فرارو- موفاز چندی پیش آشکارا اعلام کرد که در مورد فوریت تصمیم گیری در خصوص حمله به ایران حتی پیش از پایان سال جاری میلادی با نتانیاهو و باراک هم عقیده نیست.
به گزارش سرویس بین اللمل فرارو به نقل از هاآرتص، آیا ایران تنها یک بهانه است؟ این مهمترین سوال امنیتی است که در پی تصمیم ناگهانی و تعجب برانگیز برای آغاز به کار یک دولت وحدت ملی و به تاخیر انداختن انتخابات زودهنگام مطرح می شود. همین هفته گذشته بود که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل با اعلام برگزاری انتخابات زودهنگام برای تعدادی از رسانه ها توضیح داد که انتخابات در ماه سپتامبر امکان حمله به ایران را برای وی و ایهود باراک، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی آسان تر می کند. روز سه شنبه دقیقاً همین توضیح به گوش رسید اما در خلاف جهت آن: پیوستن شائول موفاز و کادیما به ائتلاف موقعیت سیاسی را ثبات می بخشد و امکان برخورد قاطعانه با ایران را آسان تر می کند.
اما این توضیح مناسب است به خصوص اگر اطلاعات جدید قطعی نشان دهند که مواضع اساسی در مورد مسئله ایران تغییر می کند. رهبر حزب کادیما با پیوستن به دولتی که چندی پیش رهبرش را شخصی دروغگو خوانده بود و شکستن وعده رهبری اعتراضات عمومی تابستان سال جاری علیه دولت، ریسک بزرگی در تغییر مواضع سیاسی خود کرده است. اما تغییر مواضع سیاست مداران به دلیل ترس از صندوق های رای به هیچ وجه جدید نیست. آنچه در مقابله با ایران اتفاق می افتد از اهمیت بیشتری برخوردار است.
حدود یک ماه و نیم پیش بود که موفاز به عنوان رهبر حزب کادیما انتخاب شد؛ وی در مصاحبه با هاآرتص اعلام کرد دستکم دو سال تا رویارویی با تهدید ایرانی زمان باقی است. موفاز آشکارا اعلام کرد که در مورد فوریت تصمیم گیری در این زمینه حتی پیش از پایان سال جاری میلادی با باراک و نتانیاهو هم عقیده نیست.
اما حال که ملاحظات سیاسی وی را مجبور به چنین چرخشی در مواضع اش کرده است، آیا در صورت قطعی شدن تصمیم حمله، می تواند بار دیگر در برابر دولت قد علم کند؟
عملاً هیچ مولفه ایدئولوژیکی در مناقشات مربوط به چگونگی مقابله با ایران وجود ندارد. این مناقشه استراتژیک و شخصی است. کلیت رهبری اسرائیل، چه در گذشته و چه حال توافق دارند که حمله نظامی رژیم صهیونیستی نباید به عنوان آخرین راه چاره، غیرمحتمل شمرده شود. بحث اصلی این است که علیرغم مخالفت آشکار آمریکا، آیا اسرائیل باید به زودی اقدامی در این زمینه صورت دهد یا خیر. مئیر داگان، رئیس سابق موساد و حتی یووال دیسکین، رئیس سابق دستگاه اطلاعات داخلی اسرائیل با انتقاد شدید از نیت واقعی باراک و نتانیاهو، مواضع شخصی خود را وارد بحث کردند. مواضع و عقاید موفاز نیز چندان از نظرات دیسکین و داگان دور نیست. بنابراین پیوستن موفاز به کابینه امنیتی هشت وزیری این رژیم در واقع تاثیری تعدیل کننده خواهد داشت، مگر اینکه اتفاق شومی بیافتد.
روزنامه صهیونیستی هاآرتص در ادامه می نویسد: درست مانند اکثر تصمیمات مهمی که نخست وزیر اسرائیل اتخاذ می کند، زمان می برد تا به دلایل اصلی اقدامات نتانیاهو پی ببریم و دریابیم که ملاحظات پشت پرده آن چه بوده است.
حتی در مورد تصمیم شگفت آور مبادله گیلعاد شالیت، تنها پس از پایان ماجرا بود که دریافتیم نیاز مبرم به یک دستاورد پس از اعتراضات مردمی تابستان، نقش مهمی در پیگیری و پایان دادن به این ماجرا داشته است.
دستکم در حال حاضر منطقی ترین توضیح باید مربوط به سیاست باشد، نه ایران. نتانیاهو با یک تهدید دوگانه روبرو بود: قانون منحل کردن کنست و مهلت دو ماهه دادگاه عالی دادگستری برای تخلیه خانه های کرانه باختری در همسایگی الپانا که می تواند وی را بار دیگر مقابل مهاجران قرار دهد. ضمن اینکه موفاز به دلیل پیش بینی شوم نظرسنجی ها در مورد شکست حزبش در روز انتخابات، مجبور شد به دولت وحدت ملی بپیوندد.
موفاز و نتانیاهو در کنفرانس مشترک روز سه شنبه اشاره چندانی به ایران نداشتند. پاسخ نتانیاهو به سوال مربوط به اختلاف نظر با موفاز در مورد ایران نیز مبهم بود. به نظر می رسد ایران انگیزه اصلی تشکیل دولت وحدت ملی نیست، مگر اینکه خلافش ثابت شود.