مشرق- پدر و پسر ظالم پهلوی، در طول بیش از 50 سال حکومت خود ظلم های زیادی بر مردم و سرزمین ایران روا داشتند. ظلم هایی که اگر منصفانه قضاوت کنیم، از لحاظ سرزمینی، بیشترین آنها بر مردم خوب سیستان و بلوچستان روا داشته شد.
و 22 بهمن 57 که از راه رسید، انقلاب ماند و حجم عظیمی از محرومیت در همه ابعاد در سیستان و بلوچستان که می بایست رفع می شدند.
سرزمین بلوچ ها و سیستانی های اصیل ایران از آن روز در دامان پر مهر نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و برداشتن گام های پی در پی برای رفع محرومیت هایش، آغاز شد.
امروز 33 سال از آن روزها می گذرد. چهره سیستان و بلوچستان تماماً تغییر کرده است.
شهرهای اصلی آباد شده اند و کار و تلاش و جوشش است که از شرقی ترین سرزمین فلات ایران به چشم می خورد.
اما سیستان و بلوچستان ما، راه های نرفته بسیار دارد. روستاهای دورافتاده بلوچستان و سیستان هنوز آنقدر زیادند که عکاس های خبری پایتخت، عکاسی از این روستاها را به یک رویه خبری تبدیل کرده اند.
در کنار محرومیت بلوچستان و سیستان و تلاش هایی که 10 دولت جمهوری اسلامی ایران برای رفع محرومیت های آن انجام داده و می دهند، اما یک سوال مهم نیز وجود دارد و آن وظیفه هریک از ما در قبال محرومیت این استان بزرگ است.
وظیفه ای که البته اهمیت آن، اینگونه در کلام رهبر فرزانه انقلاب و در دیدار 10 سال قبل با جوانان سیستان و بلوچستان جلوه گر می شود:
“آنچه درباره لزوم رفع محروميّت گفتيد، همّت شب و روز من است.”
آیا لااقل بخشی از همت ما در هر کسوتی که هستیم از همت ولی زمانه تاثیر می گیرد؟!
همسو نبودن همت های ما با همت رهبر شاید سبب ساز محرومیت بچه هایی باشد که داخل این عکس ها نشسته اند.
بچه هایی که گاهی آنقدر بی پول می شوند که هزینه های درمانشان هم کم می آید و گاهی نابینا می شوند، گاهی فلج می شوند و گاهی هم شاید می میرند.
بچه هایی که البته گاهی هم زنده می مانند ولی خیلی زود بزرگ می شوند. نه تفریح، نه محبت، نه اسباب بازی، نه شرایط مطلوب و نه هیچ و هیچ و هیچ… سبب بزرگ شدن زودهنگام این بچه ها در کودکی می شود.
همت ما اگر همسو با همت رهبرمان نباشد، بیش از هرکسی، این دشمن است که شکاف همت های ما را رصد می کند و برای روزگار بزرگی این بچه های معصوم، که به دنیا نیامده، جهنم سوزان شده با محرومیت را در بیابان های بلوچستان و سیستان تجربه می کنند، نقشه می کشد.
مقام معظم رهبری در بخش دیگری از سخنرانی خود در سال 81 و در جمع جوانان سیستان و بلوچستان می فرمایند: “بعد از اين هم مسئولان بايد يكايك اين كارها را پيگيرى كنند كه انجام پذيرد. در سالهاى گذشته كارهاى فراوانى انجام گرفته است. شما جوانان، سيستان و بلوچستانِ قبل از انقلاب را نديديد. ديشب آقاى استاندار آمارى را در جلسهاى كه حضور داشتم، دادند. شاخصهاى رشد و توسعه در استان هزاردرصد، شش درصد، پانصد درصد، دوهزار درصد پيشرفت كرده است. اين اقدامات بعد از انقلاب انجام شده است. قبل از انقلاب وقتى در ايرانشهر تبعيد بودم، مردم آن شهر مىگفتند: تابهحال حتّى يك معاون استاندار هم به اين شهر سفر نكرده است! ايرانشهر روستا نيست، يك شهر است و در آن زمان تا به اين حد مورد غفلت بود. آنها به مناطقى سفر مىكردند كه بتوانند جيبهاى خود را پُر و لذّت و آسايش خود را فراهم كنند و با ايرانشهر و خاش و چابهار كارى نداشتند. توجّه مسؤولان، ارتباط و پيوند و علقهى مستحكم بين مردم و مسئولان و كارهايى كه انجام گرفته و فعّاليتهاى فراوان كه فهرستش بسيار طولانى است، به بعد از انقلاب برمىگردد. البته نيازهاى استان بيش از اينهاست؛ بايد باز هم تلاش شود. اينطور نيست كه كار جديدى شروع شود؛ نوبهنو بايد همّت مسؤولان، در هر برههاى از زمان مصروف شود. من خواستم يك خيزش و جهشى در اين كار انجام گيرد و به همين دليل به اين سفر آمدم. انشاءاللَّه كار متراكمى صورت گيرد كه تأثيرش در استان، در زمان مشخّصِ خودش محسوس و معلوم شود.”
جامعه مسلمان ایران در آستانه دوراهی یک انتخاب است. هریک از افراد جامعه می تواند در خانه خود بنشیند و محرومیت هموطنان دیگر در اقصی نقاط کشور، دل او را به درد نیاورد و البته همین جامعه می تواند با عمل به منویات رهبر فرزانه خود؛ در فراخنای روزمرگی ها، به فکر محرومیت های موجود در کشور نیز باشد.
این بچه های محروم یک روز بزرگ می شوند و شاید در آن روز نگاهشان با نگاه های ما غریبه باشد.
آنها در یادشان خواهد سپرد که رفع محرومیت هایشان همت روز و شب چه کسی بود و برای عده ای نیز هیچ دغدغه ای به حساب نمی آمد.
آنها فراموش کنندگان را حتما می بخشند ولی تاریخ در خاطر خود خواهد نوشت که بی تفاوتی ما سوزنده تر از آفتاب داغ کویر در سیستان و بلوچستان بود.
محرومیت سیستان و بلوچستان برای رفتن، منتظر آمدن هریک از ماست.
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی…