خاطرات حسینیپور از حاج قاسم مربوط به زمانی است که این سردار سپاه، فرمانده لشکر 41 ثارالله بوده است. در صفحه 376 کتاب”پایی که جا ماند” سید ناصر حسینیپور اینگونه از حاج قاسم سلیمانی یاد میکند:
جعفر(اسیر ایرانی) چند روز قبل با ستوان حمید(نگهبان) که خودش در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود، بحث کرد. ستوان حمید اهل استان کوت بود. آدم لاغر اندام، استخوانی، شیک پوش، خونسرد و کم حرف بود. موهای طلایی و صورت کشیدهای داشت. خوش بین و تحصیل کرده بود. او فارغ التحصیل دانشکده افسری بغداد بود.
جعفر در جواب سوال ستوان حمید که پرسیده بود: شما ایرانیها چهطور در آن سرمای زمستان از اروند رود گذشتید و به فاو رسیدید، گفته بود: از خدا و اهل بیت کمک خواستیم!
جعفر از غواصان عملیات والفجر هشت صحبت کرد. ستوان حمید که از زمستان سال 1364 خاطرات تلخی داشت، جعفر را سوال پیچ کرده بود. جعفر به ستوان حمید که دلش میخواست از آن سوی خاکریزها و آن چه آن شب در آبهای اروند گذشته بود، بداند، گفت: سیدی! وقتی قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41 ثارالله، غواصان بسیجی رو تو اون سرما، کنار آب اروند جمع میکنه، به بچههای غواص میگه: این آب رو میبینید، این آب مهریه فاطمه زهراست؛ خدا رو به حق مهریه حضرت فاطمه قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید. حالا میخوای فاطمه کمکمون نکنه؟!
ستوان حمید مبهوت سرش را به علامت تایید تکان میداد و به فکر فرو رفته بود. جعفر ادامه داد: ما با عشق به خدا و اهل بیت تو جبهه با شما جنگیدیم و از اونا کمک خواستیم اما همین اهل بیت تو کشور شما چقدر مظلومن!