آیت الله جوادی آملی: انسانی که حیات حیوانی دارد در غزه آدم کشی میکند
آیت الله جوادی آملی طی پیامی گفت: انسانی که حیات حیوانی دارد، سرگرم شهوت و غضب و امثالهم است. گاهی در غزه کودک کشی میکند و گاهی در جایی دیگر بزرگ کشی میکند. این نه تنها انسان نیست بلکه بخشی از حیوانیت او مانده است.
به گزارش هرازنیوز ، آیت الله جوادی آملی طی تماسی تصویری، پیامی به همایش بین المللی رسالات الله که در دانشکده الهیات دانشگاه الهیات در حالی برگزاری است، ارسال کرد و گفت: قرآن کریم انسان را به حیات تازه دعوت کرده است. در فصل اول فرمود قرآن نه تاریخ دارد و نه جغرافیا. نه زمانی است و نه زمینی، چون از ملکوت نازل شده است که آن ملکوت برتر از زمان و زمین است. از مدرسۀ بشری ساخته نشده و در مدرسه بشری بافته نشده است. از ذات اقدس اله نازل شده است. آنجا که نه زمان است و نه زمین. نه ماده است و نه مادی؛ از طرف خداوند نازل شده بر قلب مطهر بزرگترین پیامبر جهان. این نزول هم نزول مادی نبود مثل نزول باران و برف، بلکه تنزل بود و یک امر ملکوتی است و به نحو تجلی است نه تجافی. در نزول برف و باران که تجافی است، وقتی برف و باران در بالا هستند، در پایین نیستند. وقتی پائین آمدند دیگر بالا نیستند. اینگونه از نزول زمانی و زمین را تجافی میگویند یعنی جا خالی کردن، اما وقتی یک حقیقتی از بالا به پایین می آید، جایش را خالی نمی کند. در عین حال که بالاست، مرتبۀ رقیق و نازلترش در مرحله میانی و فروتر از همه، در مراتب پایین تر ظهور میکند.
نه تنها به سود بشر بلکه مسخر بشر است، یعنی بشر می تواند بر نظام سپهری و نظام بین ارض و سماء مسلط شود. زمین و آسمان و آنچه بین آن دوست، تحت سلطۀ بشر قرار گیرد. پس انسان چیزی است که نظام هستی برای او خلق شده است یک. و نظام هستی مسخر انسان است دو. انسان کیست و چیست که بتواند بر کل نظام مسلط شود و از مجموعه نظام سپهری بهرۀ علمی و عملی ببرد. انسانی که حیات حیوانی دارد، سرگرم شهوت و غضب و امثالهم است. گاهی در غزه کودک کشی میکند و گاهی در جایی دیگر بزرگ کشی میکند. این نه تنها انسان نیست بلکه بخشی از حیوانیت او مانده و بخشی هم مربوط به حیات گیاهی اوست. این یک حیات گیاهی و به علاوۀ حیات حیوانی دارد که اینچنین آدم کشی میکند. اگر کسی بخواهد از نظام سپهری بهرۀ علمی و عملی ببرد و این نظام سپهری سفرۀ علمی او باشد و خود را در اختیار او قرار دهد، او باید حیات تازه ای داشته باشد. از حیات گیاهی و حیوانی بگذرد و به حیات انسانی برسد که انسان، حیاتی ملکوتی دارد.
فرمود اِستَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛ خدا و پیامبر یک حرف دارند و پیامبر خود هیچ حرفی جز از سمت خدا ندارد. لذا در عین حال که خدا و پیامبر در کنار هم ذکر شدند، دعوت پیامبر جز رسالت خداوند نیست. پس دعوت پیامبر یعنی دعوت خدا که همان دعوت ذات اقدس اله است، این است که انسان را زنده کند؛ یعنی حیات گیاهی و حیوانی او را تنظیم کند تا به حیات ملکوتی برسد تا انسان شود تا به بیراهه نرود و راه کسی را نبندد. پس قرآن آمده در اندیشه، جامعه را حق مدار کند و علم محور. بر انگیزه، عقل مدار کند.