دل نوشته اسماعیل سیاحی برای سردار ناصر ( محمد) شعبانی
سلام
و ارادت ایمانی و همراه با درد فراق یاران آسمانی .
بعضی مواقع دلمان تنگ و بی تاب میشود بی آناکه بدانیم یا بفهمیم که بخشی از وجودمان به دیار ابدیت رهسپار شد
امشب میسوزم در فراق غریبانه پاسدار مجاهد و مهاجر سردار شور و شوق ، عشق و صفا محمد ناصر شبانی عزیز ..
آن برادر سفرکرده دوست داشتنی که نه از تشیع جنازه اش خبری و نه از مراسماتش اثری نیست .
در سال 60 حماسه اسلامی مردم شهر هزار سنگر آمل همدل و همسنگر . همراه و همکار . یار غار و پای در کار خالصانه عاشقانه و مجاهدانه پاسداری از انقلاب اسلامی بودیم .
شهادت می دهم محمدجان عزیز را خادم مردم . مخلص و مطیع امام کبیر . مجاهد راه حق . مشتاق شهادت و جوانمرد با شهامت یافتم .
که در مسیر چهل سال پاسداری نه از مسیر امانت پاسداری منحرف و نه به محبت وزیر و وکیل قدرت و ثروت دچار شد .
به قول حکما نتیجه عمر طولانی چشیدن شربت کشنده و تلخ درد و داغ عزیزان هست
چون برادر با برادری را از دست دادم درد و رنج کمر شکسته را با تمام وجود احساس میکنم .
محمدجان غربت و بی کسی سفر عبرت آموز ابدی شما روز پاسدار پر آه و اشکی را برایم در بهار عجیب و شگفت انگیز 99 رقم زد .
محمدجان نازنینم چون خداوند تعالی حاضر و ناظر هست اجر و مقام و منزلت معنوی شما برقرار و مزار غریبانه شما زیارتگاه عاشقان حسینی خواهد بود .
منم اون پاسدار پیر خسته .
خدا داند دگر قلبم شکسته .
کجا رفتند یاران شهیدم .
بماندم در قفس درهاش بسته
اسمعیل سیاحی
سماع بیقرار سوم شعبان 9 فروردین 99