هراز نيوز: حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در برنامه درس‌هایی از قرآن كه شب گذشته از سوی تلویزیون پخش شد درباره انتخاب همسر و ملاک ازدواج همسر از نگاه قرآن و آنچه امروز در جامعه ما به عنوان ملاک‌های ازدواج رواج پیدا كرده است سخن گفت كه آن را در ادامه می‌خوانید:

به گزارش برنا در انتخاب همسر خود دختر مهم است، یا در انتخاب همسر ملاک چیست؟ به عنوان معلم قرآن می‌گوید اولین ملاک دین است. «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَة» (بقره/221) مؤمنه یعنی ایمان دارد یا نه؟ عقیده دارد یا نه؟ بعد از ایمان اخلاق است. ممكن است مؤمن باشد، اخلاقش! بعد اصالت خانوادگی است. بعد از نظر فكری به هم بخورند. گاهی ممكن است ایمان دارد ولی مخش نمی‌‌كشد.

قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» یعنی ای كسانی كه ایمان دارید، چنین باشید، چنین باشید، چنین باشید، چنین باشید، بعد می گوید: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران/118) اگر عاقل هستید. پیداست «آمنوا» هست، ولی عاقل… بگویید… نیست. فكرش با هم نمی‌خورد. در انتخاب همسر اصولی كه باید رعایت شود، ایمان، اخلاق، خانواده، فكر به هم بخورد. هم كُفو باشد. كُفو را اسلام كُفو مالی قرار نداده. كه قالی‌های خانه‌ ما یكطور باشد، ماشین ما مثل هم باشد. لهجه‌ ما مثل هم باشد. حالا یكی لهجه‌اش یكطور دیگر است. یكی یک‌طور دیگر است. قد ما به هم نمی‌خورد. پیراهن نیست كه به یک سایز بخورد. حالا ممكن است یک سانت كوتاهتر باشد، یک سانت بلندتر باشد. سن‌شان باید به هم بخورد. اما حالا لازم نیست حتماً سنشان مو به مو… حالا یا شش ماه او بزرگتر است، یا یكسال این بزرگتر است. اینها گیر نیست.

دندانش مثل اینكه دو تا به هم می‌خورد. مثل اینكه راه كه‌می‌رود دو میلی‌متر… این حرف‌ها را ول كن. ایمان، اخلاق، خانواده، كُفو البته شكل هم كه معلوم است. باید ببینیش او را بپسندی. لازم نیست زیبا باشد و زیباترین دختر یا پسر باشد. ممكن است دو نفر هستند خوشگل درجه یک هم نیستند، معمولی هستند، اما وقتی نگاه به هم می‌كنند، همدیگر را دوست دارند. اصل دوستی است. اینقدر دختر و پسر خوشگل داریم با هم بد هستند. و اینقدر آدم‌های معمولی داریم زندگی‌شان شیرین است. آنچه مهم است، ایمان، اخلاق، خانواده، تفكر، شكل هم كه باید مورد قبول باشد. پدر حق ندارد به دخترش تحمیل كند تو باید حتماً زن این شوی. آیاتش را هم اینجا نوشتم. دیگر حالا آیاتش را نمی‌خوانم كه به باقی‌اش برسیم.

وعده خداوند به روزی همسران

مشكل مالی را چه كنیم؟ قناعت، حالا چه كسی گفت ما از ساعت اول چنین باشیم. خانه ندارد، این مردهایی كه در خیابان راه می‌روند، در كوچه و بازار و روستا راه می‌روند، كدام‌هایشان ساعت اول یک خانه‌ شخصی داشتند؟ این آقایی كه به دامادش می‌گوید: خانه‌ شخصی داری؟ می‌گوییم: آقا ببخشید خودتان آن ساعتی كه خواستگاری رفتید خانه‌ شخصی داشتید؟ گیر ندهیم. «إِنْ یكُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏» (نور/32) رزق با خداست. «علی الله رزقها»

گاهی وقت‌ها خود داماد تا زن نگیرد خانه‌دار نمی‌شود. خانمش قدمدار است. گاهی ازدواج می‌كند، باز هم خانه‌دار نمی‌شوند. بچه‌اش قدمدار است. وقتی بچه‌دار می‌شوند، همینطور كه بچه وقتی متولد می‌شود در سینه‌ مادرش شیر می‌آورد، وقتی متولد می‌شود زندگی… شما یک نفر را پیدا كنید نشان من بدهید واقعاً در هفتاد میلیون دنبال این آدم می‌گردم، كه بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، من زمان ازدواج وضعم بهتر بود. بعد از زن و بچه وضعم بد شد. تا آنجایی كه ما چشم‌مان آدم دیده اینها بعد از ازدواج وضعشان بهتر شده است.

كسی نزد حضرت آمد گفت كه: وضعم بد است. گفت: ازدواج كردی؟ گفت: نه. گفت: برو ازدواج كن. گفت: من می‌گویم: ندارم بخورم، یک چیزی می‌گویند، می‌گویند: مورچه تو سوراخ نمی‌رود، موش… چه گفتم؟ مورچه! موش در سوراخ نمی‌رود، جارو به دمش می‌بندند. من می‌گویم ندارم بخورم، حالا شما می‌گویی: برو زن هم بگیر! لابد یک مشت هم بچه درست كنیم یک خیابان گدا. حضرت فرمود: آن كسی كه تو را خلق كرده، دستور او این است كه اگر جوانی وضع مالی‌اش بد است، ازدواج كند.

حتی حدیث داریم كه فقیرها هم می‌خواهند وضع‌شان خوب بشود، خود فقیرها هم كمک كنند به یک فقیر دیگر. فقیر اگر به فقیری كمک كند، وضعش خوب می‌‌شود. ما نمی‌دانیم در این عالم یک خبرهایی هست. یک‌ جاهایی مثل ماشین می‌ماند، راننده استارت ماشین را می‌زند اگزوزش دود می‌كند. ما می‌گوییم: آخر این اینجا را چنین كرد، چرا عقبش دود می‌دهد. خوب مكانیک می‌فهمد كه رابطه‌ اینها چیست؟ اسلام گفته می‌خواهی وضعت خوب شود ازدواج كن. البته باقی‌اش را نمی‌گویم از ترس زن‌ها! خوب من هم می‌ترسم دیگر. زن گرفت وضعش خوب نشد، گفت: برو یكی دیگر بگیر. (خنده حضار)

دختر خانه‌ پدرش است، وقتی عقد كرد خانه‌ پدرش می‌آید. ببخشید خانه‌ پدرش است می‌آید خانه‌ شوهرش! جای دختر عوض می‌شود. روزی‌اش قطع نمی‌شود. اصلاً كسانی كه ازدواج نمی‌كنند از ترس خرجی می‌دانی چه می‌گویند؟ می‌گویند: اگر یكی باشم، خدا قدرت دارد خرج مرا بدهد. دو تا كه شدم نان از كجا بیاورم؟ یعنی قدرت خدا ته می‌كشد. این در دلش این است. خدایا یكی باشم زور داری، دو تا باشم زور نداری. ولذا این را می‌گویند: سؤظن به خدا. كسی كه ازدواج نكند از ترس خرجی، «فقد ظن بالله ظن السوء…» یعنی سوء‌ظن به خدا بردارد. یعنی بگوید: اگر یكی باشم خدا قادر است. دو تا باشم خدا قدرت ندارد.

مراسم خواستگاری در قرآن

مراسم بله‌برون! در مراسم بله‌برون، حضرت موسی آمد خانه‌ شعیب. شعیب گفت: من می‌خواهم یک دخترم را به تو بدهم. زشت نیست آدم به پسر بگوید: دخترم را می‌خواهم به تو بدهم؟ اگر داماد مثل موسی پیدا شد، دخترتان را مفت بدهید. مفت! موسی یک جوانی بود، انقلابی، تحت تعقیب، هنوز هم به پیغمبری نرسیده بود. منتهی فرعون او را شناخته بود، یک جلسه‌ شورای نظامی تشكیل داد، بگیرید هركجا اعدامش كنید. خود موسی چون یک آدم انقلابی بود، سیاسی هم بود. یک عامل نفوذی در دربار فرعون داشت. آن عامل نفوذی دوید آمد گفت كه «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَة ِیسْعى‏» (قصص/20) بدو آمد گفت «إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُون‏» (قصص/20) یک شورای نظامی تشكیل دادند «لِیقْتُلُوك‏» تو را بكشند. «فَاخْرُج‏» فرار كن. خوب موسی منطقه‌ مدین آمد، كار نداریم.

بالاخره وارد خانه‌ شعیب شد. شعیب گفت: یكی از دخترهایم را می‌خواهم به تو بدهم. اگر داماد مثل موسی بود، پدر عروس پیشنهاد ازدواج كند طوری نیست. خود عروس خوب نیست پیشنهاد كند. چون اگر خود عروس بگوید من دوست دارم زن تو شوم، پسر بگوید نه این شكست می‌خورد. پسر به دختر بگوید می‌خواهم تو را بگیرم، جواب نه بشنود، پسرها پررو هستند، شكست نمی‌خورند. دخترها نازک هستند. دختر بگوید من را بگیر، كسی به او بگوید تو را نمی‌خواهم. این اذیت می‌شود. اما پسر نه، پسر یک خرده قلدرتر است. اینطور نیست كه حالا دو جا… البته حالا بعضی از پسرها هم مثل دخترها شدند. می‌گوید اعصاب من خرد شد. پنج جا رفتم، هی او می‌گوید: من می‌خواهم درس بخوانم، می‌خواهم درس بخوانم. گفتم: خوب چیزی نیست.

چند جا رفتی می‌گویند: نمی‌دهیم. گفت: بیست جا! گفتم: خوب برو تا پنجاهم! من خودم پنجاه مورد خواستگاری رفتم كسی زن من نشد. (خنده حضار) پنجاه و یكمی قبول كرد. حالا نمی‌دانم پشیمان شده یا نشده. چه اشكالی دارد؟ حالا یک كسی می‌گوید نه، نه كه نه! جای دیگر. مشكلی ندارد. انسان نباید به چهار نفر كه گفتند نه، عصبانی شود. اگر داماد مثل موسی بود پیشنهاد از طرف پدر دختر مانعی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *