قصه ی ضیافت از اونجا شروع شد که از دو سال قبل بنا به حرکت زمین و ماه و خورشید!! ماه رمضون از تقویم تحصیلی خارج شد.این وسط بچه های دانشجوی جدید از همه خاطره های قشنگ افطارهای دانشجویی،سحرهای با صفا و مناجات های معنوی، مسابقات ورزشی و شور و نشاط و شوخی و خنده تا سجر و شب های قدر بیاد موندنی توی این ماهِ قشنگ،مهمونی خدا ، که می شد تو فضای دانشگاه ها، تو جمع های دوستانه اتفاق بیافته، بی نصیب شدن.

ما هم تصمیم گرفتیم این فضا و این محیط رو برای بچه ها فراهم کنیم تا هر کی می خواهد بیاد و یه ماه رمضون دانشجویی با رایحه ی قرآن و عطر خوش علم و معنویت تجربه کنه و در کنار این نشاط روحی و جسمی، در کنار تفریح و ورزش و عبادت،درکنار پرسیدن  سوالای ذهنیمون، واحدهای درسی اش که مرتبط با کلاسهای آموزشی طرح هست معادل سازی با بعضی دروس عمومی گروه معارف بشه یا کلی سهمیه حج عمره دانشجویی قرعه کشی بشه و حتی خیلی جوایز دیگه هدیه داده بشه…

 

دوستان زحمت کشیدن از چند ماه قبل کلی فکر و برنامه ریزی برای هر چه بهتر برگزار کردن طرح فراهم کردن.حیلی چیزها تدارک دیده شده.کلی برنامه جدید و ارائه مباحث مورد نیاز روز.از زیارت و کوهنوردی تا جلسات دعا و مشاوره و مسابقات غذا پزی سریع یا نمایشگاههای جورواجور…

 

یادش بخیر سالهای قبل ، این برنامه اجرا شده…

روز اول که روز سختی بود به خاطر محیط جدید و شرایط جدید و گرمی هوا،  فکر می کردیم سخت بگذره.اما….

بذارید براتون تک تک بعضی هاش رو بگم…

 

اول ورودمون هدایای آماده شده رو در استقبال گرم اول بهمون تحویل می دادند

 

با بچه ها تک تک و گروه گروه برای پذیرش به سالن اصلی دانشگاه رفتیم و با روی باز و خنده روی دانشجوی مسئول این کار ازمون استقبال شد

 

 

بچه ها کلی وسیله تو چمدون ها گذاشته بودن….قرار بود شب ها و روزهای پرتحرکی را سپری کنیم

 

یادش بخیر نماز های جماعت با شکوه و بیاد ماندنی.اصلی ترین نکته ماه رمضون دانشجویی بود…

 

کرسی های آزاد اندیشی هر شب با یک موضوع مورد بحث و صحبت های منطقی دانشجویان با هم بود…مخالفین و موافقین یه موضوع…

 

 

جمع های دوستان با خنده و شوخی همراه می شد …حتی با حضور روحانیون که دیگه حالا دوست ما بودند…

 

این هم یک کلاس پر طرفدار سایبری….بود .کلاس وبلاگ نویسی

کلاس اینطوری دیده بودین؟استاد رفته بالای میز تا به همه اشراف داشته باشه!

 

بعضی کلاس ها خیلی پر جمعیت بود…آخه استادای خوبی داشت.

 

و بعضی کلاس ها حالت و زمان عادی نداشت … شب بود و میان درخت ها….نوآوری در همه چیز مشهور بود.حضور در این کلاسها هم آزاد بود

 

قبل از افطار یک آیه …یک دعا…..یادش بخیر افطارهای دانشجویی….

 

 

همه با هم می شستیم سر سفره . از مسئول و استاد تا دانشجوها…و به هم خرما تعارف می کردیم تا در تواب روزه هم شریک باشیم

 

افطار که با دوستان باشه … هم خنده و شوخی هست …هم ذکر و دعا…..

 

افطار دانشجویی واقعا مزه و حال و هوای خود رو داره….با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

 

بعد افطار هم که دیگه میوه و شیطنت و …..و هنرنمایی های دانشجویی!

 

 

یه کار خوب که بعضی بچه ها می کردند این بود

که از سهمیه غذاهای سحر و افطارمون ، هرکسی یه بخشی اش رو می تونست نذر کنه و سالم وتمیز، دربسته تحویل گروه خیریه بده

اونها هم جمع می کردن و روز به روز برای نیازمندان آماده اش می کردن

همه این هدایای دانشجوی ما هر روز تقریبا بین خانواده های نیازمند روستاهای اطراف دانشگاه توزیع می شد…

یا علی مددی….

 

 

همه نوع برنامه بود …از سخنرانی حاج آقای پناهیان بعد نماز ظهر که ثابت هر روز بود

تا …شب شعر و مسابقات دوچرخه سواری ……یادش بخیر

 

 

یه برنامه یا مهمونی هم داشتیم به اسم کافه ضیافت …..گپ و گفت و خوردن چایی و نسکافه بعد افطار و دیدن و صحبت با مهمون اون شب کافه

مهمون ها هم متنوع بودن.گاهی استاد دانشگاه بود گاهی یه نخبه فرهنگی ورزشی یا…

 

بعضی بچه ها هم سوالشون رو با استادای طرح و مبلغین حاضر در طرح مطرح می کردن….این جمع های صمیمی گاهی تا صبح ادامه داشت

چند تا هم از مشاورای خوب و مطرح شب ها به بچه ها مشاوره تحصیلی، حانوادگی ازدواج و… می دادن

 

 

 

فضاهای قشنگی برای تنوع توی دانشگاه ایجاد شده بود….این فضای یکی از همون کافه ضیافتاس…

 

الان روزه و بچه ها تقریبا همه خوابن….روزها موقع استراحت بود

 

 

و شب ها تا سحر موقع گفت و شنور و بحث و شادی و نشاط و …

 

 

دست بچه های فضاسازی درد نکنه…

 

تقریبا هر شب نقد فیلم هم داشتیم ….استاد شاه حسینی درباره فیلم های روز دنیا و ایران حرف های شنیدنی داشت

 

گاهی مهمون کافه مون یادگارای دفاع مقدس بودن….شنیدن خاطرات بی نظیر از اون موقع و یاران سفر کرده این بزرگواران…

یه شبی با شهدا هم داشتیم.اون شب از شهدا شنیدیم و با یاد اونا گذشت….

 

سخنرانای مطرح کشوری هم هر روز میون بچه ها بودن….

 

خلاصه بعد افطار کلی برنامه اجرا می شد..هر سلیقه ای می تونست یکی رو انتخاب کنه…

 

عصرا بعضی از بچه ها قبل افطار ….کنار قبور شهدای گمنام دانشگاه برای خودشون حال و هوایی داشتن..

جمعه ها هم که برنامه کوهنوردی تموم می شد کنار این شهدا برای دلتنگی های عصرای جمعه دعای سمات می خوندیم.

 

 

بچه های فضا سازی هر طوری شده سعی  کرده بودن فضا رو متفاوت کنن برای ما…

 

 

نمایشگاه کتاب و محصولات هم در طرح بود تا بشه کتاب های خوب رو خرید کرد.

 

 

از خوابگاهها براتون باید مفصل بگم…از دوستای جدید و گپ و گفت های اتاقای خوابگاه..از شوخی و خنده و بچه های پایه برای شیطنت!

هنوزم با این دوستامون رفت و آمد داریم…

 

 

گاهی توی یه برنامه خیلی بحث بالا می گرفت…همه بچه ها سوال داشتن خوب!باید به همه جواب داده می شد…

 

از هر چیزی هم بچه ها استفاده های مفید می کردن…

این البته، نمایشگاه تکمیل نشده جنگ نرم بود!

 

 

 

نمایشگاههای زیادی هم داشتیم

هر کسی می تونست بره از بچه های پشتیبانی چسب و مقوا و ….بگیره و خودش هنرمندانه یه چیزی تولید کنه برای نمایش به اسم خودش..

گاهی وقت ها هم چیزای خلاقانه تولید می شد…این یه سایت خبری به سبک پرندگانه…..سایت کاغذی!

 

برای نمایش کتاب و فروش اون هم بعضی ها هنرهای زیادی به خرج می دادن…به هر حال باید چیز خوب رو خوب معرفی کرد!

 

 

اختتامیه که شد..از طرفی دلمون گرفته بود و از طرفی …..دل کندن از دوستامون یه جورایی سخت بود خوب!

 

یادش بخیر سفره های افطار دانشجویی…

بعد افطار و مجلس های دعا و نماز های جماعت…مناجات های قبل سحر وکلی دوست جدید!


امسال هم منتظرتون هستیم

این طرح یک طرح معرفتی و آموزشیه

که قراره در کنار کلاسهای علمی و فرهنگی محیطی رو برای فکر کردن و نشاط و معنویت و ورزش ما آماده کنه.

با دوستاتون بیایید طرح ضیافت اندیشه سال .91

می خواهیم همه دور هم باشیم…

http://ziafat.nahad.ir

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *