زندگی فقط با چشم قابل دیدن نیست

زندگی فقط با چشم قابل دیدن نیست

 چشم‌هایشان نمی‌بیند و هر چه هست، تاریکی‌ست اما دلی به وسعت یک دنیا روشنایی دارند.

کافی‌ست چشم‌های‌مان را برای چند دقیقه ببندیم تا امتحان کنیم، ندیدن چگونه هست! هنوز به ۳۰ ثانیه نرسیده، ترسی تمام وجودمان را فرا می‌گیرد و به سرعت چشم‌های‌مان را باز می‌کنیم تا هر آنچه هست؛ زشت و زیبا را ببینیم. اما آن‌هایی که برای همیشه به ندیدن عادت کرده‌اند، علاوه بر اینکه تاریکی را متوجه نمی‌شوند، آموخته‌اند که با آن نیز مقابله کنند. برخی از افراد نابینا آنقدر در مسیر زندگی موفق هستند و از زندگی لذت می‌برند که شاید آن‌هایی که با چشم‌های‌شان می‌بینند، این گونه از زندگی لذت نبرند.

به گزارش ایسنا، از جمله افراد نابینای موفق می‌توان به خواهر و برادر ورزشکار خوزستانی اشاره کرد که نه تنها هیچ زمانی از شرایط خود ناامید نشده‌اند، بلکه معتقدند آن‌ها توانایی‌هایی در ورزش و رسیدن به موفقیت دارند که در افراد بینا وجود ندارد. این خواهر و برادر اهوازی چنان با ورزش اُنس گرفته‌اند که آن را از دلایل امیدواری‌شان در شرایط نابینایی می‌دانند.

گفت‌وگوی ایسنا در آستانه ۱۵ اکتبر روز جهانی نابینایان (عصای سفید) را با محمد حیدری، ملی‌پوش سابق فوتبال پنج‌نفره و خدیجه حیدری ورزشکار رشته گلبال می‌خوانید.

ناامیدی؟ هرگز

محمد حیدری، نابینایی‌اش مادرزادی بوده است. او در ابتدا با چشم‌های خود می‌دیده اما یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شود، دنیا برایش تیره و تار شده بود. او در این خصوص توضیح می‌دهد: خانواده‌ام می‌گویند تا سن ۵ سالگی می‌دیدم اما یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، دیگر چشم‌هایم ندیده است. البته من از پنج سال ابتدای زندگی‌ام که بینا بودم، چیزی یادم نمی‌آید و تصوری از آن دوران بینایی ندارم. از وقتی که متوجه دنیای اطرافم شدم، یک نابینا بودم و البته مشکلی هم با این شرایط ندارم زیرا از همان کودکی کم‌کم با آن کنار آمدم.

وی درباره چگونگی ورود به حیطه ورزش نیز می‌گوید: سال ۷۸ که تقریبا ۱۰ ساله بودم، نفراتی از هیات به مدرسه ما آمدند و آدرس هیات ورزش‌های نابینایان و کم‌بینایان استان را برای ورود به حیطه ورزش به ما دادند. آن زمان آقای شیروانی رییس فعلی هیات ورزش‌های جانبازان و معلولان استان، رییس هیات بود که از من تست گرفتند و گفتند که از فردا برای تمرین در رشته گلبال به سالن بیا. در همان سال به مسابقات دانش‌آموزی رفتیم که البته مقام نیاوردیم اما سال بعد در رقابت‌های قهرمانی کشور به مقام قهرمانی رسیدیم. یکی‌یکی پله‌های پیشرفت را طی کردم و وقتی مسئولان تیم‌ملی عملکرد من را دیدند، به تیم‌ملی هم دعوت شدم. اما پس از حضور در چند اردوی تیم‌ملی چون از جو اردو خوشم نیامد، از این رشته کنار کشیدم. یکی دو سال بعد رشته فوتبال پنج‌نفره در ایران فعال شد که در مسابقات کشوری خیلی خوب کار کردیم و من به اردوی تیم‌ملی دعوت شدم و تا پارالمپیک ۲۰۱۶ نیز در تیم‌ملی حضور داشتم.

این ورزشکار که هیچ وقت ناامیدی را حس نکرده، درباره مقطعی از دوران کودکی‌اش که دوست داشته است با چشمهایش ببیند تا در کوچه با بچه‌ها بازی کند، توضیح می‌دهد: من هیچ وقت ناامید نشده‌ام. فقط زمانی که ۸، ۹ ساله بودم و به مدرسه می‌رفتم، دوست داشتم چشم‌هایم می‌دید تا با دوست‌هایم در کوچه و خیابان بازی کنم و بدوم. در این مدت اذیت بودم ولی بعد از آن همه چیز برایم عادی شد. به ویژه از وقتی که وارد ورزش شدم، حالم بهتر شد. من وقتی ورزش می‌کنم دیگر به چیزی فکر نمی‌کنم. ورزش به من امید داده است. وقتی به تیم‌ملی دعوت شدم نیز تمام فکر و ذهنم فقط ورزش بود.

وی که دیگر علاقه‌ای به دیدن دنیا ندارد، می‌گوید: الان هم دیگر دوست ندارم دنیا را ببینم و اکنون دنیا را حس می‌کنم. از نظر من زندگی و دنیا قشنگ است و البته فقط وضعیت اقتصادی من را اذیت می‌کند.

حیدری از وعده‌های مسئولان نیز گله‌مند است. او ادامه می‌دهد: زمانی که قرار بود به پارالمپیک ۲۰۱۶ برویم به ما قول دادند که اگر مقام بیاورید موضوع اشتغال‌تان را حل می‌کنیم. من هم همراه با تیم‌ملی فوتبال پنج‌نفره، نایب‌قهرمان شدم اما خبری از شغل نشد و به وعده‌شان عمل نکردند. اکنون هم که سنم بالا رفته و همسر و فرزند دارم، نیاز مبرم به کمک و اشتغال دارم ولی هیچ کسی سراغ‌مان را نگرفت. آقای حیدری، مدیرکل ورزش خورزستان هم قرار بود از حق ما پیش استاندار دفاع کند اما هیچ حمایتی از ما نشد. انتظار دارم مشکل اشتغال ما را حل کنند. ما نیاز به توجه و رسیدگی داریم. البته آقای انصاری، رییس هیات ورزش‌های کم‌بینایان و نابینایان استان رسیدگی خوبی به ما داشته و وضعیت بهتر شده است. اما در مجموع به هیات ما خیلی ظلم شده است و خیلی‌ها حق هیات و پول‌هایش را خوردند. امیدوارم اداره‌کل ورزش به هیات ما در بحث بودجه کمک کند.

وی توصیه‌ای هم برای افراد نابینا دارد. حیدری می‌گوید: توصیه من به افراد نابینا این است که هرگز ناامید نشوند و از این افراد خواهش می‌کنم به هیات مراجعه کنند و به فعالیت ورزشی بپردازند. خود من هم تا جایی که بتوانم به آن‌ها کمک می‌کنم و تجربیاتم را در اختیارشان می‌گذارم. من یک دوستی دارم که وقتی لیسانس‌اش را گرفت، دچار نابینایی شد. او بعد از این اتفاق، گوشه‌گیر و خانه‌نشین شد اما وقتی او را به من معرفی کردند پس از یکی دو سال حضور در جمع ما، روحیه‌اش تغییر کرد. به هر حال خواستن توانستن است.

زندگی فقط با چشم قابل دیدن نیست

به گزارش ایسنا، خدیجه خواهر محمد نیز مادرزادی به علت مشکل در شبکیه چشم‌هایش از کودکی دچار کم‌بینایی بوده است. او تا حدود ۱۸ سالگی نیز با چشم‌هایش نظاره‌گر محیط اطراف بوده است ولی با افزایش سنش، دچار نابینایی می‌شود و برای همیشه روشنایی دنیای اطرافش به خاموشی تبدیل می‌شود. اما او نیز همچون برادرش تاکنون ناامیدی را حس نکرده است. خدیجه از چگونگی ورود به ورزش می‌گوید: من قبلا کم‌بینا بودم و در ابتدا کارم را در رشته دو و میدانی کم‌بینایان آغاز و به مقام‌های کشوری نیز دست پیدا کردم. در مقطعی تمرینات دو و میدانی را تعطیل کردند که آن زمان اوایل روزهایی بود که من دیگر نابینا شده بودم اما چون هرگز ناامیدی را به خودم راه نمی‌دهم، برای اینکه از ورزش دور نشوم به سمت رشته گلبال رفتم و اکنون ۱۸ سالی است که فعالیت ورزشی دارم.

او درباره روزهایی که برای همیشه باید به ندیدن عادت می‌کرد، توضیح می‌دهد: روزهایی که بینایی‌ام را از دست داده بودم، روزهای خیلی سختی بود اما باور می‌کنید که در همان روزها نیز ناامید نبودم و تنها چیزی که حالم را خوب می‌کرد، ورزش بود. وقتی آدم در سن ۱۸ سالگی بینایی‌اش را از دست می‌دهد افسرده می‌شود اما من افسرده نشدم زیرا با خودم فکر می‌کردم که من توانایی‌هایی دارم که می‌توانم با استفاده از آن‌ها زندگی را ادامه دهم. وقتی در ورزش مقام می‌آوردم، دلخوشی بسیاری در من ایجاد می‌شد. ورزش برای نابینایان یک روحیه‌بخشی بسیار خوب است و اگر در جمع افراد ورزشکار نابینا باشید، متوجه می‌شوید که آن‌ها چقدر با روحیه هستند.

خدیجه معتقد است که زندگی برای نابینایان به انتها نرسیده است، او ادامه می‌دهد: زندگی فقط با چشم قابل دیدن نیست و ما نابینایان توانایی‌هایی داریم که افراد بینا ندارند. مهم این است که فقط بخواهیم. زمانی که کم‌بینا بودم از همان موقع الگوی من برادر نابینایم بود و در ذهنم پیش‌بینی می‌کردم، روزی ممکن است من هم نابینا شوم. در این بین نیز خدا را شکر خانواده‌ام با من و برادرم اصلا مثل یک فرد نابینا رفتار نمی‌کنند، در حالی که برخی خانواده‌ها که دارای فرزند نابینا هستند به فرزندان خود می‌گویند شما نمی‌توانید فلان کار را انجام دهید چون نابینا هستید.

او که از ترحم بی‌زار است، می‌گوید: یک روز به روضه رفته بودم که خانم‌ها وقتی من را دیدند، گفتند که این دختر گناه دارد و با من به صورتی رفتار شد که ناراحت شدم. از ترحم بدم می‌آید. همچنین شاید خیلی‌ها فکر کنند چون ما نابینا هستیم، مسئولیت‌پذیر نیستم، در حالی که به این صورت نیست و این نیاز به فرهنگ‌سازی دارد تا مردم بدانند که نباید به ما ترحم کنند و به جای ترحم، بهتر است دست ما را بگیرند و مسیر بهتری برای پیشرفت، پیش پای ما بگذارند. ما نیاز به حامی داریم.

وی درباره تداوم فعالیش در ورزش نیز ادامه می‌دهد: فعلا قصد دارم ورزش را ادامه دهم تا زمانی که بگویند دیگر پیر شده‌ای و به خانه برو. من به راحتی از ورزش نمی‌گذرم. البته باید زمینه بیشتر و بهتری برای ورزش افراد کم‌بینا و نابینا فراهم کنند زیرا اگر یک نابینا خانه‌نشین شود، افسرده می‌شود و شرایطش سخت‌تر خواهد شد. برادر من چندین مدال بین‌المللی دارد و خیلی از روزهای خود را جهت افتخارآفرینی برای کشور و استان گذاشته است اما هنوز شغل ندارد، در حالی که باید نگاه خاصی به افراد کم‌بینا و نابینا شود. نگاه مسئولان باید در این زمینه بهتر شود. نابینا کلا از ترحم بدش می‌آید اما حق ما این است که مسئولان ورزش به خواسته ما ورزشکاران نیز توجه و شرایط بهتری را برای‌مان فراهم کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *