آغاز بهار عربی در خاورمیانه و شمال افریقا زمینه مناسبی برای تغییر معادلات قدرت را فراهم آورده است.فرار بن علی از تونس و سقوط مبارک در مصر کافی بود تا محور عربستان در منطقه به شدت متزلزل شده و امنیت اسراییل نیز بطور جدی مورد تهدید واقع گردد.در این سوی میدان ترکیه و ایران به عنوان دو قدرت اصلی منطقه ای آماده می شدند که در سایه این تغییرات،جایگاه خود را از نو تعریف کنند.
استقبال از سقوط نظام بن علی و دعوت از مبارک به استعفا از مقام ریاست جمهوری دو گام مشترکی بود که ترکیه و ایران در آغاز تحولات برداشتند با این تفاوت که به دلیل حساسیت های عربی نسبت به ایران و درنگ تهران در محاسبه تحولات ، استقبال ترک ها از این تغییرات عریان تر به نظر می رسید.

تهران، با بکارگیری واژه”بیداری اسلامی”خوشحالی خویش را از این تحولات ابراز داشت.سقوط مبارک در مصر برای ایران به معنای خروج متحد استراتژیک عربستان از معادله و متزلزل شدن امنیت اسراییل بود.

ترکیه نیز امیدوار بود که نظام سیاسی آینده مصر و بازیگران فعال عرصه داخلی این کشور و بویژه اخوان المسلمین با الگو قرار دادن حزب عدالت و پیشرفت در راستای منافع آنکارا شکل بگیرد.

با آغاز تظاهرات و سپس درگیری های نظامی در لیبی،ترکیه پس از یک مکث کوتاه و دریافت ضمانت های لازم از سوی غرب نسبت به منافع نفتی سابقش در این کشور شمالی افریقا،به کاروان اسقاط قذافی پیوست.

اما در تهران هنوز هیچ عکس العمل جدی مشاهده نمی شد،استقبال از مطالبات مشروع مردم لیبی و در عین حال عدم حمایت از مداخله ناتو موضع رسمی جمهوری اسلامی در قبال این تحولات بود.با این حال جدی نبودن جایگاه لیبی در معادلات ایران از یک سوی و اهمیت روابط با ترکیه ، هیچگونه اختلافی میان تهران و آنکارا ایجاد نشد.

در سویی دیگر ، با وجود اینکه سقوط نظام آل خلیفه در بحرین و یا حداقل ایجاد تغییرات در ساختار قدرت در این کشور کوچک ، نفوذ عربستان سعودی در حوزه خلیج فارس را به نفع ایران کاهش می داد اما تهران به مخالفین شیعه بحرینی توصیه کرده بود که در شرایط کنونی خیزش اکثریت این کشور علیه خاندان حاکم زمینه لازم برای سوء استفاده برخی از کشورهای منطقه از شکاف تسنن-تشیع در فضای تحولات عربی را فراهم خواهد آورد.

بهار عربی

با این حال ، احزاب مخالف دولت در بحرین در 14 فوریه وارد میدان لوءلوء منامه شدند و به این ترتیب اعتراضات در این کشور آغاز شد.

با ورود نیروهای عربستان سعودی به بحرین و آغاز سرکوب مردم توسط نیروهای “سپر جزیره”، تهران به شدت این اقدام را محکوم کرد و نسبت به نتایج وخیم این اقدام به ریاض هشدار داد.

آنکارا در قبال تحولات بحرین ابتدا نسبت به بروز یک “عاشورای جدید” هشدار داد اما بعدا سکوت کرد و اندکی بعد با آغاز اولین روزهای تحولات سوریه در چرخشی کاملاً عیان ، عملاً در کنار نظام آل خلیفه و عربستان و در برابر اکثریت مردم بحرین ایستاد تا جاییکه که چندی پیش نخست وزیر ترکیه در جریان سفر به تهران و در مصاحبه با صدا و سیما مدعی شد که در بحرین هیچ خبری نیست!

این موضعگیری ترکیه بسیار شبیه موضعی بود که آنکارا در قبال تحولات یمن از خود نشان داد.سیاست غیر فعال ترکیه نسبت به آنچه که در بحرین و یمن می گذشت به معنای عدم عبور آنکارا از خطوط قرمز عربستان سعودی در حوزه جنوبی خلیج فارس بود.

ایستگاه سوریه، آغاز اختلافات جدی میان ایران و ترکیه بود؛ اختلافاتی که منجر به تیره شدن روابط دو کشور شد.
ایران آشکارا اعلام کرد که با وجود حمایت از مطالبات مشروع سیاسی و اقتصادی مردم سوریه از نظام این کشور حمایت می کند و ترکیه ابتدا با فشار بر بشار اسد و سپس دعوت او به استعفا در کنار عربستان سعودی و قطر ایستاد.

سیاست های آنکار در برابر دمشق تا آنجا پیش رفت که دولت ترکیه با تشکیل “شورای ملی سوریه” در استانبول و حمایت لجستیکی-اطلاعاتی از شبه نظامیان وابسته به این شورا موسوم به “ارتش آزاد” از دخالت نظامی بین المللی برای اسقاط نظام در سوریه پشتیبانی نمود.

جمع بندی

برای ارزیابی نهایی جایگاه ایران و ترکیه در بهار عربی و تاثیرات آن بر روابط دو جانبه باید دو فرضیه اساسی را بویژه در خاورمیانه مورد توجه قرار داد:

1- با وجود اینکه نظام های سیاسی در خاورمیانه عربی عمدتا دیکتاتور مآبانه بوده و با تکیه بر ارتش ، دستگاه امنیتی و پشتیبانی های خارجی به حیات خویش ادامه داده اند اما با این حال نمی توان شرایط داخلی(شرایط اولیه) این کشورها را در فضای بهار عربی یکسان ارزیابی کرد چرا که تفاوت های پایه ای در این شرایط وجود دارد.

