تابناک: المپیک؛ سخن از بزرگترین رویداد ورزشی جهان است که از گذشتههای دور هم صرفا ورزشی نبوده است؛ هرچند که امروزه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … آن به اندازهای گسترش یافته که کشورهای گوناگون برای تصاحب میزبانی آن از هیچ کاری ـ ولو غیر اخلاقی ـ دریغ نخواهند داشت. بدین ترتیب، لندن در حالی برای بار سوم میزبانی این رویداد را تصاحب میکند که تا کنون همه پیشنهادهای برگزاری المپیک از سوی کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی رد شده است اما آیا لندننشینان به قوانین خودشان پایبند هستند؟
در حالی به هشتمین روز سیامین دوره مسابقاتی باستانی رسیدهایم که جدول مدالها به ترکیب نهایی خود نزدیکتر شده و با احتساب ۲۵ دسته مدالی (هر سری از مدالهای طلا، نقره و برنز را یک دسته حساب کنید) که امروز توزیع خواهد شد، تقریبا نیمی از جدول مدالها شکل خواهد گرفت؛ اما بیگمان این داغ شدن رقابت برای انگلیسیها اولویت اصلی نبوده و نیست، چرا که بر خلاف کشورهای شرکت کننده که برای کسب بهترین افتخارات خود تا چهار سال آینده پا به لندن گذاشتهاند، میزبان به دنبال تحقق «المپیک؛ الهام بخش یک نسل» است.
بدین ترتیب انگلیسیها در حالی برای دریافت میزبانی المپیک در سال ۲۰۰۴ اعلام نامزدی کردند که اوضاع اقتصادی جهان در وضع مناسبی نیست و از سوی دیگر، سابقه دو بار میزبانی لندن در ادوار گذشته، شانس رسیدن میزبانی به این شهر تاریخی را کمتر میکرد اما سرانجام در سال ۲۰۰۵ کمیته ملی المپیک در سنگاپور تشکیل جلسه داد و لندن با اکثریت آرا بر شهرهایی چون نیویورک، مسکو، پاریس، مادرید برتری یافته و میزبان سیامین دوره مسابقات المپیک لقب گرفت تا آماده پذیرایی از نمایندگان کشورهای گوناگون دنیا و بسیاری از گردشگران شود.
پس از این بود که بحران اقتصادی بزرگ روی داد و نخست آمریکا و برخی نزدیکانش و در ادامه سراسر اروپا به دردی مبتلا شدند که تاکنون نیز ادامه داشته است. این موضوع به سمی میمانست که میتوانست، حتی بنیان المپیک را هم مورد تأثیر قرار دهد؛ تدارکاتی گرانبها که برای برگزاری مسابقات ضروری است؛ اما با توجه به شرایط آن روز، رکود بازار و شدت گرفتن موج ورشکستگیها که با بیکاری گسترده و اعتراضات و اعتصابات گاه و بیگاه همراه بود، به خرج اعطینایی میمانست که چه بسا از جانب برخی اقشار جامعه هیچ گونه ارزشی نداشت.
افزون بر این که خوراک رسانهای خوبی برای برخی رسانهها فراهم شده بود، ترس از آماده نشدن شرایط میزبانی، میرفت تا به کابوسی جدیدی برای المپیک تبدیل شود؛ کابوسی که پیشتر بارها و بارها در قالب تهدیداتی چون جنگ، تروریسم، برخوردهای سیاسی، تحریم و حتی دوپینگ موفق شده بود تا رویدادی به این میزان محبوب را هم تحت تأثیر قرار دهد.
با یادآوری این نکته که دو میزبانی قبلی لندن هم مزیتی به شمار نمیآمد، چرا که از بار نخست میزبانی (۱۹۰۸) یک قرن میگذشت و دومین میزبانی این شهر (۱۹۴۸) هم پس از یک وقفه دوازده ساله در ویرانیهای به جای مانده از جنگ جهانی ـ بدون ساخت حتی یک ورزشگاه ـ و با استفاده از پادگانهای نظامی به انجام رسیده بود و میراثی برای ۲۰۱۲ در دسترس نبود.
در چنین شرایطی بود که طراحان به دور هم جمع شدند تا به رغم همه فشارها کار ساخت دهکده المپیک را آغاز کنند؛ آن هم در پر جمعیتترین شهر اتحادیه اروپا که هم شهری تاریخی به شما میرود و هم در علم و دانش، ترافیک، گرانی و چند شاخصه مثبت و منفی دیگر سرآمد قاره سبز بوده و در عین حال، به بارندگی و کمبود شدید روزهای آفتابی شهره خاص و عام است.
بدین ترتیب، نخستین مشکلی که پیش روی بود، انتخاب مکانی برای ساخت دهکده بازیها بود که میبایست به اندازهای وسعت داشته باشد که بتوان مجموعههای متعدد ورزشی در آن ساخت و افزون بر این، به شهر نزدیک بوده و برای استفاده پس از المپیک نیز مناسب باشد. اینجا بود که زادگاه پلاستیک، منطقه فرسوده صنعتی که در شرق شهر باقی مانده بود، نظرها را به خود جلب کرده و با تملک اراضی، کار ساخت و ساز آغاز شد.
تا اینجای کار نه حادثه عجیبی رخ داده و نه موضوع شگفتآوری مطرح شده است، تا جایی که با ندید گرفتن گزارشهای نومیدکنندهای که رسانههایی مانند صدا و سیمای کشورمان از تأخیر در روند ساخت ورزشگاهها از انگلستان مخابره میکردند، هیچ خبر شاخصی از مراحل ساخت ورزشگاههایی متعددی که نامشان این روزها بیشتر به گوشمان میخورد، در حافظه تاریخیمان سراغ نداشته باشیم. اکنون بیایید اندکی از زاویه دید خودمان به ماجرا بنگریم تا شاید سوای کسب تجربیات ورزشی، درسی هم از میزبان المپیک گرفته باشیم.
آیا در جایی که بحث آبروی ملی، افزایش درآمد سرانه و هزار منفعت دیگر در میان باشد، پایبندی به قوانینِ دست و پا گیر ضرورت دارد؟
اگر افتتاحیه مسابقات المپیک را دیده باشید، بیگمان، روایتی کاریکاتورگونه از ماجرای صنعتی شدن در ذهنتان تصویر شده که شاخصههایی چون سرسبزی و آرامش در دوران پیش از آن و آلودگی و لجام گسیختگی صنعت در ادامه، بارزترین نکات آن بودهاند؛ روایتی خاص که به امضای هنرمند نام آشنایی چون بویل (کارگردان فیلم سینمایی مشهور «میلیونر زاغه نشین») رسیده و در برگیرنده یک ویژگی بسیار مهم در نزد طراحان پروژه دهکده المپیک است؛ «محافظت از محیط زیست».
کافی است تپه سبزی را به یاد بیاورید که با تک درختش یک ضلع استادیوم اصلی المپیک را در جشن آغاز مسابقات در برگرفته و از بلایای دوران صنعتی جان سالم به در برده بود و البته در نهایت به عنوان جایگاه برافراشتن پرچم المپیک برگزیده شد؛ اکنون به یاد بیاورید که یکی از حلقههای نماد المپیک در بخش صنعتی واقع در فرودست همین تپه ساخته شد تا ماجرا به ساخت و ساز استادیوم المپیک بیش از پیش شباهت پیدا کند.
یکی از مهمترین ویژگیها در ساخت مجموعه دهکده المپیک، توجه به ابعاد زیست محیطی بوده تا جایی که سازههای ساخته شده برای برگزاری این دوره از مسابقات، به ویژه استادیوم اصلی ـ که میزبان افتتاحیه و اختتامیه مسابقات بوده و از هفتمین روز مسابقات، دیروز، شاهد رقابت ورزشکاران دو و میدانی است ـ از نظر بهرهگیری از فناوریهای سبز و سازگار با محیط زیست، سرآمد سازههای ساخته شده در جهان هستند.
برای نمونه، سازه استادیوم هشتاد هزار نفری اصلی مسابقات به گونهای طراحی شده و به اجرا رسیده که در ساخت آن، ده هزار تن فولاد به کار رفته است ـ که این نکته به معنای کاهش در استفاده از کربن و پیشگیری از عوارض نامطلوب آن در آینده بوده ـ و افزون بر آن، بخشهایی در آن تعبیه شده که قابل جدا شدن از سازه اصلی است؛ بخشهایی مانند طبقه فوقانی استادیوم که به رغم گنجایش ۲۵ هزار نفری، امکان جدا شدن آنها از استادیوم پس از پایان المپیک وجود داشته و حتی قطعات جدا شده آن نیز قابل استفاده خواهد بود.
از جمله ویژگیهای جذاب دیگر این استادیوم، بهرهگیری بسیار زیاد از مواد سبک پلاستیکی و نوعی پی وی سی است که علاوه بر اینکه تا اندازه بسیاری قابل بازیافت است، منجر به صرفهجویی در هزینهها شده و سرعت اجرای کار را افزایش داده است. اکنون کافی است تا به ترکیب فوق، استفاده از ضایعاتی چون اضافات لولههای گاز بیمصرف در ساخت استادیوم را هم بیفزاییم تا الگویی زیبا برای کاستن از هزینهها در دوران رکود، پدید بیاید.
اما شگفتیمان هنگامی تکمیل خواهد شد که بدانیم در حد فاصل سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹، کل محدوده کنونی استادیوم المپیک و چند سازه دیگر از مجموعه دهکده مسابقات بر پایه یک قانون مورد کاوش قرار گرفته و آغاز ساخت و ساز در آنها، عملا تا سه سال مانده به رقابتها میسور نبوده است. بنا بر قوانین کشور میزبان، باید پیش از آغاز ساخت سازههای بزرگ، محل ساخت مورد کاوشهای گسترده باستانشناسی قرار بگیرد تا مبادا آثار باستانی زیر سازه جدید مدفون شود.
بدین ترتیب، نزدیک ۱۲۱ ترانشه در منطقه حفر میشود تا در مجموع بیش از ده هزار شی کشف شده و قدمت این محدوده از لندن تا شش هزار هزار سال پیش و سکونت انسانهای ماقبل تاریخ به عقب برگردد! کشفیاتی ارزشمند که در صورت وجود این قانون در گذشتههای نه چندان دور، میتوانست پیشتر در دوران صنعتی شدن رخ بدهد؛ اما به هر ترتیب، هماکنون نیز به جایزهای میماند که از بابت حسن انجام کار (البته پیش از آغاز کار!) نصیب میزبان المپیک شده است.
از یافتن تیشه سنگی مرتبط با دوران نوسنگی (۲۲۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح) گرفته تا کشف قایقی سبک و باریک که احتمالا در زمان خود بسیار سریع بوده و پیش از سال ۱۰۶۶ میلادی ساخته شده است، و از یافتن بقایای آسیابهای آبی قرن دوازدهم گرفته تا کشف بسیاری از بقایای جنگ جهانی دوم، همه و همه اشیای ارزشمندی خواهند بود که چه بسا به زودی به موزههای این کشور سپرده شوند تا از این طریق بر شمار گردشگرانی که به آن شهر سفر خواهند کرد، افزوده شود.
نگاهی به یافتههای اخیر باستانشناسان در محدودهای که تا چند سال پیش، محلی فراموش شده، فرسوده، گاه باتلاقی و البته با سکنه کم شمار بود، بیش از هر چیز مهر تأییدی است بر درستی تصمیم قانونگذار، اما علاوه بر آن بد نیست که از خودمان بپرسیم: اگر ساخت و ساز این مجموعه بزرگ، کلان و ملی به دست ما (من و شما) سپرده شده بود، آیا به همین اندازه در رعایت قوانینی نظیر انجام کاوشهای باستانشناسانه و یا طراحی سازههای دوستدار محیط زیست (سبز) اهتمام میورزیدیم یا بر عکس، نزدیک بودن این رویداد را بهانهای برای هر چه بیشتر زیر پا گذاشتن قوانین تعبیر میکردیم؟
با این تفاسیر، شاید بد نباشد که ماجرای تعطیلی چند روزه تهران در ماه آتی، از بابت برگزاری اجلاس غیرمتعهدها را با تدارک میزبانی المپیک قیاس کنیم!