ششم آذر ۱۰۰۵: ۳۹۴ سال پيش در چنين روزی طالب آملی در كشمير پاكستان كنونی درگذشت. “چون به پا رفتن ميسر نيست ما را سوی دوست/ نامه میگردیم و با بالِ كبوتر میرويم”.
محمد طالب آملی در سال ۹۵۸ در آمل زاده شد. پدرش زميندار بود و برای آموزش فرزند تلاش بسيار كرد.
او در كنار ادبيات فارسی و عربی، خوشنويسی را هم فرا گرفت:
“در سلسله وصف خط، اين بس كه ز كلكم
هر نقطه سويِدای دل اهل سواد است”.
۲۰ ساله بود كه نخستين مديحهاش را برای فرماندار مازنداران سرود اما از آنجا كه فرماندار زادگاهش در پرداخت ماهانه به وابستگان دربار كوتاهی میکرد، او به تنگدستی افتاد.
۲۳ ساله بود كه از مازندران به كاشان و اصفهان رفت، شاه عباس بزرگ را ستود اما از او توجهی نديد؛ پس به مشهد و سپس به مرو رفت و در آنجا آوازه آسايش سرايندگان در هند را شنيد.
۲۹ ساله بود كه به قندهار در هند پيشين رفت و تا پايان زندگی در شهرهای گوناگون هند زيست:
“طالب گل اين چمن به بستان بگذار
بگذار كه میشوی پشيمان بگذار
هندو نبرد به تحفه كس جانب هند
بخت سيه خويش به ايران بگذار”.
۳۷ ساله بود كه از سرايندگان جهانگيرشاه گوركانی شد و لقب ملکالشعرا گرفت و شاه او را در سفرهايش همراه میبرد.
او در “جهانگيرنامه” سفرها و رويدادهای زندگی پادشاه را در وزن شاهنامه فردوسی سروده است.
در سرودههايش از هنجارها و كليشهها دوری جسته و بيشتر “لذتنگاری” كرده و برای اين كار استعارهها، تشبيهها و حتی ترکیبهای نویی به زبان فارسی افزوده اما كمتر به اوضاع و شرايط اجتماعی پرداخته است:
“سخن كه نيست در او استعاره، نيست ملاحت
نمك ندارد شعری كه استعاره ندارد”.
ويژگی ديگرش اشارههاییاست كه گاه به قيافه خود كرده است:
“ما هر دو ز لاغری دو موييم ولی
فرق است ز موی زلف تا موی دماغ”.
يا آنجا كه از چشمش مینویسد كه گويا دوبينی داشته:
“ای كاش گوشِ رغبتم احول شدی چو چشم
تا هرچه گفتی از تو مكرر شنودمی”.
آنچنان شيفته موسيقی بوده كه سروده:
“تا به حدی عشقبازِ نغمهام كز بعدِ مرگ
میزنم مستانه بر تارِ كفن مضراب را”.
طالب آملی در ۴۷ سالگی در كشمير درگذشت.
قبر ایشان در کشمیر هند، در مزار شهدا، که قبلا به نام مزار شعرا بوده مدفون می باشد.. اینه که نوشتید کشمیر پاکستان صحت ندارد و اگر یه سرچی هم بزنید مقاله ی آقای علیرضا قزوه هم نوشته اند.