2- دو محور اساسی مدت ها پیش در معادلات قدرت در خاورمیانه شکل گرفته اند که به اختصار تحت عنوان محور ایران و محور عربستان شناخته می شوند.

این دو محور همواره در خاورمیانه در حال رقابت با یکدیگر بوده و در تحولات ناشی از بهار عربی در حال تغییر میزان قدرت ، تاثیر گذاری و قابلیت توسعه هستند.

با تشکیل دولت عراق توسط متحدین ایران در عراق و سقوط دولت حریری در لبنان و تشکیل دولت توسط حزب الله و احزاب مؤتلف با آن،منطقه با پیشروی محور ایران و عقب نشینی محور عربستان به استقبال بهار عربی رفت.

3- ترکیه پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و پیشرفت و تا قبل از آغاز تحولات عربی دارای روابط خوبی با همه کشورهای منطقه بود که این روابط در سایه استراتژی معروف سیاست خارجی آنکار موسوم به”صفر سازی بحران ها” و ایستادن در مسافت مساوی میان طرف های اختلاف بدست آمده بود.

به این ترتیب پیش از آغاز تحولات عربی جایگاه ترکیه در افکار عمومی عربی بهتر از جایگاه عمومی ایران و حتی عربستان سعودی بود.

با چنین شرایط منطقه ای توفان تحولات در کشورهای عربی آغاز شد. موسم بهار عربی را باید پایان استراتژی “صفر سازی بحران ها” دانست چرا که در حال حاضر،ترکیه خود را به عنوان یک طرف دعوا مطرح کرده است چرا که در لیبی و سوریه،این کشور عملا وارد جنگ با دولت مرکزی شد.

آنکارا در همه این ماه ها ادعا کرده که در جدال میان مردم و حکومت های دیکتاتور،در کنار مردم ایستاده است که بحرین و یمن مثال های نقض این ادعای ترکیه هستند.
ترکیه بر مبنای منافع ملی خویش در عملیات نظامی برای اسقاط قذافی مشارکت کرد و دولتمردان این کشور بر مبنای قرائت خویش از منافع ملی ترکیه در تلاش برای اسقاط بشار اسد با غرب و عربستان سعودی هم قطار شدند.

اتخاذ سیاست های خارجی بر مبنای منافع ملی “منطقی ترین اقدام”ی است که یک دولت می تواند انجام دهد اما اشتباه در خواندن صحنه بازی می تواند نتایج فاجعه باری در تامین منافع حیاتی به همراه داشته باشد.

آنکارا تصور می کرد که دمشق به زودی شبیه قاهره خواهد شد و با حمایت های سیاسی غرب و حمایت های مالی عربی سناریوی لیبی در شام تکرار خواهد شد،غافل از اینکه “شام سرزمین دیگری است”. بیش از یک سال از بحران سوریه می گذرد و فارغ از غم و شادی مخالفان و حامیان اسد ، او هنوز بر مسند قدرت است ، هر چند زخم خورده و مغضوب!

از دلایل اساسی اشتباه دولت ترکیه در بازی خوانی سوریه می توان به عدم پیش بینی موضعگیری محکم روسیه و چین در حمایت از سوریه،عدم شناخت دقیق از گروه های مخالف دولت،خوش بینی مفرط از همراهی همه طایفه سنی علیه بشار اسد،پیش بینی نادرست از مشارکت فراگیر کردها و ارزیابی نادرست از میزان وفاداری ارتش سوریه به نظام اشاره کرد.

از سوی دیگر سازمان امنیت و اطلاعات ترکیه(میت) آگاهی لازم از ترتیبات امنیتی خاورمیانه و بافت منطقه ای آن ندارد.آنکار برخلاف تهران و ریاض فاقد این شناخت است و بهمین دلیل  مأموران اطلاعاتی ترکیه به سادگی در شمال سوریه بازداشت می شوند و یا…!

در این سوی بازی با وجود اینکه حمایت آشکار تهران از نظام بشار اسد بر مبنای منافع جمهوری اسلامی بود و سقوط بشار منجر به عقب نشینی تهران از بسیاری از پرونده های منطقه ای و بین المللی مانند پرونده هسته ای و یا امنیت صدور انرژی و … می شد اما این حمایت آشکار باعث تیره شدن روابط ایران با بسیاری از کشورهای عربی شد، به ویژه این حمایت باعث آزردگی جریان های اسلامی گشته که در حال روی کار آمدن در برخی از این کشورها هستند.

از این رو به جرأت می توان گفت که در طول دهه گذشته جایگاه ایران در افکار عمومی کشورهای عربی تا این اندازه دچار آسیب نشده،هر چند باید اعتراف کرد که رابطه ایران اساسا با حکومت های عربی هیچگاه خوب نبوده است.

با این حال تهران امیدوار است که با روشن تر شدن پرونده آینده سیاسی مصر و روی کار آمدن رئیس جمهوری دورتر از محور عربستان،حلقه به دور “دشمن اصلی” تنگ تر شود.در هر صورت نباید فراموش کرد که مساله اصلی دنیای عرب و بحران ریشه ای آنها قضیه فلسطین است و جایگاه دولت هایی مثل ایران و ترکیه در کشورهای عربی در نهایت در رابطه با این موضوع سنجیده خواهد شد. همه نگاه ها در تهران،آنکارا و ریاض اکنون متوجه قاهره و انتخابات ریاست جمهوری پیش روست… روزهای تعیین کننده ای در راه است!

منبع: عصر ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *