در انتظار سپیده، ساعتها ایستادند
هرازنیوز، در گوشهای از بازار، میوهفروشی کوچکی قرار دارد که دیوارهایش به موزهای از زمان تبدیل شده است. هر ساعت روی دیوار، داستانی ناگفته از امید و ناامیدی را زمزمه میکند. عقربههای ساعتها، جامانده بر همان لحظهی خداحافظی، به نظر میرسد که زمان را برای همیشه متوقف کردهاند.
مرد میوهفروش، با نگاهی غمگین به ساعت پسرش خیره میشود. عقربهها بر روی همان ساعت توقف کردهاند؛ ساعتی که پسرش ایران را ترک کرده است. او دیگر امیدی به حرکت دوباره آنها ندارد. چراکه در دلش میداند که بازگشت پسرش، همچون حرکت عقربهها، به سادگی ممکن نیست.
مهاجرت، زخم عمیقی بر پیکر جامعه ایرانی زده است. جوانان، با امید به آیندهای بهتر، دیار خود را ترک میکنند. دلایل این مهاجرت گسترده، ریشه در مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. نبود فرصتهای شغلی مناسب، تورم فزاینده، محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، و ناامیدی از آینده، جوانان را به سوی مهاجرت سوق میدهد.
پسر میوهفروش، مانند بسیاری از جوانان ایرانی، به دنبال آیندهای بهتر، کشورش را ترک کرد. شاید او به دنبال تحصیلات عالی بود، یا به دنبال شغلی که بتواند از پس هزینههای زندگی برآید. اما مهاجرت، به قیمت دوری از خانواده و دوستانش تمام شد.
هر ساعت روی دیوار میوهفروشی، نمادی از یک رویا، یک امید و یک خداحافظی است. این ساعتها، گواهی بر دلتنگیهای پدر و مادرانی هستند که فرزندانشان بار سفر بسته اند.
. آنها یادآور روزهایی هستند که جوانان پرشور و پرانرژی، با چمدانهایی بر دست و کوله هایی بر دوش، خانههایشان را ترک کردند.
از این خانه برون شدیم و دل خون شد ز دست
که این خانه به ما بود چو جان در بر و دست
مرد میوهفروش، با نگاهی به ساعتها، نه تنها دلتنگی فرزندش را حس میکند، بلکه درد مشترک همه پدران و مادرانی را که فرزندانشان رفته اند، درک میکند. او میداند که این ساعتها، تنها نماد کوچکی از این مهاجرت بزرگ هستند.
هرچند دیوار میوهفروشی مملو از ساعتهای متوقف شده است، اما ته قلب مرد میوهفروش همچنان کور سویی امیدوار است. او به آیندهای فکر میکند که شاید روزی در آن، عقربههای ساعتها دوباره به حرکت درآیند و صدای تیکتاک آنها، نوید بازگشت عزیزانش را بدهد.
او معتقد است که مهاجرت، اگرچه دردناک است، اما میتواند پدیدهای گذرا باشد. روزی خواهد رسید که شرایط در کشور بهبود یابد و جوانان ایرانی به وطن خود بازگردند. آنها با دانش و تجربهای که در خارج از کشور کسب کردهاند، میتوانند به پیشرفت کشور کمک کنند.
ماهم به عنوان مشتری این میوه فروشی امید داریم از میان ساعتهای متوقف شده، مرد میوهفروش، هربار یک ساعت قدیمی را راه بیاندازد. گویی یکی از فرزندان ایران به وطن بازگشته است و عقربههای ساعت، با شوق و نشاط، به دور هم میچرخند و انتظارشان برای دیدار سپیده به سر آمده است.