به نظر می‌رسد که آقای ناشناس از فرط غضب نتوانسته انجیل برنابا را تماماً بخواند. بلکه او به طور تصادفی چند صفحه از این کتاب را خوانده و خواسته از همان صفحات ایرادهایی در بیاورد. در حالیکه این انجیل به لحاظ ساختار نیز مثل قرآن است که تفسیر برخی سخنان در جای دیگر آن آمده است.

گروه فرهنگی مشرق – پس از انتشار خبری تحت عنوان “زلزله در کاخ واتیکان/انجیل برنابا در معرض سرقت” در سایت مشرق، یکی از خوانندگان (ناشناس) کامنتی را در ذیل خبر گذاشت که طبق وظیفه آن را منتشر کردیم در ادامه پاسخ مشرق به این شبهات را می خوانید.

***

نویسنده از جهل مردم نسبت به موضوع سوء استفاده نموده و آشکارا غرض‌ورزی کرده است. در ادامه دوازده بند کامنت‌گذار ناشناس و پاسخ معادل از نظرتان می‌گذرد:

1- مطابق برداشت برخی از مسلمانان، انجیل اصلی بر عیسی نازل شد. گرچه انجیل برنابا ادعا می‌کند که انجیل به قلب عیسی نازل شد (برنابا، فصل ۱۰)، اما تصریح نمی‌کند که عیسی کلمات الهی را دقیقاً از نسخه‌ای آسمانی این کتاب دریافت داشت. به‌نظر نمی‌رسد که نویسنده با دیدگاه اسلامی در خصوص وحی همسو باشد.

1. در انجیل برنابا تصریح شده است که هر آنچه حضرت عیسی می‌گوید و باید انجام دهد همه در آن کتاب است و او آن را کم‌کم اجرا می‌کند. مثلاً در فصل 10 آمده است که به وقت بعثت عیسی(ع) فرشتۀ جبرائیل کتابی را که مثل آینۀ درخشان می‌درخشید به آن حضرت تقدیم کرد و مطالب آن کتاب تماماً بر دل حضرت عیسی قرار گرفت و بعد از آن بود که او همه چیز را شناخت. برنابا در فصل 10 بند 5 نوشته است: “و هر آینه به تحقیق به من فرمود : تصدیق کن مرا ای برنابا! اینکه به درستی می‌شناسم هر پیغام و هر پیغمبری را، و همۀ آنچه می‌گویم همانا از آن کتاب آمده است».”
همچنین در فصل 168 این کتاب حضر تعیسی شاگردانش را خطاب می‌کند: “(2) عیسی فرمود: «تصدیق کنید مرا که چون خدای مرا برگزید تا به خانۀ اسرائیل بفرستد، کتابی به من عطا فرمود که به آینۀ پاک شباهت دارد و بر دل من فرود آمده‌ است که هر چه می‌گویم از آن کتاب صادر می‌شود. (۳) وقتی که صدور آن کتاب از دهان من به نهایت رسید از جهان برشوم.» (۴) پطرس در جواب گفت: «ای معلم! آیا آنچه الآن به آن تکلم می‌کنی در آن کتاب مکتوب است؟» (۵) عیسی در جواب فرمود: «همانا هر آنچه می‌گویم از برای معرفت خدای و برای خدمت خدای و برای معرفت انسان و برای خلاص جنس بشر، همانا که همه از آن کتاب صادر شده است که آن انجیل من است».”

۲- مسیح طوری توصیف شده که گویی به ”شهادتین اسلامی” اعتقاد داشته و آن را بیان کرده است: ”شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و محمد رسول او است”. این شهادت ۶۰۰ سال بعد از عیسی تدوین شد. حتی در قرآن نیز چنین شهادتی به‌صورت کامل در یک محل ذکر نشده است.

2. ما اکنون ایمان‌های یهودی، مسیحی و مسلمان داریم که در مواردی حتی تناقض دارند. اما کدام ایمان حقیقی و مورد قبول خداوند است؟ پاسخ انجیل برنابا (فصل 124) بسیار خواندنی است:
” «اندریاس گفت: و چگونه حق شناخته می‌شود؟» (۵) عیسی در جواب فرمود: «هر چه منطبق به کتاب موسی می‌شود همان حق است؛ پس آن را قبول کنید. (۶) زیرا چون خدای یکی است، حق یکی است (۷) پس نتیجه این می‌شود که تعلیم [تعلیمات انبیاء] یکی است و اینکه معنیِ تعلیم یکی است. پس در این صورت ایمان هم یکی است. (۸) راستی به شما می‌گویم که اگر حق از کتاب موسی محو نشده بود، هر آینه خدای به پدر ما داوود کتاب دوم را نداده بود (۱۹) و اگر کتاب داوود تحریف نشده بود، انجیل را خدا به سوی من نفرستاده بود. زیرا پروردگار خدای ما تغییرپذیر نیست و به تحقیق که نطق فرموده یک رساله را به تمام بشر. (۱۰) پس وقتی که رسول الله بیاید، می‌آید تا تطهیر کند هر چه را که فاجران خراب کرده‌اند از کتاب من».”
این مفهوم در قرآن نیز آمده که بعد از تحریف شدن کتب آسمانی در قوم یهود، خداوند پیامبر دیگری را برای رفع اختلاف فرستاده است (سورۀ بقره/ 213 و 253 و 87 تا 89). در بقره/253 مذکور است که بعد از عیسی اختلافات دربارۀ او زیاد شد و آنها به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم شدند. در خاورمیانه مؤمنان یعنی «نصارا» وجود داشتند که با ظهور اسلام مسلمان شدند و گروه دوم مسیحیان بودند که به مسیح (ماشیح= پیامبر موعود) بودن عیسی اعتقاد داشتند و در یونان و روم ساکن بودند و عیسی را مصلوب می‌دانستند و هنوز نیز می‌دانند.
لهذا بایست گفت قبل از اینکه آسمان و زمین آفریده شوند، شهادتین اسلامی ارکان جهان هستی بوده است و در این انجیل به درستی تبیین شده که اولین مخلوق خدا و اشرف انبیاء در واقع پیامبری از قوم عرب است که بعد از حضرت عیسی می‌آید و او همان پیامبر موعود است که بشارت او در تورات و انجیل مذکور است. اگر نویسنده قرآن را قبول دارد، این حقیقت در قرآن مجید به تصریح و تعریض مذکور است: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الإنجيل‏ ـ اعراف/157﴾. اصطلاح «خلیفة الله» که در آیۀ 30 سورۀ بقره مذکور است در واقع اشاره به حضرت رسول الله(ص) است که او دوازده فرزندش رئیس این جهان هستند، و روحِ حضرت رسول الله قبل از خلقت جسمانی آن حضرت حاضر و ناظر در میان اقوام بوده است. این مطالب عمیق و دامنه‌دار در انجیل برنابا به تفصیل آمده و تورات و اناجیل مسیحی نیز آن را تأیید می‌کنند.

۳- این انجیل عیسی و رسالت او را مشابه با رسالت یحیای تعمیددهنده معرفی می‌کند و نقش پیشرو مسیح موعود یعنی محمد را برای او قائل می‌شود (برنابا، فصل‌های ۴۲-‏۴۴ و ۲۲۰). نویسنده یحیی و رسالت او را کاملاً از قلم انداخته، حال آنکه هم قرآن و هم عهدجدید نبوت یحیی را تصدیق می‌کنند و تعلیم می‌دهند که وی پیشرو عیسی بوده است. به‌علاوه، قرآن عیسی را به‌عنوان مسیح تصدیق می‌کند، اما عیسی در انجیل برنابا چنین عنوانی را نمی‌پذیرد. در چندین بخش از این انجیل بروشنی ذکر شده که عیسی، مسیح نیست (برنابا، فصل‌های ۴۲، ۸۲، ۸۳، ۹۶، ۹۷، ۱۹۸، ۲۰۶).

3. حضرت یحیی(ع) فقط نبی بوده و رسالت نداشته است که برای تبلیغ دین به مردم مراجعه کرده باشد. همچنان که پدر او یعنی حضرت زکریا نیز کاهن و نبی بوده و رسالت نداشته است. از آیات سورۀ آل‌عمران و مریم برمی‌آید که حضرت یحیی(ع) وارث کتاب (یا کتاب‌های) پدرش بوده است که می‌تواند نسخه‌هایی از تورات و کتب انبیاء یهود باشد. دلایلی در دست است که طومارهای بحر المیت که از سال 1947 تا 1956 در فلسطین کشف شد نوشتۀ حضرت یحیی(ع) و شاگردان او بوده و این مطلب را محققان این طومارها نیز اذعان کرده‌اند. بهتر است از آنها بپرسید که چرا متن این نوشته‌های اصیل را منتشر نمی‌کنند. اگر در مورد انجیل برنابا شک و تردید وجود دارد در مورد اصالت این طومارها که تردیدی نیست.

پس به این ترتیب واضح است که حضرت یحیی(ع) و حضرت عیسی(ع) دو مأموریت جداگانه از سوی خداوند داشته‌اند. اما مسیحیان بشارت‌های حضرت عیسی(ع) را به پیامبر خاتم، در دهان حضرت یحیی(ع) گذاشته‌اند. نشان این تحریف آن است که طبق اناجیل مسیحی حضرت یحیی می‌گوید: ” «او که بعد از من می‌آید از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم» ـ متی 3/11″ حداقل سه ایراد وجود دارد: 1. حضرت عیسی(ع) بعد از حضرت یحیی(ع) نمی‌آید بلکه در میانۀ همین سخن اوست که سر می‌رسد (برای شرح این مطلب نگا. عبدالاحد داود، محمد در تورات و انجیل، نشر نو، 1361، ص 173) 2.  اگر یحیی لایق برداشتن نعلین عیسی نیست پس چگونه او را غسل تعمید می‌دهد؟ 3. چگونه یک نبی مثل یحیی(ع) که معجزه ندارد (یوحنا 10/41) می‌تواند معرّف یک نبی مثل عیسی(ع) شود که معجزات بسیاری دارد؟ (در علم منطق یک قانون عقلی وجود دارد که «معرِّف باید أجلیٰ از معرَّف باشد»). 4. این تعمید چه صیغه‌ای است و از کجای تورات یا قرآن بیرون آمده است؟ قرآن در این خصوص فقط اشاره دارد که بشارت یحیی به حضرت زکریا، قبل از بشارت عیسی به حضرت مریم(س) بوده است.

اما «مسیح» بودن عیسی به چه معنی است؟ قرائت مسیحیان این است که حضرت عیسی(ع) آن پیامبر خاتم است و لفظ «مسیح» در فارسی و عربی (در انگلیسی Christ) که آنها به کار می‌برند در واقع ترجمه‌ای است برای کلمة «ماشیح» در زبان عبری، که اصل آن «ماشیاه» است  و به معنی «منجی خدایی»، در حالیکه کلمة «مسیح» در قرآن، اگر از ریشة «مَسَحَ» و بر وزن «فَعیل» باشد به معنای «مسّاح» و «زمین‌پیما» است (ماسحاً فی الارض)، و اگر از ریشة «سَیَحَ» باشد و بر وزن «مَفعِل»، به معنای «سیاحتگر» و «مسافر»، که البته چندان تفاوتی در معنا ندارند و هر دو در خصوص زندگی حضرت عیسی(ع) که مدام در گردش و سفر بود تا قوم یهود را از خواب غفلت بیدار کند، صادق می‌آید (سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ذیل آل‌عمران /45).

4- در این انجیل آمده که مریم عیسی را بدون درد زایمان به دنیا آورد (برنابا، فصل ۳) و ولادت عیسی در خانه یا کلبه یک چوپان رخ داد. اما قرآن به درد زایمان مریم اشاره می‌کند، دردی که سبب شد مریم فریاد بر آورد؛ و اینکه عیسی زیر یک درخت نخل در بیابان چشم به جهان گشود.

4. «مَخاض» در آیۀ 23 سورۀ مبارکۀ مریم، به معنی خوض و غوطه‌وری و حرکت جنین به وقت تولد است که معمولاً با درد همراه است. اما منافاتی ندارد که زنی بدون درد بزاید، چنانکه در همین روزگار هم رخ داده است. آرزوی مرگ کردن حضرت مریم(س) نیز به سبب درد نبوده بلکه احتمالاً به جهت شرم تولد فرزند در زیر آسمان و در یک نخلستان. علامه مجلسی در کتاب فارسی حیوة القلوب و نیز در بحار الانوار (جلد 14) روایات معتبر شیعه را نقل کرده است که حضرت مریم(س) با طیّ الارض به زمین عراق آمد و عیسی(ع) را در آنجا به دنیا آورد. این مکان به نام مسجد براثا شناخته می‌شود و در نزدیکی کاظمین است. حضرت علی(ع) نیز در وقت عزیمت به جنگ نهروان، در آنجا فرود آمد و آن چشمه‌ای که برای حضرت عیسی جوشیده بود را نشان داد (نگا. مفاتیح الجنان، فضیلت مسجد براثا). از آیات 16 و 22 سورۀ مریم نیز برمی‌آید که مکان تولد حضرت عیسی(ع)، جایی دور در شرق بوده است.

۵- بسیاری از مسلمانان بر این عقیده‌اند که خدا ۰۰۰ر۱۲۴ پیامبر به جهان گسیل داشت، حال آنکه انجیل برنابا این رقم را به ۰۰۰ر۱۴۴ می‌رساند (برنابا، فصل ۱۷).

5. قول مشهور این است که شمار پیامبران 000ر124 نفر است، ولی برخی احادیث شیعه تعداد انبیاء را 000ر144 نفر نیز ذکر کرده‌اند. مثلاً نقل است که امام صادق(ع) در حدیثی به صفوان جمّال فرمود: قال بعث الله مائة ألف نبي و أربعة و أربعين ألف نبي‏ (شیخ مفید، الاختصاص، ص 263؛ نعمت الله جزایری، قصص الانبیاء، ص 23)

6- این انجیل می‌گوید که خدا گروهی از ایمانداران را برای مدت ۰۰۰ر۷۰ سال به جهنم فرستاده است (برنابا، فصل ۱۳۷)، در حالیکه قرآن می‌گوید که خدا به هیچ مؤمنی صدمه نمی‌رساند، حتی به اندازه یک مورچه (سوره ۴: ۴۰).
6. اصولاً راه وصول به بهشت از میانۀ جهنم می‌گذرد. این حقیقت در آیات 71 و 72 سورۀ مریم مذکور است و مشابهتاً در فصل 136 برنابا. در مریم/72 آمده که مسلّماً همه به جهنم وارد می‌شوند. سپس خداوند متقیان را از آن وادی نجات خواهد داد ولی ظالمان در آنجا به زانو درمی‌آیند ﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا (71) ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا﴾. در اینجا تفاوتی بین مؤمنان گناهکار با کافران قائل نشده است. این مسئله که خداوند به هیچ کس ظلم نمی‌کند سخن حقی است (4/40) اما حکمت وجود جهنم برای مؤمنان آن است که ظلم و گناه آنها قبل از دخول در بهشت، در آتش دوزخ صافی شود مثل گداختن طلا توسط زرگر در بوته و جدا کردن آلودگی آن. آیۀ آخر سورۀ زلزال نیز همین را می‌گوید که هر کس به قدر ذره‌ای شرارت ورزد جزایش را خواهد دید:﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏﴾. یکی از علت‌های عقلی این مسئله این است که نباید در مکان بهشت هیچ شری وجود داشته باشد، و لذا جسم و جان بهشتیان نیز باید پاک شود. زیرا در بهشت هیچ آلودگی وجود ندارد:  ﴿لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً ـ الواقعة/ 25﴾

۷- مطابق تعلیم این انجیل، زمانی که تورات تحریف شد، خدا کتاب دیگری فرستاد، یعنی کتاب زبور یا مزامیر را. وقتی مردم این را نیز تحریف کردند، خدا انجیل را فرستاد تا جایگزین آن گردد. طبق این نظریه، هر گاه که کتابی الهی تحریف می‌شود، خدا کتاب دیگری می‌فرستد. نتیجتاً وقتی انجیل تحریف شد، خدا قرآن را فرستاد. این امر سؤال بسیار مهمی را در خصوص انجیل برنابا مطرح می‌سازد. اگر طبق باور بسیاری از مسلمانان، این انجیل نسخه تحریف‌نشده انجیل اصلی است، در اینصورت دیگر نیازی نبود قرآن فرستاده شود تا جایگزین آن گردد.

7. نویسندۀ کامنت در اینجا آشکارا تجاهل کرده است. زیرا پاسخ این ایراد در ادامۀ همان متن برنابا که ایشان نقل کرده، آمده است (و ما آن را در بند 2 فوق، آوردیم) که حضرت عیسی(ع) می‌گوید: «پس وقتی که رسول الله بیاید، می‌آید تا تطهیر کند هر چه را که فاجران خراب کرده‌اند از کتاب من (برنابا 124/10 ـ مشابهتاً در 72/11)». ثانیاً همۀ پیامبران برای قوم خود بوده‌اند ولی رسالت حضرت رسول الله(ص) جهانی است و همۀ انبیاء به آمدن آن حضرت، بشارت داده‌اند. این مطلب در قرآن کریم (اعراف/157 ـ آل‌عمران/81 تا 83) و خصوصاً در انجیل برنابا (82/16 و 17) تأکید شده است. ثالثاً همین که این انجیل در اعتقاد مسیحیان نیست دلالت بر توطئه علیه آن دارد. در حالیکه تصویری که انجیل برنابا از حضرت عیسی(ع) و سخنان آن حضرت به دست می‌دهد هزار مرتبه زیباتر و بهتر و والاتر از عیسی در اناجیل اربعه است، به قدری که نمی‌توان آن را وصف کرد.

۸- مطابق این انجیل، نـُه آسمان و ده جهنم هست (برنابا، فصل‌های ۵۲، ۵۷، ۱۷۸). اما قرآن تعلیم می‌دهد که فقط هفت آسمان وجود دارد (سوره ۲: ۲۹).

8. تفاوت تعداد آسمان‌ها که در قرآن هفت هستند و در برنابا نُه، مطلبی است که بنده هنوز پاسخی برای آن نیافته‌ام ولی ممکن است که از خطای کاتب (یا کاتبان) این نسخه باشد. چنانکه در صنعت نشر این روزگار که امکان بازخوانی چندبارۀ متون قبل از چاپ وجود دارد تقریباً کتاب بی‌غلط وجود ندارد.
در برنابا نیامده که ده جهنم موجود است، بلکه در فصل 52 از قول حضرت عیسی(ع) در خصوص عذاب شیطان در قیامت آمده است: “(۱) «پس آن وقت آن بدبخت در کمال ذلّت بیاید و هر آفریده‌ای از او شکوه کند. (۲) آن وقت، خدای ندا کند فرشته میخائیل را، پس بزند او را با شمشیر خدای صد هزار ضربت (۳) و می‌باشد هر ضربتی که به آن شیطان را می‌زند به سنگینی ده دوزخ. (۴) و می‌باشد اول کسی که در هاویه افکنده شود».” حواریون معنای سنگینی ده دوزخ را از حضرت عیسی(ع) می‌پرسند (58/5) و او اینطور جواب می‌دهد: “(۱) «ای شاگردان من! به درستی که دوزخ یکی است و در آن عذاب کرده می‌شوند رانده شدگان، تا ابد. (۲) و اینکه آن را هفت طبقه یا پایه‌های ژرف است که یکی از دیگری ژرف‌تر باشد. (۳) آن که می‌رود به دورترین آنها در ژرفی، به او می‌رسد عقاب سخت‌تر. (۴) با وجود این، سخن من دربارۀ شمشیر فرشته میخائیل راست است. زیرا آن کس که بجز یک گناه مرتکب شود، مستحق دو دوزخ خواهد بود. (۵) پس از این جهت انداخته‌شدگان درک می‌کنند در حالتی که در یک دوزخند، قصاصی را که گویا با آن در ده دوزخ یا در صد یا در هزار هستند».” (برنابا 59/1 تا 5). مطلب باب 52 نیز اشاره به همین دارد.

۹- این انجیل تعلیم می‌دهد که شیطان خالق جهنم است (برنابا، فصل ۳۵)، حال آنکه قرآن تعلیم می‌دهد که جهنم را خدا آفریده است (سوره ۲۵: ۱۱).
9. چنینی مطلبی که شیطان خالق جهنم است در فصل 35 یا در هیچ کجا از انجیل برنابا مذکور نیست. فصل 35 در خصوص سجده نکردن شیطان است که در نهایت به راندن او از درگاه الهی ختم می‌شود.
اما اگر سخن نویسنده این باشد که به واسطۀ فریب شیطان است که بسیاری از مردم در جهنم هلاک می‌شوند این مطلب حقی است که در برنابا 51/8 آمده و نیازی به اشکال تراشی علیه این انجیل نبود.

10- در این انجیل ذکر شده که پیش از روز آخر، پانزده روز ویرانی قدم به قدم وجود خواهد داشت (برنابا، فصل ۵۳). همچنین ذکر می‌کند که در روز سیزدهم، آسمانها همچون طوماری پیچیده خواهد شد و هر موجود زنده‌ای خواهد مرد. همه اینها در تناقضی آشکار با قرآن قرار دارد که تعلیم می‌هد که انسان تا به روز آخر زنده خواهد بود (سوره ۸۰: ۳۳-‏۳۷). در قرآن، هیچ جا به مرگ فرشتگان مقدس اشاره نشده، بلکه تصریح شده که آنان کماکان به انجام وظیفه ادامه خواهند داد (سوره ۶۹: ۱۵-‏۱۷).

10. در این بند به غرض ورزی آقای «ناشناس» نویسندۀ کامنت یقین کردم. زیرا این مطلب که آسمان‌ها همچون طوماری پیچیده خواهد شد عین آیۀ 104 سورۀ انبیاء است ﴿يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ﴾  و از قضا سردار کابلی مترجم انجیل این مبارکه را در پاورقی درج کرده است.
اتفاقاً همین مطلب سورۀ 80 (سورۀ عبس) نیز مؤید فصل 53 برنابا است زیرا می‌گوید روزی که خروش کر کننده برآید هر کسی می‌گریزد از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندش و  او در آن روز کاری دارد که وی را به خود مشغول می‌کند. چهرۀ عده‌ای در آن روز، خندان است و بر چهرۀ عده‌ای دیگر که از کفار و فجار هستند غبار و پریشانی نشسته است. سورۀ عبس با این جمله در آیۀ 42 به پایان می‌رسد و نفرموده است که انسان تا روز آخر زنده می‌ماند. سورۀ بعد یعنی سورۀ 81 (تکویر) نیز با تاریک شدن خورشید و ستارگان و روان شدن کوه‌ها آغاز می‌شود. این آیات معادل است با آنچه که در انجیل برنابا از روزهای اول تا چهارم از این پانزده روزِ انتهایی دنیا، آمده است. اما در إسراء/58 سخن واضحی آمده که بیان دیگری از فصل 53 برنابا و بلکه خلاصۀ آن است. در آنجا می‌فرماید که قریه‌ای نیست که ما آن را قبل از روز قیامت هلاک نکنیم یا عذاب شدید ندهیم: ﴿وَ إنْ مِنْ قَرْيَةٍ إلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبلَ يَومِ الْقِيامَةِ أَو مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً﴾. همچنین در معارج/ 1 تا 18 از همین روزهای آخر دنیا سخن گفته که مردم می‌خواهند یکدیگر را فدا کنند تا نجات یابند.
در آیۀ 13 از سورۀ 69 (حاقه) از نفخ صور اول خبر داده و در آیۀ 17 می‌گوید: و فرشته‌ای در اطراف آن است و عرش خدای تو را در آن روز ﴿یومئذٍ﴾ هشت تن بردارند». این صرفاً می‌رساند که در آن روز فرشتگان زنده هستند. در برنابا 53/32 نیز مرگ فرشتگان را در روز آخر ذکر کرده است: “(32) و در روز پانزدهم فرشتگان پاک بمیرند. (۳۳) و زنده نماند مگر خدای تنها، آن که او راست اکرام و مجد.” اولاً که ذکر نشدن مطلبی در قرآ ن به معنی آن نیست که آن مطلب جعلی باشد (مثلاً در قرآن و انجیل یوحنا به شهادت حضرت یحیی(ع) اصلاً اشاره‌ای نشده است). ثانیاً این دو بند انجیل برنابا با دو آیه از سورۀ الرحمن معادل است: ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ (26) وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الإكْرامِ (27)﴾

11- در این انجیل ادعا شده که عیسی گفته که مرد باید به یک زن اکتفا کند، حال آنکه قرآن اختیار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است (سوره ۴: ۳؛ برنابا فصل ۱۱۵).

11. این دو مطلب تضادی ندارند. زیرا موضوع سخن حضرت عیسی(ع) در فصل 115 برنابا در خصوص شهوت و خیانت چشم بوده که فرمود: مرد باید به همسری که خدا به او داده قانع باشد (115/18). در آنجا سخن از تعدد زوجات نبود که حضرت عیسی(ع) بخواهد آن را تحریم کند یا نکند. چه اینکه تعدد زوجات در دین یهود حلال است و حضرت عیسی(ع) نیز کتاب تورات را تأیید کرده است (انجیل متی 5/17 و 18 ـ برنابا 189/6 تا 8 ـ قرآن: صف/6). عزوبت کشیشان مسیحی از حضرت عیسی(ع) نیست بلکه از پولس است که همسر رسمی اختیار نکرد و به اهالی قرنتیه نیز فرمان داد که اگر می‌توانید ازدواج نکنید (!!) (1 قرنتیان باب 7). در حالیکه او عملاً یک زن‌باره بود و کار خود را هیچگاه ترک نکرد حتی وقتی که برای تبلیغ می‌رفت و خود به این مطلب اعتراف کرده است (نگا. 1 قرنتیان 9/5 تا 14 ـ افسسیان 2/3 تا5).

12- در فصل‌های ۳۲، ۶۶ و ۶۷ این انجیل، از قول عیسی آمده که زکات و قربانی جزء احکام الهی نیست، بلکه سنت ابداعی بشر است. به‌عبارت دیگر، این انجیل منکر این است که خدا قربانی‌های سوختنی را در تورات امر کرده بوده است. اما قرآن تأئید می‌کند که خدا به بنی اسرائیل امر کرد تا قربانی تقدیم کنند (قرآن، سوره ۲: ۶۷-‏۷۲؛ کتاب‌مقدس، اعداد ۱۹: ۱-‏۱۰).

12. در همین موارد که مذکور داشته‌اید حضرت عیسی(ع) به روشنی با کاهنان استدلال می‌کند که چرا شریعت خدا را باطل می‌کنید و از فقرا قربانی می‌خواهید و عُشریه می‌گیرید تا کیسه‌های خود را پر کنید؟ (برنابا 32/6 تا 16). و بعد از قول خداوند خبر می‌دهد: “ایشان باطل نمودند شریعت مرا که بندۀ من موسی به ایشان داده و پیروی می‌نمایند تقالید شیوخ خود را” (برنابا 32/30). شرح این مطلب در انتهای فصل 66 و ابتدای فصل 67 آمده است که کاهنان یهود حقیقت قربانی را ضایع کرده‌اند: “(۱) زیرا شما به ایشان می‌گویید که حاضر سازید گوسفندان و گاوان و برّه‌های خود را به هیکل خدای و مخورید همه را، بلکه بدهید بخشی را به خدای خود از آنچه به شما داده ‌است. (۲) لیکن شما خبر نمی‌دهید ایشان را از اصل قربانی که آن شهادت زندگی است که انعام داده شده بر پسرِ پدرِ ما ابراهیم. (۳) تا فراموش نشود ایمان و طاعت پدر ما ابراهیم با وعده‌های استوار به او، از طرف خدای و برکتی که او را بخشیده شده ‌است. (۴) ولیکن خدای بر زبان حزقیال پیغمبر می‌فرماید: “«دور کنید از من این ذبایح خود را، به درستی که قربانی‌های شما نزد من مکروهند».” این سخن حضرت عیسی(ع) معادل است با آنچه در کتاب ارمیاء از قول خداوند آمده و یهودیان و مسیحیان آن را قبول دارند: “«چه فایده دارد که بخور از سبا و قصب الذریره از زمین بعید برای من آورده می‌شود؟ قربانی‌های سوختنی شما مقبول نیست و ذبایح شما پسندیده من نی».” (ارمیاء 6/20).
این قربانی که بقره/67 تا 72 آمده در واقعۀ قتل بوده و تداوم نداشته است. این مسئلهاحتمالاً در قرآن مذکور نیست.

در انتها به نظر می‌رسد که آقای ناشناس از فرط غضب نتوانسته انجیل برنابا را تماماً بخواند. بلکه او به طور تصادفی چند صفحه از این کتاب را خوانده و خواسته از همان صفحات ایرادهایی دربیاورد.  در حالیکه این انجیل به لحاظ ساختار نیز مثل قرآن است که تفسیر برخی سخنان در جای دیگر آن آمده است.

*امیر اهوارکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *