به گزارش هراز نیوز به نقل از فارس ، محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در همایش سراسری روسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور درباره ریشههای خصومت غرب علیه جمهوری اسلامی و تبیین سیاست نظام در تعاملات بین المللی، به ویژه در حوزه حقوق بشر سخن گفت.
متن کامل سخنان لاریجانی را در دو بخش منتشر کرد.
وی در شروع سخنان خود به ضرورت فهم موضوع اشاره کرد و گفت: فهم وضعیت، در همه امور بخصوص سیاست خارجی بسیار کلیدی است. فهم وضعیت به این معنی است که تصویر درستی از وضعیت حقیقی خود داشته باشیم تا نشان و جایگاه خود را نه کمتر از آنچه هستیم و نه بیشتر از آن بفهمیم و مبتنی بر این تصویر وظیفه عملی خود را استنتاج نماییم و برای نیل به اغراض آن نقشه راه تهیه کنیم.
لاریجانی ادامه داد: از سوی دیگر به بدست آوردن یک تصویر درست از وضعیت نیازمند داشتن مبنی و متدولوژی است. در غیاب یک پایه درست، جو سازی رسانه ای و خبری و سیاسی می تواند تصویری را به ما تحمیل کند که با واقعیت فاصله دارد. این پدیده امروز به یک شگرد عملیاتی غرب تبدیل شده است.
مبنا و میزان برای نسل امروز ما در فهم وضعیت شامل سه رکن اساسی است رکن اول: منطق نعمت و اغتنام فرصت است. بر اساس این هیئت فکری باید خود را غرق در نعمتهای بی شمار الهی بدانیم چرا که در قرآن آمده است “و ان تعدّوا نعمت الله علیکم لاتحصوها” از سوی دیگر نعمات الهی همه ساده و آشکار نیستند، بلکه نعمت های مهم غالباً پنهان و مورد غفلت انسان هستند همان طور که آمده است “و أسبغ نعمه علیکم ظاهرة و باطنه”.
وی ادامه داد: از نعمتهای مهم و بزرگ و در عین حال پنهان، نعمت “بودن” است، زیرا هستی ما انسانها و سایر موجودات این عالم ضروری نیست، یعنی میتوانست نباشد. مثلاً، غرب صهیونی از یکسو روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران در تنگنا قرار میدهد و انواع تضییقات را اعمال میکند و از سوی دیگر فریاد بر میآورد که ایران در دنیا منزوی شده است و یا اقتصاد ایران در حال فروپاشی است. هدف روشن است غرب میخواهد روی فکر مسؤلان و مردم تاثیر گذاشته و تصویری از وضعیت را القا کند که مسئولان خود را در شرایط محاصره سخت مانند شرایط شعب ابیطالب ببینند و مردم هم هراسان و نگران شوند که فردا چه خواهد شد؟ به بانکها هجوم بیاورند و یا ارزاق ذخیره کنند.
محمد جواد لاریجانی افزود: در حالیکه رهبر عظیم الشأن ما از وضعیت حقیقی ما پرده برداری کرده و میفرمایند ما در شعب ابیطالب نیستیم، بلکه در شرایط بدر و خیبر هستیم ملاحظه نمایید که تا چه اندازه مهم است که مسئولان و مردم تصویری درست از وضعیت حقیقی خود داشته باشند.
وی تصریح کرد: دومین نعمت پنهان، نعمت انسانیت است. یعنی به جای اینکه سنگ و درخت و یا امثال سایر جانوران باشیم خداوند ما را انسان آفرید که صاحب نطق و اراده هستیم و میتوانیم بفهمیم، فهم خود را بیان کنیم و فهم خود را تماشا کنیم. ضمناً (اراده) امکان عمل ارادی را برای ما مهیا ساخت و لذا سعادت و شقاوت پیدا کردیم. نیازمند راهنمایی و هدایت شدیم. اینجاست که سومین نعمت مغفول ولی بزرگ مطرح میشود که همانا نعمت هدایت است.
دبیر ستاد حقوق بشر گفت: خداوند بر هدایت ما مصر بوده است زیرا مطابق نص بسیاری از روایات یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر برای هدایت ما فرستاده است و این پیامبران هم تا پای جان در امر هدایت انسانها تلاش کردهاند.
وی افزود: در منطق نعمت، ذهن همواره دنبال کشف فرصت و اقدام به موقع است. در منطق نعمت است که در اوج شدائد و مصائب، حضرت زینب (سلام الله علیها) در پاسخ آن شقی فرمود که جز رحمت و لطف و خیر الهی چیزی نمی بیند. وقتی ذهن به نعمت الهی توجه مینماید، شکرانه باید بجای آورد و این امر همان اغتنام فرصت است. “فرصت سوزی” -به هر دلیل، چه عدم فهم درست وضعیت باشد، چه تنبلی و چه هر کوتاهی دیگر – کفران نعمت است و خلاف است و باعث خشم الهی است و نعمت را از ما میگیرد. در حالیکه اغتنام فرصت شکر نعمت بجای آوردن است و نعمت را افزون میکند.
محمد جواد لاریجانی گفت: اغتنام فرصت در همه امور مهم است و ضروری و در سیاست خارجی و تعاملات بین المللی شاه کلید توفیقات است. اصطلاح”to seize the moment” که عنوان کتاب معروف ریچارد نیکسون است بدین خاطر در ادبیات بین المللی جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
وی به رکن دوم اشاره کرد و افزود: رکن دوم در فهم وضعیت، داشتن یک نقطه یا پایگاه مرجع است. بدون پایگاه مرجع — Bench Mark نمیتوانیم جایگاه خود را تعیین کنیم. اما برای نسل امروز ملت ما، پایگاه مرجع، انقلاب اسلامی سال 57 است. انقلاب اسلامی یک پایگاه مرجع برای تشخیص وضعیت ما در دوران معاصر است. با انقلاب اسلامی تجربه عظیم ملت ما در دوران مدرن کلید خورد و آن بنای یک نظام مدنی سیاسی جامع بر اساس فکر اسلامی بوده است.
دبیر ستاد حقوق بشر گفت: معمار این تفکر حضرت امام (ره) بود و ریشه آن مکتب اهل بیت علیهم السلام در فهم اسلام قرار داشت. در مکتب اهل بیت، اسلام عقیده و “عمل استوار شده بر بصیرت” تحقق مییابد همانگونه که در قرآن آمده است “قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة ” و بصیرت در این کتب مبتنی بر تفقه است. و فقه اهل بیت مبتنی بر ثقلین، قرآن و عترت است.
وی تصریح کرد: در مکتب اهل بیت علیهم السلام، دین اسلام راه عمل در هر برهه و برای همه بشریت است. و اسلام مخصوص آنچه به حوزه خصوصی زندگی معروف شده نیست بلکه فضای کامل زندگی انسان را تحت تأثیر خود دارد چه خصوصی و چه عمومی. و اسلام برای “اقامه” است و اقامه دین بدون بنای حکومت مشروع امکان پذیر نیست. لذا دغدغه مشروعیت از ضروریات عملی هر مسلمان است یعنی همواره مسلمان باید از خود بپرسد که آیا قبول سیطره این حکومت مشروع است یا نه؟
وی ادامه داد: اگر حاکم عادل و مشروع باشد حمایت و اطاعت از او واجب است. و اگر حاکم نامشروع باشد، هرگونه همکاری با او گناه ( اثم و معاونت بر اثم ) است. و ملاک مشروعیت، قاعده ولایت فقیه است که از فروعات عملی بحث ولایت در مکتب اهل بیت است.
لاریجانی در بخش دیگری از سخنان خود به رکن سوم که همان نحوه تطور و تکامل و پیشرفت تجربه تاریخ ساز ملت ما در بنای یک نظام مدنی – سیاسی بر اساس عقلانیت اسلامی است که با نام جمهوری اسلامی معروف شده است اشاره کرد و گفت: از لحاظ نظری، این تجربه، مدل دموکراسی نمایندهای متدوال در غرب را به جای عقلانیت سکولار لیبرال، بر عقلانیت اسلامی استوار نموده است.
وی افزود: هنر بزرگ و ماندگار امام (ره) این بود که این تجربه را کلید زد و به عنوان یک واقعیت اجتماعی “Social Fact” در آورد. امروز دیگر صحبت از مدل های صرفا روی کاغذ نیست – صحبت از یک حقیقت اجتماعی است که همانا تجربه ملت تمدن ساز ایران در دنیای معاصر است بنای یک نظم مدنی سیاسی جدید، که به جای عقلانیت سکولار لیبرال عقلانیت اسلامی را پایه قرار داده و از مکانیزم “دموکراسی” در ساز و کار عملی خود استفاده میکند.
دبیر ستاد حقوق بشر درباره جهانگشایی غربی و تجربه جمهوری اسلامی هم گفت: غرب صهیونی، اصطلاحی است که برای سهولت در ارجاع مکرر، به کار می برم، مقصود من از این عنوان مجموعه دولتهای عمده اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا است که تحت رهبری و پرچمداری نظامی – سیاسی آمریکا حرکت میکنند و مافیای صهیونی که حقیقتاً باند مخوف دنیای معاصر و ریشه عمده فتنه های جهانی است موتور فکری، تحریکی و جوسازی های سیاسی این مجموعه است.
وی ادامه داد: غرب صهیونی – که برای راحتی در بیان گاهی فقط میگویم غرب- از ابتدا با تجربه جدید ملت ما مشکل داشت و با آن در جبهه تخاصمی قرار گرفت. چرا؟ اولین حدس و گمان ها این بود که منافع آمریکا و غرب در ایران از دست رفت و لذا برای این جهت عصبانی بودهاند. این استدلال فقط درصد کمی از خصومت وسیع غربی را توجیه مینماید. زیرا نفت ایران درصد بالایی از نفت منطقه – که تماماً تحت سیطره غرب است – نمیباشد و از سوی دیگر، ایران پس از انقلاب هم، عمده درامد نفت خود را اجناس غربی خریده و هنوز هم میخرد.
محمد جواد لاریجانی با اشاره به این مطلب که تازه به بهانه مقابله با تهدیدات ادعایی ایران. غرب توانسته است یوغ سیطره خود را برگرده منطقه قوی کرده و منابع را زیر سلطه گرفته و دلارهای نفتی را برای فروش تسلیحات خود به کار گرفته است. بنابراین دشمنی غرب علیه ایران باید علت دیگری داشته باشد.
وی افزود: به نظر من دلیل عمده خصومت غرب علیه ایران، همین آغاز تجربه جدید مدنی ملت ما در بنای یک نظام اجتماعی جامع و کامل بر اساس فکر اسلامی است و هر قدر این تجربه موفق تر میشود خصومت بیشتر میشود. بخصوص اگر سایر ملل مسلمان هم سعی در استفاده از این الگو داشته باشند – که نهضت بیداری
اسلامی فعلی طلیعه مبارک آن را به نمایش گذاشته است – نگرانی و تصمیم بر دشمنی غرب بیشتر و مجدانهتر میشود.
دبیر ستاد حقوق بشر گفت: اما چرا غرب صهیونی تجربه ملت ما را بر نمی تابد؟ تا آنجا که با همه امکانات بر علیه آن و برای ناکام کردن آن وارد میدان شده است؟ به نظر من ریشه اصلی این عداوت کور، در پروژه و آرزوی جهانگشایی غربی است که امروز استراتژی پایه برای فعالیتهای غرب است و به کمک آن می توانیم رفتار غرب را کاملاً بفهمیم. البته “مرض جهانگشایی”، اختصاصی به غرب ندارد و در طول تاریخ، سلاطین مختلف هرگاه احساس قدرت می کردند و بر پهنه وسیعی مسلط میشدند، آهنگ جهانگشایی می کردند و جالب است که علاوه بر خسارات فراوان، تاریخ توفیقی برای این پروژه را ثبت نکرده است.
وی افزود: در غرب، شوق جهانگشایی، با پیشرفتهای وسیع علمی صنعتی و توان نظامی دوران مدرنیته مانند سایر ادوار تاریخی پیدا شد و موج اول جهانگشایان – یا تلاش کنندگان برای جهانگشایی در غرب از جنس قدیمی آن مانند چنگیز و هولاکو بودند. یعنی من تفاوتی بین ناپلئون و چنگیز نمی بینیم. آخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم دوران جهان گشایی ایدئولوژیک غربی باید نامیده شود. یعنی غرب این بار مبنایی اعتقادی برای پروژه جهان گشایی خود مطرح کرده و نجومی تمام تجاوزات و کشتارها و تحمیلها را معقول، انسانی و در راه تعالی تبلیغ میکرده است.
