به طور مثال اعتقادی به پرداخت یارانه ها به صورت مستقیم و نقدی نداشته باشد و تصمیم بگیرد این هزینه گزاف را صرف امور زیر بنایی کند و یا ادعا کند که می خواهد طی یک برنامه ریاضت اقتصادی ، بودجه هنگفت پرداخت یارانه ها را برای ارتقای برخی شاخص های مهم و اساسی توسعه و پیشرفت اختصاص دهد. به طور مثال راه های مواصلاتی را به گونه ای توسعه و سامان دهد که مشکلات ترانزیت مطمئن برای همیشه برطرف شود یا ظرفیت پتروشیمی ها و پالایشگاه ها و صنایع مربوطه را به گونه ای افزایش دهد تا برای تامین دارمد های ارزی کشور دیگر نیازی به فروش نفت خام و زدن چوب حراج به این سرمایه بی نظیر ملی نباشد بلکه بجای آن با تولید و صادرات فراورده های پتروشیمی و پلیمری که ارزش افزوده ده ها برابری دارند، نیازها و درامدهای ارزی تامین گردد.(۱)
یا مثلا همانگونه که در مبحث انرژی هسته ای یک حرکت و گام بلند و رو به جلو برداشته شد، با اختصاص یک بودجه مناسب گامی بلند در زمینه تولید هواپیماهای مسافربری و یا توسعه ناوگان ریلی و صنایع وابسته برداشته شود. و یا ارتقا و بهبود کیفیت زندگی در کلان شهرها و یا هزاران مورد مهم دیگر که قطعا می توان با فکر و برنامه ریزی صحیح و هدفمند برای رسیدن به آن، سند چشم انداز و نقشه راه تهیه کرد و نهایتا به آن رسید. حال به نظر شما اگر چنین شخصی بخواهد با چنین برنامه هایی پای در عرصه رقابت بگذارد با اقبال عمومی مواجه خواهد شد؟ حقیر گمان می کنم احتمال وقوع این رویداد تقریبا نزدیک به صفر است و اگر هم با اقبال عمومی مواجه شود ، در عمل با مخالفت های بسیار جدی و تندی هم از جانب مجلس و هم از جانب مردم و نخبگان و خواص مواجه خواهد شد به نحوی که دیگر مجالی برای ادامه حیات سیاسی برایش باقی نمی ماند و این همان رنجیست که به آن مبتلا شده ایم.
آیا مردمی سالها عادت کرده اند هرماه مبلغی را به عنوان یارانه یا سهم از بیت المال یا هر اسم دیگر، دریافت کنند حاضرند برای یک جهش بزرگ به سمت پیشرفت و عدالت ، چند مدتی را در ریاضت اقتصادی بگذرانند؟ آیا خواننده محترم این مقاله حاضر است هر ماه مبلغی که به عنوان یارانه دریافت می کند را به دولت بدهد تا دولت بتواند با آن اقدامات اساسی و زیربنایی انجام دهد؟ آیا عموم مردم تن به چنین اقدامی خواهند داد؟ (۲)
حقیقت مطلب بسیار فراتر از تصور ماست. گاهی اوقات سیاست گذاری ها و جهت گیری های اقتصادی چنان بر ذائقه مردم اثر می گذارد که نتیجه این تغییر ذائقه در کنش های اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی مردم نمود پیدا می کند تا آنجا که مردم حرکت به سمت قله را فراموش می کنند و برای حفظ وضع موجود حاضرند هزینه کنند و هر کس که فریاد براورد که مقصد نهایی اینجا نیست متهم به برهم زدن آرامش و امنیت روانی جامعه می شود. در واقع سیاست گذاری ها و جهت گیری ها مردم را چنان به روزمرگی واداشته که فکر تغییر و اصلاح و ریاضت کشیدن برای برداشتن گام های اساسی و زیر بنایی هم آزار دهنده شده! تا دلت می خواهد راجع به انحراف و فساد و بصیرت و بی بصیرتی و موضوعات جذاب دیگر داد و فریاد و تحلیل کن اما حقی برای نقد سیاستگذاری ها و جهت گیری های اصلی وجود ندارد چرا که آنها بسان وحی منزلی هستند که نزدیکشان هم نمی توان شد چه رسد به نقد! (۳)
در ایام ریاست جمهوری دولت اصلاحات ، طرح ناصوابی وجود داشت مبنی بر ارتزاق بنیاد خصوصی باران از بیت المال که البته جلویش گرفته شد ، اما جالب است بدانید در همین سال جاری طی جدول شماره ۱۲ بودجه جاری کل کشور قرار است مبلغی در حدود ۷۰۰ میلیارد تومان به بنیاد ها ، اشخاص و مجموعه های مختلف تحت عناوینی چون بصیرت ، بنیاد مولانا و شمس ، بنیاد سعدی و … پرداخت شود. پرداختهایی که سالهاست در دولت ها نهادینه شده و با رفتن و آمدن و عوض شدن دولتها گویا تنها دریافت کنندگان این مبالغ تغییر می کنند حال خروجی این بنیادها و شرکت ها چه بوده امری است که فعلا باید از آن سرسری گذشت!! از دیگر سو مبحث شرکت های خصوصی – دولتی (خصولتی) و مسائل تاسف برانگیز مالی و مدیریتی آن ما را به این نتیجه می رساند که این ره به قله راهی ندارد.
