در میان شاعران روحانی یا روحانیان شاعر، چهره‌ای شاخص است. در مرحله نخست سلوک توأمان شاعرانه‌ و عالمانه‌اش و در مرحله دوم تمرکزش بر شعر ولایی شیخ‌رضا جعفری را از همگنان متمایز می‌کند. که اولی ابوابی از کشف‌های شاعرانه را پیش رویش گشوده است، و دومی او را به یکی از تأثیرگذار‌ترین آیینی‌سرایان سال‌های اخیر تبدیل کرده است.
گروه فرهنگی مشرق – رضا جعفری، که خودش می‌پسندد بجای القاب مرسومِ حجت‌الاسلام و حاج‌آقا و غیره، «شیخ‌رضا»یش بخوانند، در میان شاعران روحانی یا روحانیان شاعر چهره‌ای شاخص است. در مرحله نخست سلوک توأمان شاعرانه‌ و عالمانه‌اش و در مرحله دوم تمرکزش بر شعر ولایی شیخ‌رضا جعفری را از همگنان متمایز می‌کند. که اولی ابوابی از کشف‌های شاعرانه را پیش رویش گشوده است، و دومی او را به یکی از تأثیرگذار‌ترین آیینی‌سرایان سال‌های اخیر تبدیل کرده است.

ـ نام؟
ـ رضا.

ـ نام خانوادگی؟
ـ جعفری.

ـ شغل؟
ـ طلبه‌ام و مشغول درس.

ـ تحصیلات؟
ـ خارج و بعد از خارج.

ـ شغل پدر؟
ـ خیاط.

ـ دورترین خاطره‌ای که از ایام کودکی در ذهن دارید؟
ـ تصویر واضحی از اتاق و اشیاء اتاق و آدم‌هایی که در اتاق بودند در ذهن دارم. و من در آغوش مادرم بودم. چند ماه پیش بود که به مناسبتی به مادرم گفتم و او تعجب کرد و گفت در آن تصویر یک سال و چند ماه بیشتر نداشته‌ام.

ـ تلخ‌ترین خاطره زندگی‌تان؟
ـ خاطره تلخ ندارم.

ـ تا به حال گم شده‌اید؟
ـ یکی دو بار، بچه که بودم در ازدحام جمعیت گم شدم و البته زود پیدا شدم.

ـ بزرگترین اشتباه جوانی؟
ـ خودِ جوانی!

ـ تفاوت‌تان با ده سال پیش؟
ـ خیلی زیاد. به اندازه ده سال. آن به آنم تفاوت دارد.

ـ شما شاعر روحانی هستید یا روحانی شاعر؟
ـ به حسب زمان، قبل از اینکه طلبه بشوم شعر را شروع کرده بودم. از سال 63 با شعر آشنا شدم و البته یکی دو ماه بعد از آن هم طلبه شدم. شاعری و طلبگی‌ام توامان پیش آمده‌اند. البته سعی می‌کنم وقتی شاعرم شاعر باشم و وقتی طلبه‌ام طلبه. که البته تفکیک بسیار مشکلی است.

ـ لباس روحانیت مصونیت است یا محدودیت؟
ـ برای من که برکت بوده است و از بسیاری از ابتلائات و خطرها مصونم داشته است. مرا محدود نیز نکرده است. یعنی این‌طور نبوده که به خاطر اینکه ملبس هستم کاری را بکنم یا نکنم و جایی بروم یا نروم. در این لباس هم خودم بوده‌ام. لباس روحانیت برای من لباس مبارکی بوده است.

ـ بهترین نمونه تولا در شعر فارسی؟
ـ نمونه‌ها زیادند. عمان سامانی و مثنوی گنجینه الاسرارش. مرحوم شیخ محمدحسین غروی (کمپانی) و با تقریری خاص، حافظ و مولوی.

ـ و بهترین نمونه‌های تبرا؟
ـ همین‌ها. تولا و تبرا نه در مفهوم و نه در مصداق از هم جدا نیستند. کسی که اهل تولاست، اگر تولایش کامل باشد حتما اهل تبری هم هست. و آن‌که اهل تبراست نیز اگر تبرایش کمال داشته باشه، اهل تولاست. تولا و تبرا اموری بسیطند. و البته کسی که اهل تولاست، همین که به حق تولا می‌جوید در حال تبرای از باطل نیز هست.

ـ آخرین آرزویی که کردید؟
ـ آخرین آرزویم آرزوی آن به آنم است: فتح بابی در معرفت. به معنایی خاص البته.

ـ آخرین کتابی که خواندید؟
ـ همین دیشب بود که مجموعه اشعار حسین منزوی را می‌خواندم.

ـ آخرین سطری که نوشتید؟
ـ دیروز ظهر اتفاقی را که برایم افتاده بود یادداشت کردم. قبل از آن هم یکی دو مصرع از یک شعر تازه.

