متهم به نام “رضا” با خانواده اش تماس گرفت و ادعا کرد جسد دو برادر را در حوالی جاده شهرستان اهر رها کرده است. کارآگاهان سپس به محلی که متهم به قتل اعلام کرده بود رفتند و پس از تجسس گسترده جسد 2 پسر جوان را در فاصله چند متری از هم کشف کردند.بررسی ها نشان داد آن ها بر اساس اصابت گلوله اسلحه کلاشینکف از پای در آمده اند و قبل از جنایت نیز یکی از آن ها با عامل جنایت درگیر شده بود.با کشف 3 جسد، کارآگاهان مطمئن شدند عامل جنایت کسی جز رضا نیست. به همین دلیل گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ باقری رئیس اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی آذربایجان شرقی تحقیقات را برای دستگیری متهم آغاز کردند.
کارآگاهان با ردیابی های تماس متهم دریافتند او پس از این جنایت به تهران رفته است. به همین دلیل با نیابت قضایی راهی پایتخت شدند. اما رضا قبل از حضور کارآگاهان از آنجا گریخته بود. در ادامه رد پای او در اصفهان کشف شد و این بار ماموران راهی آنجا شدند اما رضا دوباره قبل از حضور کارآگاهان از آنجا فرار کرد. حدود یک ماه از این جنایت گذشته بود که سرانجام مخفیگاه او در شهر زنجان کشف و در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. در بازرسی از او دو قبضه اسلحه کلاشینکف و کلت و همچنین 3 عدد کلاه گیس و لوازم گریم کشف شد.
رضا پس از انتقال به اداره آگاهی لب به اعتراف گشود و گفت: من تا کنون 3 بار ازدواج کرده ام که هر سه همسرم را طلاق دادم. آیلار حاصل ازدواج دوم من بود که پس از جدا شدن از همسرم او را نزد مادر خود گذاشته بودم. همسر سومم دخترخاله ام بود. پس از مدتی او نیز به دلیل رفتارهایم با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق داد و از هم جدا شدیم. چند بار برای بازگرداندن او به خانه سراغش رفتم اما پسرخاله هایم مانع من می شدند. به همین دلیل تصمیم به انتقام گرفتم و شب حادثه آن ها را به بهانه شرکت در یک میهمانی به سمت اهر بردم. در میان راه مدعی شدم بنزین تمام شده است و یکی از پسرخاله هایم را به دنبال بنزین فرستادم در این هنگام اولین جنایت خود را مرتکب شدم. پس از نیم ساعت وقتی پسرخاله ام به محل جنایت بازگشت و با جسد برادرش روبه رو شد به طرفم حمله ور شد که او را نیز با شلیک گلوله از پا در آوردم.
وی ادامه داد: می دانستم اگر دستگیر شوم عاقبتم قصاص است به همین دلیل نگران سرنوشت آیلار بودم. پس از جنایت سراغ آیلار رفتم و او را به بهانه گردش از مادرم گرفتم. بعد در شهر چرخی زدم تا دخترم خوابش برد. آیلار خیلی خوشحال بود و می گفت مرا به پارک ببر به او قول دادم اگر زود بخوابد صبح او را برای بازی به پارک می برم. وقتی به خانه رسیدیم شیر گاز را باز کردم و زمانی که از مرگ دخترم مطمئن شدم به سمت تهران فرار کردم. در این مدت با استفاده از 3 کلاه گیس و لوازم گریم تغییر چهره دادم و در شهرهای مختلف مخفی می شدم. چند بار هم تصمیم به خودکشی گرفتم اما موفق به این کار نشدم.