و نهایتا به نظر حقیر، حفظ این وضع موجود نیز جزو سیاست های کلی و جهت گیری های اصلی قرار گرفته است (۴)
وضع موجودی که از آن سخن می گوییم از جنبه عمومی محدود می شود به ایستایی تمام شاخص ها بجز شاخص رفاه که باید به هر نحو گسترش و ارتقا یابد! این که این رفاه در سایه پیشرفت و عدالت بدست آمده یا از طریق واردات و یا چوب حراج به سرمایه ملی مهم نیست. مهم نیست که ما هزینه ای که بابت کالاهای مصرفی و واردات صرف می کنیم ، جمع آوری و سرمایه گذاری کنیم تا در تولید محصولات استراتژیک و مهم خودکفا شویم بلکه مهم این است که اگر نیازی به کالایی احساس شد آنرا به هر قیمتی با پول نفت تامین کنیم تا کمبودش احساس نشود. مثلا شب عید نیاز به میوه داریم حتی اگر تولید داخل کافی هم باشد آن را به صورت عمده وارد میکنیم تا مشکلی در عرضه و تقاضا و کنترل قیمت ها و مباحث مربوط به مافیا و انحصار در عرضه کالا پیش نیاید. در واقع تلاش کرده ایم رفاه کاذبی برای مردم ایجاد کنیم و سالهاست که آنها را به خو گرفتن به آن فرا خوانده ایم و حفظ این رفاه کاذب دغدغه اصلی مان هم شده و در ولایت مداری و ادعای آن نیز در حال مسابقه با یکدیگر هستیم!! تصور حقیر بر آن است که تالمی که این روزها دچار آن شده ایم جز این نیست که مسائل و مشکلات اصلی فراروی پیشرفت نظام اسلامی را یا اصلا فهم نکرده ایم و یا به فراموشی سپرده ایم و بجای آن مسائل فرعی و دارای اولویت های دست چندم برایمان آنقدر بزرگ و اصلی شده اند که دغدغه ای جز حل آنها برایمان نمانده در واقع عدم احساس نیاز به اصلاح و تغییر نگرش رنجی است که متحمل آنیم.
(ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم)
پی نوشت:
(۱) : برای درک بهتر واژه (سرمایه بی نظیر ملی) بهتر است مثالی ساده بیان شود. بیش از صد سال پیش اولین چاه نفت صنعتی در آمریکا احداث شد ، جالب است بدانید آن روز که نفت خام ارزشی جز سوزاندن و قیر اندود کردن کشتی ها و بام ها نداشت قیمت هر بشکه آن در حدود ۲۰ دلار بود ؛ با آنکه نفت طی این صد و اندی سال نوسانات زیادی داشته و هزاران هزار کاربرد دیگر نیز پیدا کرده اما میانگین هر بشکه آن طی این مدت بین ۳۰ تا ۴۰ دلار بوده. امروزه هر بشکه نفت خام ، در صورتی که تحت فرایندهای پالایشگاهی و پتروشیمی قرار بگیرد ارزشی در حدود ۵۰۰ دلار در هر بشکه میابد که شامل تولید بنزین ، نفت سفید ، میعانات گازی و … می شود. حال اگر حلقه سوم این صنعت که صنایع پلیمری است طی شود ارزش افزوده هر بشکه نفت به ۳۵۰۰ دلار در هر بشکه می رسد که شامل انواع محصولات پلیمری مانند پلی پروپیلن و پلی اتیلن و … است. کشور ما ایران هر سال ده ها میلیارد دلار صادرات نفت خام دارد ، ولی تا چند سال پیش وارد کننده محصولات پتروشیمی و حتی بنزین بود! امروز گامهایی در این زمینه برداشته شده ولی هنوز به خود کفایی کامل نرسیده ایم؛ جالب تر آنکه بدانیم هر ساله ده ها میلیارد دلار واردات محصولات پلیمری و کامپوزیتی و مشتقات وابسته به آن ، داریم! در کشور ژاپن حتی یک حلقه چاه نفت هم وجود ندارد آنها نفت مورد نیازشان را از کشورهایی چون ایران تامین می کنند و محصولات پلیمری تولید شده از آن را به کشورهایی چون ایران صادر می کنند! انرژی هسته ای حق مسلم ماست اما حقوق مسلم دیگری هم وجود دارد که خیلی خیلی مغفول مانده!
(۲) : همانگونه که می دانیم در زمان حاکمیت نبی مکرم اسلام و حضرت علی (ع) بر جامعه اسلامی ، به صورت دوره ای و طی یک بازه زمانی مشخص، مبلغی به طور یکسان از بیت المال به صورت مساوی بین آحاد جامعه به عنوان سهم از بیت المال پرداخت می شد. به نظر شما اگر هم اکنون نیز نبی مکرم اسلام یا حضرت علی (ع) حاکم نظام اسلامی بودند ، باز هم سهمی از بیت المال به صورت مستقیم به مردم پرداخت می شد؟ و یا اینکه این مبلغ صرف سرمایه گذاری برای افزایش تولید ملی می شد که ما حصل نفع و سود آن به مردم باز می گشت و معضلاتی چون بیکاری و فقر هم از میان می رفت؟ نقل است که حضرت علی (ع) در یکی از اولین اقدامات حکومتی شان بر اسب ها زکات اختصاص دادند و زمانی که با اعتراض برخی صحابه مواجه شدند که این قانون زمان پیامبر نبوده فرمودند اقتضای زمان ما چنین است.
(۳) : مباحث مهم مطرح شده در فضای رسانه های عمومی و منابع تغذیه کننده فکری جامعه را طی دو سال گذشته بررسی کنید آیا مهمترین مباحث مربوطه چیزی جز بازی های سیاسی و مکتب انحرافی و بصیرت و … بوده است؟ چرا رسانه ها ذهن مردم را به فرعیات سوق داده اند و کسی را به تامل پیرامون مسائل اصلی فرا نمی خوانند؟ جدیدا تا نزد (برخی) مسئولان ارشد لب به نقد سیاست های کلی دولت در برخی زمینه ها می گشایی با نگاه ترحم برانگیزی مواجه می شوی که گویا دچار انحراف شده ای! و گویا در ناصیه ات می خوانند که به زودی از دایره ولایت فقیه و حکومت اسلامی هم خارج می شوی! و اگر پدرت را نیز بشناسند به وی توصیه می کنند که حواسش بیشتر به فرزندش باشد چرا که گویا در حال انحراف است!
(۴) : برای پیروان ولایت این مساله پرواضح است که بیانات مقام معظم رهبری و هشدارهای ایشان تا به امروز همواره نمود عینی در عالم واقع داشته و پس از این نیز خواهد داشت ؛ نمی توان تصور کرد که ایشان از یک طرف این دهه را دهه عدالت و پیشرفت نامگذاری کنند، مشخصا امسال و سال گذشته را به نام جهاد اقتصادی و حمایت از تولید ملی بنامند و از طرف دیگر مدام بر لزوم تحقق سند چشم انداز تاکید کنند اما دغدغه اصلی دیگری جز این ، برای حرکت انقلاب و نظام متصور باشند. از دیگر سو بارها و بارها کلام ایشان را در باب اصلی و فرعی کردن مسائل و اولویت ها با خود مرور کرده ام و با خود اندیشیده ام که آیا این مسائلی که این روزها سرمان را به آنها گرم کرده اند واقعا اولویت های فراروی نظام است؟ امان از دل رهبر که اگر به عدد انگشتان دست کارگزاری بسان خودش در آن زمان که کارگزاری برای امام بود ، می داشت هیچ گاه احساس غربت و تنهایی نمی کرد.
بیان انتقاد از سیاست های دولت هیچ گاه به معنای نادیده گرفتن نیمه پر لیوان و خدمات صورت گرفته نیست و نخواهد بود. مسلما تمام دولتهای پس از جنگ ، دارای روسای جمهوری بوده اند که حداقل در طول ریاست جمهوریشان پایبند به ولایت و ملتزم به قانون بوده اند و هر کدام در حد بضاعتشان خدماتی انجام داده اند و همواره اگر انحرافی در دولتها بوده از جانب اطرافیان بوده و نه شخص رییس جمهور. اما در مورد این دولت و شخص محمود احمدی نژاد عزیز شاید انتظارات بسیار فراتر از حد انتظار بوده. شاید اشتباه از ما بود که گمان کردیم جهت گیری ها اصلاح خواهد شد شاید هنوز می باید منتظر بود.