گفتگو با ری را (ریحانه) شریعتی
ماهی های هرهزنیز -ری را- را دریابیم!
هرازنیوز، محسن مرعشی؛ ماهی از یک طرف در فرهنگ اساطیری، نماد باروری و زندگی است و از طرفی در عالم عرفان شرقی، نمادی از سالک و عارف است.
نمایشگاه هرهزنیز -ری را شریعتی- در نگاه نخست، هر دلسوز محیط زیست را نگران این کره ی خاکی و بلایایی که بر آن وارد می شود خواهد کرد و کمی ریزتر؛ به یاد آلودگی های دریای مازندران و شیرابه هایی که رودخانه ی کهن هراز را آلوده کرده اند می اندازد!
هرازی که آب، این عنصر مقدس طبیعت را از دل دماوند و البرز اساطیری به امانت میگیرد تا به جهان پیرامون خود جان بخشد و زندگی را به جریان اندازد.
اما شوربختانه سالهاست که فجایعی در این مسیر پر تب و تاب زندگی رخ می دهد و بی گمان گسترش مرگ و تباهی را برای چرخه ی طبیعت به دنبال خواهد داشت!
\\
ماهی در نگاه مولانا اما یک سالک و عارف است ، طی طریق می کند و میخواهد که هفت شهر عشق را چونان عطار بپوید و همچون هدهد و همقطارانش، به سیمرغ رسد. اما در هرهزنیز -ری را- این سیر با بندهایی از جنس پلیدی روبرو می شود، از درد به خود می پیچد، در بند می گردد، اشک می ریزد و تن آلوده می شود. اما همچنان منفعل نیست، پویا و روان میخواهد که برود و ره بپوید.
و این حکایت انسان خردمند است!
همان انسان کامل نسفی و جامی که ره می پوید و با مدد از پیر و دلیل راه، می رود و کشف می کند و به شهود می رسد …
ماهی های هرهزنیز -ری را- معلق در زمان و مکان اند!
سیر و سلوک عارفانه ی آنها از اعماق آب ها و کف اقیانوس ها تا سقف آسمان ادامه دارد.
جایی که حتی افق هم توانایی شکاف بین آبی
دریا و آسمان را ندارد !
و این رهپویی معنوی در عرض رخ می دهد نه در طول …
چرا که هر آنچه قرار بر رسیدن به جاودانگی با فنای در بی نهایت دارد، در عرض خواهد رسید و در مسیر سلوک، طول سیر کمترین اهمیت را داراست!
//
اما ماهی در فرهنگ اساطیر نماد باروری و زندگی ست!
حال آنکه ماهی -ری را- در هرهزنیز گاه آزاد و شاداب است و گاه رنجور و گرفتار در دام که گویا از بد روزگار، باروری خود را از دست داده و نفس زندگی اش به شماره افتاده…
ماهی -ری را- را چه شده است؟!
چشمانش اشک دارد؟
ماهی -ری را- غمگین است!
ماهی -ری را- همچون فرامرزی ست که مورد هجوم بهمن و تاخت و تاز سپاهش قرار گرفته و دور نیست که دودمان دستان سام به خاک خون کشیده شوند!
آیا ورق برگشته است…؟
ماهی -ری را- در بند شد.
چه باید کرد؟!
نوش داروی سهراب نرسید …
سیاوش را سر بریدند …
کیخسرو به آسمان رفت …
زمین تنها شد!
اشک البرز و دماوند، آب هرهزنیز شد که از غم تنهایی مادر، سر به کوه و دشت نهاده و چون ماری زخم خورده بر خود می پیچد و های های می گرید!
ماهی -ری را- دارد جان می دهد آیا؟!
نه ! هنوز امیدی هست …
او دارد می رود و از حرکت باز نمی ایستد!
اما نه … باز در بند شد!
او را فریب دادند …
همچون ایرج به مهمانی برادرانه خواندندش و اما، سر بریده اش را نزد فریدون فرستادند!
بر تنش به جای پولک های درخشان، تور های تیره بافتند و باله هایش را برچیدند!
چه باید کرد؟!
راه نجاتی هست؟!
دیگر آیا سیمرغی در کار نیست؟!
آیا جادوی زال جلوه ای ندارد؟!
و
آیا رستمی دیگر نخواهد آمد؟!
پس برای ماهی های هرهزنیز -ری را- چه کنیم؟
گفتگو با ری را (ریحانه) شریعتی:
– لطفا درباره نمایشگاهی که برگزار کردید و همچنین درباره نام نمایشگاه توضیح دهید:
این نمایشگاه شامل تعدادی نقاشی و طراحی و یک چیدمان است ، چیدمانی از موجوداتی دگردیسی شده از ماهیان قزل آلا ، ساکنان آبهای سرد هراز .
رودخانه ای که در زمانی نه چندان دور مورد احترام بوده و اجدادمان آن را بسیار پاس میداشتند و ما امروز آیندگان آن نسل ، بسیار بر آب و قداست آن می تازیم ، و ویژه تر معضل مکان دپوی عمارت که محل
دفن زباله برخی از شهرهای شمالی است و عصاره زباله ها در بستر رود هراز همچون شیرابه هایی که جان انسان را هدف گرفته اند پرداخته ام، نمایشگاهی از نور و رنگ که تلاش کردم فضای زیر آب را برای مخاطب تداعی کند ،
اگر چه میشود به روایتهای دیگر این مجموعه که در لایه های زیرتری قرار دارند اشاره کنم ،
اما به همین نکته بسنده میکنم که از نور و رنگ فلورسنت برای ارائه این مجموعه استفاده کردم تا مخاطب شرایطی متفاوت از دیگر مکعبهای سفید را تجربه کند یا شاید همزاد پنداری را تشدید کند .
_ هدفتان از استفاده از ماهی به عنوان هسته اصلی خلق آثار چه بود؟
نام نمایشگاه در ادامه دغدغه های دو سال اخیر من و معضلات زیست محیطی که همه جهان را تحت تاثیر قرار داده شکل گرفته و البته مشکل محل زندگی خودم را هدف گرفتم .
در واقع اگر چه « هر هز نیز » نام باستانی رود هراز است ، ولی بحران زیست محیطی مرز و بوم نمی شناسد و باید همه بشر به زمین پاک بیندیشیم .
برای یک هنرمند شناسایی چگونگی انتخاب سوژه در اکثر موارد یا شاید برای من یک انتخاب بر اساس شناخت و مطالعه تاریخی نبوده ،
ولی بی گمان بسیاری از مخاطبان نقش و اهمیت ماهی را در اساطیر ، تاریخ و یا نمادشناسی را می دانند ،
گمان می کنم ماهی در آثارم هسته اصلی هم هست و هم نیست ! ، آنیت هنر و رهایی من برای جذب مدام در حال روشن و خاموش شدن است و بار دیگر شاید …
اما وقتی بازخوانی می کنم چرایی آمدن سوژه ماهی را ، به خاطرم می آید که نکات ریز و درشتی در شکل گیری آن دخیل بوده اند .
سخن آخر
عشق به آب و طبیعت همیشه در من بوده و همواره خودم را بخشی از طبیعت میدونم ، باور دارم همچون نیاکانمان باید به آب احترام بگذاریم
در پایان از همه آنهایی که حمایت کردند به ویژه خانم معمری گالری هما و گالری شیرین سپاسگزارم .