محمد جواد لاریجانی گفت: اولین نمونه مهم جهانگشایی غربی با طعم ایدئولوژی تجربه فاشیسم و هیتلر است سوسیالیزم “مردم محور” و “محروم محور” پایه نطقهای آتشین هیتلر بود و از سویی سرمایه داری صهیونی با حرص سیری ناپذیری ثروت غرب را به دایره بسته و باند خود محدود می کرد و فشار عجیب بر تودهها وارد میشد. هیتلر از این محرومیت عمومی نهایت استفاده را برد و با کمک “مهندسی تبلیغاتی” که از دیگر ویژگیهای جهانگشایی ایدئولوژیک غربی است توانست به سرعت آلمان را یکپارچه کند و با سرعت شگفتانگیز در توسعه علمی و فنی حرکت نظامی خود را برای جهانگشایی آغاز کند و منجر به جنگ دوم جهانی و مسائل آن شود. استفاده از بازوی نظامی برای نهایی کردن پروژه جهانگشایی سومین خصوصیت جهانگشایی ایدئولوژیک غربی است. سه خصوصیت مد نظر را تشکیل میدهند.
وی افزود: جنگ دوم جهانی پایان یافت با ظهور دو پروژه موازی و رقیب و تخاصم درغرب برای تحقق جهانگشایی ایدئولوژیک غربی محور کشورهای سرمایه داری با ایدئولوژِی لیبرال – دموکراسی به رهبری آمریکا و نزول فاتح اروپایی (غرب صهیونی) و محور دوم امپراطوری مارکسیستی به محوریت مسکو و دول اروپای شرقی.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه با اشاره به این مطلب که این دو پروژه هر دو در صدد جهانگشایی بودند. گفت: هر دو پایه ایدئولوژیک معرفی می کند هر دو پایه سکولار “مادی” داشتند، هر دو بر محور افکار عمومی و
تبلیغات تکیه وسیع داشتند و هر دو از به کارگیری بازوی نظامی ابایی نداشتند اما تنها از تقابل و درگیری با یکدیگر مستقیماً احتراز میکردند. و نوچه ها را به جان هم می انداختند. لذا عنوان “جنگ سرد” و”جنگ نوچه ها”به این دوره هفتاد ساله داده شد که خیلی هم “سرد” نبوده.
وی افزود: فرو پاشی امپراطوری شوروی را بلوک غرب به حساب پیروزی خود نوشت و لذا مدعی غنائم این جنگ شد و بوش پدر ریی س جمهور آمریکا رسما اعلام کرد که غنیمت این جنگ رهبری فاتحان جنگ دوم جهانی بر دنیا تحت رهبری آمریکا خواهد بود. این همان غرب صهیونی است که حالا ادعای جهانگشایی سابق خود را با روحیه تهاجمی جدید و با احساس عدم معارضه جدی و در نهایت تبختر و گستاخی دنبال میکند. اکنون قریب سه دهه است که غرب گرفتار این بوالهوسی شده و در این توهم رفتارهای غیر موجه و گستاخانه و خشونت بار و البته غالباً ناموفق از خود بروز میدهد.
غرب از نهضت بیداری اسلام به شدت نگران و در هراس است
در هوای سیطره بر دنیا و با احساس قدرت بدون رقیب و تکیه بر منطق “زور”همه این عناصر در رفتارهای گستاخانه غرب کاملا عیان است با این مدل رفتاری و هیئت ذهنی غرب از هر پدیده ای که در مقابل جهانگشایی او قد علم کند نگران می شود و سعی دارد که آن را حذف و در نطفه خفه کند.
وی افزود: پروژه جهانگشایی غربی به سرعت با موانع جدی روبرو شد. گروه اول مجموعه کشورهایی هستند که با عقلانیت سکولار به لیبرال مشکل پایهای ندارند لیکن به دلیل سیاسی و یا اقتصادی با رهبری آمریکا و یا غرب مشکل دارند. مانند چین و هند و روسیه و برزیل حتی اتحادیه اروپا، رهبری آمریکا را در معارضههای نظامی – امنیتی میپذیرد، لیکن در اقتصاد جهانی و فضای بینالمللی طالب سهم بیشتری است. بنابراین با این مجموعه از کشورها غرب و تلاش رهبری او میتواند بسیار دشوار باشد، لیکن پایه ایدئولوژیک ندارد. اما با جمهوری اسلامی ایران و تجربه مردم سالاری اسلامی و احیای اسلام، غرب با یک کابوس روبرو است. “اگر اسلام بیدار شود و در صحنه اجتماعی زنده گردد، چالش جدی برای غرب دارد و شکست غرب در مقابل آن حتمی است ”
لاریجانی گفت: این سخن آرنولد توین بی مورخ و متفکر معروف انگلیسی است که کتاب تحلیلی درباره تمدن شناسی از آثار کلاسیک است. با این تلقی غرب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با کشور ما برخورد کرده
است و هرچه ایران در مسیر انقلاب و ایجاد یک نظام مدنی بر اساس اسلام موفقتر شود، هراس غرب شدیدتر خواهد شد. بخصوص اگر ابعاد فرامرزی پیام و مدل آن از لبنان و فلسطین وبه مصر و تونس و یمن و لیبی و اردن و عربستان برسد.
