دیده بان هفته: چند صباحی است که نام سید محمد خاتمی به عنوان برجسته ترین و فعال ترین چهره اصلاح طلب در رسانه های این طیف و همچنین رسانه های اصولگرا طرح می شود. رئیس جمهور سابق در قامت مرد محوری اصلاح طلبان سخت میکوشد که رنگ اجماع بر سیمای آنها بپاشد، جانی تازه به این طیف دهد و حضورشان در انتخابات آینده را تثبیت و معنیدار سازد. معانی ای که می تواند از پیروزی اصلاح طلبان در حد و اندازه های دوم خرداد 76 تا کسب رای چند میلیونی و تثبیت جایگاه آنها در درون نظام را شامل شود.
راهبردهای اصلاح طلبان
در میان انبوه تلاش هایی که در ماه های اخیر از سوی خاتمی و سایر اصلاح طلبان صورت گرفته، چند محور مشخص قابل توجه است:
الف: تحرک نسبی رسانه ای – مدنی: گسترش دیدارهای سیاسی خاتمی با طیف های مختلف دانشجویی، دیدار با اضلاع دیگر اصلاحطلبان مانند عبدالله نوری، اظهارنظرهای گسترده انتخاباتی از سوی لایه های مختلف، مصاحبه های مطبوعاتی تفصیلی چهره های ارشدی که به عنوان کاندیدا مطرح هستند، رایزنی های بین حزبی و …، از جمله نشانه هایی است که تحرک نسبتا قوی اصلاح طلبان برای انتخابات آینده را عیان ساخته است. این تحرک البته محدود به لایههای بالایی اصلاح طلبان نیست، لایه های میانی، برخی چهره های احتمالی و مدنظر برای کاندیداتوری، نمایندگان مجلس و فعالان رسانه ای اصلاح طلب نیز «فرمان از بالا» را به خوبی دریافت کرده و می توان تحرک محسوس آنها در فضای سیاسی را رصد کرد.
ب: تعدیل تقاضاهای سیاسی: بر خلاف ماه های پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی، درخواست های سیاسی طیف اصلاح طلب مانند شروط چندگانه خاتمی کمتر برجسته شده و بر حرکت ایجابی، هماهنگ و واحد اصلاح طلبان تاکید می شود. در واقع آنها با ارسال پالس های متعدد به نظام سیاسی که عمده آن مبتنی بر گذشت از وضعیت موجود، به حاشیه رفتن اظهارات قبلی و اتخاذ مواضع مبتنی بر دلسوزی برای اصل نظام است، می کوشند که بدون تجدید خاطرات سه سال اخیر، پا به میدان بازی بگذارند. تعدیل تقاضاهای سیاسی این طیف به گونه ای است که احتمالاتی چون حمایت از یک کاندیدای اصولگرا نیز در ذیل آن مطرح شده است. باید توجه داشت که بی میلی اصلاح طلبان برای تجدید خاطرات تنها معطوف به واکنش از سوی نظام و درخواست تجدیدنظر کلی در مواضع نیست، بلکه از منظر درونی نیز مرور گذشته می تواند برای آنها چالش زا باشد و بحث های درون گروهی را برانگیزد.
ج: تلاش برای نهادسازی انتخاباتی: طرح مسائلی چون تشکیل اتاق فکر، تشکیل شورای راهبردی، شورای هماهنگی، طرح مناسک و ….، از جمله رویکردهایی است که در هفته های گذشته با شدت بیشتری در دستور کار رسانه ای – سیاسی اصلاح طلبان قرار گرفته و لایه های مختلف پایین دست دستی و میانی می کوشند پالس های مثبت و دلگرم کننده به بدنه فعال این طیف بفرستند. این نهادها در وضعیت کنونی که اغلب نهادهای حزبی و شبه حزبی اصلاح طلب در دام توقیف، تعلیق و رکود گرفتار آمده اند، حایز اهمیت بسیاری است. در وضعیت کنونی و در غیاب نهادهای حزبی و رکود کامل فعالیت های اصلاح طلبان در دانشگاه، تنها رسانه های نزدیک به این طیف هستند که به باشگاه احزاب شبیه شده و تلاش دارند خلاء موجود را پرکنند.
د: طرح گزینه های متعدد: عبدالله نوری، اسحاق جهانگیری، محمدعلی نجفی، محمدعلی عارف، مجید انصاری و …، از جمله مهمترین چهره هایی هستند که در طول ماه های گذشته درباره احتمال یا امکان کاندیداتوری شان سخن رفته است. طرح نام ها از منظر سنجش واکنش رقیب اصولگرا و یا ایجاد انگیزه برای بدنه حامی، حایز اهمیت بالایی است. نکته مهم در این میان، عدم مقابله جویی در میان طیف های مختلف اصلاح طلب است. اگرچه زمزمههای ضعیفی از سوی طیف محمدرضا عارف برای حرکت مستقل در انتخابات آینده شنیده می شود ولی به طور کلی، چهره های گوناگون سعی دارند که موید و همراه یکدیگر نشان دهند و به ویژه در مواجهه با لایه ها و چهره های بالادستی مانند خاتمی، حداکثر احتیاط را دارند که از هر گونه مقابله جویی یا علنی شدن تعارض ها، خودداری کنند. نمایش انسجام برای بازگشت، در واقع رویکرد مهمی است که اگرچه با توجه به وضعیت درونی این طیف کوتاه مدت خواهد بود ولی می تواند به خوبی آنها در گام های اولیه یاری بخشد.
ه: شبیه سازی تاریخی: ورود به فاز نقدی جدی تر کارنامه دو دولت احمدی نژاد، گره زدن این کارنامه با فعالیت های اصولگرایان و شبیه سازی این دوران با روزگار پیش از دوم خرداد از جمله رویکردهای مهم اصلاح طلبان است. آنها با برجسته سازی مشکلات اجتماعی، اقتصادی و به ویژه مسائل حوزه سیاست خارجی، به بازخوانی رویکردهای خویش در این حوزه پرداخته و به صراحت از احتمال رخ دادن واقعه ای چون دوم خرداد 76 سخن به میان آورده اند. شبیه سازی تاریخی با توجه به خاطره دوم خرداد در بین آنها، هم از منظر امیدبخشی درونی و هم از نظر جنگ روانی علیه طرف مقابل، حایز اهمیت است و در مجموع، سیاست رسانه ای و سیاسی این طیف، برجسته نشان دادن نگرانی عمومی و بی نتیجه بودن تداوم سیاستهای اصولگرایانه است. به پیوست این گزاره ها، آنها نقش نهایی خویش در تعدیل این وضعیت و همچنین قدرت خلق روزهایی چون دوم خرداد را مطرح کرده تا نوعی برتری روانی برای خویش رقم زنند.
جمع بندی کلی رویکردها
برآیند کلی حرکت اصلاح طلبان چنین وضعیتی را برای آینده سیاسی این جناح به تصویر می کشد: آنها قصد دارند با حداکثر توان سیاسی، گزینه ای واحد و با شانس بالای پیروزی، رونق دهی به مشارکت اجتماعی – سیاسی گسترده، فعال سازی بدنه نخبگانی به ویژه طیف های دانشجویی، جلب توجه عمومی، اجماع حداکثری بین طیف های متنوع اصلاح طلب و …، به انتخابات آینده وارد شوند. این ورود البته اهداف اعلامی متعددی را شامل می شود، از بازسازی تشکیلاتی، حفظ اصلاح طلبان در نظام سیاسی تا پیروزی حداکثری، ولی به طور طبیعی و تحت تاثیر فضای سیاسی کشور، آنها روز به روز بر این اعتقاد بیشتر پای می فشارند که «اکنون نوبت ماست». در این میان اما پرسش کلیدی این است که تدارکاتی چنین گسترده و اهدافی اینگونه کلان، با راهبردها و گزینه هایی که اکنون مطرح هستند، همخوانی دارد؟
چهره مقبول و مطلوب؟
در شرایط کنونی حداقل چهار طیف را می توان در میان اصلاح طلبان شناسایی کرد. مجمع روحانیون مبارز که در راس آنها خاتمی و موسوی خوئینی ها قرار گرفته است. تیم هاشمی که بدنه اصلی اش را کارگزاران سازندگی شکل داده، حامیان عبدالله نوری که تیم متنوع و احتمالا چالش زایی برای اصلاح طلبان خواهند بود، گروه های مستقل مانند عارف، راه چمنی و کواکبیان. برای رسیدن به اجماع میان این چهار طیف، که از سوی خاتمی هم به عنوان مهم ترین هدف اعلام شده است، به طور طبیعی باید چهره ای وارد میدان شود که از مشخصات مهمی چون احتمال تایید صلاحیت، قدرت رای آوری، قدرت اجماع بخشی درون گروهی، سابقه سیاسی برجسته و قوی، قدرت رقابت با سایر رقبا، توان ایجاد چالش بین رقبا و …. داشته باشد. در میان گزینه های موجود چهره هایی چون عارف و جهانگیری احتمال تایید صلاحیت بالایی دارند ولی از قدرت اجماع بخشی و رای آوری قوی برخوردار نیستند و تاکنون حضورشان از سوی رقبا چندان جدی گرفته نشده است. محمدعلی نجفی و عبدالله نوری نسبت به قبلیها، در وضعیت بهتری از منظر رای آوری و قدرت رقابت دارند ولی این مولفهها قطعا به اندازه خاتمی نیست.
در واقع در وضعیت کنونی اگرچه خطر مهمی مانند ردصلاحیت متوجه سید محمد خاتمی – مانند عبدالله نوری و محمدعلی نجفی – است ولی دلایل قانعکننده ای برای تن دادن به چنین ریسکی هم وجود دارد. به گمان اصلاح طلبان هزینه های سیاسی ردصلاحیت سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور سابق بسیار بیشتر از عبدالله نوری و محمدعلی نجفی است. بنابراین از منظر هزینه – فایده نیز بهتر است شخصی مانند خاتمی ردصلاحیت شود تا محمدعلی نجفی. همچنین برخی دیگر از تحلیل ها، بر این دلالت دارند که اهمیت فضای رقابتی، لزوم مشارکت بالا و در هم تنیدگی مولفه هایی مانند مسائل مهم سیاست خارجی با مسائل داخلی، سبب خواهد شد که گزینه ردصلاحیت خاتمی چندان محتمل نباشد. اما این تنها دلیل موافقان خاتمی برای انتخاب او به عنوان کاندیدای نهایی نیست. رئیس جمهور سابق، به اعتبار سابقه اجرایی، حمایت لایه های ارشد مجمع روحانیون مبارز و همچنین ویژگیهای شخصی، قدرت اجماع بخشی دارد. در تازه ترین پالس ها، مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری و یکی از هواداران حرکتهای مستقل اعلام کرده است که تنها در صورت حضور خاتمی، طرح مناسک (مجمع نخبگان اصلاح طلب) را اجرا نخواهد کرد.
نام خاتمی همچنین با خاطره دوم خرداد گره خورده و مهم ترین راهبرد ابلاغی اصلاح طلبان در شرایط کنونی، بازگشت به دوم خرداد اعلام شده است. تکرار فضای اجتماعی و شبیه سازی نوستالژیک می تواند یکی از دستورکارهای موثر در یک جنگ روانی مرتبط باشد. حضور خاتمی، هم از منظر واکنشهای موافق و مخالف درونی و هم از نظر واکنشهای اصولگرایان نیز میتواند به نحو گسترده ای فضای انتخاباتی را رقم زند. در واقع حضور خاتمی می تواند راقم فضای دوقطبی جدی در انتخابات باشد، فضایی که مثلا حضور عارف نمی تواند موجدش باشد یکی دیگر از رویکردهای مهم اصلاح طلبان از سوی چهره هایی چون اسحاق جهانگیری به عنوان کلید اصلی حل مشکلات اعلام شده، «بازنگری در دیپلماسی» است. این رویکرد نیز به طور عمده با سیاست ها، هویت فکری و چهره خاتمی گره خورده است.
در واقع اگرچه سید محمد خاتمی نیز مانند سایر کاندیداهای اصلاح طلب حرف تازه ای برای طرح در فضای انتخاباتی نخواهد داشت ولی او بيش از ساير كانديداهاي اصلاحطلب این قدرت را دارد که حرف های کهنه را با جذابیت و قدرت بیشتری مطرح کند. حضور خاتمی در دولت پیش از احمدی نژاد نیز در شرایط کنونی میتواند یک نقطه قوت تلقی شود. به باور اصلاح طلبان با تشدید تورم و بیکاری در ماه های آخر دولت دهم، مقایسه کارنامه کلی این دولت با دولت خاتمی، داوری افکار عمومی را به سود رئیس جمهور اصلاحات رقم می زند. با در نظر گرفتن چنین مولفه هایی می توان گفت که در شرایط کنونی، اگرچه گزاره های متعددی برای حضور در انتخابات مطرح می شود ولی کم نیستند تعداد اصلاح طلبانی که مایل هستند خاتمی همچنان مرد در سایه بماند، به عنوان محور یا رهبر اصلاحات و نه کاندیدای احتمالی معرفی شود و در زمان مناسب او را به فضای سیاسی معرفی کنند.
نگرانی های احتمالی
در همین حال نباید از نظر دور داشت که تلاش برای معرفی خاتمی به عنوان کاندیدای نهایی، مخالفانی نیز خواهد داشت. علاوه بر مخالفتهای جدی اصولگرایانه، در میان اصلاح طلبان هم برخی بر این اعتقادند در شرایط پرتنش کنونی و با توجه به احتمال ردصلاحیت قوی کاندیداهای برجسته، سید محمد خاتمی به عنوان یک سرمایه سیاسی این طیف، نباید هزینه شود و در مقام رهبر معنوی اصلاح طلبان، «لولای در» باشد. آنها نگران هستند که در صورت حضور خاتمی و ردصلاحیتش، تنش های درونی این طیف قوی تر و وسیع تر شده و در آن شرایط، شخص خاتمی نیز از توان مدیریت این موقعیت برخوردار نباشد. در حال حاضر نیز پالس های قوی مخالفت از سوی لایه های مختلف اصولگرا در مورد صلاحیت خاتمی منتشر شده و در تازه ترین نمونه، نشریه پنجره حتی احتمال تایید صلاحیت خاتمی را کمتر از مشایی و رحیمی دانسته است. سویه دیگر نگرانی ها اما از منظر ایجابی است.
در میان اهداف اعلام شده این طیف، محمدعلی نجفی به صراحت از سامان یابی سیاسی درونی این طیف و تثبیت هویت و موقعیت در فضای سیاسی به عنوان دو مسئله مهم یاد کرده است. اگر شرایط سیاسی به گونه ای پیش رود که آنها ناچار به تن دادن به گزاره های حداقلی ای از این دست باشند، ضرورتی برای حضور انتخاباتی خاتمی نخواهد بود. نگرانی سوم اما ریشه در تنازعات بین بدنه اصلاح طلبان دارد. اصلاح طلبان در حال حاضر، در تلاش هستند که انسجام حداقلی بین بدنه و راس خویش ایجاد کرده و طیف های مختلف را متقاعد به بازی فعال کنند. با این حال مشخص نیست که واکنش های درونی این طیف نسبت به کاندیداهای مختلف چگونه خواهد بود؟ به عنوان مثال بخشی از جریان اصلاح طلب، حضور و کاندیداتوری عارف را یک مسئله قابل واکنش نمی داند ولی آیا در برابر کاندیداتوری خاتمی هم چنین واکنشی نشان خواهد داد؟ بدین گزاره ها باز هم می توان افزود، مولفههایی که به خوبی نشان می دهد ملاحظات حضور خاتمی در صحنه نیز کم شمار نیستند.
ولی با این حال اگه تشریف بیارن عالی میشه /// حداقلش اینه که روابط خارجی خوب میشه و تحریم ها برداشته میشه و کلا فشار کمتری به مردم وارده /// به نظر من دولت کنونی بدون توجه به مشکلات مردم هر کاری دلش خواست انجام داد
فقط ایشون میتونه ارامش را به ملت ایران هدیه کنه.
آقایان یک چیز رو به جد می گم اگه خاتمی به عنوان کاندیدا حاظر نشود ، یا رد صلاحیت شود به والله 80 درصد واجدیدن شرایط رای حاظر به آمدن پای صندوق نمی شوند از من گفتن بود من جای هیچ کس تصمیم نمی گیرم من چیزی رو که می بینم و میشنوم و می گم .همیشه باید یک جرقه ای برای حضور سیاسی مردم باشه. وسلام
تو 80درصد واجدين هستي يا همان يك تو هستي.
حرفت را ميگي و سنگ تو چاه مياندازي و ميگي در اوردنش به من ربط نداره . اگه تو جاي مردم تصميم نمي گيري پس جاي مردم هم نظر نده .
خاتمی ختم کننده ی خفقاق بود
افسوس که عده ای از خفقان سود می برند
با کمال تاسف باید بگم ببین کار به کجا کشیده که روشنفکر ما اقای خاتمیه ما امروز باید صدها خاتمی داشته باشیم.ما ایستاده ایم؟>
به امید اینکه خاتمی بیاید
ماها عروسک خیمه شب بازی هستیم ما چه رای بدیم چه ندیم اینها انتخاب خودشونو میکنن…دروغاشون سال 88 معلوم شد که چه تقلبی کردن…وسلام