ـ تلویزیون در یک جمله؟
ـ تلویزیون برایم مجموعه‌ای از صورت‌هاست. و من که نسبتی با صورت‌ها ندارم توجهی به تلویزیون نیز ندارم.

ـ منبر؟
ـ محل اشراق و افاضه.

ـ پدر؟
ـ روح حاکم. روح حاکم بر خانواده. مادر در خانواده ظهور دارد. پدر روح است. هست، اما مختفی است.

ـ مرگ؟
ـ شیرین. گاه از عسل شیرین‌تر.

ـ اینترنت؟
ـ برای طلبه می‌تواند نقش منبر را ایفا کند. مثل منبری در مسجد اموی شام.

ـ موسیقی گوش می‌دهید؟
ـ معمولاً گوش نمی‌دهم و اصراری بر شنیدنش ندارم، اما به گوشم می‌خورد. از موسیقی بدم نمی‌آید، اما از هرچیز که توجهم را به خودش جلب کند ابا دارم. لذا این‌طور نیست که زمانی را برای گوش دادن موسیقی کنار بگذارم.

ـ وقتی عصبانی می‌شوید چه می‌کنید؟
ـ آرام می‌شوم. با یک آرامش ناخودآگاه با مسأله پیش آمده برخورد می‌کنم.

ـ کدام‌یک از آثارتان را بیشتر دوست دارید؟
ـ هیچ‌کدام را. تعلق خاطری به هیچ‌کدام‌شان ندارم. نگاهم به آنها نگاه خطاطی است که به مشق‌هایش نگاه می‌کند. و البته می‌بیند که در جاهایی از این مشق‌ها موفق بوده و در جاهایی هم نه. به حسب این‌که مجموعه‌هایم آیینی هستند، عرض ارادتی که در آنهاست برایم مهم است. اما به این می‌اندیشم که این شعرها نسبت به مخاطب‌شان که حضرات آل الله هستند حقیر هستند. بد است که بخواهم بگویم این عرض ارادت من است. آنها بزرگتر از این دست ارادت‌ها هستند.

ـ و به همین دلیل است که معمولاً دعوت به محافل شعرخوانی را نمی‌پذیرید؟
ـ یکی از دلایلش هم همین است. اما نه فقط به این دلیل. اشتغالات دیگری دارم که شعرخوانی نسبت به آنها ضروری نیست. سعی می‌کنم به آنچه ضروری‌تر است بپردازم. می‌گویم حالا شعری گفته‌ام، چه لزومی دارم که بروم و همه‌جا بخوانمش. چند باری هم که در محافل شعرخوانی شعر خوانده‌ام و البته تعدادش از انگشتان دست تجاوز نمی‌کند، به اصرار دوستان بوده است.

ـ آیا شعر آیینی یعنی شعر مدح و مرثیه؟
ـ خیر. شعر آیینی اعم از مدح و مرثیه است. اما مدح و مرثیه اهم و افضل مصادیق شعر آیینی محسوب می‌شود.

ـ اهل اس‌ام‌اس فرستادن هستید؟
ـ لااقل اهل جواب دادن به اس‌ام اس‌ها هستم!

ـ با چند انگشت تایپ می‌کنید؟
ـ تایپیست خوبی نیستم. با چهار انگشت. دوتا از این دست و دوتا از آن دست!

ـ تا به حال چندبار اسم خودتان را در گوگل سرچ کرده‌اید؟
ـ باری با یکی از دوستان بودیم. ایشان سرچ کرد و من دیدم. تشابه اسمی‌ای پیش آمده بود و جستجو کردیم ببینیم اسم و فامیل رضا جعفری چندتاست.

ـ شخصیت تاریخی مورد علاقه‌تان کیست؟
ـ زید بن علی بن الحسین. رشادت‌شان، نحوه شهادت‌شان، و تعاریفی که در مورد ایشان از ائمه رسیده است برایم بسیار جالب است.

ـ بوی مورد علاقه‌تان؟
ـ بوی یاس. و بعداً بوی گل محمدی.

ـ شاعری مهم‌تر است یا نانوایی؟
ـ قیاس مع‌الفارقی است. هردو مهمند. بسته به نسبت شاعر با شاعری و نانوا با نانوایی.

ـ به چه کسی بیشتر تلفن می‌زنید؟
ـ به خانواده. و در مرحله بعد به آقا جواد حیدری، مدیر انتشارات آرام دل.

ـ بزرگترین آرزویی که به آن رسیدید؟
ـ آرزوهایم مقوله به تشکیکند و مرتبه به مرتبه. و در مرتبه خودشان به بیشتر آنها رسیده‌ام.

ـ عجیب‌ترین گوشه تاریخ؟
ـ قضیه فاطمیه.

ـ چرا؟
ـ به این فکر می‌کنم که چطور می‌شود چند روز بعد از رحلت پیامبر چنین اتفاقاتی بیفتد و صدایی از کسی برنخیزد و همه‌چیز عادی و معمولی بگذرد. به نظرم ابهام این ماجرا از ماجرای کربلا هم بیشتر است؛ چون چرایی‌های بی‌جوابش بیشتر است.

ـ آیا واقعاً آب عقل و عشق در یک جوی نمی‌رود؟
ـ بستگی دارد به تعبیری که از عقل و عشق داریم. اگر هردو در مرتبه خودشان باشند، نه. اما اگر عشق را عقل ناب، یعنی عقلی که به کمال رسیده است، تصور کنیم، یا عقل را عشقی نازل‌شده بدانیم، می‌بینیم که تباینی ندارند. در این‌صورت می‌شود گفت آب هردو اینها در یک جوی جاری است.

ـ اگر صد میلیون داشته باشید با آن چه می‌کنید؟
ـ می‌گذارم یک گوشه، که وقتی به کار آمد خرجش کنم!

ـ پنج کتاب برای تنهایی؟
ـ کتاب‌هایی که با خود به سفر می‌برم، که می‌دانم وقت تنهایی دارم، اینهاست: قرآن، مفاتیح، دیوان حافظ، دیوان مرحوم غروی و یکی از کتاب‌های محی‌الدین ابن‌عربی. فصوص یا برخی از مجلدات فتوحات.

ـ مهم‌ترین کلمه وجود؟
ـ وجود.

ـ به فال حافظ اعتقاد دارید؟
ـ اعتقاد که چه بگویم، اما مجرب است. تجربه کرده‌ام و مصاب هم بوده است.

ـ بهترین فیلم بعد از انقلاب؟
ـ چندان اهل فیلم دیدن نیستم، اما در بین فیلم‌هایی که دیده‌ام، «یک تکه نان» را دوست دارم. فیلمی پرمعنا و عمیق بود و برایم جذاب. فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا را هم دوست دارم. مخصوصاً روبان قرمز را.

ـ که از فیلم‌های مظلوم حاتمی‌کیاست…
ـ بله. طرح بسیار خوبی بود و خصوصاً سکانس مباهله‌اش را بسیار دوست دارم.

ـ اولین بیتی را که گفتید به خاطر دارید؟
ـ نه. خیلی دور است.

ـ و آخرین بیت؟
ـ شاعران در وصف تو ماندند در ای‌کاش‌ها
تو کجا و خامه نامحرم نقاش‌ها
روشنی آن‌قدر که هرشب حکایت کرده از
زیر نور صورتت خیاطی خفاش‌ها

ـ شعرهای خود‌تان را حفظ نیستید؟
ـ نه. مگر این‌که برای کسی یا کسانی چندبار بخوانم و در ذهنم بماند.

ـ از کدام شاعر بیشتر شعر حفظید؟
ـ بهتر است بگویید از کدام شاعر بیشتر شعر حفظ بودید! این روزها ذهنم از شعر به چیزهای دیگری منصرف شده و حفظیات شعری‌ام اندک شده است. از معاصرین بسیاری از شعرهای قیصر امین‌پور را حفظ بودم و از قدما بیشتر شعرهای حافظ را. در مرحله بعد هم شعرهای بیدل و مرحوم غروی را. اما الان همین‌ها هم به سختی به ذهنم می‌آیند.

ـ بهترین نمونه عشق در ادبیات فارسی؟
ـ لیلی و مجنون.

ـ بهترین نمونه اعتراض در ادبیات فارسی؟
ـ بیدل دهلوی. زمینه‌ای از اعتراض به خیلی چیزها در شعر بیدل وجود دارد.

ـ کوتاه درباره حاج منصور ارضی؟
ـ وفا.

ـ حاج اسماعیل دولابی؟
ـ زلال، مثل دریا.

ـ علی معلم دامغانی؟
ـ فخیم و فاخر.

ـ حاج مهدی سماواتی؟
ـ صدای نجیب.

ـ سیدحسن حسینی؟
ـ گنجشک و جبرئیل.

ـ حاج محمود کریمی؟
ـ مایه اصفهان.

ـ قیصر امین‌پور؟
ـ قیصر معتقد بود شعر تعریف‌پذیر نیست و خود قیصر شعر مجسم بود، با همان ویژگی‌های شعری خودش. یعنی شعری بود عاری از تظاهر یکی از صنایع ادبی و صور خیال.

ـ علی دایی؟
ـ چیزی ندارم بگویم!

ـ به نظرتان در این گفتگو چه سؤالی باید می‌پرسیدم که نپرسیدم؟
ـ چون اصل مصاحبه زوری و اجباری بود، من اصلاً به این فکر نکردم چی باید می‌پرسیدید که نپرسیدید!

*هفته نامه پنجره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *