در پاسخ به یادداشت منتشر شده در سرویس بین الملل خبرآنلاین با عنوان :”آمریکا چه زمانی وارد معرکه سوریه می شود؟” نکاتی چند در خور توجه است. به اعتقاد من در حاضر آمریکا ترجیح می دهد بحران سوریه را مدیریت کند تا اینکه آن را یکسره کند. البته این سیاست و نحوۀ تعامل آمریکا نه تنها در مورد بحران سوریه بلکه در مورد سایر بحران ها و انقلاب های منطقه نیز اعمال می شود. از جمله در مصر، یمن، بحرین و تا حدی لیبی.آمریکا اصولاً گرایش دارد که این بحران ها طولانی شده و تداوم داشته باشد تا رقبای منطقه ای و بین المللی خود را درگیر این بحران ها کند و از این طریق آنها را درابعاد و عرصه های سیاسی، تبلیغاتی، رسانه ای و حتی امنیتی و نظامی وارد جنگی فرسایشی کند و در طولانی مدت از نفس بیاندازد. واقعیت اینست که آمریکا چون قادر به یکسره کردن این بحران ها به نفع خود نیست، یعنی نمی تواند با توجه شرائط داخلی خود و همچنین اوضاع بین المللی، با مداخله نظامی، بحران سوریه را یکسره کند، لذا ترجیح می دهد آنرا به عرصه ای برای تضعیف رقبای خود مبدل سازد. در حال حاضر دولت و ملت سوریه به عنوان حلقۀ میانی و مؤثر مقاومت، حزب الله لبنان به عنوان حلقۀ اثرگذار در این جبهه و ایران نیز به عنوان رهبر جبهۀ مقاومت در سطح منطقه، و نیز چین و روسیه در سطح بین المللی درگیر در این بحران هستند.
در مصر، جریان های انقلابی و مردم درگیر بحرانِ جابجایی قدرتند، در یمن نیز وضعیت به همین منوال است و در بحرین نیز مردم به شکل دیگری در کشمکش با نظام مورد حمایت آمریکا گرفتار آمده اند. در عراق هم بحران سیاسی و اختلافات داخلی به شکل خاص دیگری در جریان است. بنابراین آمریکا چون قادر به یکسره کردن بحران ها از جمله بحران سوریه نیست، ترجیح می دهد این بحران ها را مدیریت و با طولانی کردن آنها رقبای خود را درگیر و در یک فرایند فرسایشی تضعیف کند.
در حال حاضر روسیه و چین ناگزیرند در نشست های پی در پی نظیرِ اجلاسِ دوستان سوریه و همچنین اجلاس ژنو و در برابر رسانه ها در مقابل جوسازی ها و اتهامات، ازمواضع خود دفاع کنند و ایران هم به عنوان کشوری که به خاطر مقاومت در کنار سوریها ایستاده است، باید در مورد مواضع خویش، تدافعی پاسخگو باشد.
اینکه این روند فرسایشی تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ به نظرم آمریکا این وضعیت را تا پس از انتخابات ریاست جمهوری و مستقر شدن وضعیت جدید(در صورت انتخاب شدن رییس جمهور جدید) ادامه خواهد داد. تا آن زمان شاید بحران اقتصادی بین المللی هم وضعیت بهتری پیدا کرده باشد، در آن صورت آمریکا با برخورداری از قدرت انتخاب، اگر شرایط را برای دخالت نظامی مساعد ببیند و از سویی اگر توانست از موضع قدرت جریان های به شدت متعارض و متعدد مخالفان سیاسی و نظامی سوریه را در کنار هم قراردهد، آنگاه با استفاده از آنان، مشروعیت مداخلۀ نظامی و سیاسی در سوریه را نیز برای خود کسب می کند و اقدام به یکسره کردن خواهد کرد.
آنچه در حال حاضر از سوی آمریکا در سوریه دنبال می شود، تضعیف و ناتوان کردن نظام سوریه است و نه سرنگونی آن؛ چرا که در حال حاضر در صورت سرنگونی نظام اسد، قدرت در دست آمریکا قرار نخواهد گرفت. آمریکا به هیچ وجه اجازه و رضایت نخواهد داد که تصمیم گیرنده ای جز خودش در حوزۀ سوریه وجود داشته باشد. لذا تازمانی که مطمئن نباشد که آینده سوریه در دستان واشنگتن قرار خواهد گرفت، اقدام به یکسره کردن نخواهد کرد و این یکسره کردن، اگر شرایط با واشنگتن همراه و یار باشد، بعد ازانتخابات ریاست جمهوری آمریکا اتفاق خواهد افتاد. اما آیا جبهۀ مقاومت و جریان بیداری باید همچنان در زمینی بازی کنند که مدیریت آن در دست آمریکاست و یا اینکه به نحو دیگری باید رفتار کنند؟ این مسئلۀ بسیار مهمی است.
به نظر می آید جبهۀ مقاومت و جریان بیداری اسلامی، نیاز به اقدامی استراتژیک و راهبردی دارد تا به عنوان یک نقطه عطف، ابتکار عمل را از چنگ رقیب خارج کند و او را در موضعی انفعالی و تدافعی قرار دهد و به نوعی مدیریت صحنه را در دست گرفته و تحولات را به سمت منافع ملت های منطقه هدایت کند. این ابتکار عمل در کجا می تواند اتفاق بیفتد؟ آیا در فلسطین، مصر، بحرین، عربستان و یا در جای دیگر؟.