آیت الله مصباح یزدی با بیان اینکه در برابر رقیبی که اشتراکات زیادی با ما دارد نباید مثل یک برانداز برخورد کنیم با اشاره به خطر جریان انحرافی گفت: اگر از جریان انحرافی غفلت شود و بتوانند فرصتی برای ترویج افکار خود پیدا کنند خطرشان از همه خطرهای گذشته بیشتر است.

 مهر متن کامل سخنان آیت الله مصباح یزدی در دیدار با اعضای جبهه پایداری به این شرح است:

داستان انتخابات اخیر و پیروزی‌هایی که دشمنان هم به آنها اعتراف کردند یکی از نمونه‌های نصرت الهی است که در طول تاریخ برای پیروان حق و به خصوص مسلمانان اتفاق افتاده و هر وقت مردم قدردان این نعمت‌های الهی، مخصوصا نعمت‌هایی که همراه با مددهای غیر عادی بوده، شکر کردند خدا بر نعمت‌شان افزوده و موفقیت‌های بیشتری نصیب‌شان کرده است. ما هم به همین دلیل در مقام شکر الهی برمی‌آییم و به فرمایش مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ جبهه خضوع بر آستان ربوبی می‌ساییم که این موفقیت را نصیب جامعه ما کرد و کشور و ملت ما در مقابل دشمنان سرفراز شدند.

عامل این نعمت و پیروزی در درجه اول شخص مقام معظم رهبری ـ‌مد ظله العالی‌ـ بودند؛ این، هم بر دوست و هم بر دشمن مخفی نیست. هر چند کسانی دوست ندارند این امر ابراز و به آن پرداخته شود؛ ولی دوست و دشمن می‌دانند که تدبیرهای حکیمانه ایشان و دلسوزی، صداقت و اخلاص‌شان در برابر خدای متعال و انجام وظایف، بزرگ‌ترین عامل برای موفقیت‌هایی است که در طول مدت قریب به ربع قرن که ایشان پرچم ولایت را به دست دارند، نصیب مردم ایران شده و این انتخابات هم نمونه‌ای از این پیروزی‌ها بود. البته در درجات پایین‌تر کسانی که بیشتر از نعمت وجود ایشان و همین طور از سایر نعمت‌های الهی قدردانی کردند استحقاق نعمت‌های بیشتر را پیدا کردند و امیدواریم که در آینده هم عنایات الهی روزافزون شود.

ارتباط مسأله انتخابات با تشکیل جبهه پایداری و وظایفی که مقتضای پیدایش این پدیده است ایجاب می‌کند که در چند جهت تأمل کنیم: اول اصل موفقیت چشمگیری که حاصل شد؛ این پیروزی واقعا برای دوستان جبهه پایداری و برای بسیاری از دوستان دیگر بیش از حد انتظار بود؛ مخصوصا با توجه به امکانات ضعیفی که در اختیار نامزدهای این جبهه بود و فرصت کمی که از زمان تشکیل جبهه پایداری تا زمان انتخابات وجود داشت؛ در مقایسه با کسانی که بیش از سی سال سابقه و تجربه داشتند، مردم آنها را بیشتر می‌شناختند، در طول دوران نهضت و بعد از پیروزی انقلاب پست‌های حساس داشتند؛ هم‌چنین سایر امتیازات که آنها داشتند در مقابل چند نفری که به عنوان جبهه پایداری حرکتی را شروع کردند، در حالی‌که موقعیت‌شان نسبت به آن‌ها خیلی ضعیف‌تر بود؛ هم امکانات مادی‌شان و هم فرصت کمتری در اختیار داشتند. با توجه به این نقطه‌ها که به یک معنا نقطه‌های ضعف است، موفقیت‌هایی که نصیب این جبهه شد خیلی بیش از حد انتظار بود. خدا را باید در مقابل این نعمت شکر کنیم و ببینیم چه عواملی موجب این موفقیت شده است؛ چون خدای متعال نعمتش را بدون استحقاق به افراد نمی‌دهد و چنین نیست که هر کسی لیاقت هر نعمتی را پیدا کند. باید ببینیم چه عوامل و چه نقطه‌های مثبتی در این گروه بوده که استحقاق چنین نعمتی را پیدا کرده‌اند؛ باید این نقاط مثبت را شناسایی کنیم و آنها را تقویت کنیم.

به نظر من مهم‌ترین عامل روح اخلاص عزیزانی است که اقدام به تشکیل این جبهه و فعالیت‌های انتخاباتی اخیر کردند. با مراجعه به منابع دینی و مشاهده تجربه‌های تاریخی، به خصوص در زمان حاضر با ملاحظه ویژگی‌های حضرت امام ـ رحمه‌الله ‌ـ و مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ ‌و دیگرانی که از این حیث به ایشان شبیه‌تر بودند، نقش اخلاص را در موفقیت‌هایشان می‌بینیم. ما هم باید از این موضوع درس بگیریم و هر کس سعی کند این عامل را در خودش تقویت کند. این یک تعارف یا شعار سیاسی نیست؛ بلکه حقیقتی است. هر کس با خدا معامله کند و خالص‌تر باشد، خدا هم بیشتر به او کمک می‌کند. این نقطه مثبتی است که ما باید به آن توجه داشته باشیم و آن را در خودمان تقویت کنیم.

عامل دیگر برخورد متینی بود که این دوستان با دیگران داشتند. همه می‌دانیم کسانی که با این جبهه موافق نبودند چند گروه کاملا متفاوت بودند: از یک سو اصلاح‌طلبان، از سوی دیگر طرفداران جریان انحرافی، بعضی از دوستان اصول‌گرا هم تصور می‌کردند رقیب جدیدی برایشان پیدا شده که موجب اختلاف در جبهه اصول‌گرایی می‌شود، از جهت دیگری با این گروه مخالفت می‌کردند و گاهی این مخالفت‌ها به صورتی دور از انتظار انجام می‌شد. تا جایی که من اطلاع دارم برخورد دوستان با این مخالفت‌ها در مقام مقایسه با دیگران خیلی متین‌تر و منطقی‌تر بود و همین امر مردم را بیشتر به این گروه علاقه‌مند کرد. مردم از درگیری‌های سیاسی و گروهی خسته شده‌اند، طبع آدمیزاد هم چنین برخوردهایی را نمی‌پسندد. اما منطق و استدلال و برخورد مؤدبانه و متین انگیزه بیشتری برای گوش دادن و تحت تأثیر واقع شدن ایجاد می‌کند. به نظر من این هم عامل مثبتی بود که باید تقویت شود. گاهی شنیده می‌شد که کمی تندی یا عصبانیت در گوشه و کنار وجود داشته، به نظر من بهتر است که ما در صدد تقویت متانت و منطق باشیم. اگر نقطه‌های ضعفی هم در جریان کار بوده باید آنها را هم بشناسیم و اصلاح کنیم. اما آن‌چه به نظر بنده می‌رسد که در این جلسه روی آن تأکید کنم فراتر از این مسایل است.

بدون شک بعثت پیغمبر اکرم ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ نقطه عطفی در تاریخ بشریت بود که دوران بعد از آن با ماقبلش بسیار متفاوت است. اما معنای این حرف این نیست که آن‌چه در زمان خود پیغمبر اکرم ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ اتفاق افتاد نقطه اوج این حرکت بود؛ بلکه نقطه شروع بود. با مشاهده حرکتی که از بعثت شروع شود، به وسیله ائمه اطهار ـ‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌ـ مدارج تکامل را پیمود و نهایتا به دست مبارک ولی عصر ‌ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ به نقطه اوج خود خواهد رسید، متوجه می‌شویم که این حرکت از روز اول توأم با مبارزه و سختی‌ها بوده و این مبارزه تا روز آخر ادامه خواهد یافت. با این تفاوت که در ابتدا پیغمبر اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌ـ با گروهی بت‌پرستِ جاهل، بی‌منطق و مبتلا به خرافات مواجه بودند که معرفت و شعور آنها در این حد بود که بتی را که خودشان از کشک و خرما درست کرده بودند، می‌پرستیدند و وقتی گرسنه‌شان می‌شد همان بت‌ها را می‌خوردند! ناگفته پیداست که چنین کسانی با پیغمبر اکرم(ص) برخوردهای غیرانسانی، نامعقول و بی‌ادبانه‌ای داشتند و همین برخوردها به بیش از هشتاد غزوه و سریه منجر شد. زندگی مسلمانان بعد از تشکیل جامعه اسلامی در مدینه کلا به جنگ گذشت و این یعنی حرکت پیامبر(ص) از ابتدا با مبارزه توأم بود.

حلقه دوم این مبارزه از روز رحلت پیغمبر اکرم(ص) شروع شد تا دوران 25 سال خلافت خلفا هم گذشت و سرانجام مردم خسته و ناامید از دیگران، به در خانه علی هجوم آوردند و اظهار کردند که حالا ما فهمیدیم که باید از شما اطاعت کنیم. در این‌جا مرحله جدیدی شروع شد که امید می‌رفت حضرت امیر(ع) بتوانند خطاهای گذشته را جبران کنند و قدم‌های بلندی در مسیر تکامل جامعه اسلامی بردارند. ولی چند روزی نگذشت که جنگ جمل را به راه انداختند و امیرالمؤمنین(ع) مجبور شد ناخواسته جنگی را تحمل کند. اما این جنگ با جنگ‌های پیغمبر(ص) خیلی متفاوت بود. پیامبر اکرم(ص) با بت‌پرستانی می‌جنگید که دختران‌شان را زنده به‌گور می‌کردند و بت‌هایی را که خودشان می‌ساختند، می‌پرستیدند؛ اما جنگ علی(ع) با پسر عمه خودش و بعضی دیگر از اصحاب پیغمبر(ص) بود؛ با کسانی که سال‌ها در جبهه‌‌های جنگ شرکت کرده بودند، در رکاب رسول‌الله(ص) مجاهدت‌ها کرده بودند، هزینه‌هایی پرداخته بودند، فداکاری‌هایی کرده بودند، بسیاری از آنها نور چشمی‌‌های جامعه اسلامی بودند. این نوع دیگری از مبارزه بود.

حلقه سوم این مبارزات توسط سیدالشهدا ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ انجام شد و این زنجیره مبارزات تا زمان ظهور ولی عصر ـ‌عجل‌الله فرجه الشریف‌ـ ادامه دارد. اما هر کدام از این حلقه‌ها، یا به تعبیری دیگر آزمایش‌هایی که برای جامعه اسلامی پیدا شد، ویژگی‌های خاصی داشت و هر یک سخت‌تر از آزمایش قبلی بود.

اساسا طبیعت آزمایش و امتحان همین است. دانش‌آموز دوره ابتدایی را در یک سطح آزمایش می‌کنند؛ دانش‌آموز دوره راهنمایی را در سطح دیگری؛ در مقطع دبیرستان هم در سطح بالاتر و… هر مرحله از آزمون‌ها سخت‌تر و پیچیده‌تر از امتحان‌های قبلی می‌شود. تاریخ اسلام هم گواه همین امر است. بعضی از کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین(ع) با معاویه می‌جنگیدند و به اصطلاح از آزمون‌شان سربلند بیرون آمده بودند، در کربلا با امام حسین(ع) جنگیدند؛ نه فقط در صف مقابل آن حضرت قرا گرفتند، بلکه قاتل سیدالشهداء(ص) شدند! این سنت الهی است که هر روز امتحان‌ها سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. چون روز به‌روز سطح فهم، شعور، توقعات، قدرت‌ و توانایی انسان بالاتر می‌رود؛ نوع برخوردها هم با متفاوت می‌شود. کسانی که دیروز هم‌سنگر بودند، امروز رویاروی هم قرار می‌گیرند.

در روایت معتبری نقل شده که حضرت بقیة‌الله الاعظم ـ‌اروحنافداه‌ـ بعد از ظهور، مبارزه‌ای سخت‌تر از همه جنگ‌ها و درگیری‌های عالم خواهند داشت که علاوه بر خونریزی‌های فراوانی که خواهد شد، ابزار‌های نظامی پیشرفته و تعداد زیاد افرادی که در جنگ با آن حضرت به‌کار گرفته می‌شوند و هم‌چنین موقعیت متفاوت خود امام ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف، ایشان با کسانی مواجه می‌شوند که به وسیله آیات قرآن با آن حضرت محاجه می‌کنند؛ یعنی با امام زمان بحث و مناظره می‌کنند و مدعی می‌شوند که آن حضرت بر حق نیست!

زمان پیغمبر(ص) و مقابله ایشان با گروهی بت‌پرست را مقایسه کنید با کسانی که خطاب به امام زمان ـصلوات‌الله‌علیه‌ـ می‌گویند اصلا تو قرآن را نمی‌فهمی؛ معنی آیه چیزی است که من می‌گویم! ببینید امتحان چه‌قدر سخت می‌شود؟ آن گروه بت‌پرست به راحتی با استدلال قانع یا محکوم می‌شدند؛ اما با کسانی که برای مقابله با امام زمان ـصلوات‌الله‌علیه‌ـ به قرآن استدلال می‌کنند و می‌گویند معنای آیه همان است که من می‌گویم یا می‌گویند فهم تو برای خودت حجت است و من چیزی غیر از آن می‌فهمم، با چنین کسی چگونه می‌توان بحث کرد؟ چه‌قدر موقعیت برای ولی‌عصر ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ سخت است؟ پیامبر به بت‌پرستان می‌گفت: «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟»1 آیا چیزی را که به دست خودتان می‌تراشید، می‌پرستید؟ آنها هم جوابی نداشتند. نهایتا می‌گفتند: پدران ما چنین می‌کردند، ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم. اما کسی که به محاجه با امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ‌ می‌پردازد، می‌گوید: قرآن درست است، پیغمبر راست گفته، ولی معنی آیه قرآن ‌چیزی است که من می‌گویم و آنچه تو می‌گویی درست نیست! چنین کسانی افراد بی‌سوادی نیستند؛ که امام(ع) به آنها بگوید بروید درس بخوانید؛ آنها ملا و عالم هستند؛ اما به خودشان حق می‌دهند که با امام زمان ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ محاجه کنند و به آن حضرت بگویند تو نمی‌فهمی!

این موقعیت خیلی سختی است؛ ولی آخرین حلقه از مبارزات مردان خداست. از زمانی که حضرت ولی‌عصر ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ غیبت کردند تا زمان ظهور، جامعه باید مراحل مختلفی را بگذراند تا به این حد برسد. ما باید این حقیقت را درک کنیم و هر روز آماده پیچیده‌تر شدن موقعیت معرفتی جامعه باشیم؛ روزبه‌روز مطالب پیچیده‌تر و ابهام‌ها بیشتر می‌شود، حرف‌های تازه و اشکالات جدیدی مطرح می‌شود که حل کردن آن‌ها و قانع کردن طرف مقابل مشکل‌تر است؛ ولی این واقعیتی است و ما باید با تصحیح فهم‌مان، رشد معرفت‌مان و تقویت ایمان‌مان خود را برای چنین شرایطی آماده کنیم و منتظر چنین مشکلاتی باشیم. این مسایل برای همه ممکن است رخ بدهد. خدا با کسی تعارف ندارد و هیچ کس هم از امتحان مستثنی نیست. همه امتحان خواهند شد؛ البته هر کسی به اندازه ظرفیت خودش و امروزه بالاترین و سخت‌ترین امتحانات برای مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ است. هم‌چنان طبق روایات در زمان ظهور ولی‌عصر ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ بالاترین سختی‌ها و مشکلات برای شخص امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ است. امروز یکی از وظایف ما این است که هر روز و شب تا جایی که می‌توانیم برای موفقیت و تأییدات مقام معظم رهبری دعا کنیم که خدا ایشان را از همه آفات و بلیات حفظ کند، علوم و معارف الهی را به قلب مبارک‌شان الهام کند، در انجام وظایف موفق‌شان بدارد، یاران‌شان را زیاد کند و مددهای غیبی‌اش را به ایشان بیشتر کند. علاوه بر این‌که باید خودمان را هم برای مراحل سخت‌تر امتحان آماده کنیم.

برای درک بهتر این مطلب خوب است نگاهی به جریانات و حوادث پس از پیروزی انقلاب تا کنون بیاندازیم. از حضور لیبرال‌ها در رأس حکومت به سرکردگی بنی‌صدر که صریحا مخالفتشان را با افکار و اندیشه امام اظهار می‌کردند؛ بعد از آن، شهادت بزرگانی مثل شهید بهشتی، رجایی، باهنر و … بعد از آن حضور کسانی که حرف‌های لیبرال‌های را با پوشش و لعابی از اسلام و انقلابی‌گری در جامعه مطرح می‌کردند. تا کار به جایی رسید که در دوره اصلاحات ارز‌ش‌های اسلامی رسما مورد توهین قرار می‌گرفت و این روند تاکنون ادامه داشته و بعد از این هم فتنه‌ها به صورت‌های دیگری پدیدار خواهد شد؛ ما هم باید منتظر فتنه‌های جدید باشیم. فتنه‌هایی که طلیعه آن در چند سال گذشته ظاهر شد؛ جریانی که با تظاهر به اسلام و تشیع و تمسک به نام مبارک امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ در باطن تیشه به ریشه اسلام می‌زند. بعضی از مسئولان هم متوجه نیستند که بالقوه چه خطری در پیش است که شاید از همه خطرهای گذشته سخت‌تر و سنگین‌تر باشد. هر چند ـ‌الحمدلله‌ـ این جریان بالفعل آبرویی ندارند؛ اما اگر خدای نکرده از آنها غفلت شود و بتوانند فرصتی برای ترویج افکار خود پیدا کنند خطرشان از همه خطرهای گذشته بیشتر است.

