منشیبودن چگونه به یک شغل زنانه تبدیل شد؟
منشیگری یا مسئول دفتر یا عناوین مشابه یکی از شغلهایی است که زیاد تبلیغ میشود و در تبلیغات، جنسیت مورد نیاز، اغلب خانم، ذکر میشود.
امیر محمدیان خراسانی، جامعه شناس در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت:
«برای بسیاری از این نوع مشاغل حتی قانون کار نیز رعایت نمیگردد و کارفرما معمولا مرد است و اصلا باکی ندارد که به این قانون توجهی نمیکند. در این رابطه چند سوال مطرح است؛ آیا اصولا منشیگری شغلی زنانه است؟ چرا زنان بیشتر متقاضیان آن هستند و چرا کارفرمایان حقوق آنها را رعایت نمیکنند؟ در این نوشتار به این موارد میپردازم.
در مورد پاسخ به سوال اول باید گفت اصولا این کار شغلی زنانه نیست، اما دختران و زنان زیادی را به خود جذب کرده است. مردان به علت اینکه غالبا سرپرست خانوار هستند و حقوق و منزلت این شغل را پایین میبینند، تمایلی نسبت به آن ندارند. از سوی دیگر علیرغم منزلت پایین این شغل، برخی زنان و دختران به این علت که دارای حقوقی ثابت میشوند، هر چند کم، که میتوانند آخر هر هر ماه روی آن حساب ویژهای باز کنند و برآورده شدن نیازهای شخصیشان را از پدر یا همسر انتظار نکشند، جذب این شغل میشوند.
فرصتهای اشتغال و ارتقای بامنزلت بالا نیز همچنان برای زنان کم است و چون راههای جایگزین کمی وجود دارد و یا بسیاری از مشاغل «بازاریاب پورسانتی» میخواهند که در آن صورت زنان مجبورند تا از تمام قوای ذهنی و جسمی خود برای جذب مشتری جهت دریافت پورسانت متعاقب استفاده کنند، دوباره به سمت شغل منشیگری میروند که به عنوان مشاور مدیرعامل و یا مسئول دفتر نیز از آن یاد میشود.
در این میان اکثر کارفرمایان مرد هستند زیرا میتوانند به این طریق از هزینههای حقوق و دستمزد خود بکاهند و مسئولیت چندین کار را به شغل پرابهام منشیگری بسپارند و از او مطالبه کنند. خیالشان نیز از بابت اعتراض آنها راحت است زیرا میتوانند او را به سرعت جایگزین نمایند. همچنین میدانند که ترس از اخراج باعث می شود که این افراد کمتر اعتراض کنند. این زنان و دختران ترجیح میدهند خود را شاغل معرفی کرده و منزلتی اجتماعی کسب نمایند. این کار باعث رضایت خاطر آنها و افزایش اعتماد بهنفس آنها در خارج از محیط کاری میشود.
نکات آسیبزای دیگری نیز در این ماجرا وجود دارد. برخی از این منشیها سنگ صبور و محرم اسرار کارفرمایان و مدیران می شوند و مجبورند به درد دل آنها گوش نمایند؛ یعنی نقش یک دوست یا همدرد را نیز ایفا کنند. صدالبته که کارفرمایان مرد ترجیح میدهند سنگ صبورشان یک زن باشد.
همچنین از منشیهای زن انتظار میرود که ظاهری آراسته و جذاب داشته باشند. منظور این است که سرمایه جسمانی خویش اعم از لباس و لبخند صورت و جذابیت چهره را در جهت جذب مشتری به کار گیرند که یعنی سرمایه جنسیتی خود را در این راه مصرف نمایند که از لحاظ ذهنی و روحی ممکن است آنها را فرسوده نماید.
علاوهبر موارد بالا به خاطر نوع اجتماعی شدن دختران این سرزمین که بایستی بیشتر نقش مراقبتی و پرستاری را ایفا نمایند، میتوان گفت منشیها به عنوان پرستاران شرکتها نگریسته میشوند. همچنین اجتماعی شدنی که دختران را محتاط بار می آورد تا شرایط را بپذیرند و معترض نشوند و از اهرم ترس و وابستگی به عنوان فشار بر آنها استفاده میکند در بهوجود آوردن این شرایط دخیلاند. علاوهبر آن، دیدگاه سنتی و غلطی که همچنان در برخی خانوادهها وجود دارد و پیدا و پنهان بیان می کند که بعد از رسیدن دختر به سن ازدواج، اگر ازدواج نکرد، سربار خانواده است در تشدید این امر دخالت دارد.
اما پسر، تحت حمایت مالی کامل خانواده قرار گرفته، نیازهایش زائد دیده نمیشود و حمایتهای مالی بسیاری در جهت موفقیت، رفاه و منزلت اجتماعی او به کار گرفته میشود. حتی دربرخی خانوادهها پسران از کار کردن با حقوق کم و اندک از جانب والدینشان بازداشته میشوند. اما ممانعت از اشتغال دختران، تنها به خاطر تعصبات مذهبی و یا امنیت دختران انجام میشود. بدین ترتیب با نسلی از پسران مسئولیتناپذیر روبهرو میشویم و این چرخه نظام اشتغال در بخش خصوصی که هستهاش مردانه (کارفرمایان و مدیران مرد) و پیرامونش زنانه (منشیها و کارمندان اداری زن) هستند به صورت معیوب بازتولید شده و تکرار میشود.