وی افزود: آمریکا و غرب، در سالهای اول پیروزی انقلاب، معتقد بودند “سابوتاژ” و “کودتا”و “تهاجم نظامی” میتوانند تجربه ملت ما را در نطفه خفه کنند. اما موفق نشدند پس از پایان جنگ تحمیلی استراتژی معارضه غربی با ایران اسلامی بر اساس محاصره و مدرج و فشار از بیرون و استحاله و فروپاشی از درون استوار شده است که اوج این پروژه در فتنه سال 88 ظاهر گشت. مطابق ارزیابیها و برنامه ریزیهای غرب، مردم در ایران به اندازه کافی از اسلام و فقها و علمای دین و نظام اسلامی سرخورده شدهاند که به راحتی توسط گروههای سکولار لیبرال غرب زده داخلی قابل جذب و سامان دهی هستند و اگر درست استفاده شود حکومت را به راحتی به دست میگیرند البته میزان هزینه و تلاشی که غرب در زمینه تاثیر گذاری فرهنگی در کشور ما و سایر ممالک اسلامی انجام داده و میدهد خود زمینه چنین ادعایی را در ذهن سیاست مداران غربی مهیا کرده است.
محمد جواد لاریجانی با اشاره به این مطلب که فتنه سال 88 در واقع یک کودتای تمام عیار غرب صهیونی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک دیکتاتوری سکولار با ظاهر دمکراسی لیبرال بود گفت: شکست آن با توجه به میزان عظیم برنامه ریزیها و سرمایه گذاریها سیاسی، اقتصادی، امنیتی، باید یک فتح الفتوح جمهوری اسلامی به حساب آید. البته آمریکا و دول اروپایی، پس از ناکامی بزرگ سال 88 در سرنگونی نظام اسلامی در ایران، استراتژی خود را از جهاتی اصلاح و تغییراتی البته در همان جهت تخاصمی ایجاد کردهاند برای مثال افزایش فشارهای اقتصادی و تضییقات و تحریم ها برای ایجاد آشفتگی و از هم پاشیدگی اقتصادی در کشور. با توجه به تصویب قطعنامه های متعدد در سازمان ملل علیه ایران و تصویب تحریم های نسبتا گسترده ، هم اکنون غرب صهیونی منتظر مصوبه ای برای مشروعیت بخشی به اقدامات خصمانه خود در این زمینه ها نمیماند، بلکه هر روز قدم جدیدی را اعلام مینماید که بخشی بخاطر القاء تحرک و توان در خصومت است و اینکه غرب کنار نکشیده و به نوکران خود در داخل و خارج هم روحیه بدهد و بخشی هم حقیقتاً برای تخریب اقتصاد کشور است.
وی دیگر اقدام غرب را فشار رسانهای، تبلیغاتی همراه با تحرکات در سازمان های بین المللی برای انزوای سیاسی جمهوری اسلامی تحت عنوان نقض حقوق بشر، تروریسم عنوان کرد و گفت: البته در این میان به تحریک همسایگان علیه ایران، بخصوص اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس دست زدند تا ایجاد فضای نا امنی کرده و ضمناً “ایران هراسی” را مستمسک حضور وسیعتر خود در این کشورها قرار داده و تسلیحات عظیمی را هم به آنها قالب کنند.
لاریجانی تصریح کرد در این میان توسعه در اقدامات تروریستی تحت عنوان های قومیتی و فراتر از آن مانند ترور نخبگان علمی و سیاسی کشور.نباید غافل شویم که از این نکته که (تروریسم) در قرن بیست و یکم به ابزار فعال غرب در پیگیری سلطه تبدیل شده است و تا آنجا پیش رفته که صوری و از آن که تمام قواعد بین المللی – اقلاً در صورت – را رفض می نماید روشن و بی پرده توسط آمریکا و متحدانش مورد استفاده است. آمریکا و رژیم صهیونی هر کس را که تشخیص بدهند “بد” است میتوانند دستگیر و یا ترور کنند و تازه نام آن را جنگ با ترور میگذارند.
وی ادامه داد: آمریکا روشن و بی پرده از منافقین، ریگی، سلطنت طلبها و غیره در به کار گیری اقدامات تروریستی استفاده می نماید. غرب صهیونی از منافقین، پژاک و غیره حمایت می کنند و امروزه تروریست ابزار فعال غرب صهیونی در پیگیری جهانگشایی مورد ادعای آنهاست.
وی گفت: عدم توفیق جریان اصلاحات در کشور ما در کودتای مخملی سال 88 نشان داد که سکولارها و لیبرال ها بسیار ضعیف تر از آن هستند که بتوانند نظام اسلامی را سرنگون سازند. لذا استراتژی استحاله داخلی غرب در فاز فعلی مبتنی در به کار گیری یک پوشش -Cover letter – فریبنده و با به کارگیری جذبه دینی و علقه معنوی مردم ما است. روشن تر بگویم در کشورهای عربی و اسلامی هم، غرب به ناتوانی سکولارها در مقابله با نهضت اسلامی واقف است. لذا جریان سلفی تند خویی را با دلارهای عربستان و امارات و قطر حمایت میکنند که ظاهر فریبنده تبعیت از شرع دارند.
دبیر ستاد حقوق بشر گفت: در نظر غرب سلفیها میتوانند جوانان فداکار و مجاهد را جذب نمایند و قدرت را به دست آورند سپس در فاصله نه چندان زیاد مردم از ناتوانی آنان در اداره کشور به ستوه میآیند – مانند طالبان در افغانستان – و کار به دست سکولارهای غربی میافتد در حالیکه نهضت اسلامی هم کاملا منزوی شده است. سلفی و طالبانها و القاعده و امثال اینها نقش جاده صاف کن برای سیطره غرب و حذف خشن و فیزیکی مخالفین غرب صهیونی را دارند.
وی افزود: اما در ایران، جریان سلفی زمینه ندارد و لذا یک بدل شیعی برای ان درست کرده اند این همان جریان انحرافی است که به ظاهر مدعی انقلابی بودن، طرفدار ولایت بوده است اما، ولایت که می گویند، یعنی باید فقط مرید امام زمان (عج) باشیم و ولایت فقیه برای این مریدی ضروری نیست و اسلام زیادی خوب است. لذا نمی تواند فعلا اجرا شود و باید صبر کرد تا حضرت خود بیاید و فکری کند. به فقه و تفکر فقاهتی اهل بیت که استدلالی و محکم است و به ثقلین متکی است توجه ندارند اما به خواب، و ادعاهای ارتباط مستقیم با امام زمان در تصمیمات خود ارجاع دارند.
محمد جواد لاریجانی گفت: به جای ادبیات روشن ساده، عمیق و بی ابهام مکتب اهل بیت، از اصطلاحات مغلق و مشکک عرفانی بهره می جویند. و برای تعریف هویت نسل فعلی تکیه بر ایران باستان و کورش به جای انقلاب اسلامی و امام (ره) دارند. جالب است که از یکسو میگویند در مواجه با دنیا نباید اسلام، اسلام کنیم بلکه باید در مشترکات “بشری” مانند عشق، عدالت، صداقت، صفا و امثال اینها تکیه نماییم اما بناگاه “مکتب ایرانی” مطرح میشود که ما را در میان مسلمانان هم منزوی میکنند. تا چه رسد به کل جهان. باید بدانیم که این جریان بدلی با ظاهر فوق العاده امام زمانی، صرفاً برای راه سازی سیطره خط غرب صهیونی است. میوه این شجره زقوم ضربه به تجربه ملت ما در ایجاد یک نظام مدنی سیاسی براساس فکر اسلامی و پیشرفت و توسعه آن است و میخواهد کاری که سکولارها و لیبرال های داخلی با حمایت وسیع خارجی نتوانستند انجام دهند آن را دوباره تکرار کنند. این جریان انحرافی با فتنه سال 88 هم جنس است و برای فتنه جدید طراحی شده است.