کودک درون چيست؟ راه هاي شناخت و درمان کودک درون
خبرگزاري آريا –
تقويت کودک درون
کودک درون، قسمتي از وجود ماست که گاهي ناسازگار است و گاهي دوست دارد کودکي کند و مثل يک کودک پرنشاط و شاداب دست به هيجاناتي بزند که ظاهرا با منطق و دليل سازش ندارد.
تابه حال شده از خود سوال کنيد که به چه دليل پيشرفت نمي کنيد؟ به چه دليل فرصت هاي خود را خراب مي کنيد و خيلي سريع جا مي زنيد؟ خود را سرزنش مي کنيد، تندخو مي شويد و خودانتقادي مخرب داريد؟
درون همه ي ما کودکي وجود دارد که گاهي زخم خورده و ازار ديده است و ما براي فراموش کردن دردي که به وي تحميل کرده ايم، تلاش مي کنيم کودک درون خود را فراموش کنيم. ولي سخت اشتباه مي کنيم. کودک درون ما در ناخودآگاه مان زندگي ميکند و روي تصميماتي که در زندگي مي گيريم اثر مي گذارد.
کودک درون چيست؟
کودک درون مبحثي مهم در روانشناسي است که در درمان رفتارهاي ناهنجار، عادت ها و استرس هاي بجامانده از زمان بچگي به روانشناسان کمک ميکند . کودک درون، قسمتي از وجود ماست که گاهي ناسازگار است و گاهي دوست دارد کودکي کند و مثل يک کودک پرنشاط و شاداب دست به هيجاناتي بزند که ظاهرا با منطق و دليل سازش ندارد.
کودک درون عاشق بازي، شادماني، شوخي و سبکسري است ولي بيش تر وقت ها والد آگاه، جدّي و داراي رفتار تکليف گرا بر وي مسلط ميشود و اجازه نمي دهد خود را آشکار کند که در اين صورت بلوغ عاطفي فرد رشد نمي کند.
سخن گفتن با کودک درون خود
جايگاه کودک درون
کودک درون در هر فرد بالغ و بزرگ سالي وجود دارد . در حافظه يا ناخودآگاه ما وجود دارد براي اين که هر يک از ما خاطره هاي ناخوشي از قبل داريم که انگيزه فعلي و آينده ما را شکل ميدهد . او به روياها يا تصور بسياري از ما ميايد . ما مي توانيم به وضوح مجسم کنيم که اين کودک چه شکلي است، چه احساسي دارد و چطور عمل ميکند .
کودک درون در رابطه با دنياي روحي ما است، براي اين که بيش تر در قلمروي روح ما قرار دارد تا در قلمروي رفتار آگاهانه. ترکيبي از ارزش کنوني و سيستم اعتقادي ما است اگر چه ما از تأثير آن بر تصميم گيري هاي خود خبر نداريم.
علل وجود کودک درون اين است که هنگامي که ما کوچک بوديم قانون هاي خانوادگي ما ايجاب ميکرد که ما بعنوان يک خانواده شاد و تندرست خود را نشان دهيم بدين ترتيب ما کودک درون خود را تحت فشار قرار مي داديم تا مسئول تر، جدّي تر و موفق تر به نظر برسد.
از بزرگ شدن در يک خانواده آسيب ديده، بلوغ عاطفي از رشد بازمي ماند و موجب کامل نشدن کار کودک درون ميشود . همين مسئله موجب ميشود افراد سريع رشد کرده و تبديل به بزرگسالان کوچکي شوند و بي اندازه مسئول يا ايده آليست شده و از نظر عاطفي اسيب پذير شوند.
مشاهده کودک درون
براي اين که کودک درون خود را شناسايي کنيد خود را در موقعيتي ارام قرار داده و چشم هايتان را ببنديد، 30 دقيقه خود را در کودکي بين سه تا هشت سال تصور کنيد. خود را شکل اين کودک و ابتدا در تبادل با اعضاي خانواده و بعد در رابطه با هم بازي هاي تان که در همسايگي يا مدرسه شما هستند، ببينيد.
توجه کنيد چطور به اعضاي خانواده واکنش نشان مي دهيد و با دوست ها و هم بازي هاي خود کنار مي آييد و از بازي با آن ها لذت مي بريد يا نه. در آخر خود را در محيط خانواده تصور کنيد. آيا شما شاد و پرانرژي و شگفت زده هستيد و از زندگي لذت مي بريد و يا اينکه آيا شما جدّي، ناراحت و مايوس از زندگي هستيد؟
درصورتي که کودکي ناراحت و جدّي هستيد تلاش کنيد آخرين تجربه خوشحالي را که بعنوان يک کودک داشتيد، به ياد آوريد. اين آخرين خاطره از شما بعنوان کودک شاد( کودک درون) است که در درون شما وجود دارد تا از عهده استرس برآيد. ما مي توانيم به کودک درون خود بگوييم در زندگي خيلي جدّي و مشکل پسند نباشد و به اشتباهاتش بخندد و تلاش کند از چيزهاي کوچک در زندگي لذت ببرد.
تاثيرات کودک درون
چه طور با کودک درون مان کنار بياييم؟
قبل از هر چيز بايد نسبت به وجود کودک درون آگاه بشويد. واقف نبودن به حضور آن موجب ميشود که کنترل رفتارهايتان به دست اين کودک بيفتد. در گام بعدي بايد کودک درون خود را جدّي بگيريم و برقراري ارتباط با او را آغاز کنيم.
بايد به او گوش بدهيم تا احساساتش را شناسايي کنيم و ببينيم که به چه چيزهايي احتياج دارد. نيازهاي اين کودک( عشق، پذيرش، حمايت، درک، مراقبت) درست مثل نيازهاي ما در کودکي مان است. در بزرگ سالي هم دوست داريم تمام اين مراقبت ها از ما به عمل آيد و در تلاشي مذبوحانه سايرين را مجبور به انجام اين روش ها مي کنيم.
آنچه در بچگي از والدين و ديگران نگرفته ايم، اينک به شکل نيازي زنده و پابرجا در زندگي مان وجود دارد . تمام ناراحتي ها، نااميدي ها و بيماري افسردگي هاي قبل ، با ما همراه هستند. با بزرگ شدن تمام تجربه هاي ناخوشآيند زندگي مثل قرصي تلخ از طرف ما بلعيده ميشود .
مهم نيست که چه قدر باذکاوت، جذاب يا معنوي و خوب هستيم. به هرجهت با بزرگ شدن تمام آن تجربه هاي ناخوشآيند که نتيجه ي قصور والدين و مراقبين مان در کودکي بوده اند، ما را همراهي خواهند کرد.
چيزي که بايد درنظر داشته باشيم، اين است که گذشته ها گذشته است. نبايد در بزرگ سالي به دنبال تحميل وظايف انجام نشده والدين مان به سايرين باشيم و طلبکار اطرافيان فعلي مان بشويم. بايد بپذيريم که دردهايي وجود دارد که ميراث قبل هاست و حال براي رفع و رسيدگي به دردها و کودک درون مان احتياج به مسووليت پذيري داريم.
در رشته روانشناسي با يادگيري تلاش در مرتفع ساختن مشکلات ميشود .در اين مورد هم روانشناسي به بزرگسالان پيشنهاد ميکند تا نحوه ي نگهداري از کودک درون خود را ياد بگيرند. بايد ياد بگيرند که درست مثل يک مراقب آگاه از کودک درون خود مراقبت کنند. ساختارها، چارچوب ها، مرزها و محدوديت هايي براي آن تعيين کنند و در کنار اين نظم تربيتي به عشق ورزي و نگهداري پايه هاي اساسي زندگي بچه درون را بنا کنند.
براي اين که رابطه درستي بين کودک درون و بزرگ سال مورد نظر شکل بگيرد، احتياج به شکل گيري و خلق گفت وگويي درست و خالق بين آن ها وجود دارد .
شيوه هاي شفاي کودک درون
شيوه هاي شفاي کودک درون
بعضي از روان شناسان بر اين اعتقاد هستند که اين کودک ، قسمت شاد درون ما است. قسمتي که به زندگي ما روح و شادابي جديد مي بخشد و سبب ميشود از زندگي لذت بيشتري ببريم. متأسفانه امروزه گرايش بي اندازه به ماديات سبب شده است که ما رفته رفته از اين کودک فاصله بگيريم. ولي خوشبختانه اين کودک هميشه در ضمير ناخودآگاه ما وجود دارند و ما مي توانيم سريعا آن را تقويت کنيم. در ادامه به شيوه هاي شفاي کودک درون مي پردازيم.
مغز کودکان داراي خاصيت پلاستيکي است. به اين معني که هر لحظه به نسبت زياد در جستجوي ارتباطات تازه ميباشد . به همين علت يکي از شيوه هاي شفاي کودک درون، تقويت خاصيت پلاستيکي است که اين مساله با قرار گرفتن در وضعيت نا اشنا و انجام فعاليت هاي تازه صورت مي گيرد.
از شيوه يادگيري ماجراجويانه استفاده کنيد.
به خلاقيت و نو آوري بپردازيد.
با کودکان بازي کنيد.
کارها را با تمرکز انجام دهيد.
براي تزئين اتاق تان از وسايل مورد علاقه خود استفاده کنيد.
طلوع و غروب افتاب را تماشا کنيد.
دوچرخه سواري را در برنامه هاي خود داشته باشيد.
با توجه به مطالب بيان شده ، به منظور تندرستي روح و روان ، توجه به کودک درون اهميت ويژه ايي دارد. اين کودک علاوه بر اين که زندگي را لذتبخش تر ميکند ، موجب بلوغ عاطفي اشخاص ميشود .
گردآوري: بخش روانشناسي بيتوته