تهران امروز: محمدحسین جعفریان در تازه ترین یادداشت خود در خصوص بقالی هایی که قاچاق می کنند، نوشت:
اگر شما سيگاري باشيد –كه انشاءالله نيستيد- با تعبير «عكسدار» يا «بيعكس» كه حالا ديگر به پسوندي رايج براي تمامي مدلهاي سيگار بدل شده آشنا هستيد. عكسدار همانها هستند كه تصوير دو تا ريه بر آنها نقش بسته و به شما هشدار ميدهد كه داريد چه بلايي بر سر سلامتي خود ميآوريد اما در مورد انواع خارجي سيگار كه بخش اعظم بازار در تسخير آنهاست؛ وجود اين تصاوير بر بستهها، نشاندهنده ورود و توزيع از مجاري قانوني است. يعني ماليات و گمرك آنها پرداخت شده و بقيه عموما نه.
وقتي مشتري سيگار بدون عكس ميخواهد، فروشنده نگاهي به قد و بالاي او ميكند و هنگامي كه حس ششمش به او ندا داد كه طرف مامور تعزيرات نيست، از پشت يخچال و كف مغازه و هزار و يك سوراخ و سنبه ديگر، يك بسته سيگار درميآورد و ميدهد دست او. جالب آنكه آن عكسدارها چون با نظارت دولت خريداري و وارد ميشوند، كيفيتشان تضمين است اما مابقي اغلب تقلبي و بيكيفيتند اما عجبا كه بيشتر جماعت پول بيشتر ميدهند تا همانها را بخرند كه مبادا چند كلمه فارسيبر پشت و رويش نقش بسته باشد. سالانه چندين ميليارد نخ از اين سيگارها به كشور قاچاق شده و از طريق همه مغازهها و دكهها هم فروخته ميشود.
گاهي اگر مامور تعزيرات مچ فروشنده را بگيرد، سيگارها را ميبرد و جريمه سنگين هم ميگيرد. اما باز در اقصي نقاط مملكت تا همين بقالي سر كوچه همه ما پر است از اين محصول قاچاق كه فروشش جرم رسمي است و جريمه و مجازات هم دارد.
عجبا! اين چه مافياي قدرتمندي است كه چنين قاچاقي ميكند و در صدها هزار مغازه و دكه در سرتاسر كشور هم توان توزيع آن را دارد؟ و بعد جريمه بقال و دكهدار براي فروش چند بسته آن چه معنايي دارد؟ اين حجم حيرتآور را كه نميشود زيرزميني و با مسافر يا بار الاغ كرد و آورد، نه شما را بهخدا، ميشود؟!
چندي پيش در خبري خواندم كه بيش از نود درصد گوشيهاي همراه در مملكت قاچاق بوده و از مبادي قانوني وارد نميشوند! يعني سود گمرك و مالياتشان ميرود به جيب قاچاقچيان، ميدانيد اين حجم كالا چند هزار تريلي ميشود؟ آخر چطور ما كه چنين تحسينبرانگيز مرزها را بر اندك ورود موادمخدر بستهايم و انصافا طي اين سالها بسيار هم موفق بودهايم، قادر به كنترل چنين حجم شگفتآوري از قاچاق اين كالاها نيستيم و پرسش مهمتر، اين چه سيستم توزيع پيچيدهاي است كه با اين سهولت ميآورد و به كوچكترين واحدهاي توزيع هم آن را عرضه ميكند؟ خدا ميداند؛ من كه مخم هنگ كرده است! بهجاي دكهدار و مغازهدار، چرا باراندازهاي اصلي اينها و چهرههاي پنهان اين تجارت عظيم شناسايي نميشوند؟ خيلي كار سختي است؟