ارگان گروهك شوراي هماهنگي سبز ضمن چرخش 180 درجه اي، خواستار گذشت و مصالحه با حاكميت شد.
سايت كلمه دو روز قبل از اين، اصلاح طلبان را به باد انتقاد گرفته و ضمن متهم كردن آنها به داشتن آلزايمر و خيانت به خون جان باختگان جنبش، تصريح كرده بود، اصلاح طلبان از طولاني شدن راه خسته شده و در آستانه دروازه تنگ سياست ورزي رسمي، در انتظار فرصتي براي ورود و حضور به هر قيمتي هستند.
اين سايت وابسته به اردشير اميرارجمند كه پروژه تحريم انتخابات مجلس را كليد زده بود، ديروز در چرخشي جالب توجه، ماجراي برمه و سوگند آنگ سوچي (معارض برمه اي) به قانون اساسي اين كشور را بهانه قرار داده و نوشت: آيا جنبش سبز ظرفيت مصالحه و گذشت را در خود پرورانده است. آنگ سوچي 15 سال در حصر خانگي بود. چه كسي مي تواند به پاسداري از قانون اساسي سوگند ياد كند كه تلاشش بر تغيير بنيادين آن بوده است؟ اين حركت آنگ سوچي مصداق فريب و دروغ نيست؟ يا شايد هم تسليم شدن؟ آيا اين مصداق همان است كه «سياست پدر و مادر ندارد؟» كلمه سپس ضمن بازي با كلمات براي عقب نشيني از موضع به بن بست رسيده ساختارشكني و راديكاليسم كور مي نويسد: به نظر مي رسد واقعيت جاري اعمال اجتماعي جامع تر و فراتر از كنش هاي روزمره اخلاقي در سطح روابط فردي باشد. اين متن كوته نوشت- و مهم تر از آن، نگارنده اش! -توان توضيح جامع ماهيت امر اجتماعي-سياسي را ندارد. اما سپردن گوش جان به ترنم نغمه هاي صلح جويانه و انسان دوستانه بانو آنگ سان سوچي، به خوبي به دريافت آن لايه هاي موازي و مغفول مفاهيم اجتماعي كمك مي كند، آن جا كه در بيان علت سوگند خوردن شان مي گويد: «براي نشان دادن احترام…». بدين ترتيب، نشان مي دهد كه اعمال اجتماعي-سياسي داراي مفاهيم تك لايه نيستند و بنابراين نبايد هم كه منحصرا در آن معناي تك لايه تحليل شوند. مي توان «سوگند» خورد، و صراحتا هم تاكيد كرد كه معناي اين سوگند، نشان دادن «احترام» است، و نيز اين كه «زيرا ما نمي خواهيم به يك مشكل سياسي در برمه بدل شويم.»
نويسنده – با اسم مستعار- اين متن توجه ندارد كه ادعاي وفاداري به قانون اساسي هنگامي مي تواند حمل بر صحت شود كه همين ادعا از سوي مدعي نقض نشده باشد. به عبارت ديگر ادعاي وفاداري به قانون اساسي از سوي موسوي و طيف هايي از اصلاح طلبان پس از فتنه و آشوب سال 88، از اين طيف به سادگي مسموع نيست.
اما صرف نظر از اين واقعيت، تحليل كلمه حاكي از ريزش هاي بيشتر در سازمان داخلي فتنه است، چرا كه در غير اين صورت بحث مصلحت انديشي و دلسوزي براي كشور اگر حقيقت داشت بايد در طول 3 سال گذشته و آخرين ايستگاه آن، انتخابات مجلس كه مورد تحريم قرار گرفت، خود را نشان مي داد.
كلمه در ادامه تحليل قابل تأمل خود مي نويسد: اين سوال در ذهن پيش مي آيد كه آيا فرهنگ سياسي ما آمادگي توليد مفاهيم و اعمال اجتماعي از اين دست را- كه در تصميم بانوي برمه مي بينيم- به حد كافي و با غلظت كافي دارد؟ مسلم است كه شرايط امروز ايران نسبتي با آنچه امروز در برمه اتفاق افتاده ندارد. نظاميان حاكم بر برمه در پي صبوري و پايداري اپوزيسيون و استمرار محدوديت هاي شديد بين المللي، در نهايت به اين نتيجه رسيده اند كه حقيقتا مقدمات باز شدن فضاي سياسي برمه را فراهم كنند و در اين راستا، با عمل خود دارند مرحله به مرحله تضمين هاي لازم را، هم براي اپوزيسيون و هم براي جامعه بين المللي فراهم مي كنند.
طبعا فعالان اپوزيسيون برمه آن قدر ساده لوح نيستند كه پس از يك بار تخلف به آن بزرگي در انتخابات برمه و عدم تحويل قدرت توسط نظاميان و بعد از تحمل 15 سال حصر خانگي رهبر اپوزيسيون، به سادگي در يك بازي خوردن ابتدايي گرفتار شوند. اما در هر حال، بعد از بررسي ها و تضمين هاي مهم و جدي در عرصه سياسي از هر دو منظر داخلي و بين المللي، و پس از اپوزيسيون برمه نهايتا همان مسير اساسي يعني «مصالحه» براي پيشبرد پروژه اصلاح و تغيير را پي گرفته است. و حتي از باب احترام و پديدآوردن شرايط مصالحه، به «پاسداري» از قانون اساسي فعلي برمه هم «سوگند» خورده است. حساسيت شرايط بين المللي در مناقشات با ايران بيش از آن است كه رسيدن به چنين بزنگاه سياسي- تاريخي اي براي ايران بخواهد خيلي دور باشد. نگراني از آن است كه به گاه پيش آمدن آن شرايط در زماني نه چندان دور، فرهنگ سياسي جامعه هنوز به اندازه كافي توانمندي تئوريك و پراگماتيك لازم براي طي اين مرحله را نيافته باشد. «مصالحه» يا «سازش» (قطعا با كاربرد دقيق ملزومات راهبردي) هنوز به اندازه كافي بار مثبت مورد نياز در فرهنگ سياسي ما نيافته است و سايه كش آمده در تاريخ «سازشكار» به عنوان بيراه و ناسزا در گفتار سياسي، هنوز بر گرده مفهوم ارزشمند «مصالحه» سنگيني مي كند.
نويسنده مي افزايد: صريح بگويم. آيا آمادگي پذيرش آن را داريم كه سران جنبش از حصر درآيند و در شرايط قطعا حساب شده و مناسب، «مصالحه» را به عنوان تاكتيك غيرقابل تفكيك از راهبرد به كار گيرند؟ زماني به خاطر يك «تك كلمه»- كاربرد دو فاكتوري عبارت «رئيس جمهور» از طرف مهدوي كروبي- بر سرش آوار شديم؛ زماني ديگر يك «تك رأي» شخصي خاتمي در روستايي به دور از چشم ها را گاه تا حد خيانت ناميديم (نقد اين عمل از بابت هايي ديگر جاي خود)؛ آيا با كسي كه در شرايط مقتضي، «مصالحه» را پيشه خود سازد همراهي خواهيم كرد؟ چه تعداد از ما چنين عملي را دوگانگي، تضاد، عمل غيراخلاقي يا حتي خيانت يا بدتر از آن(!) توصيف خواهيم كرد؟ آيا آن زمان مي خواهيم آن عمل را پشت كردن به هزينه هايي كه كنشگران جنبش داده اند يا پايمال كردن خون جانباختگان و آسيب ديدگان جنبش بناميم؟
كلمه در پايان ضمن بازي با دو كمله فعالانه و منفعل نوشت: چارچوب مفهومي گذشت در معناي فعال آن و نه در معناي منفعلانه اش از عناصر بسيار برجسته جنبش هاي مدني بي خشونت است اما توضيح نمي دهد كه اولا كجاي آشوبگري و اوباشيگري فتنه گران در 8 ماهه مشرف به حادثه رسواي روز عاشورا، به جنبش مدعي بدون خشونت شبيه بود و ثانيا اين درك و شعور چرا با 3 سال تاخير سراغ حضرات آمده است و ثالثا از كجا بايد باور كرد همدستان سازمان هاي تروريستي و سلطنت طلب و تجزيه طلب كه از زمان حمله به مساجد و مردم و بانك ها تا هتك حرمت مقدسات اسلامي و سپس تحريم انتخابات به خاطر نياز دشمن- در مذاكرات هسته اي- خباثت خود! را نشان دادند، عوض شده باشند. و البته راه جبران و توبه براي نادمان حقيقي باز است مشروط بر اينكه دست كم به خيانت هاي خود اعتراف كنند.
تحليل اخير سايت وابسته به گروهك شوراي هماهنگي، آخرين سند از ورشكستگي و استيصال سازمان فتنه سال 88 ارزيابي مي شود.
کیهان