چنان‌که گفته شد، سنت الهی بر امتحان است؛ هر روز هم امتحانات پیچیده‌تر خواهد شد و ما باید منتظر امتحانات سخت‌تری باشیم. در چنین شرایطی وظیفه هر یک از ما چیست؟ شرایط مختلف اجتماعی تکالیفی را برای جامعه ایجاد می‌کند که این تکالیف به تکالیف فردی منحل می‌شود. چون جامعه وجود حقیقی مستقلی از وجود افراد ندارد. بر همین اساس هر امتحان یا تکلیفی که برای یک جامعه پیش می‌آید در واقع امتحان و تکلیف برای افراد آن جامعه است و با توجه به این‌که افراد از لحاظ فهم‌، شناخت، مراتب ایمان، موقعیت اجتماعی، برخورداری از امکانات و … متفاوت هستند، با توجه به این تفاوت‌ها هر یک از آنها وظایف خاصی خواهند داشت. بدون شک این سختی‌ها و دشواری‌ها در آینده هم برای ما تکرار خواهد شد و ما باید از تجربه گذشته برای آینده استفاده کنیم؛ باید ببینیم چه نقاط ضعفی داشتیم، آنها را اصلاح کنیم؛ چه نقاط قوتی داشتیم، آن‌ها را تقویت کنیم. تجربه‌ای که این فراز و نشیب‌ها به ما آموخته و قرآن هم آن را تأیید می‌فرماید این است که شرایط جامعه به قدری تغییر و نوسان پیدا می‌کند که گاهی حتی مؤمنین خاص هم مشرف به یأس و ناامیدی می‌شوند؛ «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ»2؛ «‌ام حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ»3؛ این آیه خطاب به پیامبر(ص) و یارانش می‌فرماید: آیا گمان می‌کنید صرفا با ادعای ایمان کار تمام شد؟! تمام سختی‌هایی که به پیشنیان رسیده، به شما هم خواهد رسید، تا جایی که متزلزل می‌شوید و می‌گویید: پس خدا کی ما را یاری خواهد کرد. وقتی کار به این‌جا رسید، آن زمان است که می‌فرماید: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ.»

ما هم باید توجه داشته باشیم که امتحاناتی در پیش داریم که ما را هم به چنین موقعیت‌هایی خواهد رساند؛ شرایط به‌قدری زیر و رو می‌شود و ما را به جایی می‌رساند که فریادمان بلند می‌شود که: «مَتَى نَصْرُ اللّهِ!» زمانی‌که امیدمان از همه جا قطع شد و چشم امید به چیزی غیر از خدا نداشتیم، به نیروی خودمان، به فکر و پولمان و به قدرت و تجربه‌مان نبالیدیم و از همه چیز قطع امید کردیم، آن‌گاه خدا می‌گوید: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ.»

اگر کسانی بتوانند از ابتدا تمرین کنند که به چیزی غیر از خدا اعتماد نکنند، برای چنین کسانی همیشه إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ است. اشکال کار ما این است که در ایمان، معرفت‌ و اعتمادمان به خدا ضعف داریم؛ به زبان می‌گوییم که رزق و روزی ما دست خداست، اما در دل می‌گوییم باید برای روز مبادا پول را نگه داریم! پس خدا کو؟! باید سعی کنیم در هر حالی به‌گونه‌ای باشیم که به هیچ چیز غیر از خدا اعتماد نداشته باشم. البته خداوند وظایفی را برای ما قرار داده که باید آنها را انجام بدهیم؛ باید شبانه‌روز تلاش کنیم؛ اما نباید فراموش کنیم که خداوند می‌فرماید زمانی‌ که مؤمنین از همه جا مأیوس شدند، ما ملائکه را برای کمک‌شان فرستادیم؛ اما مبادا تصور کنید که ملائکه مومنین را پیروز می‌کنند؛ بلکه «وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم؛»4 فرشته‌ها را فرستادیم تا شما آرامش پیدا کنید؛ اما «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ.»

هر فردی سهمی از ایمان و معرفت دارد و هر فردی خودش باید برای تقویت معرفت و تکامل ایمان و اعتقادش تلاش کند. ما نیز باید سعی کنیم در هر حالی اعتماد اصلی‌مان به خدا باشد. در روایتی نقل شده که مؤمن زمانی از ایمان واقعی برخوردار است که اعتمادش به آن‌چه نزد خداست بیش از چیزی باشد که در اختیار دارد.5 ما در جریان اخیر و صدها مورد نظیر آن تجربه کردیم و فهمیدیم که خدا به ما کمک کرده است؛ اما هم‌چنان اعتماد قلبی‌مان به اسباب است؛ فلان‌کس چه بگوید، چه کسی از ما تعریف ‌کند، چه کسی مخالفت کند، با چه کسی بند و بست کنیم و از کجا اسباب و وسایلی برای تقویت خودمان فراهم کنیم. غافلیم از این‌که زمانی مؤمن واقعی هستیم که فقط آن‌چه را خدا گفته، چون او گفته انجام دهیم و فقط متکی به او باشیم و وجود و عدم اسباب و وسایل برای ما مساوی باشد. وقتی ما از هر چه غیر خداست قطع امید کردیم آن زمان است که نصرت الهی نزدیک است. اگر پای «اما» و «اگر» و «شاید» و «ان قلت» به میان آمد، باید آن‌قدر در بوته حوادث پایین و بالا بشویم تا خالص شویم. اما اگر از همان ابتدا باور کردیم که امید و اعتماد ما نباید به غیر خدا باشد فاصله‌ها کوتاه و فرج نزدیک می‌شود.

خداوند دو نوع امداد به بندگان دارد: یک دسته امدادهای عمومی که هیچ پیش‌شرطی ندارد و هر کس، در هر موقعیتی اعم از مؤمن و کافر از آنها بهره‌مند می‌شود؛ «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا.»6 اما دسته دیگری از امدادهای الهی مخصوص مؤمنین است و هر کس به اندازه ایمان و اعتمادش به خدا از آن بهره‌مند می‌شود. ما در مقابل قدرت‌های بزرگ دنیا چه داشتیم و داریم؟ اما خدا نشان داد جامعه‌ای که در آن با نفس گرم یک مرد الهی اعتماد به خدا زنده شود و افراد آن به لطف خدا ایمان پیدا کنند، می‌توانند با امدادهای غیبی خدا بر دشمنان قدرتمند خود پیروزشان شوند. این مسأله را از ابتدای انقلاب در جریانات مختلف تجربه کرده‌ایم؛ یکی از آنها همین انتخابات اخیر و پیروزی دوستان جبهه پایداری است.

ما باید از این جریانات درس بگیریم و فراموش نکنیم که پیروزی‌هایی که به دست آمده به خاطر ایکس و ایگرگ نبوده است؛ بلکه به همان میزانی که ایمان و توکل به خدا داشتیم خدا کمک کرده است. نشانه چنین باوری این است که رفتار ما با رفتار دیگران متفاوت خواهد بود؛ با چنین باوری به کسی تهمت نمی‌زنیم، به کسی بی‌احترامی نمی‌کنیم، تخریب نمی‌کنیم. اگر زمانی به اقتضای وظیفه و برای حفظ اصل نظام روشنگری و افشاگری لازم باشد، ‌گریزی از آن نیست؛ اما در برابر رقیبی که اشتراکات زیادی با ما دارد ضرورتی ندارد مثل یک برانداز با او برخورد کنیم؛ بلکه با رعایت ادب، احترام، متانت و منطق حرف‌مان را می‌زنیم. کسی که حسابش با خدا صاف باشد، اصلا لحن کلامش تغییر می‌کند و نفسش اثر دیگری دارد؛ برخلاف کسی که با تظاهر قصد فریب دیگران را دارد، ممکن است چند نفر فریفته شوند، اما چنین کسی زود رسوا خواهد شد. می‌بینید چگونه دوست و دشمن تحت تأثیر کلام مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ قرار میگیرند؟ امام راحل ـ ‌رحمةالله‌علیه‌ ـ هم، چنین بود؛ بیانی ساده‌، خودمانی که در آن از اصطلاحات علمی و سیاسی خبری نبود، ولی در اعماق دل‌ها اثر می‌کرد و همه صداقتش را درک می‌کردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *