص سیدمحمد خاتمی به جای در پیش گرفتن راه برائت از آن و حمایت از حقیقت؛ راه حمایت از میرحسین موسوی را در پیش گرفت.
سیدمحمدخاتمی که سعید حجاریان اخیراً درباره وی گفته است: “مردم کاراکتری مثل خاتمی را می پسندند و جبهه اصلاحات نیز در حال حاضر بدیل او را هم در اختیار دارد”؛ پس از فرو نشستن غبارهای فتنه نیز به رویکرد خود ادامه داد و حتی مدعی شد که نظام اسلامی باید از فتنه گران به دلیل خسارت هایی که متحمل شده اند عذرخواهی کند.
او اما در ادامه زندگی سیاسی خود رفتارهایی را نیز بروز داد که تعبیری غیر از تلاش او برای بازگشت به دامان نظام ندارد. رفتارهایی مثل حضورش در انتخابات مجلس نهم و یا اذعان به رفتارهایی که نمیبایست توسط اصلاحطلبان در سال 88 صورت میگرفت.
*خاتمی می آید/ خاتمی نمی آید
از جبهه اصلاحات؛ زمزمه هایی دو سویه شنیده می شود. زمزمه هایی که در یک سوی آن صحبت و حکایت از خواست هایی برای حضور آیت الله هاشمی در انتخابات است و در سوی دیگر نیز صحبت هایی که حضور خاتمی یا بدیل او را در انتخابات به میان می کشند.
حزب مردمسالاری چندی قبل طی بیانیه ای رسماً از خاتمی درخواست کرد که در انتخابات دولت یازدهم کاندیدا شود.
سعید حجاریان نیز به عنوان یکی از بارزترین چهره های اصلاح طلب اخیراً طی گفت وگویی با یکی از رسانه های اصلاح طلب در این باره گفته است:
“بالاخره خاتمی نباشد، یکی دیگر. مردم میگویند بالاخره خاتمي نقطه تعادلی در جامعه است. با اینکه به او انتقاد هست. میخواهم بگویم که در عین حال اصلاحات هنوز هم رای دارد؛ رای بالايي هم دارد.”
او همچنین بدون اشاره به شکست های اصلاح طلبان و سیدمحمد خاتمی طی دهه اخیر و ناکامی های پیاپی آنها در شوراها، در سه دوره مجلس و در ریاست جمهوری ادعا کرده است:
” اصلاحات هنوز جان دارد. خود خاتمی اگر کاندیدا شود در ایران چقدر رای دارد؟ او نسبت به هر کسی راي بالاتري دارد؛ پس ميبينيد كه اصلاحات به صورت بالقوه پایگاه دارد، اما فعلیت ندارد…”
اما این صحبت ها و تک و پاتک های رسانه ای برای به صحنه کشاندن خاتمی و یا بدیل احتمالی وی در انتخابات ریاست جمهوری در حالی توسط اصلاح طلبان صورت می گیرد که منهای استدلال های واضحی که در زمینه رویگردانی افکار عمومی جامعه ایران از شخصیت هایی مثل خاتمی وجود دارد؛ این مانع و چالش جدی در مقابل سیدمحمد خاتمی وجود دارد که او همچنان به سکوت در مقابل فتنه مشهور است.
در حقیقت، خاتمی از سال 87 به این سو به بلایی مبتلا شده که تاکنون رفتاری در جهت درمان و یا رفع آن نداشته است.
جالب آنکه اخیراً حتی اصلاح طلبانی نظیر عباس عبدی نیز به صورتی تلویحی به این مشکل بزرگ اشاره و تاکید می کنند که اصلاح طلبان باید به شرایط قبل از سال 87 بازگردند.
نتیجه طبیعی تمام حرف ها و استدلال های اشاره شده درباره خاتمی آنست که سیدمحمد خاتمی از حضور در انتخابات به عنوان کاندیدای اصلاحات استنکاف خواهد کرد و به حمایت از گزینه بدیل خود خواهد پرداخت. این در حالی است که رسانه ها گزارش داده اند شخص خاتمی هم اخیراً اعلام کرده است: “حاضرم تعهد محضری به آقایان بدهم که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نمیشوم!”
البته باید در نظر داشت، اصلاح طلبان نیز از ناکامی قطعی وی در انتخابات آگاه اند و به همین دلیل مسائلی مثل “نامزد حداقلی اصولگرا” و “گفتگو” را به عنوان راهبرد اصلی خود در دستور کار قرار داده اند تا بتوانند در سایه آنها به بحث کاندیداتوری آیتالله هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) نیز بیاندیشند. نسخهای که شبیه خوانی کامل آن نیز در سال 84 رخ داد اما در مقابل رای مردم شکست خورد و مردم به آیتالله رفسنجانی رای ندادند.
سعید حجاریان، این واقعیت را به این صورت به تصویر سخن می کشد:
“الزاما هدف از شرکت در انتخابات، پیروزی نیست. سال76 اصلا قرار این نبود که پیروز بشویم، هیچ تصوری هم نداشتیم، می گفتیم که 6- 5 میلیون رای بیاوریم که بتوانیم بعد از انتخابات کار کنیم.”
او بصورتی شاید ناخواسته این مسئله را بیان می کند که مهمترین گزینه برای اصلاح طلبان در انتخابات آتی نه احتمال کم پیروزی که تلاشی در جهت فرار از ماجرای دامنگیر فتنه و تبعات آن و همچنین تقلا برای یافتن مفرهایی در جهت فعالیت و ادامه حیات اصلاحات است.
تلاش و تقلایی که البته راهبرد کاندیداتوری احتمالی آیتالله هاشمی؛ قسمت محرمانه آن است که قرار است بعداً افشا شود.
اما نکته آنجاست که اصلاحطلبان برای تلاش در رسیدن به اهداف خود حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستند. آنها نشان داده اند که حتی بهایی به قیمت هاشمی و خاتمی را نیز در این راه می پردازند.