شهید فرزین نوری عزیز

 

هو المحبوب

 

فرزین را به خاطر داری ؟

 

فرزین را با شیرینی و حلاوت صحبتش می شناسیم …

 

فرزین را با خلوص در رفتار و کردارش می شناسیم …

 

فرزین حتی حرف زدن روزمره اش بوی قرآن می داد…

 

راستی یادت هست اعداد را چگونه تلفظ می کرد…

 

راهکارهای معنوی و فرهنگی اش هنوز هم که هنوزه راهگشای گره های کور و سفت

 

مجموعه های فرهنگی ست…

 

فرزین دوستان زیادی داشت ، دسته دسته دوستانش باهم فرق میکرد…

 

بعضی ها که برکه وجودی شان با فرزین یکی بود ، بعضی ها حرفهایش را میشنیدند ، بعضی ها به

 

حرفهایش عمل میکردند و بعضی ها هم …

 

عده ای پشت فرزین سنگر گرفتند و فرزین هم بی میل نیود که تیر و ترکش ها به او بخورد

 

اما وقتی رفت البته زیر تابوت را محکم گرفتند ولی چند روز نگذشت که همه جا گفتند فرزین گوش

 

مفت میخواست که …

 

فرزین و فرزین ها کجایند و با چگونه ایم…

 

بعضی از حرفهای فرزین را باید با آب طلا نوشت …

 

پیش بینی هایی که میکرد ، مشاوره هایی که میداد ، سراسر بوی خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

 

می داد و بس…

 

ای زندگی ام به فدای آن صندلی چرخدارت که در این دنیای کثیف که همه به فکر ماشین های آهنی

 

آخرین مدلند ، تو با تکیه بر آن هفت آسمان را طی کردی به محبوبت رسیدی!

 

یاد آخرین باری که به حضورش رسیدم به خیر ؛ در بیمارستان ساسان تهران با یکی از دوستانم..

 

مشغول نماز بود اما چه عاشقانه … چه نگاه گرم و گیرایی …

 

دلم برایت تنگ شده بسیجی دلاور …

 

آه رفیق در این کوره راه گم شده ام و غریب مانده ام …

 

مثل همیشه دعایم کن …

 

محترق الشهداء – حمزه اسماعیلی

2 thoughts on “دلم برای فرزین و حرفهایش تنگ شده …”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *