این مقاله توسط جناب آقای مرتضی هندویی از فعالان عرصه آمل شناسی گرد آوری شده است و برای اولین بار در هراز نیوز در فضای مجازی منتشر می شود ضمن تشکر از این برادر بزرگوار هراز نیوز آمادگی دارد تا نظرات کاربران گرامی را در خصوص این مطلب درج نماید .

 

آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی

 

عالمی بزرگ مردی زنده دل ادیبی سیاس و حکیمی بارز ،میرزا هاشم اردشیر لاریجانی،معروف به میرزا هاشم آملی در سال 1278هجری شمسی در روستای پردمه لاریجان، در شهر علم و فلسفه شهر آمل، به دنیا آمد. خانه ساده مرحوم میرزا محمد کودکی به دنیا آمد که نامش را هاشم گذاشتند. مادرش شب تولد وی، در خواب دیده بود که ستاره ای ازآسمان فرود آمد و او آن را در آغوش کشیده، در میان پارچه ای قرارداده بود. با تولد این ستاره دیدگان همه روشن شد و سیمای کودک نورسیده از آینده ای درخشان و چهره ای تاب ناک نوید می داد. دوران کودکی را در دامان پاک پدر و مادر باتقوایش پشت سر نهاد و پس از فراگیری قرآن و تحصیلات ابتدایی، با استعداد سرشاری که داشت و عشق به تحصیل علوم دینی که از ابتدا در آن نمایان بود به فراگیری ادبیات عرب و مقدمات علوم نزد مرحوم آقا سید تاج و آقا شیخ احمد آملی پرداخت و تا مرحله سطوح را در همان شهر فراگرفت.در دوران کودکی، به فراگیری ادبیات عرب و مقدمات علوم نزد آقا سید تاج و احمد آملی پرداخت و تا مرحله سطوح را در همان شهر فراگرفت . در سیزده سالگی، برای ادامه تحصیل به حوزهٔ تهران رفت و به مدرسهٔ سپهسالار که زیر نظر سید حسن مدرس اداره می‌شد رفت و تا بیست و پنج سالگی در آن مدرسه به فراگیری علوم دینی پرداخت. میرزا محمدرضا فقیه لاریجانی، سید محمد تنکابنی، میرزا یدالله نظرپاک، محمدعلی لواسانی، میرزا طاهر تنکابنی، میرزا ابوالحسن شعرانی و محمدعلی شاه‌آبادی از اساتید وی در این مدت بودند.در سال 1305 به قم رفت. او در آنجا در درس عبدالکریم حائری یزدی، محمد حجت کوه‌کمری، محمدعلی شاه‌آبادی و محمدعلی حائری قمی حاضر شد و در مدت شش سال از آنان بهره برد. وی در این مدت دروس فقه، اصول، رجال، حدیث، فلسفه و عرفان را فرا گرفت.وی پس از دریافت اجازه اجتهاد از عبدالکریم حائری یزدی و محمد حجت کوه‌کمری، به حوزهٔ نجف مهاجرت کرد. درنجف به سال 1351 در مدرسه بزرگ آخوند ساکن شد و در درس فقه و اصول سید ابوالحسن اصفهانی، آقاضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی حاضر شد.پس از تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در مهرماه 1341و اعتراض مراجع تقلید، وی یکی از چهره‌های سرشناس مبارز روحانیت بود. نام وی همواره ذیل اعلامیه‌های دسته جمعی مراجع تقلید دیده می‌شد.وی از اولین کسانی بود که دولت منتخب امام را تأیید کرد.ایشان در دوران انقلاب از جمله فقها و آیاتی بودند که همواره از امام عالیقدر به عنوان رهبری انقلاب و مقام امامت یاد می‌کردند و همراه و همگام با امام در دوران مبارزه و انقلاب بودند و اعلامیه‌های باقیمانده از آن عالم بزرگوار شاهد بر این مدعاست.پس از فوت امام و انتخاب آیت الله خامنه‌ای به مقام رهبری انقلاب، ایشان طی نامه‌ای بیعت خود را با معظم له اعلام کرده و تاکید کردند: انتخاب شایسته حضرتعالی که فردی دانشمند و اسلام‌شناس و صاحب درایت هستید از جانب مجلس خبرگان، مایه امیدواری و تسکین است.آیت اللّه میرزا هاشم آملی به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بسیار عشق می ورزید. هرگاه نام امیرمؤمنان علی علیه السلام را می آورد، اشک در دیدگانش حلقه می زد و زمانی که از خواب بر می خاست، به شوق امیرمؤمنان بر آن حضرت درود می فرستاد و می فرمود: “السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة اللّه و برکاته”.ایشان در مجلس عزایی که در ده شب اول ماه محرم درمسجد اعظم قم بر پا می کرد، با صدای بلند گریه کرده و اشک می ریخت. هر صبح جمعه هم در منزل ایشان مجلس ذکر مصیبت امامان بر پا بود و این سنت نیک را سالیان طولانی ادامه دادند. آیت اللّه میرزا هاشم آملی به زیارت عاشورا و جامعه کبیره اهمیت می داد و آن دو را بسیار می خواند.مرحوم آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی، یکی از چهره های سرشناس مبارز بود که با شروع برنامه های ضد اسلامی رژیم منحوس شاهنشاهی، در قالب تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 1341 ش، عمق فاجعه را احساس کرده و بی درنگ به میدان آمدند، به طوری که نام ایشان همواره ذیل اعلامیه های دسته جمعی مراجع تقلید دیده می شد. خانه اش محل شور و گردهمایی مبارزان و دیدگاه وی، روشن گر راه مبارزه بود. هم چنین نماز جماعت ایشان در حیاط مدرسه خان (آیت اللّه بروجردی فعلی)، محل اجتماع روحانیان مبارز بود.آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی، در پی تدریس طولانی درحوزه های علمیه نجف اشرف و قم، شاگردان بسیاری را در محفل درس خود پرورش داد و آنان رابه سر منزل مقصود رسانید. شاگردانی که از اساتید و علمای بزرگ حوزه های علمیه به شمار می روند. آیت اللّه جوادی آملی که مدت پنج سال در درس ایشان شرکت کرده بود، درباره استادشان می گوید: “مرحوم آیت اللّه میرزا هاشم آملی، بسیار به پرورش شاگرد علاقه مند بودند و تقریرات درس را دقیقا مورد مطالعه قرار می دادند”. برخی شاگردان آن بزرگوار عبارتند از: حضرات آیات مکارم شیرازی، شیخ جوادتبریزی، محمدهادی معرفت، صالحی مازندرانی، محمدی گیلانی و سید جعفر کریمی. علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ، صادق لاریجانی، استاد حوزه علمیه قم و مدرس علم کلام و فلسفه اسلامی و رئیس قوه قضاییه، محمدجواد لاریجانی، استاد دانشگاه، عضو شورای امنیت ملی کشور، عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و رئیس مرکز پژوهشهای مجلس و مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات،فاضل لاریجانی، عضو کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی. باقر لاریجانی، داماد علامه حسن زاده آملی، پزشک و فوق‌تخصص غدد، استادیار دانشگاه تهران و رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران از فرزندان ایشان هستند.آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی در رفتار و گفتار به اولیای خدا علیهم السلام اقتدا کرده بود. خوش بیان، خوش برخورد و خوش اخلاق بود. با مردم مأنوس بود و بیش تر کارهای دفترش را خود انجام می داد. آیت اللّه جعفر سبحانی درباره ویژگی های اخلاقی آن بزرگ می فرماید: “آیت اللّه میرزا هاشم آملی، مردی مهربان و بسیار خوش مجلس بود. در بحث و گفت و گو جانب انصاف را از دست نمی داد و از شرایط زمان دور نبود و ضرورت ها را درک می کرد”. دکتر سید جعفر شهیدی نیز که مدتی با آیت اللّه میرزا هاشم آملی رحمه الله در نجف همراه بود درباره ایشان می گوید: “ایشان خلق و خوی نرمی داشت و بسیار متواضع و غالبا بشاش و گشاده رو بودند”.آیت اللّه میرزا هاشم آملی، از اوان جوانی در تحصیل دانش بسیار کوشا بود و هیچ چیز او را از این کار باز نمی داشت و در سایه همین کوشش ها بود که توانست قله های رفیع علم و دانش را فتح کند. ایشان به تدریس نیز بسیار اهتمام می داد و حتی در مواقع بیماری هم از آن دست بر نمی داشت.یکی از شاگردان قدیمی ایشان می گوید: “روزی آیت اللّه العظمی آملی به درس تشریف آوردند و علائم بیماری در چهره ایشان نمایان بود، فرمود: من امروز تب داشتم و حالم مساعد نبود، ولی برای تعطیل نشدن درس آمدم”. آیت اللّه حسن زاده آملی نیز می فرمود: “روزی به دیدن و عیادت ایشان رفتم، مشاهده کردم آقا سخت مضطرب است وبی تابی می کند. عرض کردم: آقا، چرا این قدر بی تاب هستید و مضطربید؟ فرمود: بی تابی من برای این است که درسم تعطیل شده است”.آیت اللّه میرزا هاشم آملی علاقه ویژه ای به حضرت امام رحمه الله داشتند و همواره از رهبر کبیر انقلاب اسلامی، با عنوان “امامُ المسلمین” یاد می کردند. ایشان پیروی از دستورهای حضرت امام رحمه الله را واجب دانسته و می گفتند: “نظر من در مسائل کشور همان است که امام می گویند”. هنگام پیروزی شکوه مند انقلاب اسلامی و ورود پربرکت حضرت امام رحمه الله به ایران اسلامی، آیت اللّه میرزا هاشم آملی در پیامی، پیروزی انقلاب و تشریف فرمایی امام را گرامی داشته و مدتی بعد به تهران رفته و همراه با شهید مطهری، در مدرسه رفاه با حضرت امام رحمه الله ملاقات کردند.سرانجام روح والای آیت اللّه العظمی آملی، پس از 91 سال تلاش و کوشش در راه و گسترش معارف اسلامی و پشت سر نهادن یک دوره بیماری، در عصر روز جمعه چهارم رمضان 1413 ق (7 اسفند 1371 ش) به آسمان ها پرکشید. پس از تشییع باشکوه، پیکر مطهر آن مرحوم به آرامگاه ابدی انتقال یافته و در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام مسجد بالاسر، کنار مرقد مرحوم شهید مطهری رحمه الله و علامه طباطبایی رحمه الله به خاک سپرده شد.

 

استاد علامه ابوالفضائل فیلسوف حسن حسن زاده آملی

 

شیخ عارف، فیلسوف،کامل مکمّل، واصل به مقام منیع قرب فریضه، حضرت راقی به قله های معارف الهی، و نائل به قلّه بلند و رفیع اجتهاد در علوم عقلیه و نقلیه، صاحب علم و عمل، و طود عظیم تحقیق و تفکیر، حِبر فاخر و بحر زاخر و عَلَم علم، عارف مکاشف ربانّی، فقیه صمدانی عالم به ریاضیات عالیه از هیئت و حساب و هندسه، عالم به علوم غریبه و متحقق به حقائق الهیه و اسرار سبحانیه، مفسِّر تفسیر انفسی قرآن فرقان، استاد اکبر، معلم اخلاق، مراقب ادب مع الله و مکمل نفوس شیّقه الی الکمال، آیه الله العظمی حضرت علامه ذوالفنون جناب حسن بن عبدالله طبری آملی (حفظه الله تعالی) که به «حسن زاده» شهرت دارندزندگی نامه:در اواخر سال 1307 هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی، بزرگوار و اهل یقین، تربیت و از پستان پاک مادری عفیفه صدیقه طاهره و پاک از ارجاس حین الولادهکه پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود، شیر نوشیدند و پرورش یافتند.در حالی که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.پس از آن وارد دوره ابتدایی شدند. تاریخ ورود حضرت استاد (حفظه الله تعالی) به مدرسه روحانی (حوزه علمیه) مهرماه سال 1323 هجری شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 هجری قمری بود.تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلّاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و رساله عملیه فارسی آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی (چون ایشان مرجع علی الاطلاق در آن زمان بودند) و کلیات سعدی، گلستان سعدی و جامع المقدمات و شرح الفیه سیوطی و حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف، مطوّل در معانی و بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروی و آقا عزیزالله طبرسی و آقا شیخ احمد اعتمادی و آقا عبدالله اشراقی و آقا ابوالقاسم رجائی و غیرهم که همگی از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیه الله عزیزالله طبرسی تعلیم خط می گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می کردند.مهاجرت به تهران:پس از آن در شهریور 1329 هجری شمسی به تهران آمدند و چند سالی در مدرسه مبارک حاج ابوالفتح (رحمه الله علیه) به سر بردند و باقی کتب شرح لمعه از عام و خاص قوانین تا آخر جلدین آنرا در محضر شریف مرحوم آیه الله آقا سید احمد لواسانی (رضوان الله تعالی علیه) درس خواندند.و بعد از آن چندین سال در مدرسه مبارک مروی به سر بردند. و به ارشاد جناب آیه الله حاج شیخ محمد تقی آملی (قدس سره) به محضر مبارک علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (اعلی الله مقامه) رسیدند و آن بزرگوار چون پدری مهربان، سالیانی دراز در کنف عنایتش، همّ خویش را به تربیت و تعلیم ایشان مصروف داشت – به مدت 13 سال – و از فنونی چند دری بروی ایشان گشود.از منقول تمام مکاسب و رسائل شیخ انصاری (قدس سره) و جلدین کفایه آخوند خراسانی (قدس سره) و پس از آن کتاب طهارت و کتابهای صلوه و خمس و زکات و حج و ارث جواهر را به صورت درس فقه خارج استدلالی محققانه، تا اینکه مطمئن شد و باور نمود که بر استنباط فروع از اصول تواناست. آنگاه حضرتش را به تصدیق مُنّه استنباط و قوه اجتهاد مشرف ساخت.از معقول اکثر شرح خواجه طوسی (قدس سره) بر اشارات ابن سینا (قدس سره) و اکثر اسفار ملاصدرا (قدس سره) و کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفای شیخ الرئیس که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاء است. از تفسیر تمام دوره تفسیر مجمع البیان طبرسی از بدو تا ختم آن.مهاجرت از دارالعلم تهران به شهر مقدّس قم:در دوشنبه 25 جمادی الاول/ سال 1383 هجری قمری برابر با 22 مهر 1342 هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته اند.بعد از ورود به قم، تدریس معارف حقّه الهی و تعلیم فنون ریاضی را شروع کردند.علوم:از کتب قرائت و تجوید:شرح شاطبیه به نام «شراج المبتدی و تذکار المقری المنتهی» که شرح علامه شیخ علی بن قاصح عذری بر قصیده لامیه منظومه علامه شیخ قاسم بن فیره رعینی شاطبی در علم قرائات است. این قصیده 1375 بیت دارد که قافیه همه ابیات فقط «لام» است. مطلع این ابیات:بَدَأتَ ببسم الله فی النّظم اوّلا،تبارک رحمانا رحیما و موئلاً،و مختوم این ابیات:و تبدی علی اصحابها نفحاتها،بغیر تناهِ زربنا و قرنفلا،می باشد. شرح شاطبیه (در علم قرائات و معرفت قاریان) از کتابهای درسی بود که در مراکز علمی خوانده می شد و استاد علامه شعرانی (قدس سره) آنرا پیش پدرش خوانده بود.از کتب ریاضی و نجوم،رساله فارسی ملاعلی قوشچی در علم هیئت شرح قاضی زاده رومی بر «الملخّص الهیه» از مؤلفات محمّد بن محمود خوارزمی چغمینی معروف به «شرح چغمینی». استدراک بر تشریح الافلاک شیخ بهایی تألیف علامه شعرانی کتاب «الاصول» مشهور به اصول اقلیدس صوری به تحریر خواجه طوسی که حاوی پانزده مقاله در حساب و هندسه است که همه مسائلش به براهین ریاضی مبرهن است.اُکَرمالاناوس به تحریر خواجه طوسی،اُکَر ثاوذوسیوس در مثلثات و اشکال کروی به تحریرخواجه طوسی،شرح علامه خفری بر «تذکره فی الهیه» محقق طوسی در علم هیئت که شرحی استدلالی است بر مسائل هیئت. بعد از تعلّم شرح خفری بر تذکره به زیج بهادری که اتمّ و ادقّ و اجدّ زیجات است، پرداختند.تعلیم کتاب کبیرمجسطی تألیف بطلیموس قلوذی به تحریر طوسی در علم هیئت است و شریفترین مصنف در این علم است و نیز مقصد اسنی و مطلب اعلی و نهایه النهایات در درس هیئت استدلالی می باشد، همانگونه که شرح خفری یاد شده و اُکَر ثاوذسیوس و اُکَر مالاناوؤس و کتاب «الکره المتحرکه» تألیف اوطوقوس به تحریر خواجه طوسی و رساله قسطابن لوقا در عمل به کره ذات الکرسی و نظایر این کتاب از متوسطات و اصول اقلیدس و کتابهای پایین تر از آن در حساب و هندسه و هیئت از بدایات در این رشته طبق مراتب درجاتی که نزد اهل هیئت معمول است می باشند.استخراج تقویم نجومی که چهار سال تعلیم آن در محضر علامه شعرانی طول کشید حضرت استاد علامه حسن زاده (مدّ ظله العالی) به غوص در مسایل آن تا آنجا متبحر شدند که بر استخراج آن متمهّر گشتند و آنرا به طور کامل شرح کردند که هنوز چاپ نگشته است. از این زیج نه سال استخراج تقویم کردند که چاپ و منتشر شد.در عمل به آلات رصدی،اسطرلاب و ربع مجیّب به نحو کمال و معرفت آلاتی که در کتابهای یاد شده مذکور است.از کتب طبّ:قانونچه محمد بن محمود چغمینی شرح الاسباب نفیس بن عوض بن حکیم طبیب تشریح کلیات قانون شیخ الرئیس؛در علم درایه و رجال:دوره کامل رساله استاد علامه شعرانی که تاکنون چاپ نگشته است و دوره کامل «جامع الرواه اردبیلی» علیه الرحمه؛در حدیث و روایت:جامع وافی فیض کاشانی (رضوان الله تعالی علیه):پس از خواندن جامع وافی به انخراط در سلک روات دین و انسلاک درسلسله حمله احادیث صادره از اهل بیت عصمت و وحی مشرف گشته است که دستخط شریف علامه شعرانی در کتاب «درآسمان معرفت» حضرت مولی آمده است.اساتید:در محضر علامه رفیعی قزوینی:در آن سنوات استاد آیه الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (قدس سره) از قزوین به تهران تشریف فرما شدند و اقامت فرمودند که به هدایت جناب استاد شعرانی به حضور شریفش تشرّف یافتند و چند سالی (5 سال) در محضر مبارکش نیز به تحصیل علوم عقلی و نقلی و عرفانی از اسفار صدر اعظم فلاسفه و شرح علامه محمد بن حمزه مشهور به ابن فناری بر مصباح الانس صدر الدین قونوی و خارج فقه (طهارت و صلوه و اجاره از روی متن عروه الوثقی فقیه آقا سید محمد کاظم یزدی) و خارج اصول (از متن کفایه الاصول آخوند خراسانی) مشتغل بودند و به «فاضل آملی» از زبان مبارک ایشان وصف می شدند.در محضر درس آیه الله حکیم الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه)تمام حکمت منظومه متأله سبزواری و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات شیخ رئیس را تلمذ نمودند. و نیز در مجلس تفسیر قرآن آن جناب خوشه چین بودند که همه درسها بیش از ده سال در بیت شریف حکیم متأله الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه) بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار می شد.و نیز مدتی مدید در تهران در درس خارج فروع فقهیه و اصول علامه جناب آیه الله آشیخ محمد تقی آملی شرکت فرمودند.و همچنین از اعاظمی که در تهران به ادراک محضرشان بهره مند بودند، جناب حکیم الهی و عارف صمدانی استاد محمد حسین فاضل تونی (رحمه الله تعالی علیه) است که قسمتی از طبیعیات شفا و شرح علامه قیصری بر فصوص شیخ اکبر محی الدین عربی را نزد ایشان تلمذ نمودند.و قسمتی از طبیعیات شفا را در محضر مبارک جناب آیه الله حاج میرزا احمد آشتیانی (قدس سره) خوانده اند. و یکی از آن بزرگواران شیخ جلیل مفضال و خدوم علم و کمال و بارع در علوم عقلیه و نقلیه حاج شیخ علی محمد جولستانی (رحمه الله تعالی علیه) بود که در فراگیری لئالی منتظمه در منطق تصنیف متأله سبزواری پیش ایشان شاگردی نمودند.تدریس:برخی از دروسی که حضرت استاد (حفظه الله تعالی) تدریس فرمودند، [۱] به شرح ذیل می باشد:تدریس چهار دوره اشارات با شرح خواجه که در هر دوره ای با تصحیح دقیق و تعلیقات وشرحی محققانه همراه بوده است.(صفحه 253)تدریس مصباح الانس به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم برای چندین نفر از عزیزان به خصوص جناب عارف واصل حضرت حجه الاسلام سمندری نجف آبادی و جناب عارف واصل حضرت آقای دکتر امامی نجف آبادی و دوره دوم تدریس آن نیز در تاریخ 24/7/1370 برابر هفتم ربیع الثانی 1412 قمری آغاز شد که تا صفحه 49 این کتاب به طبع انتشارات فجر در طی 184 جلسه ادامه یافت و در تاریخ 26/11/71 با کسالت حضرت مولی تعطیل شد. (صفحه 255)تدریس شرح فصوص الحکم قیصری چهار دوره که برای شاگردان املاء می فرمود و آنان مینوشتند. (صفحه 255)تدریس یک دوره کامل شفا شیخ رئیس که در ضمن تدریس از روی چندین نسخه تصحیح شده و تعلیقات و حواشی نمودند. (صفحه 254)تدریس چهار دوره تمهید القواعد در حوزه علمیه قم که هر دوره اش حدود چهار سال به طول انجامید. (صفحه 254)تدریس « اُکَر مانالاؤس » که مدت سه سال در حوزه علمیه قم بطول انجامید. (صفحه 256)تدریس دو کتاب « اُکَر ثاوذوسیوس و مساکن » به تحریر خوجه طوسی. (صفحه 257)تدریس اصول اقلیدس. (صفحه 257)تدریس دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی. (صفحه 263)و …تدریس همراه تحصیل:در مدت اقامت حضرتش در تهران در طی سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علمای روحانی به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزه علمیه) روحانی نیز اشتغال داشتند و کتابهای ذیل را تدریس فرمودند:معالم الاصول،مطوّل تفتازانی, « حضرت مولی شش دوره به تدریس مطوّل توفیق داشت » و معانی مطوّل از اول تا آخر و قسمت زیادی از بیان بدیع آنرا تحشیه فرمودند که بسیار گرانقدر و شریف است.کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد در علم کلام که اینک با تصحیح و تعلیقات حضرتش به طبع رسید.قوانین در اصول،شرح محقق طوسی بر اشارات شیخ رئیس در حکمت مشائیّه،شرح لمعه در فقه،ارث جواهر در فقه،لئالی منتظمه،جوهر نضید،حاشیه ملاعبدالله،شرح شمسیه،این چهار کتاب اخیر در علم منطق است.هیئت فارسی در قوشچی،شرح چغمینی،تشریح الافلاک شیخ بهایی،اصول اقلیدس،زیج بهادری،این پنج کتاب در ریاضیات:هیئت،حساب،هندسه،است و همچنین موفق به یادگیری زبان فرانسه گردیدند.ادراک محضر علامه طباطبائی (رحمه الله علیه)حضرت استاد علامه، یگانه عصر به مدت 17 سال از محضر قدسی علامه طباطبائی (ره) بهره بردند. در خدمت ایشان کتابهای زیر را خواندند:کتاب «تمهید القواعد» صائن الدین علی بن ترکه، که شرحی است شریف بر « قواعد التوحید » ابن حامد ترکه و تدرّس آن شب جمعه 12 شعبان المعظم سنه 1383 هجری قمری به اتمام رسید.کتاب برهان منطق شفاء شیخ رئیس. تاریخ شروع آن شعبان المعظم 1386 هجری قمری مطابق با آذر ماه 1347 هجری شمسی بوده است. جلد نهم اسفار صدرالمتألهین به چاپ جدید که از اول باب هشتم کتاب نفس تا آخر آن می باشد و درس آن در روز یکشنبه 23 شعبان المعظم مطابق با پنجم آذر ماه 1346 هجری شمسی بطور کامل پایان پذیرفت.کتاب توحید بحار مجلسی. تاریخ شروع آن: شب پنجشنبه 14 شوال المکرم 1394 هجری قمری بوده است.جلد سوم بحار که در مورد معاد و مطالب دیگر آن است و آنرا به تمامی خواندند.حضرتش سوگند یاد کرده و می فرمایند: « به جانم سوگند مهم‌ترین چیزی که در محضر شریف او جوهر عاقل را مبتهج می کرد، اصول علمیّه و امهّات عقلیه ای بود که القاء می فرمود و هر یک از آنها دری بود که درهای دیگری از آن گشوده می شد. به خداوند سوگند از محضر روحانی او علم و عمل فیضان می کرد؛ حتی سکوتش نطقی بود که هیمانی ملکوتی را حکایت می کرد. »در محضر علامه محمد حسن الهی طباطبائی (ره)از جمله کسانی که در عتبه علیای او اعتکاف داشتند، زبده علمای عامل و عمده عرفای شامخ، عروج کرده به مطالع یقین، حکیم متفقه، فقیه متأله، استاد علامه مکاشف و بحر معارف مولای حضرتش حاج سید محمد حسن الهی طباطبائی تبریزی – برادر علامه استاد حاج سید محمد حسین طباطبائی تبریزی – بود که در فنون علوم غریبه اوفاق، جفر، رمل علم حروف، علم عدد و زُبُر و بیّنات و دیگر شعب ارثماطیقی از محضرشان بهره مند گردیدند.در محضر حاج سید مهدی قاضی تبریزی ،حضرت آقا به مدت چهار سال یا بیشتر جهت تعلم علوم ارثماطیقی در محضر گرانقدر عالم وفیّ زکیّ تقیّ، صاحب خط ممتاز، دوحه شجره قرآن و عرفان و برهان، فرزند صاحب کمالات و خوارق عادات، عالم کامل، مکمّل مکاشف، حضرت آیه الله العظمی حاج سید علی قاضی تبریزی مصداق « اَلوَلَدُ سِرُّ اَبیه» اعنی الحجه سید مهدی قاضی مشرف بوده اند. به فرمایش حضرت آقا: «ایشان در تعلیم من بذل جهد فرمود و او را بر من حقی است عظیم.»به خداوند سوگند قلم و زبان به ادای شکر محشار نیکی هایی که این مشایخ عظام در حقّ ما نموده اند وافی نیست؛ اگر چه عله العلل و مفیض علی الاطلاق، الله ربّ العالمین استو الحمد لله ربّ العالمین.تالیفات،کتب و رساله‌های بسیاری از وی موجود است. از آن میان، می‌توان به این عناوین اشاره کرد:معرفت نفس،نهج الولایه،رساله انسان در عرف عرفان،ریاضیایت و هیات،رساله نور علی نور ،ذکر و ذاکر و مذکور،دیوان اشعار،گشتی در حرکت،انه الحق،نهج الولایه،انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه الهی نامه متن الهی نامه :وحدت از دیدگاه عارف و حکیم و …توصیه‏هایى از علامه حسن‏زاده آملى دهان روح و تن انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم‏اند. انسان باید خیلى مواظب آن‏ها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن‏هایى‏که هرزه خوراک مى‏شوند، هرزه کار مى‏گردند. کسانى که هرزه شنو مى‏شوند، هرزه گو مى‏گردند.وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مى‏شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته‏هایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصى، امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى‏نیاز نیست و آب‏ها گوناگون‏اند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوه‏اش شیرین خواهد بود; و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.*خود عمل، حاکى است که از چه آبى روییده شده است.وقت اندک و کار بسیار بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏بکارى و غرس کنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و کسب و کار است; و وقت هم خیلى کم است. وقت‏خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش‏» ; یعنى شتران تشنه را مى‏بینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى‏کوشند و مى‏شتابند و از یکدیگر سبقت مى‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنج‏هاى رحمان‏اند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت‏خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .» تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن.وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست‏بسازیم.

 

استاد آیت الله العظمی علامه جوادی آملی

 

حضرت آیة‌ الله عبدالله جوادی‌ آملی‌از علمای بزرگ ومعاصر شیعه در جهان،خطیب،فیلسوف،بالغ،شاع ر،حکیم،محدث،مفسر،علیمی عالم و نادره زمان در سال‌ 1312 هجری‌ شمسی‌ در آمل‌ به‌ دنیا آمد. پدر و جدش‌، میرزا ابوالحسن‌ و ملا فتح‌ الله از مبلغین‌ اسلام‌ وارادتمندان‌ به‌ آستان‌ ولایت‌ بوده‌اند. از ویژگیهای‌ جدّی‌ وی‌ این‌ بوده‌ که‌ در منابر خود به‌ ذکر احکام‌ و مناقب‌ اهل‌ بیت‌ (علیهم‌ السلام‌) می‌پرداخته‌ و ظاهراً علاقة‌ وافری‌ به‌ علم‌ کلام‌ داشته‌ است‌. فرزندانی‌ که‌ خدا به‌ پدر استاد عطا می‌کرده‌ است‌، معمولاً بر اثر ضعف‌ امکانات‌ بهداشتی‌ پزشکی‌ یا به‌ علل‌ و عوامل‌ دیگر زنده‌ نمی‌ماندند. پیش‌ از تولّد استاد، یکی‌ از بستگان‌ در عالم‌ رؤیا می‌بیند که‌ شخصی‌ عصایی‌ به‌ دست‌ پدر استاد می‌دهد و او آن‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. این‌ رؤیا را چنین‌ تعبیر کردند که‌ خداوند به‌ میرزا ابوالحسن‌، پسری‌ عطا خواهد کرد که‌ زنده‌ می‌ماند و عصای‌ دست‌ پدر خواهد شد. از این‌ رو، پدر و مادر نذر کردند اگر خدا به‌ آنها پسری‌ داد، او را به‌ مشهد امام‌ رضا (ع‌) ببرند؛ و این‌ گونه‌، استاد جوادی‌ آملی‌ متولّد شد.فشار دوران‌ پهلوی‌ و مشکلات‌ پدر و جدّ استاد در مسائل‌ مادی‌ و سیاسی‌، باعث‌ نشد که‌ از علاقة‌ این‌ خانواده‌ به‌ روحانیّت‌ شیعه‌ کاسته‌ شود و همانا، آرزوی‌ آنان‌، تحصیل‌ فرزند خود در حوزه‌های‌ علمیه‌ بود.دوران‌ تحآیة‌ الله جوادی‌ آملی‌ پس‌ از به‌ پایان‌ رساندن‌ سال‌ ششم‌ ابتدایی‌، در سال‌ 1325 یا 1326، با پیشنهاد پدر و علاقة‌ وافر، وارد حوزه‌ علمیه‌ آمل‌ شد و تا سال‌ 1329 در آن‌ شهر، به‌ تحصیل‌ پرداخت‌ و بخشی‌ از دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پایان‌ برد. پس‌ از آن‌ با تشویق‌ استاد خود، مرحوم‌ آقا شیخ‌ شعبانی‌ نوری‌، عازم‌ حوزه‌ علمیه‌ مشهد مقدس‌ شد. در بدو ورود به‌ حوزه‌ علمیه‌ مشهد، در یکی‌ از مدارس‌ به‌ برخی‌ از طلاب‌ برخورد که‌ در کسوت‌ روحانیت‌ بودند، ولی‌ نسبت‌ به‌ علمای‌ بزرگ‌ مشهد در آن‌ روزگار، تکریمی‌ نداشتند و تعابیرشان‌ دربارة‌ علما همراه‌ با تندی‌ و طعن‌ بود! این‌ خاطره‌ چنان‌ برای‌ استاد تلخ‌ بود که‌ حاضر نشد در چنین‌ حوزه‌ای‌ بماند و درس‌ بخواند. از این‌ رو مشهد را ترک‌ گفت‌ و به‌ همراه‌ پدر، رهسپار تهران‌ شد تا در آن‌ حوزة‌ عظیم‌ در آن‌ روزگار و در محضر بزرگانی‌ همچون‌ آیة‌ حاج‌ شیخ‌ محمد تقی‌ آملی‌، به‌ تحصیل‌ بپردازد. مرحوم‌ شیخ‌ محمد تقی‌ آملی‌ نیز پدر استاد را می‌شناخت‌ و طی‌ نامه‌ای‌ به‌ مرحوم‌ حاج‌ محمدباقر آشتیانی‌، متصدی‌ مدرسه‌ مروی‌، که‌ از بهترین‌ مدارس‌ آن‌ روز بود، خواستار پذیرش‌ استاد جوادی‌ شد.با ورود به‌ مدرسه‌ مروی‌ و قبولی‌ در آزمون‌ ورودی‌ آن‌، استاد به‌ خواندن‌ رسائل‌ و مکاسب‌ اشتغال‌ یافتند. پس‌ از آن‌ به‌ فراگیری‌ کفایة‌ الاصول‌ پرداخت‌ و سپس‌ در دروس‌ خارج‌ استادان‌ بنام‌ حوزه‌ علمیه‌ تهران‌ شرکت‌ جست‌ و همزمان‌، به‌ فراگیری‌ علوم‌ عقلی‌ نیز پرداخت‌. پس‌ از حدود 5 سال‌ تحصیل‌ در تهران‌ و با کسب‌ اجازه‌ از محضر مرحوم‌ آیة‌ الله حاج‌ شیخ‌ محمد تقی‌ آملی‌، در سال‌ تحصیلی‌ 35 ـ 1334 به‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ آمد تا از محضر علمای‌ آن‌ دیار نیز بهره‌های‌ فراوانی‌ برگیرد. از آن‌ سال‌، تا کنون‌ وی‌ در حوزه‌ علمیه‌ قم‌ حضور دارد و ضمن‌ بهره‌مندی‌ از محضر علمای‌ بزرگ‌ این‌ حوزة‌ مبارکه‌، خود سر منشأ خیرات‌ و برکات‌ کثیری‌ برای‌ آن‌ بوده‌ است‌.استاد جوادی‌ آملی‌، در دوران‌ تحصیلی‌ خود، با استادان‌ بنامی‌، انس‌ داشته‌ است‌. پدر او معتقد بود که‌ درس‌ حوزوی‌ را باید پیش‌ انسان‌ بزرگواری‌ که‌ خود تزکیه‌ شده‌ باشد، آغاز کرد. بدین‌ منظور، فرزند خود را برای‌ تحصیل‌، نزد آیة‌الله فرسیو (ره‌) که‌ از دانشمندان‌ و علمای‌ بزرگ‌ آمل‌ بود، برد و او در آغازین‌ روز درس‌، جمله‌ «اول‌ العلم‌ معرفة‌ الجبار» را چنان‌ معنا کرد که‌ استاد خود را هنوز مرهون‌ آن‌ سروش‌ غیبی‌ می‌داند.آیة‌ الله جوادی‌ آملی‌، دروس‌ ادبیّات‌ را نزد پدرش‌ و حجج‌ اسلام‌، عبدالله اشراقی‌ شیخ‌ احمدی‌ اعتمادی‌ و برخی‌ دیگر خواند و بخش‌ مهمّ شرح‌ لمعه‌ را نزد مرحوم‌ آیة‌ الله شیخ‌ عزیزالله طبرسی‌ فرا گرفت‌. بخش‌ اوامر قوانین‌ را در محضر آیة‌ الله ضیای‌ آملی‌ و بقیه‌ را از مرحوم‌ آیة‌ الله محمد غروی‌ آموخت‌ در روزهای‌ تعطیل‌ هم‌ امالی‌ شیخ‌ صدوق‌ را در محضر آیة‌ الله ضیاء الدین‌ آملی‌ می‌خواند.با ورود به‌ تهران‌، به‌ مدرسة‌ علمیه‌ مروی‌ رفت‌ و دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پایان‌ برد. از ویژگیهای‌ مدرسه‌ مروی‌ این‌ بود که‌ طلاب‌ آن‌ می‌بایست‌ در کنار فراگیری‌ علوم‌، قرآن‌ را نیز تلاوت‌ کنند و سالی‌ دوبار برای‌ بازدید کتابها جلساتی‌ تشکیل‌ می‌شد. انس‌ با کتابخانة‌ نیز نصیب‌ طلاب‌ علوم‌ می‌شد و توفیق‌ بود تا محصلان‌ با کتابهای‌ خطی‌ و چاپی‌ آشنا شوند. استاد جوادی‌ آملی‌، دروس‌ رسائل‌ و مکاسب‌ را در محضر آیة‌ الله سید عباس‌ فشارکی‌، آقای‌ شیخ‌ اسماعیل‌ جاپلقی‌ و آقا شیخ‌ محمد رضا محقق‌ خواند. در بخش‌ فلسفه‌ نیز، شرح‌ منظومه‌، طبیعیات‌، اشارات‌ و بخشی‌ از اسفار را نزد حاج‌ شیخ‌ ابوالحسن‌ شعرانی‌ و مقداری‌ از شرح‌ منظومه‌ و شرح‌ اشارات‌ و بخشی‌ از اسفار را خدمت‌ آیة‌ الله حاج‌ میرزا مهدی‌ محی‌ الدّین‌ الهی‌ قمشه‌ای‌ که‌ عارفی‌ بی‌ نظیر و صاحبدلی‌ بی‌ بدیل‌ بود فراگرفت‌. برای‌ آموختن‌ شرح‌ فصوص‌ ابی‌ عربی‌ (شرح‌ قیصری‌ بر فصوص‌) به‌ محضر آیة‌ الله محمد حسین‌ فاضل‌ تونی‌ رفت‌ و دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ را نزد مرحوم‌ شیخ‌ محمد تقی‌ آملی‌ آموخت‌، ضمن‌ اینکه‌ در علوم‌ معقول‌ نیز از ایشان‌ بهره‌های‌ فراوان‌ می‌برد.با هجرت‌ به‌ قم‌، در سال‌ تحصیلی‌ 35 ـ 1334 در درس‌ بزرگان‌ قم‌، از جمله‌ آیة‌ الله العظمی‌ بروجردی‌(ره‌) حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)، علامه‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی‌(ره‌)، آیة‌ الله محقق‌ داماد (ره‌) و آیة‌الله میرزا هاشم‌ آملی‌ (ره‌) حاضر شد. وی‌، ویژگی‌ بارز درس‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) را پرورش‌ روح‌ دقت‌ و آزادگی‌ علمی‌ می‌داند و بر حکیمانه‌ بودن‌ دیدگاههای‌ امام‌ در دروس‌ حوزوی‌ تأکید می‌نماید.استاد جوادی‌ آملی‌، در حدود 25 سال‌ از محضر علامه‌ طباطبایی‌، در علوم‌ نقلی‌ و عقلی‌ بهره‌ بود و در خلوت‌ و جلوت‌، انیس‌ این‌ مفسر بزرگ‌ قرآن‌ کریم‌ بود. از این‌ رو خاطرات‌ بسیاری‌ از ایشان‌، در سینه‌ دارد که‌ در بسیاری‌ از مصاحبه‌ها و نوشته‌ها، آن‌ را بیان‌ داشته‌ است‌.از دوستان‌ آیة‌ الله جوادی‌ آملی‌، می‌توان‌ از آیة‌الله شهید مطهری‌، مرحوم‌ حاج‌ آقا مصطفی‌ خمینی‌ و امام‌ موسی‌ صدر نام‌ برد. او در سال‌ 1332 در تهران‌، با شهید مطهری‌ آشنا شد که‌ این‌ دوستی‌ تا زمان‌ شهادت‌ ایشان‌ ادامه‌ داشت‌.آیة‌ الله عبدالله جوادی‌ آملی‌، در طول‌ عمر شریف‌ خود، تا کنون‌ خدمات‌ علمی‌ و فرهنگی‌ شایان‌ توجهی‌ را به‌ انجام‌ رسانده‌ است‌. وی‌ از سالهای‌ نخستین‌ تحصیل‌ به‌ تدریس‌ در تربیت‌ طلاب‌ مبتدی‌ می‌پرداخته‌ است‌ و تا کنون‌، شاگردان‌ بسیار مفیدی‌ را به‌ عالم‌ اسلام‌ تقدیم‌ داشته‌ است‌. استاد، همواره‌ بر تهذیب‌ نفس‌ در کنار تحصیل‌ پای‌ می‌فشرده‌ و همواره‌ شاگردان‌ خود را به‌ اخلاص‌ در تبلیغ‌ معارف‌ وحیانی‌ و انس‌ هماره‌ با قرآن‌ و روایات‌ سفارش‌ می‌نموده‌ است‌.از خدمات‌ مهم‌ فرهنگی‌ استاد جوادی‌ آملی‌، تأسیس‌ مؤسسه‌ تحقیقاتی‌ و نشر اسراء در سال‌ 1372 است‌. مؤسسه‌ اسراء به‌ منظور پژوهش‌ در رشته‌های‌ مختلف‌ علوم‌ اسلامی‌ و پاسخ‌ گویی‌ به‌ شبهات‌ موجود در اسلام‌ تأسیس‌ شده‌ است‌ و تا کنون‌ خدمات‌ شایان‌ توجهی‌ را تقدیم‌ داشته‌ است‌.آیة‌ الله جوادی‌ آملی‌، تاکنون‌ کتابهای‌ بسیاری‌ را در زمینه‌های‌ گوناگون‌، از جمله‌ تفسیر، فلسفه‌، کلام‌، فقه‌ و اصول‌ نگاشته‌ است‌ که‌ به‌ برخی‌ از آنها اشاره‌ می‌رود:کتاب بزرگ تسنیم‌، تفسیر قرآن‌ کریم‌ (تا کنون‌ 4 جلد؛)تفسیر موضوعی‌ قرآن‌ کریم‌ (در 15 جلد؛) رحیق‌ مختوم‌ (2 جلد؛)ولایت‌ فقیه‌؛عصارة‌ خلقت‌، دربارة‌ امام‌ زمان‌ (عج‌)؛ عید ولایت‌؛ولایت‌ در قرآن‌؛ولایت‌ علوی‌؛ تجلّی‌ ولایت‌؛ـ حکمت‌ علوی‌؛ ظهور ولایت‌؛دنیاشناسی‌ و دنیاگرایی‌ در نهج‌ البلاغه‌؛ علی‌ (ع‌) مظهر اسمای‌ حسنای‌ الهی‌؛ وحدت‌ جوامع‌ در نهج‌ البلاغه‌؛حیات‌ عارفانة‌ امام‌ علی‌ (ع‌) ؛انتظار بشر از دین‌؛بنیان‌ مرصوص‌ امام‌ خمینی‌ شریعت‌ در آینه‌ معرفت‌؛زن‌ در آینه‌ جلال‌ و جمال‌؛حماسه‌ و عرفان‌؛صهبای‌ حج‌؛فلسفة‌ حقوق‌ بشر؛ـ تبیین‌ براهین‌ اثبات‌ خدا؛ـ حکمت‌ نظری‌ و عمل‌ در نهج‌ البلاغه‌؛ مراثی‌ اهل‌ بیت‌؛ حکمت‌ و عبادات‌؛ گنجور عشق‌؛ کتاب‌ الخُمس‌؛ اسرار الصلوة‌؛علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا (ع‌) و القرآن‌ کریم‌؛علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا و الفلسفة‌ الالهیّة‌؛ـ کتاب‌ الحجّ؛بسیاری‌ از کتب‌ استاد نیز تا کنون‌ منتشر نشده‌ و مؤسسه‌ اسراء سرگرم‌ تدوین‌ و چاپ‌ آن‌ است‌.علامه استاد جوادی‌ آملی‌ که‌ از یاران‌ صدیق‌ و از شاگردان‌ مبرّز امام‌ خمینی‌ (ره‌) بود، در جبهه‌های‌ سیاسی‌ نیز هماره‌ پیرو پیر و مراد خود بود و در سالهای‌ مبارزه‌ بر ضد رژیم‌ شاه‌ از هیچ‌ کوششی‌ دریغ‌ نمی‌ورزید. وی‌ از سال‌ 1342 همراه‌ امام‌ بود و در طول‌ این‌ دوران‌، بارها مورد دستگیری‌ و بازجویی‌ ساواک‌ قرار گرفت‌.بخشی‌ از این‌ مبارزات‌، همکاری‌ در مبارزات‌ مردم‌ آمل‌، سخنرانی‌، افشاگری‌ و تنظیم‌ اطلاعیه‌ها و بیانیه‌ها بود.با شکل‌گیری‌ مبارزات‌ و تظاهرات‌ در همه‌ جای‌ ایران‌، مردم‌ آمل‌ نیز با ارشادها و راهنماییهای‌ آیة‌ الله جوادی‌ آملی‌، به‌ صفوف‌ مبارزان‌ پیوستند و رژیم‌ پهلوی‌ را با شکست‌ رو به‌ رو ساختند.پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز، آیة‌ الله جوادی‌ در مسؤولیتهای‌ گوناگونی‌ به‌ انجام‌ وظیفه‌ پرداخت‌. در سالهای‌ آغازین‌ انقلاب‌، با حکم‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) به‌ ریاست‌ دادگاه‌ انقلاب‌ و حاکمیت‌ شرع‌ منصوب‌ شد و همچنین‌ عضو شورای‌ عالی‌ قضایی‌ بود. از دیگر فعالیتهای‌ ایشان‌ در آن‌ دوره‌، تدوین‌ لایحة‌ قصاص‌ بود که‌ همواره‌ مورد نفرت‌ دشمنان‌ انقلاب‌ و ملی‌ گراها بود.استاد جوادی‌ آملی‌، سفرهای‌ گوناگونی‌ به‌ کشورهای‌ مختلف‌ جهان‌، با انگیزه‌های‌ تبلیغی‌ و سیاسی‌ انجام‌ داده‌ است‌. یکی‌ از مهمترین‌ سفرهای‌ وی‌ سفر به‌ شوروی‌ سابق‌ برای‌ تسلیم‌ پیام‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) به‌ گورباچف‌، رهبر وقت‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ بود که‌ از دید صاحب‌ نظران‌ جهانی‌، پدیده‌ای‌ بسیار مهم‌ تلقی‌ می‌شد. از دیگر سفرهای‌ مهم‌ وی‌، سفر به‌ نیویورک‌ و شرکت‌ در نشست‌ ادیان‌ و ابلاغ‌ پیام‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ بود که‌ معظم‌ له‌ با صلابت‌ تمام‌، پیام‌ رهبر ایران‌ را در آن‌ قرائت‌ کردند.از دیگر مسؤولیتهای‌ وی‌، عضویت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ قانون‌ اساسی‌ و نیز عضویت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌ در دوره‌های‌ اوّل‌ و دوّم‌ بود. وی‌ همچنین‌ از اعضای‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، پیش‌ و پس‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ بوده‌ است‌ و نیز هم‌ اکنون‌، امامت‌ نماز جمعه‌ شهر مقدس‌ قم‌ را بر عهده‌ دارد. آیة‌ الله جوادی‌ آملی‌، هم‌ اکنون‌ در حوزه‌ علمیه‌ قم‌ به‌ تربیت‌ طلاب‌ می‌پردازد.

 

امام محمد بن جریر طبری

 

بزرگی بی مثال که دنیا به خود ندیده نابغه ای بالغ ،حافظ،ادیب،عالم،فیلسوف نویسنده محمد بن جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در آمل یا طبرستان – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) مورخ، اولین مفسر قرآن و مؤلف کتاب بزرگ تاریخ طبری است.جریر طبری معروف به امام المفسرین و امام شیخ المفسرین معروف به جریر کبیر است که آوازه او به پدر تاریخ جهان مشهور است.محمد بن جریر طبری در سال ۲۲۴ ه. ق. در آمل یا طبرستان چشم به جهان گشود وی در عین مورخ بودن مفسری پرتوان نیز بود، وی کتاب تاریخ طبری را نگاشت که در آن وقایع به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۳۰۲ هجری را در برمی گیرد. تاریخ طبری مرجع عمده تاریخ جهان و ایران تا اول سده چهارم هجری است، همچنین این کتاب در واقع مأخذ عمده تمام کسانی واقع شده‌است که بعد از طبری به تألیف تاریخ اسلام اهتمام ورزیده‌اند. محمد بن جریر پس از مدتی میان‌رودان(بین النهرین) را ترک کرد و برای آشنایی با اصحاب رأی عازم مصر شد. او در این سفر از راه شام و بیروت گذشت و در ۲۵۳ قمری هنگام حکومت احمد بن طولون به مصر وارد شد و سه سال در آن دیار ماند و در شهر فسطاط مصر نزد پاره‌ای از دانشمندان آن دیار شاگردی کرد. طبری طی سفرهای بسیار خود بیش‌تر سفرنامه‌هایی را که حاوی تاریخ و جغرافیای پیش از زمان خود بود، مطالعه کرد. هم‌چنین، طی آن سفرها سیره نویسان گوناگونی را در جهان اسلام دیدار کرد و اطلاعات زیادی از آن‌ها به دست آورد. او پس از زندگی سه ساله در مصر از راه شام به بغداد بازگشت و پس از زمان کوتاهی برای دیدار از وطنش راهی طبرستان شد و در سال ۲۹۰ قمری به آمل آمد. طبری پس از آن که محیط آمل را برای ادامهٔ تحصیل خود مساعد ندید به بغداد بازگشت و در محلهٔ رحیه یعقوب اقامت نمود و مطالعات خود را ادامه داد. طبری در بغداد ضمن آن که دانش خود را در فقه، تاریخ، حدیث تکمیل می‌کرد، شاگردانی نیز تربیت نمود و زمانی که در محلهٔ قنطره البردان بغداد زندگی می‌کرد، نگارش تاریخ خود را با نام «تاریخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم» که با نام تاریخ طبری شناخته می‌شود، به زبان عربی آغاز کرد. او که روزانه چهل برگه از تاریخ خود را گردآوری‌آوری می‌کرد، نزدیک چهل سال به نوشتن تاریخ طبری پرداخت. به این ترتیب که از ۴۸ سالگی شروع به گردآوری نسخه‌های پراکنده سفرنامه‌ها نمود و از ۶۵ سالگی به طور مستمر در بغداد یادداشت‌های پراکنده خود را به مدت ۲۳ سال تنظیم کرد تا آن که پیش از مرگش آن را به پایان رساند. طبری در کنار تنظیم تاریخ خود، به خواهش المکتفی، خلیفهٔ عباسی، کتابی درزمینهٔ وقف نوشت که در بر گیرندهٔ نظر همهٔ دانشمندان و فقیهان مسلمان تا آن زمان بود. هم‌چنین، کتابی به نام الفضایل نوشت که دربردارندهٔ زندگی خلفای راشدین و اثبات و درستی حدیث غدیر بود و آن را با ذکر فضایل حضرت علی (ع) به پایان رساند. او طی آن سال‌ها کتاب جامع البیان عن تاویل القرآن را نیز در تفسیر قرآن نوشت.جریر طبری اولین مفسر قرآن در جهان اسلام و نویسنده و به وجود آورنده تاریخ طبری می‌باشد جریر طبری عالم بزرگ و توانا که در سراسر جهان از او به عنوان افضل العما و مرد اسلام یاد می‌شود او اگر کتابی را فقط یک بار می‌خواند تمامی کتاب را حفظ می‌شد. طبری مردی صریح اللهجه، آزاد فکر، زاهد و بی رغبت به شهرت و مال دنیا بوده‌است. علاوه بر تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، در علوم دیگر هم ید طولانی داشته‌است. وی نزد مردم و خلفا مرتبه‌ای والا داشت، با این همه مردی بلندهمت و بزرگوار بوده و هزینه زندگی وی از سوی پدرش تأمین می‌شد. طبری گرچه آثار و تألیفات بسیار داشته‌است اما همه آثار او به جای نمانده و تنها دو کتاب عظیم از او باقی مانده که به شرح مختصری در باب آنها می‌پردازیم.طبری در سال ۳۱۰ ه. ق. در شهر بغداد دیده از جهان فروبست. و به یاد او چندین مدرسه و تیم ورزشی مهم و موزه در سراسر جهان بنا نهاده‌اند.اکثرعلما می گویند او از علمای و مفسران بزرگ است که در مورد او گفته‌اند: «کسی مانند محمد بن جریر در علم، دانش و تفسیر برنخاسته‌است».

 

امام محمد بن عمر بن حسین بن علی طبرستانی

 

فقیه و فیلسوف مسلمان بزرگ،شاعر،ادیب،سخنران،حکی م،بزرگترین خطیب فلسفه جهان،استادی که همهگان در مقابله با علم او شکست خورده اند، از بزرگان فلسفه و حکمت و فقه و علم منقول جهان که درسال ۵۴۴ هجری قمری در ری متولد شد و وفاتش در سال ۶۰۶ هجری، در هرات اتفاق افتاد،لقبش فخرالدین است و به امام رازی یا امام فخر رازی نیز شهرت دارد. او بر علوم عقلی و نقلی، تاریخ، کلام، فقه، اصول،فلسفه،پزشکی و علوم ادبی عصر خود تسلط کامل داشت. کتابهایش در دوران حیاتش بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان کتب درسی از آنها استفاده می‌شد.پدرش ضیاءالدین عمر از اهالی طبرستان(آمل) بود که به ری سفر کرد.برجسته‌ترین دوره زندگی امام فخر رازی در شهرهرات بوده ودر مجمع درسی اش بیشتر از دو هزار نفر دانشمند شرکت می‌کردند و حتی در هنگام سواری نیز بیش از سیصد نفر از فقها وشاگردانش برای بهره بردن از دانشش او را همراهی می‌کردند.وی در اصول و کلام مذهب اشعری و در فروع و فقه مذهب شافعی داشت. برای فراگیر علم و تدریس و تقریر خطابه های علمی به شهرهای بزرگ و مراکز علمی از جمله خوارزم سفر کرد. در آنجا با معتزله به بحث و مجادله افتاد و سرانجام از آنجا اخراج شد. بعدا به ماوراء النهر و شهرهای بخارا، سمرقند، خجند و چندین شهر دگر با فقها و علما مناظراتی کرد و بر همه فائق آمد و هیچکس یارای جر و بحث و مناظره با او نبود، گاهی هم در مباحثه تند می شد و بدگویی می کرد. او سخنرانی ماهر و مورد احترام فوق العاده پادشاهان و حکام زمان خودش بود. ثروت زیادی داشت، در علوم فقه، تفسیر، کلام، فلسفه، طب و ریاضیات متبحر بود و در تمام این زمینه ها تالیفاتی دارد که تالیفاتش نیز مثل خودش، شهرت و اهمیت زیادی پیدا کرد و در سراسر ممالک اسلامی مورد بحث و تحقیق قرار گرفت. امام فخر رازی، در اواخر زندگیش در هرات ساکن بود. در آن زمان، هرات نیز در تصرف محمد خوارزمشاه بود.وی نخستین کسی بود که از شیوه «سبر» و «تقسیم» در کتاب‌های خویش استفاده کرد. به این معنی که هر مساله‌ای را با موشکافی کم‌نظیری می‌شکافت، آن را به کوچکترین اجزای سازنده آن تجزیه می‌کرد و از همه زوایا و وجوه به آن می‌نگریست.از شاگردان این عالم و فیلسوف بزرگ میتوان به شمس الدین خسرو شاهی، قطب الدین مصری؛زین الدین کشی،شمس الدین خوئی،شهاب الدین نیشابوری،اشاره کرد.امام فخر رازی آثار بسیاری در علوم نقلی و عقلی دارد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:حفظ البدن؛الاربعین فی اصول الدین، این کتاب دارای جهار مسئله از مسائل کلامی است. او این کتاب را برای پسرش محمد تالیف نمود.اساس التقدیس، این کتاب برای سیف الدین ملک عادل نوشته شده‌است و در قاهره منتشر شده‌است.اسرارالتنزیل و انوارالتاویل، امام فخر رازی می‌خواسته‌است این کتاب را در چهار مبحت: اصول، فروع، اخلاق و مناجات بنویسد. ولی بعد از پایان مبحث اول در گذشت.اسرارالنجوم،الانارات فی شرح الاشارات، در این کتاب از بوعلی سینا انتقاد نموده‌است.البیان و البرهان،تحصیل الحق، رساله‌ای در مورد کلام تعجیزالفلاسفه،تفسیر کبیر که به مفاتیح الغیب موسوم است.تهذیب الدلایل و عیون المسائل،زبده العالم فی الکلام،شرح قانون ابن سینا،شرح نهج البلاغه،الشجرة المبارکة،سید نورالله حسینی شوشتری : فخر الدین رازی، اساس تفسیر خودش را از تفسیر “ابوالفتوح رازی” گرفته و برای رفع توهم، بعضی از تشکیکات خود را بر آن اضافه کرده است.حلبی، قول شوشتری را رد می کند و معتقد است که چون امام فخر رازی، عقل گرا بوده، بسیاری اوقات با خواندن تفاسیر عقلی از جمله تفاسیر شیعی، متاثر گشته و برخلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.ذهبی : این تفسیر از نوع تفسیر به رأی جائز است.طباطبایی : از طرفی این تفسیر را تفسیری کلامی می گوید و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است.از جمله سفرهای مهم او،سفری به خوارزم بود که در آنجا با طرفداران عقاید معتزله سخت درگیر شد،و قدرت گروهی از داعیه داران مقیم خوارزم را به خطر افکند.پس از پیروزی امام فخر،زمینهء تحریک عوام‏ فراهم آمد و احتمال برپایی فتنه و آشوب مردم،حکام‏ خوارزم را به وحشت افکند.ناگزیر از حمایتش دست‏ برداشتند و از خوارزم اخراجش کردند. پس از آن راه ماوراء النهر در پیش گرفت.در شهرهای‏ سمرقند و بخارا،خجند و بناکت،با علما و فقهای‏ سرشناس به مباحثه و مناظره پرداخت.از جمله‏ با رضی الدین نیشابوری،رکن الدین قزوینی و شرف الدین مسعودی در مجالس عمومی به جدل و مناظره نشست و بر همگان چیره شد. در سال 582 هجری اختر شناسان سمرقندی و طرفداران احکام نجوم،پیش بینی کرده بودند که در این سال در برج میزان طوفانی از باد رخ می‏نماید که‏ شهر را زیر و زبر می‏کند.امام فخر با شرف الدین‏ مسعودی در مورد بطلان حکم منجمان به مباحثه‏ نشست و سرانجام بر وی پیروز شد و بر سخن منجمان و بطور کلی به احکام نجومی خط بطلان کشید.صاحب‏ مجمل فصیحی این حادثه را چنین توصیف کرده است: «در این سال اجتماع اختران هفتگانه در ماه‏ رجب 582 در برج میزان واقع شد و مدتها در افواه افتاده بود که«طوفان باد»خواهد شد. طوفانی که سی گز یا بیست گز،از(خاک)زمین‏ برگیرد!و از ابتدای قران تا یکماه بادی نجنبید که برگ درختی حرکت یابد یا شعلهء چراغی فرو نشاند،و در این واقعه شعرا به جد و هزل چیزی‏ گفته‏اند.امام فخر رازی خطیبی زبر دست بود و مردم خراسان‏ برای شنیدن سخنانش شوق و رغبت بسیار نشان‏ می‏دادند.وی مورد احترام فوق العادهء شاهان و امیران و وزیران روزگار خود قرار داشت و از ثروت و اعتبار فراوان برخوردار شد.در جدل و مناظره سخت نیرومند بود و کسی را یارای مباحثه با او نبود.در مناظره گاهی‏ تندی می‏کرد و بدمی گفت.در علوم زمان خود مانند: فقه،تفسیر،کلام،فلسفه،طب و ریاضیات متبحر بود و در تمام این زمینه‏ها تألیفات مرغوب دارد. تألیفات وی نیز مانند خودش شهرت و اهمیت فراوان‏ یافت و در سراسر ممالک اسلامی آن روزگار مورد بحث و تدریس قرار گرفت.امام فخر ذهنی آزاد و مستقل داشت‏ و می‏کوشید که تحت تأثیر هیچ مکتبی قرار نگیرد.هم‏ بر نهج البلاغه علی بن ابیطالب ع شرح نوشت و هم بر سقط الزند ابو العلاء معری.با این همه در کلام‏ پیرو مذهب اشعری و در فقه پیرو امام شافعی بود.امام فخر رازی در روز شنبه، عید فطر سال ۶۰۶ هجری قمری در شهر هرات در گذشت. او بسیار مورد علاقه و احترام دولت وقت بود و برخی می‌گویند بهمین سبب فرقه کرامیه به خاطر حسادت به موقعیتش او را مسموم نمودند. مرقدش در شمال غرب شهر هرات و در سمت غربی متوسط جاده خیابان هرات واقع بوده و زیارتگاه خاص و عام می‌باشد. در طول جنگ‌های اخیر و هجوم روسها به افغانستان، مقبره امام فخر رازی بزرگ فلسفه جهان ویران گردیده اما در این اواخر مختصر بازسازی گردیده‌است.

 

حسن کاشی

 

مولانا حسن بن محمود کاشانی آملی مشهور به حسن کاشی از شاعران نامدار سده هشتم قمری است که همه اشعارش درباره ستایش از امامان شیعه، به ویژه علی است.بنا به گفته دولتشاه سمرقندی، حسن کاشی همعصر سلطان محمد خدابنده الجایتو (پادشاهی ۶۹۵-۶۸۲ شمسی/ ۷۱۶-۷۰۳ قمری) بوده است و بنابراین بخشی از عمر او باید در اواخر سده هشتم قمری بوده باشد. چون تاریخ وفات حسن کاشی معلوم نیست، نمی‌توان دانست که چه مقدار از عمر او در سده ۸ ق. سپری شده است. او تمام ذوق شاعری خود را صرف ستایش خاندان پیامبر اسلام کرده است و از ستایش دیگران گریزان بوده است.حسن کاشی زندگی‌اش را به پرهیزگاری و فناعت می‌گذراند. او به زیارت مدینه و مکه و نجف هم رفته است و بر مزار علی، منقبتی با این مطلع (آغاز شعر) خوانده است،ای زبد و آفرینش پیشوای اهل دین … وی ز عزّت مادح بازوی تو روح‌الامین،این همان «قصیده هفت‌بند» است که قاضی نوراللّه در مجالس المومنین آورده و نوشته است «اکثر استادان متأخرین در تتبّع آن درّها سفته‌اند و به آن لطافت تا غایت چیزی نگفته‌اند». قصاید حسن کاشی در ستایش و منقبت بزرگان دین، شهرت بسیار داشته و مورد تقلید شاعران شیعه در دوره‌های بعد قرار گرفته است.تاریخ مرگ حسن کاشی مشخص نیست و آرامگاه او «در جانب قبلهٔ شهر سلطانیه» نوشته‌اند و گفته‌اند که به دستور شاه اسماعیل یکم صفوی «عمارتی بر بالای قبر او ساختند و باغچه‌ای در آنجا طرح انداختند» که محل زیارت دوستداران او بوده است.

 

بیدل کرمانشاهی

 

شاعر و حکیم بیدل از شاعران بزرگ ایرانی که اصل وی از چلاب مازندران بوده و از بنی اعمام میرزا علینقی، متخلص به اقبال بود.در ایام شیرخوارگی وی، پدرش به کرمانشاه رفت . او در عهد ناصرالدین شاه می‌زیست .بیدل مراثی بسیار دارد و در بدیهه گویی خاصه در ماده تاریخ تسلطی غریب در سایر اقسام شعر نیز طبع روان و سریع داشت . از آثار وی می‌توان به رساله‌ای در عروض و قافیه و مثنوی، عسر و یسر، تحفه الذاکرین، دستان ماتم، در مقتل، وقایع صفین، در بحر تقارب، ربیعیه، در علم صرف، و دیوان اشعار در خدود بیست هزار بیت اشاره کرد .

 

غلامحسین بنان

 

استاد غلامحسین بنان، در اردیبهشت ۱۲۹۰، آمل(انگرود) به دنیا آمد، که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیان‌گذار انجمن موسیقی ایران بوده‌است.پدرش کریم خان بنان الدوله و مادرش دختر شاهزاده رکن‌الدوله (برادر ناصرالدین شاه) بود. از شش سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی‌های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهره‌ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده‌اند.از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. روح‌الله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می اورد، زیر و بم‌ها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش می‌باشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا می‌باشد. بنان را می‌توان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگ‌های سبک وزیری-خالقی دانست. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب می‌شود. استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است.در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه‌های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه‌های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است.آذر ماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جاده کرج مشغول رانندگی بود با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده می کرد،از ماندگارترین ترانه‌های بنان می‌توان به: آهنگ آذربایجان در مایه ی دشتی، آمدی جانم به قربانت در مایه ی بوسلیک، الهه ناز در مایه ی دشتی، بهار دلنشین در آواز اصفهان، بوی جوی مولیان در آواز اصفهان، تصنیف توشه عمر در دستگاه همایون، یار رمیده، می ناب، خاموش، مراعاشقی شیدا، من از روز ازل، نوای نی و سرود همیشه جاوید ای ایران در مایه ی دشتی اشاره کرد.به تصریح همسرش، بنان بهترین اثر خود را “حالا چرا” و “کاروان” می دانست و می گفت: “کاروان را برای بعد از مرگم خوانده ام”. اواخر عمر هم دلبستگی عجیبی به ترانه ی “رویای هستی” پیدا کرده بود تا آنجا که با این آهنگ می گریست.غلامحسین بنان در ساعت ۴۵/۶ دقیقه غروب ۸ اسفند ۱۳۶۴ پس از اذان مغرب در بیمارستان ایرانمهر تهران در گذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در مزار ظهیرالدوله به خاک سپرده شود،در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

 

کاتب،ابن اسفندیار

 

کاتب بزرگ ابن اسفندیار آملی مورخ قرن ششم و هفتم و اهل کهن شهر آمل می‌باشد. وی مولف تاریخ بزرگ طبرستان است ولی اطلاعات زیادی از زندگی او در دست نیست.وی در هنگام کشته شدن رستم بن اردشیر، اسپهبد باوندیان تبرستان، در بغداد بود. کتاب تاریخ تبرستان وی توسط ادوارد براون به انگلیسی ترجمه گشت و در سال ۱۹۰۵ میلادی منتشر شد.ابن اسفندیار مندرج کننده رویدادهای شمالی ایران بوده است.

 

ملک الشعرا طالب آملی

 

طالب آملی (طالبا) از شاعران مشهور ایران در قرن یازدهم هجری است که در سرزمین هند شهرت بسیاری به دست آورد و جزو شاعران طراز اول زمان خود قرار گرفت. در شعر به نام خود؛ یعنی «طالب» تخلص می کرد. طالب در آمل به دنیا آمد و در همان شهر به کسب دانش و ادب پرداخت و در ابتدای جوانی و خیلی زود به شاعری روی آورد و از حدود بیست سالگی شروع به مدح حاکم آمل و بزرگان آن دیار کرد. خود شاعر به مهارتش در بعضی علوم و توانایی اش در ابتدای جوانی، در قصیده ای به مطلع:آنم که ضمیرم به صفا صبح نژادست،چون باد مسیاشاره کرده و نیز تقی الدین اوحدی که او را در اصفهان دیده بود، درباره ی طالب چنین می گوید:«با آنکه هنوز در عنفوان شباب بود و بر صفحه ی عذار خطی نداشت، رقم خط و نظم دلپذیرش چون زلف دلبران صید قلوب عارفان می کرد، الحق خوش می نویسد و شعر را از چاشنی و تازگی و مزه رتبه ی عالی داده و طالع شهرتی غریب و عجیب دارد. »محمد عارف شیرازی در لطایف الخیال می گوید که طالب خیلی زود و در حدود سال 1010 هجری از مازندران خارج شد. مدتی مقیم اصفهان بود و این حوالی همان زمان بود که تقی الدین اوحدی می گوید که هنوز «بر صفحه ی عذار خطی نداشت». طالب پس از اصفهان به کاشان رفت و در آنجا اقامت گزید و همانجا ازدواج کرد. خویشاوندان مادری طالب در کاشان بودند. حکیم نظام الدین علی کاشی، طبیب دیوان شاه تهماسب و سلطان محمد خدابنده، شوهر خاله ی او بود و حکیم رکنای مسیح، شاعر بسیار مشهور، پسرخاله اش. به همین دلیل اقامت طالب در کاشان از چهار یا پنج سال بیشتر طول کشید. بعد از آن، به شهر و زادگاه خود برگشت و از آنجا به خراسان رفت و در مرو شاهجهان به ملازمت بکتش خان استاجلو حاکم این شهر رسید و بنا به روایت فخرالزمانی، مثنوی ای به وزن خسرو و شیرین به نام او سرود و در همان، از بکتش خان اجازه ی بازگشت به مازندران و دیدار خویشاوندانش را خواست؛پس از خارج شدن از مرو که پیش از سال 1017هجری و یا نزدیک به این تاریخ بود، به سوی هندوستان به راه افتاد و بعد از اینکه مدتی در هند سرگردان بود، سرانجام به قندهار و به ملازمت میرزاغازی خان ترخان که به «وقاری» تخلص می کرد، رسید و مدتی در خدمت او در آسایش و رفاه به سر برد و چند قصیده ی مشهورش را در مدح او سرود .که دارای سه مطلع و قصیده ای بسیار طولانی است. شاعر در همین قصیده به سرگردانی اش در هندوستان تا زمانی که به قندهار رسیده و ماجراهای سفرش از اگره تا لاهور و مولتان را که به طور طبیعی باید از دهلی هم می گذشت و مدتی را که در آنجا اقامت کرده بود، شرح می دهد. برخی از تذکره نویسان این سرگردانی طالب را در هند، سفر اولش به هند دانسته اند؛ از جمله ی آنها، نویسندگان خزانه ی عامره و شمع انجمن هستند. وقتی میرزاغازی خان ترخان در سال 1021 هجری درگذشت، طالب نیز به ناچار دومین سفرش به هند را آغاز کرد. این تاریخ مقارن بود با دوره ی پادشاهی جهانگیر. طالب از قندهار به اگره رفت و در آنجا با فخرالزمانی، صاحب تذکره ی میخانه دیدار کرد و فخرالزمانی او را جوانی آراسته به انواع هنر و در فن شعر از هم عصرانش برتر و نیز زود آشنا و مهربان و شعرشناس یافت.پس از آن، طالب از اگره به بندر سورات نزد پادشاه چین، قلیج خان رفت و کار مداحی او را بر عهده گرفت؛ اما حکومت آن خان زیاد طول نکشید و طالب دوباره به اگره برگشت. آنگاه سفارشنامه ای از محمد حسین دیانت خان دشت بیاضی برای عبدالله خان فیروزجنگ که حاکم گجرات و از نوادگان خواجه عبیدالله احرار نقشبندی و هردو از مشاهیر دوره ی جهانگیر بودند، گرفت.فیروزجنگ از طالب به گرمی استقبال کرد و او را بسیار نواخت؛ اما طالب مدت زیادی را در خدمت این سردار خونریز نماند و دوباره از گجرات به اگراه برگشت و از آنجا به لاهور رفت. در این شهر با آقاشاپور تهرانی از شاعران مشهور آن دوره و پسر عموی اعتمادالدوله غیاث الدین محمد تهرانی دیدار کرد و ظاهرا شاپور او را به اعتمادالدوله معرفی کرد. اعتمادالدوله نیز که بسیار دوستدار ادب پارسی بود، او را به بارگاه جهانگیر برد. بعد از این، طالب مرتبه های ترقی را به سرعت طی کرد تا اینکه در سال 1028 هجری قمری به منصب ملک الشعرایی رسید و بعد از آن در کمال نعمت و عزت تا هفت، هشت سال زندگی کرد و آنگاه بعد از مدت زمانی بیماری و گرفتاری به یک نوع اختلال حواس، سرانجام در سال 1035 یا 1036 درگذشت و پسرخاله اش، حکیم رکنای مسیح کاشی که او نیز در هند و برخی سفرهای طالب با او همراه و از نظر سن از او بزرگتر بود، رباعی ای در ماده تاریخ مرگ طالب سرود.اما درباره ی اختلال حواس طالب در اواخر عمر، برخی تذکره نویسان نوشته اند که او دچار عارضه ی اختلال حواس شد و مرگش نیز در پی همین بیماری رخ داد؛ اما تصور می شود (اگر این گفته حقیقت داشته باشد) این اختلال حواس طالب در اثر افراط در استفاده ی او از معجون افیون دار باشد. گویند که طالب زمانی که به درگاه جهانگیر می رفت از این افیون استفاده کرده و هنگام حضور در پیشگاه جهانگیر، در اثر آن دچار اختلال حواس شده و نتوانست در مقابل بخششها و التفات شاهانه کلمه ای بر زبان آورد.پس بعید نیست که شاعر پراستعدادی چون طالب، به خاطر اعتیاد به افیون دچار مرض اختلال حواس شده است. خواهر طالب به نام ستی النساء زن یکی از دو برادر حکیم رکنای کاشی؛ یعنی نصیرای کاشی بود که پس از مرگ این شاعر، دو دختری را که از او بجا مانده بودند را تحت سرپرستی خود گرفت؛ زیرا ظاهرا مادر این دو دختر نیز قبل از طالب در گذشته بود. ستی انساء از نظر سن از طالب بزرگتر و برادرش را بسیار دوست می داشت. زنی بود باسواد که از علم پزشکی نیز مطلع بود. بعد از خارج شدن طالب از کاشان، ستی النساء که مدت چهارده سال از او دور بود، به اشتیاق دیدار برادر راهی هند شد؛ اما هنگامی که به اگره رسید، طالب در ملازمت جهانگیر به تفرج در سرزمین هند مشغول بود و وقتی خبر رسیدن خواهرش به اگره را شنید، قطعه ای سرود و در آن از جهانگیر اجازه خواست تا به اگره برگردد.به هر حال دوره ی زندگی طالب آملی که در ادب پارسی یکی از نو آوران بود، بدین شرح در سنین جوانی به پایان رسید؛ اما او باتوجه به کمی سنش توانست مجموعه ی بزرگی از اشعار فراهم آورد. تذکره نویسان تعداد ابیات دیوان او را از نه هزار تا پانزده هزار بیت ذکر کرده اند؛ اما نسخه ی چاپی دیوان او شامل بیست و دو هزار و نهصد و شصت و هشت بیت، حاوی قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و مفردات است. قصاید، ترکیبها و ترجیعاتش در مدح حاکمان مازندران، میرزاغازی خان ترخان، دیانت خان، عبدالله خان فیروزجنگ، اعتمادالدوله و جهانگیر پادشاه و تعدادی از آنها هم در مدح و منقبت امامان است. قطعه های او برخی در مدح اشخاص مختلف و برخی دیگر به مناسبتهای گوناگون سروده شده است. از مثنویهای او، یکی مثنوی کوتاهی به نام قضا و قدر است. دیگر، منظومه ی کوتاهی به نام سوز و گداز و نیز یک مثنوی دیگر که به نام جهانگیر پادشاه سروده شده که فخرالزمانی در تذکره ی میخانه به جای ساقی نامه روایت کرده است؛ اما بخش اصلی و بزرگی از دیوان او، غزلیات و بعد از آن، تعداد755 رباعی در موضوعهای مختلف است.تمام معاصران طالب او را به داشتن ذهنی هوشمند و پراز استعداد و اطلاعات وسیع و ستوده و استعداد او را در سخنوری کم نظیر دانسته اند؛ اما برخی از تذکره نویسان همچون تقی الدین اوحدی درباره اش مبالغه ی بسیار کرده و برخی نیز همچون آذر بیگدلی کلام او را«مطلوب شعرای فصیح» ندانسته اند؛ اما واقع امر آن است که طالب به جهت تأثیر بسیاری که در سبک شعر فارسی دوره ی صفوی داشت؛ شاعری با اهمیت و قابل توجه است. طالب ازجمله کسانی است که در پیروی و دنباله روی از سبک شعرای آغاز قرن دهم، به سوی تحولی سریع و تغییری قاطع پیش رفتند که نتیجه اش ظهور شاعرانی در همان قرن یازدهم، از جمله جلال اسیر، کلیم کاشانی و صائب تبریزی شد.هوش بسیار و همت بلند و استعداد خدادادی او به همان نسبت که او را در جوانی شاعری توانا کرد، به او فرصتی داد تا در شعر به نوآوری و تازگی بپردازد که خود به این تازه بودن لفظ و معنی در شعر خود آگاهی داشت و آن را نتیجه ی «خیالبافی» خود دانسته و به این «روش تازه» که آن را از همه تازه تر می دانست، مغرور بود. این قریحه ی خدادادی که بیشتر وقتها او را از گرفتاری در تنگناهای خیالبافی و مضمون یابی، پیروز بیرون می آورد؛ گاهی نیز خیالهای دست نیافتنی شاعر، او را از رعایت لفظ و کلام دور می داشت و در اینگونه موارد، گاهی بیتهای اشعارش نادرست و گاه اگر می شود لفظ او را به تعبیری درست کرد، به ناچار بخشی از پیوندهای لفظی او را می بایست درعالم خیال و اوهام جستجو کرد. به علت اینکه اینگونه بیتها در اشعار طالب زیاد است، شاعران و ادبای دوره ی بازگشت ادبی همچون آذر بیگدلی او را در شمار شاعران فصیح ندانسته و یا رضا قلی خان هدایت حتی از آوردن نام او روی گردانده است؛ اما چه آنهایی که در مورد طالب راه مبالغه پیش گرفته و چه آنان که راه طرد این شاعر را در پیش گرفتند، هر دو از طریق عدالت و انصاف خارج شده اند؛ چرا که گرچه عده ای از اشعار طالب سست و نا مفهوم و حتی بی مزه هستند؛ اما در دیوان او؛ به خصوص در غزلهایش، می توان اشعاری بسیار زیبا و دل انگیز یافت که از نظر لفظ و معنی متناسب، زیبا، گویا، تازه و بدیع است و اینچنین است که توانسته دیوان بزرگی از اشعار دل انگیز؛ به خصوص غزل را فراهم سازد.ازجمله ویژگیهای شعر طالب، توجه و علاقه ی او به آوردن تشبیهات و استعاره هایی است که بیشتر مرکب و خیالی و نیز مبالغه در آوردن آنها است. او معتقد است سخنی که خالی از تشبیهات و استعارات باشد، بی مزه است. نکته ی دیگری که درباره ی اشعار طالب آملی لازم به ذکر است، این است که این شاعر با وجود ادعای خود در آوردن مضامین و الفاظ تازه و نوآوری در شعر، از پیروی و استقبال اشعار شاعران استاد پیش از خود و یا نزدیک به زمانش خودداری نکرده و غزلهای بسیاری به استقبال سعدی، مولوی، امیرخسرو دهلوی، حافظ، فیضی، نظیری و عرفی سرود و نیز در قصیده های خود بیشتر متمایل به شیوه ی خاقانی بود اما با وجود این، گرچه در قصیده سرایی همان دراز آهنگی خاقانی را دارد؛ ولی هرگز نتوانست از عهده ی آنهمه رنگ آمیزی و زبان آوری آن استاد بزرگ برآید. برخی از این قصیده ها با ردیف و برخی دیگر با قافیه های ساده است و استفاده از ردیف که طالب علاقه ی زیادی به آن دارد نیز تقریبا در اکثر غزلهای او دیده می شود. همچنین او نیز مانند تمامی شاعران عصر خود، تکرار قافیه را در بیشتر شعرهایش دارد.

 

ضیاء الدین ، ابوالقاسم عمر بن حسین رازی

 

ساکن و خطیب ری بود. پدر فخرالدین رازی (وف ۶۰۶ق) است. علم کلام را از ابوالقاسم انصاری ، شاگرد امام الحرمین ، فرا گرفت. نثر نوشته‌هایش آنقدر زیباست که حریری در “مقامات” خود از آنها بسیار نقل می‌کند. از آثارش: “غایهٔ‌المرام فی علم الکلام” ، در دو مجلد.

 

عباس میرزا

 

چهارمين پسر فتحعلي شاه “عباس ميرزا” در سال 1303 در قصبه (نوا) از توابع لاريجان آمل قدم به عرصۀ وجود گذاشت و فتحعلی شاه نام این مولود را عباس میرزا گذاشت و نسبت به وي مهر و انسی خاص يافت، او بر خلاف پسران ديگرش در دوران كودكي، طفلي مريض المزاج و فوق‌العاده مؤدب و سر بزير و محجوب بود و در سن ده سالگي به كسالت و درد مفاصل و استخوان مبتلا گشته بود. او در كودكي بسيار مورد علاقه آقا محمد خان قاجار سر سلسلۀ سلاطين قاجار بود و خود تعليمات نظامي مخصوص را به او مي‌آموخت عباس ميرزا ضمن فرا گرفتن تعاليم مختلف و روش‌هاي گوناگون فنون سواري و جنگ در ايام فراغت و بيكاري به مطالعه كتب سودمند و مفيد مي‌پرداخت و به آساني به بيشتر زبان‌هاي شرقي آشنا شده بود.فتحعلي شاه در سال دوم جلوس سلطنت خود، مجلس با شكوهي ترتيب مي‌دهد و جمع كثيري از بزرگان و علماء و رجال سرشناس و درباريان و وابستگان صاحب رأي و نظر و همچنين سركردگان خاندان قاجار را دعوت مي‌كند تا آنها در زمينۀ تفويض وليعهدي به فرزند قابل و كاردانش، عباس ميرزا به مشورت و گفتگو بپردازند. فتحعلي شاه كه عباس ميرزا را از ديگر فرزندان خود باهوش‌تر و دليرتر و مستعدتر مي‌ديد وقتي در اين مجلس، عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتيازات برجسته عباس ميرزا و درايت و قابليت او اتفاق نظر داشتند، اين انتخاب شاه را شايسته دانستند و فرداي آن روز شاه او را به حكومت آذربايجان تعيين مي‌نمايد.فتحعلي شاه پيش از عزيمت نايب السلطنه عباس ميرزا به آذربايجان به فكر ازدواج براي فرزند خود برآمد و بهمين لحاظ پس از آنكه با عباس ميرزا در اين زمينه صحبت كرد، دختر ميرزا محمدخان دولوي قاجار را كه از زعماي طايفۀ قاجار بود به نام «خرده خانم» براي وي نامزد کرد و اين از لحاظ سياسي نيز براي ايل قاجار اهميت فراوان داشت كه وصلت عباس ميرزا درون ايلي باشد و به اين ترتيب عباس ميرزا روانه آذربايجان شد.اواخر ماه ذيحجه، 1213 هـ، ق عباس ميرزا به شهر تبريز وارد شد او خوشحال بود كه توانسته اين سفر طولاني را پشت سر بگذارد، كليه حكام شهرها و امراء و سران عشاير و طوايف و همه بيگلربيگيان كه از مدتها پيش انتظار او را می­کشیدند در دروازۀ تبريز اجتماع كرده بودند، او پس از ورود به اين سرزمين دست به اصلاحاتي در آذربايجان زد، او به كارهاي ديواني نظم و ترتيبي خاص داد وی طرز جمع‌آوري ماليات و عوايد دولتي ظالمانه و برخلاف اخلاق و عدالت را سامان داد.عباس ميرزا دستور داد شهرهاي مهم آذربايجان، از جمله اردبيل و خوي و مراغه و غيره از شكل و صورتهاي قبلي خارج شوند و مخصوصاً ترتيب خيابانها و عمارات دولتي به طرز نوين احداث گردد. او در شهر تبريز بناها و ساختمانهاي عمومي و گردشگاههاي مختلفي را ايجاد كرد و بخاطر رفاه حال عموم، دستور داد اماكن و باغهاي عمومي مفرح و دل‌انگيزي در داخل شهر تبريز ساخته شود.بعد از فتح گرجستان به وسيلۀ روسيه تزاري كشمكشها بين ايران و روس آغاز شد و جنگ با روسيه با هدف فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمي‌رسيد، حال كه انگليسي‌ها رغبتي براي كمك كردن‌ نشان نداده بودند مي‌بايست در جستجوي متحد ديگري می­بود و چون كشور فرانسه با روسيه در حال جنگ بود، دولت ايران از ناپلئون تقاضاي كمك كرد و او نيز بخاطر دست‌يابي به هند در صدد اتحاد با ايران بود.در آغاز جنگ، پيروزي از آن قشون ايران و نائب السلطنه عباس ميرزا بود ولي بعد نيروهاي روسي به اتكا توپ خانه مجهز خود، نيروهاي ايراني را به عقب راندند و از طرفي فرانسويها كه با روسها صلح كردند، با ميانجي‌گري بريتانيا دو طرف را به مذاكره براي پيمان صلح كشانيد كه سرانجام در 14 اكتبر 1813 (22 مهر 1192) در دهكده گلستان به امضاء رسيد، بر اساس مفاد اين پيمان ايران بسياري از ايالات خود در قفقاز را مانند: قره باغ، گنجه، شيروان، باكو و… را از دست داد.احتمالاً نه شاه ايران و نه تزار روسيه، عهدنامه گلستان را قطعي تلقي نمي‌كردند عباس ميرزا آن را فقط آتش‌بسي موقت مي‌دانست و خود را براي جنگي ديگر آماده مي‌كرد، در اين زمان حكومت ايران ابوالحسن خان شيرازي سفير سابق ايران در لندن را به سنت پترز بورگ فرستاد تا درخواست كند که به تصحيح خطوط مرزي اقدام شود، اما وزير خارجه روسيه درخواست ايران را رد كرد، با وجود اينگونه رفتار سرد و دو پهلو از جانب دولت روسيه و فشار روحانيون و اينكه در مه 1826 (ارديبهشت 1205) سپاهيان روسيه ميرك محلي در خانات ايروان را اشغال كردند و ايرانيان نيز در برابر، درياچه گوكچا را گرفتند و اين بهانۀ جنگ‌هاي دوم ايران و روس شد كه در آغاز، سپاه ايران موفقيتهاي زيادي بدست آورد اما به خاطر كمي تجهيزات، سپاه ايران شكست خورد و در تركمن چاي عهدنامۀ ديگري بر ايران تحميل شد كه علاوه بر شهرهايي كه در پي عهدنامۀ گلستان از ايران جدا شده بود شهرهاي جديدي به همراه غرامت 20 ميليون روبلي به ايران تحميل شد.ساليان متمادي بود كه يك بيماري مزمن كه دستگاه گوارشي و كليه‌هاي عباس ميرزا نائب السلطنه را مورد حمله قرار داده بود، مزاج اين شاهزاده نيرومند و مقتدر را از حال اعتدال خارج ساخته و باعث شده بود او از لحاظ بنيه ضعيف شود و لزوم مداوا و درمان فوري و مستمر را ايجاب مي‌كرد ولي متأسفانه اشتغالات جنگي و سياسي و حركت‌هاي مداوم او براي امنيت دادن به شهرهاي ناامن و سركوبي گردنكشان اجازۀ استراحت و معالجه را به او نمي‌داد و معالجات طبيب او كورمك نيز مأثر واقع نشد و بعد از برگشت از زيارت حضرت رضا (ع) در سال 1249 هـ دچار استفراغ‌هاي پي در پي ‌گردد كه مربوط به كبد او مي‌شد و احتمالاً با سم مسموم شده بود.

 

ملا صالح مازندرانی

 

ملا محمد صالح بن احمد مازندرانی آملی از علماي مشهور و اعاظم علوم اسلامي است که پس از فراگيري مقدمات علوم درزادگاه خود آمل ‘ به دارالعلم اصفهان رهسپار شد و در محضر درس علامه محمد تقي مجلسي حاضر شد . به علت فقر مالي و کهنگي لباس در مجلس درس داخل نمي شد و در بيرون در گوشه اي مي نشست به طوري که طلاب گمان داشتند که او براي تکدي وکسب معاش در مدرس مي آمد روزي پاسخ به مسئله اي براي ملامحمد تقي مشکل شد و جواب آن را به روز دوم و سوم موکول کرد ‘ در روز سوم يکي از شاگردان نوشته هاي ملاصالح را بر روي برگ چنار ديد که پاسخ آن پرسش در آن نوشته بود پس از تحقيق معلوم شد که جواب از طرف ملا محمد صالح بود . مجلسي او را به مجلي درس فراخواند و به علت استعداد ذاتي خود و کوشش فراوان مورد توجه مجلسي قرار گرفت به طوري که دخترش آمنه بيگم را که زني عابد و فاضل بود به همسري او در آورد .ملا صالح در تاريخ 1081 هجري در اصفهان دار فاني را وداع گفت و پيکرش در تکيه مادر شاه زاده اصفهان در کنار مقبره ي علامه مجلسي به خاک سپرده شد،خاندان او آملی و از چلاو به نام کنگرج بوده اند که بعدها به خنگه و خنکدار معروف شده اند که به ساری مهاجرت کرده اند.

 

شیخ محمد تقی آملی

 

آقا شيخ محمد تقي جوان آملی در سال 1304 هجري در شهر آمل به دنيا آمد.پدرش آقا شيخ محمد آملي از حکما و فيلسوفان عهد خود و از بوستان ميرزا ابوالحسن جلوه بود.محمد تقي آملي فارسي را در مکتب خانه ي آن عهد آموخت و در سنين نوجواني ادبيات و کتاب هاي سيوطي،جامي و شرح منظومه ي سبزواري را نزد پدر و عالمان ديگر فرا گرفت. در سال 1322 هجري معاني بيان را در محضر آقا شيخ محمد طالقاني و آقا سِيد جليل به پايان برد،سپس شرح لعمه و قوانين را نزد پدر و شيخ محمد طالقاني به اتمام رسانيد.شيخ محمد تقي آملي علوم رياضي از جمله هيئت فارسي قوشچي،خلاصه الحساب شيخ بهاي و قضاياي اقليديس را در نزد شيخ عبدالحسين هزار جريبي به پايان رسانيد،سپس در دروس ميرزاي کرمانشاهي در مدرسه سپه سالار حاضر شد.اشارات و الهيات شفاء بخشي از طبيعيات بوعلي و شرح فصوص قيصري را نزد بزرگان آن عهد آموخت. آقا محمد تقي آملي پس از در گذشت ميرزاي کرمانشاهي مدت چهارده سال از محضر حاج ميرزا عبدالنبي نوري بهرها برد.ايشان علم اخلاق را از محضر عارف حاج ميرزا علي آقا قاضي فرا گرفت.آقا شيخ محمد تقي آملي در سال 1340 هجري براي زيارت مولي الموحدين علي (ع)به عتبات عاليات سفر کرد.در نجف در درس اصول آقا شيخ ضياء الدين عراقي شرکت کرد و پس از فراغت از درس اصول، در محضر بزرگاني چون حاج ميرزا حسين ناييني و آقا سيد ابوالحسن اصفهاني حاضر شد.تا سال 1350 هجري درنجف ماند،سپس عازم ايران شد واز آن زمان امامت مسجد مجدالدوله تهران را به عهده گرفت.آقا شيخ محمد تقي آملي در جريان انقلاب مشروطيت مصايب زيادي را تحمل کرد.چون پدرش آقا شيخ محمد آملي از ياران شيخ فضل الله نوري بود،بنا بر اين پس از پيروزي انقلابيون بارها به قتل تهديد شد و خانواده ي او همواره در اضطراب و تشويق به سر مي بردند.پدرش شيخ محمد آملي نبز پس از پيروزي انقلاب مشروطه کانديداي اعدام بود،ولي به دليل اثر سوء اعدام شيخ فضل الله درجامعه ،شيخ محمد از اعدام رهايي يافته،ولي به تبعيد محکوم شد.ايشان مدت پنج سال به مازندران که حکومت آن در دست امير مصدق قرار داشت تحت نظر بود.در دوران تبعيد پدر تامين معيشت زندگي دو خانواده به عهده ي آقا محمدتقي بود،بنا بر اين در آن سال ها به دليل کمي درآمد به ايشان بسيار سخت گذشت. آقا شيخ محمد پس ازسپري شدن دوران تبعيد به تهران مراجعت کرد و در همان سال به رحمت ايزدي پيوست.آقا شيخ محمد تقي جوان آملي از اعاظم علماي عهد خود بود.زندگي زاهدانه ي با تواضع و خشوع و دانش بالا و ديد عارفانه از ايشان عالمي مورد احترام عارف و عامي ساخته بود.در مورد زهد و ورع و تقوي و تواضع وي داستان هاي است که ورود درآن موجب اطاله ي کلام است.

 

کاشف ، خلیل آملی

 

کاشف بزرگ خلیل آملی مکتشف ساعت شهری خليل آملي ،خليل بن ابي بکر بن خليل آملي از دانشمندان و منجمان نامي جهان در قرن هشتم هجري است و بنابر نوشته ي جعفر بن محمد بن حسن،معروف به “تاريخ جعفري”مولف تاريخ يزد به سال725 هجري،خليل آملي در مقابل مدرسه ي رکينه(از بناهاي رکن الدين قاضي)در يزد در رصد خانه اي بنا نمود که ساعت فعلی شهر یزد را او ساخته که معروف به بکر است،به رصد مشغول بودکه بر سر يکي مرغ رويين نهاده که چون آفتاب طالع مي شود آن مرغ رو به خورشيد مي کند وهر چه که خورشيد بر مي آيد او رو به آفتاب دارد.در ميان رصد چرخ چوبين منقش نهاده و به سيصد و شصت درجه قسمت کرده و محل آفتاب در درجه اي مي نمايد که آفتاب در کدام درجه است،اين درجات را به دوازده برج تقسيم نموده و درجات را به دروازه برج تقسيم نموده و درجات به حروف ابجد بنا نهاده و در هر دايره که در جهار گوشه ي چرخ نهاده، سي خانه ساخته و ماه ترکي و فارسي و عربي و رومي نموده که هر روز معلوم شود که چند روز از ماه گذشته است و بر بالاي چرخ دايره کشيده و در موضوع قمر هر روز در هر منزل که باشد از شرطين و بطين و ثريا و دابران و هفعه و ذارع و نژه و نارشا و بطن الحوت نموده و سي دايره بر گرد دايره قمر نهاده که هر يک روز از ماه بگذرد،دايره سفيد سياه شود تا آخر ماه.دوازده خانه يمين و دوازده خانه بر يسار چرخ ساخته که دوازده دايره يمين هر يک ساعت که گذرد از دريچه ي که از دريچه اي که در زير آن ساخته،مرغي رويين سر بيرون کند و مهره اي از دهن در طاسي که در زير اين دريچه ساخته است بياندازد و درآن چرخ به گردش در آيد.يک تخته از آن دوازده خانه يمين رصد سياه شود ساعتي از زمان گذشته باشد و در وقت صبح و پيشين و پسين و شام و خفتن چون مرغ مهره در آن طاس اندازد آن چرخ به گردش درآيد و در اندرون رصد طبل زده شود و بر بالاي مناره علمي ظاهر شود،سپس آوازه و علم بازنشينند و بر بالاي دايره خمسه متحيره باشد و منسوبات هر روزه به آن کواکب و اسامي روزها نوشته و در کنار آن رصد تنوره ي مسيني پر آب نموده و لنگري بر زنجير آويخته بر روي آب و به طريق اسطرلاب در پايين آن تنوره نهاده و از تنوره آن آبي بيرون مي آيد و در چاه مي رود و هر مقدار آن آب کم مي شود آن لنگر فرو مي رود،قريب يکصد و پنجاه قطعه طناب هر يک را لنگري چوبين بر آن متصل کرده و آويخته به آن لنگر حرکت مي کند و آن دوازده خانه که برابر دوازده ساعت شب و روز است در سوراخ کرده وهر ساعت از شب چراغي نهاده مي شود و در هر ساعتي که از شب مي گذرد چراغي باز نشانده مي شود و مصنف اين رصد مولانا خليل بن بي ابکر آملي است و در پايين چرخ پنجره اي کشيده و به معلقي بهم نشانده.از مورخ تاريخ يزد بر مي آيد که مولانا خليل آملي تا سال 725 هجري قمري و چندين بعد از آن نيز در قيد حيات بود.

 

مولانا سراج الدین قمری

 

سراج‌الدین قُمری آمُلی معروف به سراج قمری یا قمری آملی شاعر و عارف بزرگ ایرانی (زادهٔ میانه‌های سدهٔ ششم قمری در آمل- درگذشتهٔ ۶۲۵ ق.)، از شاعران پارسی‌گوی نیمه دوم سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم است.برخی او را خوارزمی و بعضی گرگانی دانسته‌اند ولی غالباً او را آملی می‌دانند.وی با عمادی شهریاری و کمال اسماعیل هم‌روزگار بوده و مداحی سلطان غیاث‌الدین ملکشاه خوارزمی را می‌نموده‌است.دیوان سراج قمری سیزده هزار بیت دارد و سراینده‌ای هجوگو و بذله‌پرداز است.از سراج قمری حدود ۲۰۰ رباعی برجای مانده‌است که برخی از آن‌ها در ردهٔ خمریات جای می‌گیرد. سروده‌های او دربرگیرندهٔ قصیده‌ها و قطعات و رباعیات است و یک «کارنامه» هم دارد که در قالب مثنوی است. در برخی منابع، او را شاگرد امام فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی دانسته‌اند. سراج آملی قصیده‌ای نیز در ستایش صوفی نامور روزگار خود، سیف‌الدین باخرزی (درگذشتهٔ ۶۲۹ ق) دارد و در آن آرزوی دیدار او را کرده‌است.دیوان سراج الدین قمری آملی در سال ۱۳۶۸ به تصحیح دکتر یدالله شکری به چاپ رسید که اساس آن دستنویسی است که عمر بن محمد لالای مروزی آن را در جمادی الاول سال ۷۱۶ ق نوشته‌است و اکنون در کتابخانه چستربیتی ایرلند نگهداری می‌شود. این دیوان دربردارنده ۷۰۰۰ بیت شعر است. در بخش رباعیات این دیوان، ۱۴ رباعی از امامی هروی نیز داخل رباعیات سراج الدین شده و از چشم مصحح دیوان او پوشیده مانده‌است،شیخ طوسی چندین بار به پیش او برای گرفتن درس آمده است.

 

حسین بن ابراهیم طبری

 

حسین بن ابراهیم حسن بن خورشید طبری ناتلی در حدود ۹۹۰ – ۹۹۱ میلادی برآمد. مترجم یونانی به عربی. در ۹۹۰ – ۹۹۱ میلادی ترجمه‌ٴ اصلاح شده‌ای از کتاب دیوسکوریدس را به امیر ابوعلی سَمْجوری اهدا کرد.

 

علی بن فاضل مازندرانی

 

عالم و جهانگرد بزرگ زین الدین علی بن فاضل مازندرانی،شخصی است که حدود هفتصد سال پیش طبق ادعای خود به جزیره خضرا سفر کرده است وی داستان خود را در نیمه شعبان 699 در سامرا به دو نفر از علمای شیعه بازگو کرد.در شوال همان سال، مشروح سفر خود را در حله و در منزل سید فخر الدین مازندرانی به « فضل بن یحیی» باز گفت. « فضل بن یحیی» که داستان جزیره خضرا را بدون واسطه از « علی بن فاضل» شنید آن را در کتابی به نام «الجزیره الخضرا» گرد آورد،برخی نقل داستان جزیره خضرا در کتب بعضی علما را دلیل بر فضیلت و وثاقت «علی بن فاضل» دانسته اند. در نجم الثاقب آمده است که وی اهل مازندران و شهرکی به نام ابریم بود.و اما شیخ حر عاملی در کتاب عمل الامل شرح حال « فضل بن یحیی» را نوشته ولی راجع به علی بن فاضل هیچ اشاره نمی کند گروهی این موضع گیری حر عاملی را دلیل بر بی اعتبار دانستن او نسبت به «علی بن فاضل» می دانند.از کلام میرزا عبدالله اصفهانی – که ظاهرا اولین کسی است که برای «علی بن فاضل» شرح حال نوشته است- استفاده می شود که او در شرح حال «علی بن فاضل» ، تنها بر داستان جزیره خضرا اعتماد کرده است در صورتی که نقل این روایت ، برای اعتماد به «علی بن فاضل» کافی نیست؛ مخصوصا با درنظر گرفتن این که مرحوم علامه و ابن داود از معاصران «علی بن فاضل» بوده و مع الوصف راجع به او هیچ شرحی ننوشته اند.

 

آیت الله میرزا ابوالقاسم فرسیو

 

مرحوم آیت الله میرزا ابوالقاسم فرسیو، فرزند مرحوم ملا ابراهیم آملی از علمای عاملین و مشهور به زهد و تقوا و کرامت بود. او تحصیلات مقدماتی و سطوح حوزوی را در تهران و اصفهان فرا گرفت و سپس برای تکمیل مبانی علمی و عملی خویش رهسپار حوزه نجف شد.در نجف اشرف از محضر بزرگانی چون آیات عظام، مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانی، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و میرزا حسین نائینی استفاده کرده و به کمالات علمی و عملی نائل آمدند. سپس به ایران بازگشت و مدتی در تهران به سر برد و چند ماهی کتابدار رسمی مدرسه شهید مطهری بود. سپس به زادگاهش آمل مراجعت کرد و مرجع خاص و عام شد.استاد درباره ایشان می‌فرماید: «آیت الله فرسو از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بوده، نسبت به دیگر علما از لحاظ زهد و تقوا معروف‌تر بود. من اولین درس حوزوی را نزد وی فرا گرفتم». مرحوم آیت الله فرسیو در حدود سال ١٣٢۵ هجری شمسی دار فانی را وداع گفت.

 

آیت الله شیخ محمد غروی

 

مرحوم آیت الله شیخ محمد غروی فرزند ابوطالب، از علما و مجتهدان به نام شهر آمل بود. ولادت آن جناب در روز ٢٢ ذی حجة الحرام سال ١٢٩۶ هجری قمری در کربلا بود. وی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در زادگاه خود نزد پدر بزرگوارش، که از علما بود و نیز نزد برخی از علمای دیگر فرا گرفت و سپس به تهران رفت و در مدرسه سپه‌سالار سابق ـ شهید مطهری کنونی ـ اقامت گزید و به ادامه تحصیل حوزوی نزد اساتید آن مدرسه پرداخت. تا این‌که در سال ١٣٢٣ هجری قمری رهسپار حوزه نجف گردید و دروس خارج فقه و اصول و غیر آن را نزد بزرگان از علما، به ویژه مرحوم آخوند خراسانی فرا گرفت تا خود به مقام اجتهاد و استادی رسید. وی پس از مدتی اقامت در شهرهای نجف و کربلا به زادگاهش آمل برگشت و به تربیت طلاب وتدریس علوم اسلامی پرداخت.

استاد، نزد او تتلمذ کرده و برخی کتب حوزوی، به ویژه بخش‌هایی از قوانین الاصول میرزای قمی را نزد ایشان فرا گرفت. استاد گاه از ذهن و حافظه بسیار قوی ایشان تعریف کرده و می‌فرمود: من شخصیتی به آن اندازه دارای هوش و ذکاوت در حوزه‌ها کمتر دیده‌ام. با این‌که سنشان به ٩٢ سال رسیده بود، اما هوش علمی‌شان محفوظ بود؛ یعنی زمانی که قوانین را برای ما تدریس می‌کردند، بیش از ۴۵ سال بود که از حوزه نجف به آمل مراجعت کرده بودند، اما همچنان بر مسائل اصولی و خصوص قوانین الاصول تسلط داشته و بهره‌های علمی‌شان از حوزه نجف مشهود بود. او بسیار ساکت، کم‌گو و گزیده‌گو بود. محضرش آموزنده و بسیار سنگین بود.»فقهای عصر اخیر نظیر مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی، مرحوم حاج آقا حسین بروجردی، مرحوم حاج آقا حسین قمی، مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی و غیر آنان همگی از شاگردان این بزرگ عالم دینی بوده‌اند. شهرت بیشتر آخوند خراسانی در علم اصول است. کتاب «کافیت الاصول» او یک کتاب درسی مهم است، و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است. آراء اصولی آخوند خراسانی همواره در حوزه‌های علمیه نقل می‌شود و مورد توجه است. آخوند خراسانی همان کسی است که فتوای به ضرورت مشروطیت داد؛ مشروطیت ایران رهین او است. او در سال ١٣٢٩ هجری قمری درگذشت

 

ابوسهل بیژن کوهی

 

ابوسهل بیژن بن رستم کوهی یا ابوسهل کوهی ریاضیدان و ستاره‌شناس فیلسوف بزرگ سدهٔ دهم ایرانی و اهل مازندران بود. او کتابی دربارهٔ نواقص مسائل ارشمیدس نوشت و اولین بار اقدام به محاسبه نصف النهار نمود.ریاضیدان و منجم معروف ایرانی (مرگ: در حدود ۴۰۵)این ریاضیدان دراصل از مردم طبرستان بود و در ایام سلطنت عضدالدوله و شرف الدوله در بغداد میزیست . در سال ۳۷۸ به دستور شرف الدوله رصد خانه ای در بغداد بنا کرد و در آن به رصد پرداخت . در جوانی از شاگردان ابو حامد صاغانی بوده است . تاریخ وفات کوهی را مورخان ۴۰۵ یا کمی بعد ازآن دانسته اند. کوهی علاوه بر آن که منجمی دقیق و زبردست بود، در ریاضیات و بخصوص هندسه مقامی شامخ داشت. سارتن نوشته است : ” کوهی علاوه برآنکه منجمی دقیق و زبردست بود، در ریاضیات، خصوصا هندسه مقامی شامخ داشت. ” . سارتن نوشته است که : ” کوهی هم خود را مصروف آن عده از مسائلی کرد که ارشمیدس و آپولونیس طرح کرده بودند و منجر به معادلات بالاتر از درجه دوم می شد و بعضی از آنها را حل کرد و شرایط قابل حل بودن آنها را مورد بحث قرار داد .” تحقیقات او دراینباره از بهترین آثار هندسی دوران اسلامی است. از تفحص در آثار ریاضی ” کوهی “، که اسامی آنها را ذکرخواهیم کرد، معلوم می‌شود که وی در ریاضیات دارای شخصیتی بارز داشته و بخصوص در هندسه استاد و زبردست بوده است و عده ای از بزرگترین ریاضیدانان دوره اسلامی به آثار و تالیفات وی استناد و اشاره کرده اند. بیرونی در کتاب قانون مسعودی ” کوهی ” را از مبرزان زمان خود در هندسه نامیده است و در کتاب” تحدید نهایات الاماکن” نوشته است که ” شرف الدوله، ابوسهل کوهی را به تجدید رصد مامور ساخت و او دربغداد بنایی ساخت که قاعده اش قطعه کره ای به قطر ۲۵ ذراع ( تقریبا ۱۲/۵) بود و درمرکز آن سوراخی در سقف بنا قرارداشت و شعاعهای خورشید از آن سوراخ وارد بنا می شد … ” حکیم عمر خیام در رساله ” جبر و مقابله ” خود نوشته است : ” و مساله ای که ابوسهل کوهی، ابوالوفای بوزجانی، ابوحامد صاغانی و جماعتی از رفقای ایشان از حل آن عاجز ماندند، این است که می خواهیم عدد ۱۰ را به دو پاره تقسیم کنیم که مجموع مربعین آنها به اضافه خارج قسمت پاره بزرگتر بر پاره کوچکتر هفتاد و دو شود. ” چون ترجمه احوال ابوسهل کوهی در کتاب ” تاریخ الحکما ” مفصلتر از جاهای دیگر آمده است. اینک قسمتی از آن را عینا از روی ترجمه فارسی کتاب مذکور در اینجا نقل می کنم : ” منجمی است فاضل و کامل و به هیات و به صنعت آلات ارصاد خبیر و عالم . در دولت آل بویه و ایام عضد الدوله و بعد از آن، تقدم و تفوق وی بر اقران مسلم بود. چون شرف الدوله وارد بغداد گردید و برادرش صمصام الدوله را از عراق بیرون کرده خود برآن مستولی شد. درسال ۳۷۸ امرکرد به آنکه کواکب سبعه را رصد کنند، به حسب مسیرات ایشان و به حسب انتقالات ایشان در بروج، بر همان مثال که مامون در ایام خود فرموده بود . ابوسهل ویجن بن رستم بود به هندسه وهیات معرفتی به کمال داشت و درآن دو فن، کار به نهایت رسانیده بود. لاجرم خانه ای در دارالمملکة، در آخر بستانی نزدیک دروازه حطابین، بنا نهاد و کمال اهتمام و اعتنا به استحکام اساس و قواعد آن رعایت کرد، تا مبادا بنیان حرکتی کند یا دیوارها نشستی بنمایند. و آلتها که خود استخراج نموده بود نصب کرد.ابوسهل کوهی از جمله ی نخستین ابداع کنندگان نظریه ی پرگار تام بوده است. این پرگار برای رسم تمام مقاطع مخروطی طراحی شده بوده است.با استفاده از علم اشکال هندسی ابن سهل بزرگترین مجسمه های جهان ساخته شده است.

 

آیت الله ملا علی کنی

 

عالم رباني آيةاللّه حاج ملا علي كنی از جمله شخصيت هاي بزرگ و نامی جهان تشيع و عالمی حافظ و شیخی که ایران در زمان خود مریدش بودند و احترام ویژه ای داشت و از بزرگان امامت و رهبری مردم جهان در عصر قاجار به شمار مي آيد.ايشان فقيهي وارسته‚ شجاع و با نفوذ بود كه با تلا ش و اقدامات شجاعانه اش‚ در مقابل بي تدبيري ها و سوء مديريت حاكمان وقت ايستاد و از اسلام و استقلال كشور دفاع كرد.اين فقيه مجاهد‚ در محله كن واقع در شمال غرب تهران و در يك خانواده مذهبي در خانواده ديده به جهان گشود. پس از آموزش هاي رايج مكتب خانه‚ انديشه تحصيل علوم ديني در ذهنش تقويت و علاقه مند به حضور در حوزه علميه شد‚ لكن با مخالفت خانواده اش روبرو گرديد. او ابتدا مدتي مخفيانه به درس مشغول شد‚ سپس با كسب رضايت خانواده‚ راهي حوزه علميه تهران گرديد. پس از آن به اصفهان رفت و از محفل درس اساتيد بزرگ و فرهيخته آن ديار استفاده هاي فراوان و شاياني برد. چندي بعد عازم نجف اشرف شد و از محضر اساتيد بزرگ و معماران علمي و معنوي آن حوزه مخصوصاً صاحب جواهر كمال استفاده را برد.دوران تحصيل ملا علي كني با مشكلا ت زيادي همراه بود. فقر و نداري در مدت تحصيل بر زندگي اش سايه افكنده و رفيق ايام تحصيل او شده بود. آقاي طباطبايي حايري مي گويد: در ايام طلبگي كه به نجف اشرف آمده بودم‚ من و آقاي شيخ عبدالحسين شيخ العراقين و آخوند ملا علي كني‚ در يك حجره از مدارس حوزه علميه‚ در نهايت فقر به سر مي برديم و فقيرتر از همه حاجي كني بود كه هر هفته به مسجد سهله مي رفت و از گوشه و كنار مسجد‚ بدون اين كه كسي بفهمد نان خشك جمع مي كرد و به مدرسه مي آورد و گذران هفته را از آنها مي كرد.حاج ملا علي كني در مدت تحصيل‚ از نعمت دوستان فاضل و كوشايي برخوردار بود كه با جمع خود‚ محفل انس علمي پرباري را تشكيل مي دادند. يكي از دوستان صميمي و نزديكش‚ شيخ انصاري رحمةاللّه عليه بود. خودش مي گويد: حدود بيست سال در كربلا با مرحوم شيخ‚ دوست و معاصر بودم ملا علي كني پس از تلا ش و تحمل سختي هاي فراوان در فراگيري علم و دانش‚ به مقام اجتهاد و استنباط احكام دست يافت و استادش شيخ محمدحسن نجفي صاحب جواهر‚ روزي برفراز منبر درس‚ به اجتهاد و مقام علمي او اشاره كرد. آن فقيه پارسا در سال 1262 قمري عراق را به مقصد تهران ترك كرد. در روزهاي آغازين ورودش به تهران مدتي را در سختي و فشار زندگي كرد‚ تا اين كه دو كتابي را كه خود نوشته بود‚ به چاپ رساند و از درآمد حاصله‚ زمين متروكه اي را خريداري و به كار كشاورزي و امرار معاش پرداخت. مدتي گذشت تا اين كه مقامات عاليه علمي و معنوي ايشان‚ بسان خورشيد از پس ابر نمايان شد. از آن پس مراجعات پي در پي مردم و پرسش هاي كتبي و شفاهي در قالب استفتائات شرعي‚ آغاز شد تا اين كه به محور و ملج مشكلا ت ديني و اجتماعي مردم تبديل گرديد. آن فقيه برجسته‚ توليت مدرسه مروي را عهده دار شد و به تدريس فقه و اصول و ديگر رشته هاي مختلف علوم اسلا مي پرداخت و شاگردان بزرگي را پرورش و تربيت نمود.مرحوم ملا علي كني از قدرت و نفوذ عجيبي برخوردار و محبت قلبي مردم به آن پيشواي بزرگ ديني فوق العاده بود; تا جايي كه ساموئل گرين بنجامين‚ نخستين سفير آمريكا در ايران‚ در خاطراتش مي نويسد: … حاجي ملا علي‚ كه شخص مسني است وقتي در كوچه اي راه مي رود‚ بر قاطر سفيدي سوار مي شود و فقط يك نفر نوكر دارد‚ اما جمعيت از هر طرف كوچه در مقابل او ازدحام مي كنند. مثل اين كه وجودي ملكوتي است. اگر يك كلمه بگويد‚ مي تواند اعلي حضرت را از سلطنت خلع كند. سربازهايي كه در سفارت ممالك متحده آمريكا‚ قراول مي كشيدند‚ به من گفتند: اگر چه ما براي حفظ وجود شما اين جا فرستاده شده ايم‚ اما اگر حاجي ملا علي امر كند همه شما را مي كشيم!گرچه برخي افراد‚ از روي بي اطلا عي و يا عناد بر اقتدار‚ عظمت و هيبت ملا علي كني كه موهبتي الهي بود خرده گرفته و آن را منافي زهد و پارسايي علماي دين مي شمردند‚ اما مرحوم شيخ مرتضي انصاري دوست بسيار نزديك و صميمي ملا علي كني شديداً با اين فكر برخورد كردند; چنان كه وقتي دختر ناصرالدين شاه براي زيارت و ديدار شيخ انصاري به منزل ايشان در نجف رفت‚ وقتي با زندگي بسيار ساده و زاهدانه آن مرجع بزرگ شيعيان مواجه شد‚ گفت: اگر ملا و مجتهد اين است پس حاج ملا علي كني چه مي گويد؟! شيخ انصاري از جا برخاست و با ناراحتي فرمود: چه گفتي؟ اين كلا م كفرآميز چه بود؟! بدان كه خود را جهنمي كردي‚ برخيز و از نزد من دور شو; تو كجا و اظهار نظر درباره ملا علي كني كجا؟! … .رسيدگي به ضعيفان و دست گيري از مستمندان‚ از صفات بارز مرحوم ملا علي كني بود. او چون پدري دل سوز و مهربان‚ بسياري از يتيمان را تحت تكفل داشت و براي گذران زندگي آنان‚ مقرري مناسب قرار داده بود. اما در مقابل ستم گران و متجاوزان به حقوق مردم‚ بسيار سخت و محكم مي ايستاد و ذره اي نرمش نشان نمي داد. بسياري از مورخان تاريخ معاصر ايران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه ناصرالدين شاه قاجار از عظمت و نفوذ حاج ملا علي كني فوق العاده بيم و ملا حظه داشت. آنها نوشته اند: روزي ناصرالدين شاه به مقصد شكار به همراه اطرافيانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتي را طي نكرده بود كه از دور‚ نگاهي به پايتخت كرد و در فكر فرو رفت. پس از آن بي درنگ از شكار منصرف شده و به تهران بازگشت. يكي از درباريان سبب انصراف شاه را جويا شد; شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بيرون رفتم‚ نگاهم به شهر افتاد‚ اين فكر را كردم كه اگر حاجي ملا علي كني امر نمايد دروازه را به روي من ببندند و باز نكنند‚ من چه خواهم كرد؟! از اين رو ترس و وحشت‚ مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است! هم چنين منقول است كه ناصرالدين شاه يك وقت به اين فكر افتاد كه مسجد كوچكي را كه در كنار كاخ بزرگ شمس العماره بود به كاخ خود ملحق كند و به جاي آن در جاي ديگري از تهران‚ مسجد بزرگي بسازد‚ اما از مخالفت علماي طراز اول مي ترسيد. او براي جلب نظر مجتهد نامي آن زمان‚ حاج ملا علي كني‚ نامه اي به ايشان نوشت و تصميم خود را اظهار داشت. آيةاللّه ملا علي كني در جواب شاه نوشت: بسم اللّه الرحمن الرحيم: الم تر كيف فعل ربّك باصحاب الفيل … ناصرالدين شاه وقتي اين پاسخ كوبنده و قاطع را دريافت‚ از تصميم ابرهه گونه خويش منصرف شد. كردار مغاير با دين و همكاري ذلت آور با بيگانگان و دولت هاي استعماري‚ از شاه چهره اي كريه و خائن در افكار جامعه ساخته بود. تا بدان حد كه حاجي كني درباره او مي گفت: او ناصرالدين شاه نيست بلكه ناصرالكفر است .يكي از اقدامات حياتي و مدبرانه اين عالم شجاع و بافراست‚ مبارزه و اقدام عليه لغو امتياز و قرارداد ننگين رويتر بود. به موجب اين قرارداد‚ تسيس راه آهن از درياي خزر تا خليج فارس‚ حق تصرف كليه زمين هاي واقع در مسير‚ دايركردن راه آهن شهري‚ بهره برداري از معادن‚ بهره برداري از جنگل هاي ملي در سراسر كشور و وصول انحصاري حقوق گمركي‚ به طور خلا صه كليه منابع ثروت ملي كشور‚ به مدت هفتاد سال به رويتر واگذار مي شد!! شاه و صدراعظم بابت اين قرارداد‚ مبلغ چهل هزار ليره رشوه دريافت كردند!لردكرزن اين امتياز را چنين توصيف مي كند: موقعي كه متن اين قرارداد منتشر گرديد‚ نفس اروپا از حيرت بندآمد. زيرا در تمام آخر تاريخ‚ در صحنه معاملا ت بين المللي چنين امري سابقه نداشت كه پادشاهي تمام ثروت هاي زميني‚ زيرزميني و كليه منابع طبيعي و پولي و اقتصادي كشورش را بدين سان مفت و دربست در اختيار يك سرمايه دار خارجي گذاشته باشد .حاج ملا علي كني در نامه اعتراض آميز خود به شاه نسبت به انعقاد اين قرارداد‚ شديداً انتقاد كرد. اين موضع گيري صريح و قاطع آن مرجع آگاه‚ خيزش و حركت عمومي مردم را به همراه داشت كه در نهايت به لغو آن قرارداد انجاميد و بدين سان برگ زرين ديگري بر تاريخ پرافتخار مرجعيت شيعه و پيوند امت و روحانيت‚ ورق خورد و اقتدار و تعهد علماي اسلا م را عيان ساخت.اين مرجع وارسته و فقيه فرزانه سرانجام در 27 محرم 1306 قمري دارفاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت. مردم مسلمان ايران به ويژه اهالي تهران و حومه كه مرجع و ملج خود را از دست داده بودند‚ سه روز به اقامه عزا و ماتم پرداختند و پيكر مطهرش را در حرم حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلا م به خاك سپردند.

 

ابو صالح خیام آملی

 

محدث. معروف به ابوصالح خیام. اهل آمل بود كه در بخارا زندگى مى‏كرد. و چون پیشه او خیمه‏ دوزى بود به خیام شهرت یافت. او را بُندار حدیث ماورالنهر مى‏گفتند. او از صالح بن محمد جَزَره و نصر كِندى و فرح بن ایوب و دیگر مشایخ دیارش حدیث نقل كرده. حاكم نیشابورى و ابن منده و محمد بن احمد غُنجار از او روایت كرده‏اند. فقط ابوسعد ادریسى ثقه بودن او را كمرنگ جلوه داده است.

 

مولانا صوفی مازندرانی

 

ملک الشعرا شاعر و صوفى، متخلص به محمد. وى در آمل تولد یافت و در جوانى بناى جهانگردى گذاشت. چندى در شهرهاى ایران به سیاحت گذرانید و در كازرون از محضر شیخ ابوالقاسم كازرونى، از مشایخ صوفیان مرشدیه‏ى آن روزگار، بهره‏مند شد. بعد از آن قصد حج كرد و گویند پانزده سال در مكه ماند و سپس به هند رفت. تقى‏الدین اوحدى و ملا عبدالنبى فخر الزمانى قزوینى او را در هند ملاقات كرده‏اند و نظیرى نیشابورى با وى معاشر بوده است. در هند جلال‏الدین صدر متخلص به رضایى، از میان رجال و مشاهیر هند، بیشتر با وى انس داشت و از وى كسب فیض مى‏كرد، ولى با این حال او در هند مسافرتهاى بسیار كرده و ظاهر در احمدآباد گجرات از دنیا رفته است. از جمله آثارش: «بت خانه»، كه جنگى از شعر شاعران پیشین است؛ «دیوان» شعر، حدود هزار و پانصد بیت؛ «ساقى‏نامه».

 

ادیب قائمی آملی

 

(س دهم ق)، شاعر و مردی فاضل. در اوایل و اواخر عمر در آمل بود. سیر و سیاحت بسیار مى‏كرد. در دوره‏ى اكبرشاه (1014 -963 ق) به بیشتر شهرهاى هند مسافرت كرد و به زیارت حرمین شریفین نیز مشرف شد. وى به علم شعر و صنایع و بدایع شعرى آگاهى داشت و در فن معما و لغز از شعراى زمان خود استادتر بود. در شاعرى از سبك ابن‏یمین بهره مى‏گرفت و از سبك وى در اشعار خود استفاده مى‏كرد. در «كاروان هند» صاحب عنوان با قاسم مازندرانى و قاسمى مازندرانى یكى دانسته شده است.

 

علامه غلام خلیل

 

محدث و واعظ بزرگ، معروف به غلام خلیل. اصل وى از طبرستان است. در بصره متولد شد و در بغداد سكونت داشت و شیخ بغداد بود. از دینار و قُرَّة بن حبیب و سهل بن عثمان و شیبان حدیث شنید، و محمد بن مخلد و عثمان سمّاك و احمد بن كامل و گروهى از او حدیث روایت كرده‏اند. محمد بن محمد كندى از راویان او است. ابن غضائرى و نجاشى او را محدثى ضعیف شمرده‏اند. در بغداد درگذشت، در فقدش بازارها بسته شد و زن و مرد و كودك از منازل خارج شدند تا بر وى نماز گزارند. جنازه‏اش به بصره حمل و در آنجا دفن و بنایى بر آن افراشته شد. از آثارش: كتاب «الوصول الى معرفة الاصول»؛ كتاب «الكشف».

 

زجاجی طبری

 

عارف بزرگ وی متوای قضاوت بود. از آثارش “التهذیب” ، در فروع فقه شافعی که مختصری مشتمل بر “فروع زائدهٔ ‌علی‌المفتاح” است که به همین مناسبت به نام “زوائد‌المفتاح” نامیده شده است. از دیگر آثارش تصنیف کتابی در “علل‌الحدیث” است.

 

میرزا ابراهیم مازندرانی

 

ملقب به ملاباشی. اهل علم و عرفان و مردی صوفی و درویش بود. در سال ۱۲۸۰ ق برای تحصیل به تهران رفت و علوم معقول و منقول را فرا گرفت. سپس به تهران رفت و علوم معقول و منقول را فرا گرفت. سپس به عرفان و تصوف روی آورد و توسط حاج میرزا عبدالکریم ملاباشی تبریزی نزد حاجی استاد غلام‌رضا شیشه‌گر رفت. بعد از آن به صفی علیشاه ارادت ورزید و در سال ۱۲۹۴ ق که منور علیشاه به تهران آمد از وی امضاء دستورالعمل گرفت. از فیض صحبت و برکت و تربیت آنان به درجات عالیه علم و عرفان رسید و با رجال و اعیان تهران آشنائی و معاشرت به‌هم رسانید ، و در خدمت به مردم کوتاهی نکرد و به همین سبب لقب ملاباشی گرفت و به تولیت کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار منصوب شد.

 

رکن الدین بن شریف الدین آملی

 

عالم بزرگوار از بزرگان علم رکنیه در زمان خویش بود،چندی در فارس و کرمان و هند به‌سر برد. وی گذشته از ریاضی و نجوم در فقه و حدیث نیز دست داشت و چون به خاندان مرعشی مازندران پیوسته بود. کتابی در شرح احوال دانشمندان این خاندان نوشت. تألیفات دیگر او عبارتند از: “زیج جامع سعیدی” در تنقیح “زیج ایلخانی” خواجه‌نصیر‌الدین طوسی ، به‌نام سلطان ابوسعید تیموری؛ و “پنجاه باب سلطانی” به اسم بابرخان بهادر در هرات است.

 

رفیقی آملی

 

از وطن خود به حجاز سفر کرد و از آنجا به دکن رفت و چندی در حیدرآباد و بیجارپور در نزد سلاطین آنجا به سر برد و سپس به دربار جلال‌الدین اکبرشاه روی آورد و در سلک ملازمان وی درآمد. در فن معما و ماده تاریخ ماهر و استاد بود.

 

مولانا زمانی آملی

 

وی ابتدا وفائی تخلص می‌کرد و چون با شاعر دیگری به نام میراحمد وفائی تخلص یکسان داشت ، تخلص خود را به زمانی تغییر داد. وی از غزل‌سرایان مشهور زمان خود بود.

 

ابوعبدالرحمان عبدالله بن حمٌاد

 

عالم جلیل القدر از قعنبی و ابن معین و دیگران حدیث شنیده است. بخاری در خوارزم به خدمت او رسید و کتب او را بررسی کرد. گذشته از بخاری که از او در “صحیح” خود نقل حدیث کرده ، قاضی محاملی و ابن‌بُجیر و ابراهیم بن‌خُزیم نیز از وی روایت کرده است و او را ثقه دانسته‌اند. آمل (چهارجوی) از نواحی مرو و زیر آمودریا است. در تاریخ بغداد نسبت او به‌ جای آملی ، ایلی ذکر شده است.

 

سیدکمال‌الدین بناء

 

یکی از شیخان بزرگ،که از آثار وی: کتیبهٔ سرور ورودی برج‌السلطان زین‌العابدین در ساری که بر روی کاشی نقش شده و رقم: “عمل سید کمال‌الدین بناء‌ آملی” دارد. در برج سلطان زین‌العابدین صندوق چوبینی وجود دارد که بر روی آن کتیبه‌ای است به خط ثلث که ممکن است این اثر نیز از استاد سیدعلی باشد و چنین رقم دارد: “…سنهٔ تسع و ثمانمائهٔ”.

 

حسین‌بن محمد حسینی مرعشی

 

نزد پدر خود خلیفه سلطان ، که از علما و دانشمندان به‌نام عهد خویش بود تلمذ کرد. وی تعلیقات و حواشی بسیاری بر کتاب‌های فقهی و کلامی و اصولی نوشت که بهترین آنها حاشیه‌ای بر “شرح لمعه” تا کتاب طهارت ، است. او همچنین حواشی متفرقه‌ای بر کتاب “المدارک” نوشته که از آنها گسترهٔ فکر و اندیشه و دقت‌نظر و حسن سلیقه او پدیدار است. وی با اینکه در سه‌سالگی بینائی خود را از دست داده بود با پشتکار و جدیت به دنبال دانش رفت و بر بسیاری از صاحبان دیده تفوق یافت.

 

محمدبن جریر رستم طبری

 

عالمی فقیه و متحبر در علوم دینی و به منصب خدمتگزاری حضرت مقدس امام کسب علم فقه و کلام کرده و چند جلد کتاب نیز تألیف نموده که از آنجمله کتاب المسترشد و ایضاح در امامت و … می باشد.

 

خواجه امام عمادالدین

 

خواجه عماد الدین عبدالله معروف به خواجه آملی عالمی پرهیزکار و در علم فقه و اصول به درجه کمال بود . مدتی در عراق به تعلیم و تربیت مشغول و پس از آن به وطن اصلی خود آمل برگشت نمود و در یکی از مدارس آن به تدریج مشغول بود . پس از چندی مجددا” به نجف اشرف رفته و در آنجا رحل اقامت افکند و امیر بن ورام یکی از امرای معروف دخترش را به زنی گر فت و از این دختر پسری بوجود آمد که در علم از جد امی خود پیشی گرفت و این امیر زاده نیز به نام خواجه آملی نامیده می شد و بسیار مورد احترام بود.

 

امام شهید فخرالاسلام

 

فخر الاسلام یکی از علمای مشهور زمان سلجوقیان و معاصر با غزالی معروف بوده است. امامین محمد جونیی و ابوحامد محمد غزالی مراتب فضل و دانش او را ستوده اند و بیش از 40 جلدکتاب تحریر و تألیف نموده است. خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی مدرسه ای جهت او در آمل ساخته و طلاب علوم دینی بسیار از اطراف گرد آمدندو سرانجام بدستور حسن صباح در همین مدرسه بدست ملاحده به قتل رسید و اهالی نیز قاتل را کشته و کارد اورا مدتها در مدرسه ضبط نموده بودند.

 

ابن فورک

 

مبارک بن فورک یکی از فضلای مشهور و متکلم معروف و کسی بود که مسجد مبارک آمل به نام او ساخته شده و بعدا” خراب گردید ، سالار نامی مجددا” انرا ساخته و به نام خود مسجد سالار نامید . ابن فورک مدتی در انجا نماز جماعت گذارد ، به تألیف و تدریس مشغول بود و چندی بدستور صاحب بن العباد در ری محبوس بود بعدا” با وساطت ابواسحق اسفراینی مستخلص شده و به آمل برگشت نمود. دو کتاب در کلام تألیف نمود و مرگ او در آمل اتفاق افتاد .

 

ابوالقاسم البیاعی

 

قاضی ابوالقاسم نادر اهل زمان ، در علوم فقه و کلام و شعر و ترسل و حکمت و نظم و نثر پارسی و طبری متبحر بود. مولدش در آمل پس از فراگرفتن علوم مقدماتی جلای وطن اختیار نمود و در ری به شغل قضاوت مشغول شد و تألیفاتی نیز دارد.

 

محمد بن علی بن یزدادی

 

مورخ شهیر محمد بن علی یزدادی عالمی فاضل و متدین بود . در تاریخ عجم دست داشت . مخصوصا” در جمع آوری تاریخ طبرستان زحمت بسیار کشید و نسبش به مبارک که یکی از متفذین آمل و اول مسلمان این شهر است می رسد.

 

دیواره وز

 

دیوار وز شاعری خوش قریحه و زنده دل و معاصر با عضدالدوله دیلمی بوده است . مدتها در بغداد در خدمت استاد علی پیروزه که شاعر طبری بود می زیست و بعدا” به خدمت عضد الدوله رسید و در اثر طبع سرشار خود مورد ملاطفت شاه قرار گرفت و از آنجا به آمل آمد و در اثر حرکات خلاف مورد تعقیب ناصر کبیر قرار گرفت و مدتی در حبس بود و پس از خلاصی به گرگان رفته و به خدمت قابوس وشمگیر رسید . وجه تسمیه دیوار وز این است که از دیوار باغی که عضدالدوله دیلمی در آن به عیش و طرب مشغول بود به دئاخل پرید و خود را معرفی نمود و وجه تسمیه مسته مرد این است که در آمل به علت مستی زندانی شد و وقتی که جریان را نزد قابوس بیان نمود اورا مسته مرد لقب دادند.

 

قاضی ابو احمد آملی

 

قاضی مسلمین از جانب خلیفه عباسی ، مردی با سیاست و کیاست و متدین و هم عصر با مازیار بن قارن بود . چون مازیار با مسلمین بد رفتاری می کرد در نتیجه قاضی بدون اجازه خلیفه حکم جهاد بر علیه مازیار را صادر و مردم را به شورش وادار کرد. مازیار به آمل قشون کشید و شهر را به تصرف درآورد و قاضی را بکشت.

 

قوام الدین میر بزرگ(مرعشی کبیر)

 

از بزرگان حکمت و سیاست جهان،سید جلیل الدین میر قواما لدین معروف به میر بزرگ ، از سادات مرعشی و به یازده واسطه با امام چهارم (ع) می رسد. در آمل متولد و ایام جوانی را در خراسان گذرانده و در آنجا از محضر قطب العارفین سید عزالدین نوغندی کسب فضل می نمود و با کسب اجازه او به آمل مراجعت می کند. و در سنه 760 فرمانفرمای مازندران می شود. و با افراسیاب چلابی نیز نزاع کرده است. در سنه 781 هجری در شهر آمل دعوت حق را لبیک گفت . صمنا” پسران او سید رضی الدین والی آمل و سید فخرالدین سردار رستمدار و سید کمال الدین فرمانفرمای ساری را نیز باید یاد آورد که معاصر با امیر تیمور گورکانی و بدست این سلطان مدتها در سمر قند تبعید بودند.خاندان بزرگ مرعشی که مرعشیان هستند از میر بزرگ مرعشی نشو یافتند و ادامه نوادگان میر بزرگ هستند.مقبره او در مازندران در مصلی قدس آمل که بارگاهی عظیم است قرار دارد.خطیبی بزرگ بود و سلسه بزرگ مرعشی از برکات او است.

 

عبدالله ابن حسین سهل

 

که معاصر با یکی از اسپهبدان پادوسبان مردی مالدار و عالمی دیندار بود.

 

علی بن هشام آملی

 

علی بن هشام ، یکی از ثروتمندان بی نظیر عصر خود بشمار می رود. با مأمون خلیفه عباسی معاصر بوده است. و هر بار که به حج می رفت عده زیادی را با هزینه خویش با تشریفات بسیار می برد.بطوریکه مورد توجه مأمون قرار گرفته بود.

 

آقا محمد رفیع بن محمد امین

 

حکیمی دانشمند و مورخی بنام و طبیبی حاذق و معاصر با شاه عباس صفوی بود . بدستور این سلطان مدتی در آمل تبعید و تحت نظر بوده است. این شخص راجع به تاریخ آمل کتابی نوشته و چنین توضیح داده است که آمل شهری است زیبا و روح افزا ، آب وهرهز از وسط آن عبور می کند ف این رود از کوههای اطراف لاریجان و دماوند سرچشمه گرفته و دارای مواد معدنی بسیار است و تأثیر تامی در مزاج و روحیه مردم این نواحی دارد و مغزهایشان را خشک شبیه به اهالی عربستان می پروراند ، هر آینه اگر هوای خشک و سرد ییلاق و رطوبت دشت نباشد به مردم مناطق حاره شباهت خواهند داشت . چون به دقت می نگرم ، مردم آمل آنهاییکه اغلب در تابستان در اطراف کوه دماوند می روند مردمی هستند سیمین اندام و بزرگ صورت و دندان گشاده و خوش چشم .

 

شیخ جعفربن محمدعلی مازندرانی

 

از اجله مجتهدین و مروجین دین بوده از خدمت شیخ بزرگوار شطخ محمد حسن صاحب جواهر درجه علیای فقاهت داشت . در تهران در گذشت و به حجره ای که به همین شخص تعلق دارد در صحن صدوق علیهاالرحمه که مقابل حجره مزار آقای محمد مهدی نواب است مدفون گردید.

 

حاجی میرزا حسین طبرسی

 

ازعلمای بزرگ و مروج اصول مذهب جعفری و تشیید بنیان طریقه اثنی عشری بشمار است. بدر جلیل الشأنش میرزا محمد تقی مازندرانی از فحول مجتهدین و مشاهیر دوره فتحعلی شاه بوده و تصنیفات سودمندی دارد.

 

حاجی سید اسماعیل عقیلی

 

عالمی عامل و فقیهی فاضل در تهران مقیم بود. تدلیفاتی در عقاید و اخلاق به پارسی دارد و به طبع نیز رسیده است.

 

آقا سید محمد علی نیاکی

 

از ائمه جماعت تهران بوده است. در بازار پامنار مدرسه و مسجد کوچکی ساخته و خود در آنجا به امامت و تدریس علوم دینی مشغول بود و سرانجام در تهران وفات یافت.

 

سید ابوطالب لاریجانی شاهاندشتی

 

از افاضل سلسله جلالیه است که نسبش بخ سید جلال الدین اشرف می رسد.

 

شیخ عبدالنبی

 

از فضلای شاگردان حجة الاسلام میرزای شیرازی بوده و بسیار مشهور و در انواع علوم متبحر بوده است.

 

حاجی سید محمد علی لاریجانی

 

از اجله سادات عالی درجات ، سلسله ایشان اغلب در قریه دینان (امیری ) جمعند و خود در اعلوی ، رضوی ، موسوی و تقوی می دانند. و نسب به شاهزاده ابراهیم و امامزاده زرین کیا که از موسی المبرقع که در قم مدفون است می رسانند.

 

میرزا محمد تقی نوائی

 

پسر حاج میرزارضا قلی منشی الممالک وزیر فارس خراسان در عصر فتحعلی شاه و منشی دیوان دربار محمد شاه یکی از رجال عالم و فاضل و شاعر بود .

 

عبداللطیف لاریجانی

 

از کاتبان و منشیان دیوان قاجاریه بود و عنوان کاتب‌السلطانی داشت. شعر می‌گفت و مردی خوش‌خوی بود. هنگامی‌که میرزا سنگلاخ در تهران اقامت داشت ، نزد وی تعلیم خط نستعلیق و شکسته گرفت. از آثار وی: یک قطعه به قلم دو دانگ و نیم دو دانگ خوش ، با رقم: “بعزّ و شوکت فتحعلی‌شاه قاجار… کاتب حضرت‌السلطانی عبداللطیف لاریجانی”؛ قطعه‌ای به قلم دو دانگ و کتابت جلی متوسط ، با رقم: “… عبداللطیف اللاریجانی”.

 

میرزا علیقلی اقبال

 

ازچلاب (چلاو) آمل مردی فاضل و متتبع بود. تاریخی برای خاندان قاجار به نام ملک آرا نوشت و دبیر شاهزاده طهماسب میرزا نیز بود و در چلاو اورا کشته و به چاه انداختند و آن چاه را اکنون به نام کلن چاه می نامند.

 

سید نعمت الله فکرت لاریجانی

 

سیدنعمت اﷲ. از اجله ٔ سادات لاریجان مازندران بود،مردی عالم و شاعر و مقرب دربار فتحعلی شاه بود و به شیخ الاسلام ملقب گردید.

 

شریف الدین محمد بن حسنعلی آملی

 

در حدود سال 1246 در کربلا درگذشت رئیس اصولیان عصر خود بوده و چندین فقیه شاگرد وی بوده اند.

 

شیخ فضل الله بن محمد حسن نوری

 

عالم و فقیه مشهور بوده کتب بسیار نیز نوشته است . در کربلا سال 1345 در گذشت فرزندان شیخ محمد علی مجتهد اصولی و شیخ محمد صالح دارای تصانیف می باشد.

 

ملا عنایت الله لهری دلارستاقی

 

یکی از علما بزرگ و مشهور و در فقه و اصول و مورد احترام عام و خاص بود. پس از ختم تحصیلات مقدماتی به نجف اشرف و سامره رفته و از محضر استاد اجل حاجی میرزا حسن شیرازی کسب علم نمود به سال 1322 قمری در موطن اصل خود دارفانی را وداع گفت و حسب الوصیه آنمرحوم پس از ده سال نعش او را به ارض مقدس قم حمل و در آنجا دفن نمودند.

 

ملا محمد وازی نائیجی

 

از علمای عارف به حکمت و کلام بوده و کتابی در مبدأ و معاد هم به فارسی و هم به عربی نوشت.

 

ملا محمد علی پیشنماز نائیجی

 

مردی فقیه و ادیب و از پارسایان دوره خویش به شمار می آید و بیشتر اوقات به تربیت و تعلیم طلاب دینی می پرداخت و مسجد حاج علی کوچک آمل مدرسش بود.

 

آقا میرزا عبدالحسین شاهاندشتی

 

فرزند حاج سید عبدالله مقیم چلاو (چلاب ) آمل بود ./ تحصیلات مقدماتی را در آمل و تهران انجام و سپس به نجف اشرف رفت . پس ار نیل به مقام اجتهاد به آمل برگشت و به تدریس فقه و اصول پرداخت . در اصول تخصص داشت . در یوم دوشنبه 10 صفر 1346 قمری در چلاو درگذشت و نعش آن مرحوم را با تجلیل تمام در مزار مخصوصی در شاهاندشت مدفون ساختند.

 

آقا شیخ اسمعیل شهابی چهار افرائی

 

آقای شیخ اسمعیل چهار افرائی فرزند مرحوم میرزا یوسف بن سیف الله امیر دیوانی فرزند حاجی عبدالله خان فرزند ساطان احمد شهاب الدین بن شیخ شهاب الدین ( معروف به سلطان حاجی که مقبره وی در یکی از قراء بلوک دلارستاق که به نام وی حاجی دلار نامژده می شود. باقی است. و شیخ شهاب الدین جد اعلایشان در جنگ صلیبی در بغداد شهید شده است، می باشد. مردی فقیه و عالم بوده است. از اولادان آنمرخوم آقایان : علی شهابی طبری و دکتر محمد شهابی و سه دختر می باشند.

 

حاجی میرزا احمد درکائی دلارستاقی

 

تحصیلات مقدماتی را در قریه میله آمل گذرانده و سپس در تهران و دوباره به نجف اشرف رفته و پس از نیل درجه اجتهاد از استاد خود مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتی متوفی 1312 قمری رئیس حوزه علمی نجف . به زادگاه خویش برگشت و به تدریس و قضا و ارشاد پرداخت مردی وارسته و پارسا بود. در سن 83 سالگی به سال 1347 در آمل درگذشت.

 

آیت الله شیخ لطف الله مجتهد

 

اهل اسک لاریجان است ، لذا به ملالطف‌الله اسکی لاریجانی نیز مشهور است. وی از شاگردان شیخ محمدحسن ، صاحب “جواهر” و شیخ مرتضی انصاری بود. در نجف مستقلاً به تدریس فقه و اصول پرداخت و بسیاری از افاضل به درسش حاضر شدند. او از مشایخ روایتی علامه سید ابوتراب خوانساری بود. وی در صحن غروی به اقامهٔ جماعت پرداخت. در نجف درگذشت و در صحن غروی به خاک سپرده شد.از آثارش: “ایضاح‌المضامین” ، حاشیه بر “قوانین‌الاصول” ، که به “ایضاح‌القوانین” نیز معروف است؛ “ذریعهٔ‌الاعتماد”؛ حاشیه بر “فرائد‌الانسداد”؛ شرح “قواعد‌الاحکام” علامهٔ حلّی ، در چهار مجلد؛ حاشیه بر “حجیهٔ‌الظن” علامه انصاری.

 

حسن شمسی

 

تحصیلات اولیه را که گذرانید به دانشکدۀ فنی رفت و در ضمن ، فن نقشه‌برداری را نیز فرا گرفت. چندی نیز مدیر مجلهٔ “اختراعات” بود. پس از آن برای تکمیل تحصیلات خود به آمریکا عزیمت نمود و در دانشگاه سیراکوز به تحصیل در رشتهٔ فیزیک الکترونیک پرداخت و در مدت کوتاهی بنا بر استعداد و پشتکار خود دورهٔ دانشگاه را به اتمام رسانید و به ایران بازگشت. مراجعت وی مصادف با ملی شدن نفت بود و او پس از رفتن انگلیسی‌ها ریاست دانشگاه نفت آبادان را عهده‌دار شد. از آثار او: “دورهٔ کامل نقشه‌برداری و زئودزی و دورهٔ‌ الکتریسته صنعتی و رادیو”؛ “نقشه‌برداری زمینی”؛ “نقشه‌برداری هوائی.

 

میر حسین سرعت مازندرانی

 

مولانا از اهالی آمل ولی مدتی در کربلا ساکن بود. سفری نیز به اصفهان کرد و به قول ملا عبدالنبی فخرالزمانی به علت تنگی معیشت اکثر ایام را به بی‌چیزی و تهیدستی می‌گذرانید و دوران زندگی او به خوشی و راحتی نگذشت و در حالی‌که با فقر وفاقه دست و پنجه نرم می‌کرد لباس عاریت را از تن کنده و به دیار آخرت رهسپار و از غم و اندوه این جهان فانی رهائی یافت.

 

چراغ علی‌خان فطرت

 

اصل وی از قصبه نوای مازندران و از بزرگان آن سامان بود. در دولت فتحعلی‌شاه (۱۲۱۲ – ۱۲۵۰ ق) اعتبار بسیار داشت. بعد از چندی به وزارت حسین‌‌علی میرزا فرمان‌فرمای فارس مأمور شد. اثر وی “دیوان” شعر می‌باشد.

 

ملامحمد زمان

 

شاعر بزرگوار وی اهل مازندران بود و به اصفهان رفت و در آنجا به تحصیل علوم و فنون پرداخت. پس از چندی به وطن خویش بازگشت. در سرودن شعر توانا بود.

 

کاشف،حکیم ابن ربن طبری

 

فیلسوف و طبیب بزرگ یاِبْن ِرَبَّن طَبری، با عنوان کامل ابوالحسن علی بن سهل، پزشک بزرگ ایرانی سده ۳ قمری (۹ میلادی)است.زادگاه او در آمل بوده و مهم‌ترین اطلاعاتی که دربارهٔ زندگی او در دست است، اطلاعاتی است که خود در کتاب‌هایش آورده‌است.به سبب همزمانی او با متوکل عباسی می‌توان گفت که وی تا اواخر نیمه اول قرن ۳ (قمری) زنده بوده‌است. عده‌ای با توجه به اینکه «ربن» و «راب» از القاب روحانیون یهود است، او را یهودی انگاشته‌اند.برخی نیز او را در ابتدا زرتشتی دانسته‌اند. در حالی که خود در کتاب «الدین و الدولة» آورده‌است که ابتدا مسیحی بوده و سپس با تعمق در اندیشه‌های اسلامی و معانی قرآنی به اسلام گرویده‌است.پزشکی ابن ربن پزشکی را نزد پدرش آموخت، سپس با استفاده از آثار یونانیان و دانشمندان دیگر آن را تکمیل کرد او استاد زکریای رازی است. جوانی‌اش را در طبرستان گذراند. سپس در ۲۲۴ (قمری) به عراق رفت و در سامرا اقامت گزید و مورد احترام معتصم قرار گرفت. او در زمان متوکل و با راهنمایی و در منادمت او اسلام را پذیرفت.ابن ربن از نظر علمی چنان مقامی داشت که او را همطراز رازی و مجوسی و ابن سینا نام برده و یکی از ۴ دانشمند و پزشک بزرگ مسلمان دانسته‌اند. او مسری بودن سل ریوی کشف کرد.آثار بسیار به او نسبت داده شده که برخی به دست ما رسیده‌اند و از برخی نامشان باقی‌است. معروف‌ترین آثار او:فردوس الحکمة، دائرةالمعارفی است طبی و یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین آثار جامع طب اسلامی و از نخستین کتابهای طبی اسلامی. ابن ربن در تألیفات این کتاب از آثار بقراط، جالینوس، ارسطو، یوحنا برماسویه، حنین بن اسحاق و رساله‌های هندی و دیگر آثار گذشتگان بهره برده.الدین و الدولة فی اثبات نبوة النبی محمد (ص). در این کتاب، ابن ربن حقانیت دین اسلام و برتری آن را بر ادیان دیگر مورد بررسی قرار داده و اطلاعاتی دربارهٔ ادیان هند و فرق گوناگون اسلام و مسیحیت و غیره آورده‌است،تحفة الملوک،کتاب فی الامثال و الادب علی مذاهب الفرس و الروم و العرب،کتاب منافع الاطعمة و الاشربة و العقاقیر،کتاب عرفان الحیوة یا ارفاق الحیاة،کتاب فی ترتیب الاغذیة،کتاب فی الحجامة،حفظ الصحة،کتاب الرد علی اصناف الناصری،الکتاب اللؤلؤ.

 

حائری طبرسی مازندرانی

 

معروف به ابی‌‌علی.این عالم بزرگ، اصل وی از طبرستان (چلاو) و زادگاه خود کربلا بود. ابوعلی از شاگردان محمدباقر وحید بهبهانی ، سیدعلی طباطبایی ، صاحب “ریاض” ، و سیدمحسن کاظمی اعرجی بود. وی در عراق درگذشت. از آثار او: “زهر / ازهارالریاض”؛ “عقداللآلی البهیه” ، در رد اخباری‌‌ها؛ “منتهی‌‌المقال” ، در رجال؛ “العذاب‌‌الواصب” یا “نقض نواقض‌‌الروافض.

 

مهندس حاسب طبری

 

ابوجعفر محمّد بن ايّوب، رياضیدان و ستاره شناس بزرگ زمان خود و فارسی نويس نيمه ی دوم سدۀ 5ق، اهل شهر آمل طبرستان. القابی مانند “شمس الدین”، “مازندرانی” و “مهندس” نیز به او داده اند. در مورد فعّالیّت علمی او تاریخ هایی از قرن چهارم تا هفتم ذکر کرده اند. برای مثال، زوتر سال کتابت مفتاح المعاملات، یعنی 632ق را به عنوان تاریخ تألیف آن ذکر کرده است . این تاریخ به بعضی فهرست های دیگر نیز، سرایت کرده است. امّا قدیمی ترین یادنامه ای که از حاسب طبری نام برده، تتمّه ی صوان الحکمة، تألیف ابوالحسن بیهقی(د 565ق) است.از او آثار بزرگ و غنی به جای مانده است.

 

جلال‌الدین اعتضادی

 

جلال‌الدین اعتضادی (متولّد ۱۲۷۵ شمسی) ملقب به «صدر الکتاب» از خوشنویسان مشهد و از بزرگان نویسندگی ایران بود.او فرزند «شیخ اسماعیل اعتضادی» (زادهٔ ۱۲۴۰ ه‍. ق در آمل) مجتهد دوره ناصری بود که از طرف ناصرالدین شاه ملقب به «اعتضاد العلما» گردید و طی حکمی مستمری مادام العمر برای او تایین کرد. وی نزد میرزا غلامرضا اصفهانی به مشق خط پرداخت و از جمله خوشنویسان صاحب‌نام شد و استاد کسانی چون رضا مافی بود.جلال‌الدین متولد آمل بود و معلومات متداول زمان خود را در یکی از مکتب‌خانه‌های قدیم فرا گرفت و از آغاز جوانی عشق سرشار به خوشنویسی وی را بر آن داشت که با پشتکار کم نظیری شب و روز نزد میرزا غلامرضا اصفهانی خوشنویسی خط نستعلیق را فرا گیرد. میرزا غلامرضا به او بسیار علاقه دشت و از همان روز نخست که وی را مستعد یافتن دقایق این هنر ظریف دید گونه‌اش را بوسید و در پهلوی خویش جایش داد و تا زمانی که جلال‌الدین در خدمت میرزا غلامرضا بود استاد صمیمانه رموز خوش‌نویسی را به او می‌آموخت و در پیشرفتش علاقه‌مندانه می‌کوشید.جلال‌الدین همزمان با آموختن این هنر به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و هم در مدارس سعدی، وطن، همایون، ترقی و قدسیه خوشنویسی را به نوآموزان آن مدارس می‌آموخت و برای مدتی نیز مدیریت و مشاقی دبستان ایتام سپهسالار از طرف سلیمان میرزا (عضدالملک) نایب‌السلطنه که نیابت تولید مدرسه ناصری را نیز عهده دار بود به او واگذار شد. اعتضادی پس از سال‌ها تعلیم و تربیت شاگردان در فروردین ماه ۱۲۹۷ رسماً وارد خدمت پست و تلگراف گردید و در مهرماه سال ۱۳۳۶ به تقاضای خود از خدمت دولت بازنشسته شد. این مرد مدارج خدمت را در نهایت صداقت و عزت نفس و علو طبع طی کرد و به پاس خدمات صادقانه خود به دریافت تقدیرنامه و نشان پیام از طرف نخست وزیر وقت نائل آمد. به او لقب «کتاب الملک» داده شده بود. وی در اواخر خدمت و پس از ۱۳۳۹ در دوران بازنشستگی همچنان در آستان قدس رضوی مشغول بود.استاد در سال 1360 هجری شمسی در تهران دار فانی را وداع گفت. فرزندان ایشان هوشنگ اعتضادی، ایرج اعتضادی، ناصر اعتضادی، دکتر محمد رضا اعتضادی و بهجت الملوک اعتضادی می باشند،از آثار خطی او چند مرقع و تفسیر قرآن معروف به چاپ اخگر می‌باشد.

 

النقوری

 

(شهاب الدین آل النقوری) پزشک ایرانی که در قرن چهارهم می‌زیست. از آثار النقوری می‌توان به چند رساله و کتاب پزشکی اشاره کرد.

 

احمد مشیرالسلطنه

 

احمد مشیرالسلطنه: در 1260 هـ.. ق در مازندران متولد شد. تحصیلات معمول زمان را فرا گرفت، مخصوصاً در تعلیم حسن خط و نگارش همتی به خرج داد ضمناً مقدماتی از فقه و اصول را نیز آموخت.(1) در 1280 هـ. ق به دعوت برادرش مشیرنظام که در دربار ولیعهد در آذربایجان خدمت می‌کرد بدان سبب عزیمت نمود و به خدمت در دربار درآمد. نظر به اینکه حسن خط و شیوه نگارش وی مورد پسند بود به امور تحریری مشغول و پس از مدتی کوتاه منشی و رئیس دفتر ولیعهد شد و لقب منشی باشی به او اعطا گردید. جدیت میرزا احمد خان منشی باشی در کارها و صداقت و علاقمندی وی باعث شد که مورد علاقه ولیعد قرار بگیرد و از این رو ضمن امور انجام امور تحریری ولیعهد به حکمرانی چند شهر آذربایجان نیز رسید و روز به روز بر اعتماد و صمیمیت ولیعهد (مظفرالدین میرزا) بر خود افزود تا اینکه در 1297 هـ. ق وزیر و پیشکار کل آذربایجان شد. در 1298 فتنه شیخ عبیدالله نقشبندی در آذربایجان پیش آمد. شیخ، بناب و چند قصبه را به تصرف درآورد و قصد تسخیر آذربایجان را داشت. نمایندگانی نیز نزد عباس میرزا ملک آراء برادر ناصرالدین شاه فرستاد تا او را به سلطنت برسانند.(2) مظفرالدین میرزا ولیعهد و منشی‌باشی و پیشکارش قادر به دفع فتنه نشدند و هر روز دامنه اغتشاش وسیع‌تر می‌شد. ناصرالدین شاه دستور داد میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی صدراعظم سابق که تبعیداً در قزوین به سر می‌برد به آذربایجان عزیمت و قیام شیخ را منکوب و سرکوب نماید. سپهسالار در مدتی کوتاه توانست فتنه را خاموش و امنیت را در آذربایجان برقرار کند. ناصرالدین شاه در اثر این واقعه بر ولیعهد و پیشکارش متغیر شد و هر دو را به تهران احضار کرد و قصد داشت مظفرالدین میرزا را از ولیعهدی عزل و به حکومت کرمان اعزام دارد. دخالت زنان حرمسرا و حمایت میرزا یوسف خان مستوفی‌الممالک و عده‌ای دیگر از درباریان موجب شد تا شاه از تقصیر ولیعهد صرفنظر کند و مجدداً به آذربایجان باز گردد. لیکن با بازگشت میرزا احمد خان پیشکار و وزیر وی موافقت نگردید و از خدمات دولتی برکنار شد. منشی‌باشی در 1300 هـ. ق بهجت السلطنه دختر میرزا عباس خان قوام الدوله را که از رجال مهم آن عصر بود به زنی گرفت. این وصلت موجب شد مجدداً تا حدی میرزا احمد خان مورد توجه قرار بگیرد و به او لقب مشیرالسلطنه داده شد.در 1302 حکومت گیلان و طوالش را به عباس میرزا ملک آراء پیشنهاد نمودند چون او نپذیرفت میرزا احمد خان مشیرالسلطنه با پرداخت سی هزار تومان پیشکشی به این مأموریت رفت و مدت یکسال در آنجا باقی ماند و از این رهگذر مداخل نسبتاً قابل ملاحظه‌ای بدست آورد. پس از مراجعت از گیلان مدتها بلاشغل بود و بنا به درخواست میرزا علی اصغر خان امین السلطان سالیانه مبلغی به عنوان حقوق از دربار اعظم به وی پرداخت می‌شد و در وزارت‌ داخله عنوان منشی باشی داشت. در 1309 مجدداً از طرف کامران میرزا نایب السلطنه که حکومت مرکزی با وی بود به حکومت گیلان رفت و مدت سه سال در این قسمت باقی ماند. در 1314 هـ. ق مشیرالسلطنه به وزارت خزانه منصوب شد. تا آن تاریخ وزیر خزانه محمد ولی خان نصرالسلطنه به وزارت خزانه منصوب شد. تا آن تاریخ وزیر خزانه محمد ولی خان نصرالسلطنه (محمد ولی خان سپهسالار) بود و بر اساس اختلافی که بین وی و امین الدوله بر سر عیار مسکوکات بوجود آمد از وزارت خزانه خلع گردید و مشیرالسلطنه به جای وی به این سمت برگزیده شد. امین الدوله در کتاب خاطرات خود(3) درباره انتصاب صاحب ترجمه به وزارت خزانه اینطور می‌نویسد: «… میرزا احمدخان مشیرالسلطنه که در بی‌فهمی و نادانی معروف و چند سال در تبریز پیشکار شخصی مظفرالدین شاه بود و فتنه شیخ عبیدالله کرد را که داستان آن محتاج به تکرار نیست و آذربایجان را دچار آن بدبختی و قشون‌کشی و غارت کرد و به همت مرحوم سپهسالار حاج میرزا حسین خان قزوینی آرام گرفت، از سوءسیاست و نادانی مشیرالسلطنه می‌دانستند و به همین جهت درخدمت ناصرالدین شاه سخت مقصر و چند سال خانه‌نشین شد، به اصرار مظفرالدین شاه وزیر خزانه شد.»مشیرالسلطنه در وزارت خزانه جلوی سوءاستفاده و تقلب در عیار مسکوکات را گرفت و مقدار زیادی از بروات معوقه را که از زمان ناصرالدین شاه در دست مردم بود پرداخت نمود. امین الدوله این اقدام مشیرالسلطنه را با دیده انتقاد نگریسته و از اینکه مظفرالدین شاه مبالغی از وام دیافتی از روسیه را برای واریز بدهی‌های پدر خود اختصاص داده است انتقاد نموده و آن را نوعی سوءاستفاده تلقی می‌نمود در حالیکه مشیرالسلطنه به علت داشتن احساسات شدید مذهبی و ملی هرگز اهل سوءاستفاده و دغل‌کاری نبود. پس از عزل امین‌الدوله همچنان وزارت خزانه با مشیرالسلطنه بود و با روابطی که با اتابک داشت در کار خزانه استقلال کامل پیدا کرد. وزارت خزانه او تا دوران صدرات عین‌الدوله طول کشید. در سفر سوم مظفرالدین شاه به فرنگ مشیرالسلطنه دارای سه شغل مهم بود که عبارت بودند از وزارت خزانه، وزارت داخله و رئیس شورای سلطنتی. چند ماه پس از بازگشت مظفرالدین شاه از اروپا بین عین‌الدوله صدراعظم و مشیرالسلطنه وزیر خزانه و داخله اختلاف سلیقه یا نظر ایجاد شد. عین‌الدوله با خوی استبدادی و خشونت خود می‌خواست تمام وزراء را تحت سلطه خود قرار دهد ولی مشیرالسلطنه به علت اینکه سالها وزیر و پیشکار ولیعهد در آذربایجان بود و عین‌الدوله زیردست او کار می‌کرد از صدراعظم تمکین نمی‌نمود و جالب این بود که شاه به هر دوی آنها محبت و عنایت داشت. کار اختلاف و منازعه عین‌الدوله و مشیرالسلطنه بالا گرفت و بالاخره صدراعظم پیروز شد و مشیرالسلطنه تبعیداً به خراسان اعزام شد. پس از استعفای عین الدوله و تبعید وی به فریمان خراسان مشیرالسلطنه به تهران بازگشت ولی شغلی نپذیرفت و یا به وی پیشنهاد نشد و در تمام مدت صدرات مشیرالدوله (مشیر السلطنه با مشیرالدوله میانه‌ای نداشت و او را لایق صدراعظمی نمی‌دانست و غالباً از انتصاب او به صدرات انتقاد می‌نمود) او بیکار بود. پس از صدور فرمان مشروطیت در کابینه میرزا نصرالله خان مشیرالدوله به وزارت عدلیه منصوب شد، ولی این کابینه دوام زیادی نداشت و با ورود میرزا علی اصغرخان امین السلطان (اتابک) و انتصاب وی به ریاست وزرائی بار دیگر مشیرالسلطنه از کار کنار رفت. در 21 رجب 1325 هـ. ق اتابک کشته شد و برای تعیین جانشین وی بین محمدعلی میرزا و مجلس اختلاف نظر حاصل شد. مجلس تمایل به ناصرالملک وزیر دارائی کابینه قبل داشت، ولی محمد علی میرزا مایل به زمامداری مشیرالسلطنه بود. سرانجام شاه پیروز شد و فرمان نخست‌وزیری به نام مشیرالسلطنه صادر گردید و او کابینه خود را در 16 شهریور ماه 1286 ش به مجلس معرفی کرد. در این کابینه وزارت کشور را خود بر عهده گرفت ولی تحریکاتی از طرف بعضی از نمایندگان مجلس به عمل می‌آمد و با در نظر گرفتن این نکته که محمدعلی شاه قصد آشتی و سازش با مشروطه و مجلس را داشت مشیرالسلطنه را وادار به استعفا نمود و به جای او ناصرالملک همدانی به ریاست دولت رسید. ناصرالملک نیز مدتی کوتاه نخست‌وزیر بود تا اینکه واقعه توپخانه پیش آمد و ناصرالملک معزول به اروپا تبعید شد و نظام السلطنه به زمامداری رسید و او نیز پس از پنج ماه نخست‌وزیری چون نتوانست بین شاه و مجلس را التیام دهد کنار رفت و مشیرالسلطنه بلافاصله نخست‌وزیر و کابینه خود را تشکیل داد و وزارت کشور را نیز عهده‌دار شد و در تهران حکومت نظامی برقرار گردید. حادثه به توپ بستن مجلس و تشکیل محکمه باغشاه و اعدام عده‌ای از مشروطه‌خواهان در این دوره صورت گرفت. مشیرالسلطنه مجموعاً یازده ماه بر سر کار بود و سه کابینه تشکیل داد که در هر سه کابینه وزارت کشور با او بود. در کابینه مشیرالسلطنه افراد موجهی مانند مستوفی و مؤتمن الملک و مشیرالدوله و محتشم السلطنه هم عضویت داشتند. دوران یازده ماهه صدارت مشیرالسلطنه در تاریخ مشروطیت ایران به استبداد صغیر تعبیر شده است. دومین دوره جنبش آزادیخواهان، در آذربایجان و فارس و اصفهان بنیاد گرفت که منجر به فتح تهران و خلع محمدعلی شاه شد. سه ماه قبل از اینکه قوای مجاهدین تهران را فتح کند مشیرالسلطنه کنار رفت و ناصرالملک برای زمامداری از لندن احضار شد، ولی ناصرالملک در تردید بود و در غیاب او سعدالدوله کابینه را سرپرستی می‌کرد. این کابینه چون پیشرفت مجاهدین را دید به هیأت اجتماع استعفاع داد و کشور بدون نخست‌وزیر و هیئت دولت بوسیله محمدعلی میرزا و چند تن از همکاران نزدیک او اداره می‌شد. پس از فتح تهران محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد. عده زیادی از رجال به سفارت انگلیس رفتند ولی مشیرالسلطنه سفارت عثمانی را برای پناهندگی انتخاب کرد و در آنجا متحصن شد. در عفو عمومی که برای پناهندگان از طرف فاتحین تهران صادر شد مشیرالسلطنه یکی از سه استثناء بود و دولت مشروطه عقیده به تعقیب و مجازات او داشت. ادوارد براون، در کتاب انقلاب ایران با تردید نوشته است که مشیرالسلطنه 60 هزار تومان به اردوی ملی کمک مالی کرد تا مورد عفو قرار گرفت ولی آقای ابراهیم صفائی در کتاب رهبران مشروطه قاطعاً متذکر شده است که وی یک صد هزار تومان به مجاهدین داد تا آزادی خود را بازخرید نمود. در هر حال از صحت و سقم آن اطلاعی در دست نیست. مشیرالسلطنه پس از خروج از سفارت عثمانی به زندگانی شخصی خود پرداخت و غالباً وقت خود را به عبادت و رسیدگی به کار مسجد و مدرسه خود می‌گذرانید. در 1328 هـ. ق به او سوءقصد شد و هنگامی که قصد خروج از کالسکه خود را داشت چند تیر بسویش شلیک شد. گلوله‌ها به پای او اصابت کرد و مدتها تحت درمان و معالجه بود تا سرانجام در 1337 هـ. ق در 77 سالگی درگذشت و در مقبره شخصی خود واقع در صحن نو قم مدفون گردید. مشیرالسلطنه یکی ازچند رجالی است که در تاریخ مشروطیت به عنوان سمبل استبداد قلمداد شده‌اند، در حالی که او احساسات ملی و مذهبی شدید داشت و تحت تأثیر دوست خود حاج شیخ فضل‌الله نوری مجتهد برجسته عصر (حاج شیخ فضل‌الله از اجله علماء و فقهاء عصر مشروطه است و اعلم و افقه بر سایر مجتهدین بود و مجاهدین پس از فتح تهران این دانشمند و مجتهد بزرگ را دار زدند). موافق با مشروطه مشروعه بود. او سواد متوسطی داشت و به اصول مذهبی سخت پای‌بند بود به همین دلیل مدرسه و مسجدی در خیابان مولوی احداث نمود که هم‌اکنون پابرجاست و به نام مشیرالسلطنه معروف می‌باشد و موقوفاتی نیز برای آن اختصاص داده شده است. غالب تذکره نویسان و مورخین مشروطه در حالی که از استبداد و خودسری مشیرالسلطنه مطالبی نوشته‌اند ولی هیچکدام نتوانسته‌اند منکر سادگی و نجابت و انسان‌دوستی وی شوند. برای اینکه به خصوصیات و خلقیات او بیشتر واقف شویم دو نظر درباره او را عیناً نقل می‌کنیم: «میرزا احمد منشی باشی مشیرالسلطنه که چندین بار در این کتاب به مناسباتی ذکر افعال و اخلاق و ابتدای کارش آمده ابتدا منشی مخصوص ولیعهد مظفرالدین میرزا بود بر اثر بی‌کفایتی و تعدی فراوان او و عمالش به مردم و غائله شیخ عبیدالله و تصرف میاندو‌آب و قتل مردم آن سامان از پیشکاری ولیعهد معزول شد و به تهران آمد ولی از آنجا که امنای دولت ناصری هم هیچ یک از مشیرالسلطنه (لقبی است که مظفرالدین میرزا ولیعهد به او داده) با‌ کفایت‌تر نبودند، وی بزودی توانست دوباره در سلک معاریف رجال ایران قرار گیرد تا اینکه در زمان مظفرالدین شاه به سمت وزیر داخله انتخاب شد. پس از قضایای مشروطیت و روی کار آمدن محمد علی میرزا هنگامیکه مجلس به توسط لیاخف و محمدعلی شاه به توپ بسته و اجباراً تعطیل شد وی با لقب صدراعظم همه کار ایران شد.»حالا نظر دیگری را درباره او نقل می‌کنیم: «مشیرالسلطنه مردی بود ساده دل با تحصیلات اندک و از تحولات اجتماعی جهان بی‌خبر در گفتار و کردار خود صریح و راستگو از مشروطه و آزادی به آن صورتی که تجلی کرده بود بیزاری داشت و پیشرفت افکار نو و تمدن اروپائی را برای ایران مضر می‌دانست. مستبد بود ولی مثل یک رجل دموکرات حتی در اوج قدرت و ریاست هم با مردم پنهان نمی‌کرد. «سکرتر» و رئیس دفتر نداشت و بی‌واسطه با ارباب حاجت روبرو می‌شد و شخصاً به شکایت مردم رسیدگی می‌کرد. در زمان صدارت نخست او بود که شاهزاده مقتدری چون سیف‌الدوله در برابر شکایت جمعی از مردم کرمانشاه به محاکمه جلب شد،مشیرالسلطنه نیکوکار و بذال بود هر وقت از خانه بیرون می‌رفت و یا روانه مسجد می‌گردید جمعی ارباب حاجت جلو او را گرفتند و او هیچ‌کس را محروم نمی‌کرد. اعتقاد خالص به شاه و دین و وطن سرلوحه اعتقادات ملی و مذهبی مشیرالسلطنه بود. در راه محمد‌علی شاه حتی پس از برکناری از صدارت تا پای جان ایستاد. در بحبوبه بی‌پولی شاه، در همان ماههای آخر بیست هزار تومان برای کمک به مخارج دربار فرستاد و تمام املاک خود را برای امور خیریه وقف کرد، او در انجام فرایض مذهبی و رعایت احترام روحانیون واقعی هم نهایت کوشش را به جای می‌آورد.

 

ابوالحسن طبری

 

ابوالحسن طبری آملی طبری پزشکی دانشور و از شاگردان محمد زکریای رازی بوده‌است.وی در ری می‌زیسته‌است. ابتدا پزشک مخصوص ابوعبدالله بریدی حاکم اهواز بود و بعد از مرگ وی در حدود ۹۷۰ میلادی پزشک دربار رکن‌الدین دیلمی شد. کتاب پزشکی او که به المعالجات البقراطیه معروف است، از بهترین و سودمندترین کتاب‌های پزشکی خوانده شده‌است.آیا به فارسی بوده یا به عربی‌؟ فعلاً تنها به صورت نسخه‌ٴ عربی موجود است. او پیرو نظریه مشهور بقراط و جالینوس و رازی که «طبیب باید فلسفه بداند، طبیب فاضل باید فیلسوف هم باشد» بوده‌است.

 

حکیم ابن قاص

 

ابوالعباس احمد بن ابی احمد طبری معروف به ابن قاص فقیه شافعی، قاضی، واعظ و محدث اهل طبرستان بود. وی تحصیلات خود را در بغداد طی کرد و مدتی پیشوای شافعیان در طبرستان و مدتی نیز قاضی شهر طرسوس در جنوب ترکیه کنونی بود.رساله دلائل القبلة تنها اثر چاپ شده اوست که در ۱۹۱۳م توسط لویس شیخو در مجله المشرق چاپ شده‌است.

 

ابن فرخان طبری

 

فیلسوف بزرگ ابو حَفص عُمَر بن فَرُّخان طَبَری در آمل چشم به جهان گشود (درگذشتهٔ ۲۰۰ ه./۸۱۵م) ستاره‌شناس و معمار ایرانی و مترجم از زبان پارسی میانه بود.وی از مردم طبرستان بود و در سال ۸۰۰ میلادی کتابی از دوروتئوس صیدایی را که پیشتر به پارسی میانه ترجمه شده بود از پارسی میانه (پهلوی) به عربی ترجمه کرد.

 

خلیفه سلطان

 

علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین یكي از سادات و فقھاي شھیر عصر شاه عباس اول و از بزرگان مرعشی آملی بود. وي از جانب پدر با 29 واسطھ نسب خود را بھ حضرت علي بن الحسین(ع) مي رساند. از جانب مادر از سادات شھرستان بود.اسلاف پدري خلیفھ سلطان پیوستھ از سادات مازندران بودند ]امّا پدرش رفیع الدین جزو سادات معروف اصفھان بود این كھ نسل چندم از اسلاف وي در اصفھان متوطن گشتھ و بھ سادات این شھر معروف گشتند دقیقاًمعلوم نیست امّا اسكندر بیك مي نویسد: میرزا رفیع الدین محمد كھ پدر خلیفھ سلطاناست اباً عن جد در دارالملك صفاھان [صاحب] املاك و رقبات بوده اند. و در جایدیگر مي نویسد: “امیر نظام الدین نامي از اجداد ایشان از حوادث ایام بھ صفاھان آمده بود. سید حسین معروف بھ خلیفھ سلطان در سال 1001 ه. ق و در شھر اصفھان اسلاف متأخر وي پیوستھ بھ سادات خلیفھ مشھور بودند.متولد شد. بسیاري از اسلاف وي از بزرگان مذھبي و سیاسي اَزمنھ متفاوت بودند جدّ او از علماي متبحّر زمان خود بود و پدرش رفیع الدین “الحق بھ وفور فضل و كمال موصوف و ذات ملك صفاتش بھ سلامت نفس و حقانیت و خیراندیشي معروف” بود. وي سیدي فاضل, سلیم النفس, ملكْ خصال و از علوم معقول و منقول بھره ور وآگاه بود.او بعد از فوت قاضي سلطان كھ منصب صدارت داشت بھ سال 1026 ه. ق از طرف عباس اول بھ منصب مزبور منصوب شدو مستقلاً بھ تمشیت امر صدارت پرداخت و “رتبھ مصاھرت و مھرداري توقیعات مباركھ حضرات چھارده معصوم, كھ بھ میرزا رضي تعلق داشت” بھ وي محول گشت.او در ایام تصدي منصب مزبور “در كمال دیانت و بي طمعي و حقانیت و پرھیزكاري سلوك مي نمود والحق مسند صدارت را ازین صفات حسنھ زینت افزود.” او از زمره كساني بود كھ پس از فوت عباس اول در مازندران و حمل جنازه او بھ كاشان در رأس تدفین و تكفین كنندگان وي بود.رفیع الدین سرانجام در زمان صفي از صدارت معزول شد و پس از مدتي درگذشت در مورد كیفیت رشد و نمو و تربیت خلیفھ سلطان در ایام صباوت و نوجواني اطلاعاتي در دست نیست, امّا با توجھ بھ اسلاف گرانقدرش و نیز توصیفاتي كھ از خصوصیات وي بھ عمل آمده است مي توان بھ دقت والدین او در تربیت وي پي برد. اسكندر بیك در مورد خصوصیات اخلاقي او مي نویسد: “در حسن خلق و اوصاف حمیده اش از خوض رود اندكي از بسیار در دیباچه اظھار نمي توان نھاد ریاض آمال ارباب قلم و اصحاب فضل و كمال از رشحات كلك گھربارش مخضر و شاداب است و ارباب قابلیت و استعداد در ظل رأفت و امتنان آن صاحب دولت مسرور و كامیاب”.در مورد این كھ چرا بھ وي “خلیفھ سلطان” مي گفتند اقوال متفاوت است. نویسنده ایاین انتساب را از آن جھت مي داند كھ جدش امیرعلاء الدین [سلف پنجم او] از خلفایصوفي بر طریقت سلسلھ متصوفھ صفویھ بود. این نویسنده مي نویسد: “او ھم چنین سلطان اصفھان “یعني حاكم آن جا” شد… لذا علاء الدین خلیفھ سلطان بود. این لقب بھ نوه اش امیرسید علي منتقل شدو ھم چنان در این خاندان تداوم یافت تا بھ علاء الدینحسین رسید. البتھ منبعي دیگر این لقب را از آن روي مي داند كھ وي “علاء الدین حسین” وزارت بعضي از سلاطین صفویھ را بھ عھده داشت استدلال نخست بھ نظر معقول ومقبول تر است تا دیگري, چھ وزراي دیگري نیز وجود داشتند كھ وزیر چند پادشاه صفویبودند ولي بھ این لقب مشھور نگشتند. سلطان العلماء و علاء الدین از القاب دیگر خلیفھ سلطان بودند,ولي از اشتھارنسبتاً كم تري برخوردار بودند.خلیفھ سلطان عمر زیادي را در خدمت امور دیواني و مذھبي گذرانید و بھ طور ناپیوستھ وزارت سھ پادشاه, عباس اوّل, صفي اول و عباس ثاني را بھ عھده داشت و آثار شایستھ اي در طول این مدت طولاني از وي چھ در زمینھ اداره كشور و چھ در زمینھ ھاي علمي و مذھبي. بھ ظھور رسید كھ متأسفانھ كم و كیف ھمھ آثار مزبور بھ طور كامل بھ مانرسیده است.

 

قاضی هجیم آملی

 

شاعر و زاهد عرفانی قاضی هجیم هجیم آملی طبرستانی از شاعران و ادبای بزرگ سده ششم هـ.ق. است.وی متولد شهر آمل بوده و در عصر سلجوقیان می زیسته است. مؤلف “فرهنگ سخنوران” وی را از شعرای عهد سامانیان می‏داند. او در ادبیات عربی و فارسی مهارت داشت و شاعری چیره دست و خوش بیان بود. در آمل از دنیا رفت در همان جا به خاک سپرده شد. او به پیروی از دقیقی در یکی از قصایدش، قصیده‏ای با لغات فارسی و عربی و طبری سروده که حدود هشتاد بیت است. از آثارش می‏توان به دیوان شعر وی اشاره نمود.

 

زین العابدین مرعشی

 

زین‌العابدین بن کمال‌الدین مرعشی آملی یکی از شاهان مرعشیان تبرستان بود او مردی عالم و سیاست مدار بود که پس از به قتل رساندن عبدالله به حکومت رسید و پس از چندی نبرد با عبدالکریم بن عبدالله، سرانجام با خوردن غذای سمی مادرش در سال ۸۹۷ هجری‌قمری کشته شد.

 

استاد ایرج ملکپور

 

ایرج ملک پور عمران در سال 1319 در شهرآمل متولد شد . وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر آمل گذراند و سال آخر دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند و در همان سال در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته فیزیک پرداخت . در سال 1353موفق به کسب دکتری در رشته فضا و ماهواره شد . ملک پور دکترای دوم را در رشته فیزیک ستاره ها دریافت نمود .

از سال 1355در موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران مشغول به کار شد .رشته تخصصی دکتر ملک پور ، ستارگان انفجاری بوده و مقالات بسیاری در این زمینه دارند .

ازجمله آثار ایشان می توان به : تقویم 5000 ساله ایران از سال 3540 قبل از هجرت تا1500ه . ش بصورت یک مجموعه 19جلدی تدوین شده است . تقویم رسمی ایران : گزارش علمی شماره 81 دانشگاه تهران موسسه ژئوفیزیک ، کتاب درباره اسرار بشقاب پرنده ها ، کتاب تطبیقی دوره بیست جلدی .

 

ابوالفضل لسانی

 

ابوالفضل لسانی (۱۲۷۶متولد -وفات ۱۳۳۷) کاتب و روزنامه‌نگار ایرانی بود.او در آمل بدنیا آمد. تحصیلات قدیمه را در آمل انجام داد. در تهران به کارهای قضایی و آموزگاری پرداخت. مدتی نویسنده و مدیر داخلی روزنامه وطن بود. پس از کودتای ۱۲۹۹ در روزنامه حقیقت سرمقاله می‌نوشت که منجر به توقیف این روزنامه شد. پس از چندی مدیر داخلی روزنامه اقتصاد ایران شد. در ۱۳۰۱ نشریه کار را منتشر می‌کرد.

 

جواد فاضل

 

جواد فاضل لاریجانی زاده ۱۲۹۵در آمل نویسنده و مترجم شهیر و چیره دست ایرانی بود.جواد فاضل، فرزند ابوالقاسم، به سال ۱۲۹۵ هجرى شمسى در شهر آمل ديده به جهان گشود، وى علوم مقدماتى فارسى و عربى را نخست در آن شهر نزد پدر خود فرا گرفت و سپس به تهران آمد و نزد شيخ محمد آشتيانى به آموختن فقه و اصول پرداخت و آن گاه دوره دانشكده معقول و منقول (معارف اسلامى) را گذرانيد، و از سال ۱۳۱۹ وارد عرصه نويسندگى و همكارى با مطبوعات شد.تالیف استاد جواد فاضل در كار نويسندگى و ترجمه متون عربى و دينى قدرت بالائى داشت و از خود آثار دينى و داستانهاى متعددى كه بارها تجديد چاپ شده، به يادگار گذاشت ، كه عمده ترين و ارزشمندترين آنها، به هفتاد مقاله و کتاب می رسد.سرانجام، مرحوم جواد فاضل 28 مرداد سال ۱۳۴۰ هجرى شمسى، در تهران به سن ۴۵ سالگى زندگى را به درود گفت و در سمت قبله بقعه شيخ صدوق در قبرستان ابن بابويه در آغوش ‍ خاك آرمید.

 

علامه عماد طبرسی

 

عمادالدین عمادالاسلام حسن‌بن علی‌بن محمد آملی مازندرانی طبری معروف به عماد طبرسی یا عماد طبری. از علماءِ بزرگ امامیه در قرن هفتم و از معاصرین محقق حلّی و خواجه نصیرالدین طوسی (م ۶۷۲ ق) است. در فقه و حدیث و تحقیق حقایق اصول مذهب و دیگر فنون تصنیفات سودمندی دارد. فتوای وی در کتب فقهی متأخرین نقل شده است. در ۶۷۰ ق مناظره‌ای – در تنزیه خداوند از تشبیه – با اهل بروجرد کرد. در ۶۷۲ ق به‌ دستور وزیر خواجه بهاءالدین محمد از قم به اصفهان و شیراز و ابرقو و یزد و شهرهای آذربایجان برگردش جمع شدند و علوم دینی را نزد وی تکمیل کردند.آثار وی الاربعون حدیثاً فی فضایل امیرالمؤمین (ع) و اثبات امامنه” یا “اربعین بهائی”؛ “کامل‌السقیفهٔ” یا “کامل بهائی”، که در ۶۷۵ ق تألیف شده و دوازده سال جمع‌آوری آن به درازا کشیده است. چون این دو کتاب به‌ خواهش و نام وزیر بهاءالدین محمدبن وزیر شمس‌الدین محمد جوینی معروف به‌ صاحب دیوان تألیف شده بهائی نام گرفته است.این کتاب که به دست علامه عماد نوشته شد از بزرگترین کتاب های کامل و مرجع می باشد.

 

شیخ عزالدین آملی

 

عزالدین آملی با نام کامل شیخ عزٌالدین بن جعفر بن شمس الدین آملی، عالم شیعه، ریاضیدان،سده دهم هجری قمری از مردمان طبرستان بود، شیخ عزالدین معاصر شاه طهماسب صفوى و ملازم تاج‏الدین حسن وزیر مازندرانى و همدرس محقق كركى و شیخ ابراهیم قطیفى بود كه هر سه از شاگردان على بن هلال جزائرى به شمار مى‏رفتند. وى در شهر سارى وفات یافت و در همان جا دفن شد.رساله‏ى «حسینیه» با دیباچه و دو باب بیان اعتقادات قلبیّه و ذكر عبادات شرعیه» به نام تاج‏الدین حسن وزیر؛ ترجمه شرح نهج‏ البلاغه ابن میثم بحرانى به فارسى به نام آن وزیر؛ لمعه؛ در نكاح دائم و متعه.گویند آرامگاهش یا در ساری یا در آمل در مجموعه آرامگاهی سید سه تن است.

 

عبداللطیف لاریجانی

 

عبداللطیف لاریجانی (درگذشت:۱۲۴۵ق/۱۸۳۰م) از خوشنویسان و منشیان دیوان در دوره فتح‌علی شاه قاجار بود و عنوان پر افتخار کاتب‌السلطانی داشت. شعر می‌گفت و مردی خوش‌خوی بود. گفته می‌شود هنگامی‌که میرزا سنگلاخ در تهران اقامت داشت، نزد وی تعلیم خط نستعلیق و شکسته گرفت.

 

دکتر علی لاریجانی

 

دكتر علي لاريجاني متولد 1336 در نجف اشرف فرزند حوزه و مرجعيت است . ايشان فرزند مرحوم حضرت آيت الله العظمي علامه ميرزا هاشم آملی از مراجع عظام تقليد مي باشد. وي ، دوران دبستان را در مدرسه اديب و دوره متوسطه را در دبيرستان صدر قم سپري كرد و ليسانس خود را از دانشگاه صنعتي شريف ، در رشته رياضي و علوم كامپيوتر با رتبه اول اخذ نمود. سپس در رشته فلسفه دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و دكتري خود را در رشته فلسفه دريافت كرد و در حال حاضر عضو هيات علمي دانشگاه تهران است . دكتر لاريجاني از شاگردان استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري (ره) و نيز داماد ايشان مي باشد.وي در روزهاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي ، بدليل حساسيت سازمان صدا و سيما، با رايزني استاد شهيد مطهري به آن سازمان وارد شد و يك دوره از فعاليت را در آن سازمان آغاز كرد . در آن ايام، دكتر لاريجاني در مقابل تحرك ات ضد انقلابي بني صدر و منافقين با همكاري و همفكري نزديك شهيد بهشتي، در جهت روشنگري افكار عمومي اهتمام خاص داشت. در دوران دفاع مقدس و از سال 1361 به سپاه پاسداران پيوست و در سمت معاونت سپاه و جانشين ستاد كل سپاه پاسداران تا سال 71 خدمت كر د . سپس با رهنمود رهبر معظم انقلاب اسلامي، مسئوليت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را پذيرفت و در سال 1371 با حكم معظم له رئيس سازمان صدا و سيما شد.فعاليت پنج سال نخست دكتر لاريجاني و بدنبال آن دوره پنج ساله دوم، حركتي چشمگير در بعد كمي و كيفي در صدا و سيما را نشان دا د . شبكه هاي استان ي (از جمله شبكه راديوئي و تلويزيوني استاني قم) راديو معارف، شبكه قرآن، العالم، الكوثر، شبكه خبر، شبكه هاي جهاني جام جم و… سريالهاي با كيفيت نظير ولايت عشق – درباره زندگي امام رضا عليه السلام ، تنها ترين سردار درباره امام حسن عليه السلام، مردان آنجلس (اصحاب كهف )، مريم مقدس (س)، روشنتر از خاموشي(ملاصدر ا)، شيخ بهائي، كيف انگليسي، شب دهم، در چشم باد، مختارنامه و دهها فيلم و سريال ديگر، و همچنين همايش چهره هاي ماندگار، تاسيس روزنامه جام جم، توسعه فعاليت هاي چند رسانه اي شخصيت بخشي و گسترش مراكز صدا وسيما در استانها و… محصول حركت فكري جديد در صدا و سيما بود.دكتر لاريجاني كه به مدت پنج سال يكي از دو نماينده رهبر معظم انقلاب در شوراي عالي امنيت بود در شهريور 1384 با حكم رئيس جمهور محترم به دبيري شوراي عالي امنيت ملي منصوب گرديد. وي از سالها پيش نسبت به برخي سياستهاي هسته اي انتقاد داشت و جمله مشهور او پس از معاهده پاريس (هيچ آدم عاقلي در غلطان را با آب نبات عوض نميكند) در خاطره ها مانده است.دكترعلي لاريجاني پس از راي استثنايي مردم شريف قم با نظر اكثريت مطلق نمايندگان مجلس هشتم با 230 راي بعنوان رياست مجلس شوراي اسلامي در دوره هشتم انتخاب شد. با وجود اينكه در چهار ساله اخير،كشور در مواجهه با حوادث بزرگي از جمله جريانات بعد از انتخابات رياست جمهوري 88 و فتنه گري عده اي در داخل با همراهي و فرصت طلبي غربيها بود، مجلس با متانت و استواري در خط رهبر معظم انقلاب اسلامي ، منافع ملت و آرمانهاي نظام گام برداشت . در همين مسير اعتماد بالاي نمايندگان به رياست دكتر علي لاريجاني بر مجلس هشتم در هر چهار سال استمرار يافت. دغدغه و برنامه لاريجاني در مجلس هشتم عمدتاً در محورهاي زير خلاصه مي شود،دكتر لاريجاني با همه مسئوليتي كه در اداره مجلس به عهده داشت، به عنوان نماينده مردم شريف شهرستان مقدس قم پيگيري طرحهاي مهم در جهت آباداني، عمران ، توسعه و رفع مشكلات مردم را دغدغه ديگر خود مي دانست .

 

ظهیرالدین مرعشی

 

کاتب بزرگ تاریخ نگار بزرگ میر ظهیرالدین مرعشی نویسنده و مورخ و سیاستمدار آملی و مازندرانی سدهٔ نهم قمری است که کتبی چون تاریخ طبرستان و رویان و مازندران را نگاشته‌است و همچنین از سیاسیون حکومت آل‌کیا در گیلان بوده.مهم‌ترین اثر ظهیرالدین تاریخ طبرستان و رویان و مازندران است که در سال ۸۸۱ به نام کارکیا میرزاعلی، پایان رسیده‌است. نثر این کتاب روان و ساده و حتی می‌توان گفت عامیانه و همراه با غلط‌های املایی و انشایی است. مؤلف گاه اصطلاحات و مثل‌های تبری به کار برده‌است . او از آیات و احادیث نیز برای بیان رویدادهای تاریخی بهره جُسته.از دیگر آثار ظهیرالدین نیز «تاریخ گیلان و دیلمستان» است که در باب تاریخ گیلانیان نوشته شده‌است.

 

امام شیخ خلیفه مازندرانی

 

امام ،ادیب،بزرگ عرفای زمان، امام خطیب الخطاب ، شیخ خلیفه مازندرانی معروف به شیخ خلیفه بنیان گذار نهضت سربداران خراسان بود.شيخ خليفه مردي پاكيزه روزگار بود از اهالي مازندران كه چندي را در نزد شيخ بالو زاهد آملی هم قریه خود كه از اقطاب مازنداران بشمار مي رفت، تلمذ و شاگردي كرد،‌ اما چون آنچه را كه به دنبالش بود در محضر ايشان نيافت، تصميم گرفت تا به محضر شيوخ و عرفاي ديگر بشتابد. در اين ايام شيخ ركن الدين علاء الدوله سمناني جزو شيوخ بزگ زمان خود بود. لذا شيخ به محضرش شتافت تا گمشدة خود را در كنار او بيابد. ليكن آنچه را كه مي جست در محضر او نيز نيافت. چنانكه روزي شيخ علاء از وي پرسيد : « به كدام مذهب از مذاهب اربعه معتقدي » و شيخ خليفه جواب داد « اي شيخ آنچه من مي طلبم از اين مذهب ها بالاتر است.» و همين جواب كافي بود تا از محضر شيخ علاء الدوله سمناني نيز خارج شود و به دامن شيخي ديگر از شيوخ زمان يعني خواجه غياث الدين هبه الله حموي در بحر آباد جوين بشتابد. ليكن در بحرآباد نيز به خواستة خود نرسيد و لذا رخت سفر بر بست و در سبزوار اقامت گزيد.سبزوار در اين ايام مأمن شيعيان اثني عشري بود. سكني گزيدن شيخ خليفه در مسجد جامع سبزوار و تعاليم او در مسجد باعث گرد آوري افراد زيادي در اطراف او گشت كه به تبع پيرو و مريد او شدند. بدين ترتيب آوازة شهرتش در اطراف و اكناف پيچيده و صاحبان قدرت را به وحشت انداخت. بالاخره علماي درباري كه دست در دست حكام داشتند فتوايي صادر كردند با اين مضمون كه شخصي در مسجد ساكن است و حديث دنيا مي گويد و چون منعش مي كنند،‌ منزجر نمي شود و اصرار مي نمايد. اين چنين كس واجب القتل است يا نه » و اكثر فقهاي رسمي زمان فتوي دادند كه « باشدسرانجام تبليغ عقايد شيعي شيخ خليفه باعث گرديد تا وي به فتواي فقيهان سني مذهب مرتد شمرده شود.بامدادي به مسجدي كه شيخ خليفه بود در آمدند. ريسماني بر ستون بسته ديدند و شيخ خليفه از آن به حلق آويخته و خشتي چند در پاي ستون بريكديگر نهاده، چنان كه پاي بر آن خشت‌ها نهند و گردن بدان ريسمان رسد. ليكن كيفيت معلوم بود. كار، كار معاندان و دشمنان سياسي و عقيدتي شيخ خليفه بود كه بالاخره پس از كوشش‌هاي زياد به هدف خود رسيدند.اينها تنها چيزهايي است كه از زندگي شيخ خليفه به صورت پراكنده در منابع مختلف نقل شده است. شيخ خليفه كه در مسجد سبزوار «حديث دنيا» مي‌گفته،هدف و مقصود او هدايت و ارشاد مردم به راه دين و دنيا بوده است. شيخ كه خود يكي از علماي تشيع اثني عشري بود در سبزوار اقامت گزيد بود تا مردم شيعي مذهب آنجا را عليه ظلم و ستم حكام و اهل ظلمه بشوراند وآنها را براي برپائي عدل و عدالت تشويق و ترغيب نمايد. شيخ خليفه با توجه به يكي از اعتقادات شيعيان اثني عشري يعني مسئله مهدويت و اعتقاد به ظهور امام زمان«عج» و نيز با به ميان كشيدن اين بعد اعتقادي، مردم را براي مبارزه با ظلم و جور حكام بسيج مي‌كرد.بر همين اسا س موضع مخالفان وي نيز بر پايۀ دو بعد عقيدتي و سياسي اجتماعي قرار گرفته بود. تعاليم عقيدتي شيخ خليفه با اعتقاد رسمي حكام، يعني تسنن نمي خواند و از سوي ديگر تعاليم وي موقعيت اجتماعي سياسي آنها را مي‌لرزاند. همجنين از نظر اقتصادي آنها را در مضيقه قرار مي‌داد؛ چون منبع اصلي مالي و اقتصادي حكام از طبقۀ پايين و رعايا_كه همه دل در گرو تعاليم شيخ خليفه نهاده بودند.تأمين مي‌شد. پس لبّ و مغز تعاليم شيخ خليفه از اصول تشيع اثني عشري كه وي به تبليغ آن در بين طبقات نادار و ناچار جامعه مي‌پرداخت،جدا نبوده است.و در سال 736 هـ به قتل رسد.از شاگردان به نام می توان به شیح حسن جوری و شیخ جوینی اشاره کرد.

 

ابولقاسم هبهٔ‌الله لالکائی

 

فقه و نویسنده بزرگ ،اصل وی از طبرستان بود. به بغداد رفت و از شیخ ابوحاتمد اسفرائینی فقه را آموخت. از ابوالقاسم عیسی بن وزیر و ابوطاهر مخلٌص و ابوالحسن بن جندی و جعفربن عبدالله فنّاکی رازی و علی بن محمد قصّار و علاء بن محمد رویانی و ابواحمد فرضی و عده‌ای یگر حدیث شنید. ابوبکر خطیب و پسر او محمد بن هبهٔ‌الله و ابوبکر احمد بن علی طریثیثی و مکٌی کرجی سلار و دیگران از وی روایت کردند. در دینور درگذشت. از وی تصنیفاتی بر جای مانده است ، از جمله “السنن” شرح اصول اعتقادی اهل تسنن بر اساس کتاب (قرآن) ، سنت و اجماع صحابه ، شرح السنٌهٔ” بغوی؛ “معرفهٔ‌اسماء رجال الصحیحین” یا “رجال الصحیحین ” یا “اسماء رجال‌الصحیحین” بخاری و مسلم؛ “المسائل‌المنثوره” ، در نحو و تفسیر و غیره؛ “کرامات اولیاء‌الله”

 

علامه سید رضی لاریجانی

 

علامه جلیل القدر و بزرگ میر سید رضی لاریجانی مجتهد،عالم،بزرگ علوم عرفانی،و پایه گذار مکتب تهران بود.درباره اصليت و چگونگي عزيمت لاريجاني به اصفهان آمده است كه: «حاج سيدرضي رضوان‌الله عليه اصلاً از اهل لاريجان از توابع مازندران و از سادات عظيم‌الشأن آن سامان بود» .پدر وي در زمره اهل علم و از طريق فلاحت امرار معاش مي‌كرده و از قرار مسموع به دست زمره‌اي خداناشناس مقتول و خون او به ناحق ريخته شد. وي در اوان بلوغ به شرف ملاقات فقيري معروف به درويش كافي… مشرف و مورد توجه وي گرديد. پس از چندي به علت عدم تجانس با اهالي آن سامان و پريشاني خاطري كه از شهادت پدر داشت وطن مألوف را ترك و با مادر و برادر خود سيد زكي‌الدين به عزم تحصيل علوم به صوب اصفهان رهسپار گرديد»3 گفته‌اند كه نسب آقا سيدرضي با بيست و چهار پشت به امامزاده حمزه فرزند حضرت امام موسي كاظم(ع) مي‌رسد و از اين نظر است كه همواره او را از سادات عظيم‌الشأن به شمار آورده آ ند. تاريخ ولادت و مهاجرت لاريجاني به اصفهان به درستي روشن نيست. گمان مي رود كه وي در اواخر سده دوازدهم قمري زاده شده و در دهه‌هاي آغاز سده سيزدهم ترك يار و ديار كرده و به اصفهان رفته است. به نوشته عبرت نائيني، آقاسيدرضي در اصفهان «پس از تكميل مقدمات علميه و تحصيل يك دوره فقه، در مدرس آخوند ملاعلي نوري نورالله تربته و ملااسماعيل استاد به تحصيل حكمت جديد صدرالدين شيرازي مشغول و در نزد اساتيد ديگر نيز حكمت مشاء را فراگرفت.» و در امر تحصيل تبرّز و مهارتي ويژه از خود نشان داد.پژوهشگران امروز از لاريجاني با القاب «سيدالعرفاء و سندالازكياء» نام مي‌برند و معاصرينش او را «عالم رباني» مي‌ناميدند.ویراسيدحسين نصر انديشمند مشهور در عرفان اسلامي در مورد حاج سيدرضي لاريجاني مي‌نويسد: « نخستين‌ شخصيت‌ برجسته‌ دوران‌ قاجار در زمينه‌ عرفان كه‌ بايد در اينجا از او ياد كرد،میرزا طاهر تنکابنی آقا سيدرضي‏الدين لاريجاني از بزرگان حكما و عرفاي عصر متأخر بوده و آن مرحوم از تلاميذ حكيم ملاعلي نوري بوده و از استاد خود، محمد رضا قمشه‏ اي اصفهاني كه از شاگردان سيد مرحوم بوده، شنيده‏ام كه اين سيد بزرگوار در زهد و وارستگي وحيد عصر خود بوده و در اوايل عمر كه از مازندران به اصفهان براي تحصيل علوم رفته بود، به واسطه كثرت فقر و پريشاني، در حمامهاي اصفهان به كسب در ايام تعطيل مي‏پرداخت و تحصيل معاش ايام تحصيل مي‏نمود. و بعد از تكميل مراتب تحصيلات، با زني از خوانين مكرمات بستگان سببي خود ازدواج نموده و آن خاتون از طرف پدر خود بالارث متموله بوده و چون سيد بزرگوار بدين وسيله، سعه در معاشش حاصل گرديد، طريقه انفاق بر فقرا و ايثار مساكين را شيمه عاليه خود قرار داده به نحوي كه گاهي در عبور و مرور در كوچه‏هاي اصفهان، عبا و يا قبا و يا شلوار خود را به فقرا و مساكين مي‏بخشيد و حالت بكاء و گريه زياد داشت.‏از لاريجاني گويا آثار زيادي بر جاي نمانده اسست. تنها نوشته اي كه از او ديده شده ، نسخه اي است خطي با عنوان « طرائف الحكمت» كه امروزه در كتابخانه آيت لله العظمي مرعشي نجفي نگهداري مي شود.كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي.همچنين از او اجازه اجتهادي در دست است که به نام آقا سيد محمد حسن مجتهد موسوي بعد از سال 1244 نوشته است.(تذکره القبور) با اين همه ، بسياري از انديشه ها و آموزه هاي عرفاني آقا سيدرضي را مي‌توان در لابلاي آثار و اشعار شاگردان مكتب وي از جمله محمد رضا قمشه‌ای و ميرزا محمد تنكابنی و ديگران پيدا كرد.آغاز حوزه عرفاني تهران با آمدن سيدرضي ‌لاريجاني است كه در دوران صدارت اميركبير و در اواخر عمر به دعوت ميرزا اسماعيل گركاني از رجال قاجار به تهران مي‌آيند. عباس طارمي، ملاعبدالله زنوزي را مؤسس حوزه فلسفي تهران و سيدرضي لاريجاني را پايه‌گذار حوزه عرفاني تهران نام مي‌برد. حوزه تهران در اوايل دوره قاجاريه و با حكومت فتحعليشاه قاجار رونق گرفت و بويژه پس از آنكه به تقاضاي فتحعليشاه ملاعلي نوري يكي از شاگران برجسته خود (يعني ملاعبدالله زنوزي) را به تهران فرستاد، اين شهر رفته رفته به مركز تدريس علوم اسلامي و حكمت الهي تبديل شد و استادان علوم عقلي نظير حكمت و عرفان به مرور اصفهان را ترك كردند و اين شهر مرجعيت پيشين را از دست داد. از استاداني كه تهران را به حضور خود مزين كردند از عارف بزرگ آقا محمدرضا قمشه‌اي و ميرزا ابوالحسن جلوه فيلسوف مشائي عصر ناصرالدين شاه مي‌توان نام برد. به تصريح اعتمادالسلطنه در «المأثر و الآثار»، لاريجاني در سال 1267 قمري يعني در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه قاجار «به تهران آمد و در خانه مرحوم ميرزا اسمعيل مستوفي گركاني منزل گرفت تا عيال و اولادش نيز رسيدندآشتياني نوشته‌اند: «برخي از اعاظم حكما و عرفا از اصفهان به تهران آمدند. از جمله آقاسيدرضي ‌لاريجاني و آقا ميرزا حسن نوری فرزند آخوند و ملاعلي نوري و آخوند ملاعبدالله زنوزي و محمد رضا قمشه ای كه بعد از رونق حوزه تهران، اصفهان را ترك كردند. مرحوم لاريجاني به دعوت مرحوم ميرزا عليرضا گركاني مستوفي به تهران آمدند» و نيز افزوده ‌اند: «لاريجاني اواخر عمر خود به دعوت مرحوم ميرزا عليرضا گركاني از رجال مهم دوران قاجاريه به تهران مسافرت كرد و ميرزا عليرضا در منزل خود از او و عائله‌اش پذيرائي نمود و در تهران دارفاني را وداع كرد.»47 ولي عبرت نائيني (شايد ً‌بر مبناي گفته اعتمادالسلطنه) ورود لاريجاني به تهران را به‌دعوت ميرزااسمعيل مستوفي گركاني ضبط كرده است.48 و به نظر مي‌رسد كه اين قول با در نظرگرفتن حقايق تاريخي صحيح‌تر باشد. لاريجاني يك بار به زيارت مکه مشرف شده و در بسياري از منابع از جمله «مأثر و الآثار» با عنوان حاج سيدرضي ‌لاريجاني ناميده شده است. تشرف وي به مكه معظمه بايد در سالهاي آخر اقامت او در اصفهان و پيش از سفر به تهران صورت گرفته باشد.لاريجاني به سال 1270 ق. يعني 2 سال پس از اعدام اميركبير در تهران درگذشت وميدانيم كه در صحن امامزاده طاهر از نوادگان سجاد در شهر ری به خاك سپرده شد. اما مزار وي امروزه مشخص نيست.او را از برکات علم عرفانی و علم فلسفه می دانستند و این عالم پارسا و عارف جزو علما عرفانی صدر اسلام در آن زمان بود.

 

ابو عصامه آملی

 

ابو عبدالله عصامه یا عصام از بزرگان علم و از نیکو ترین مردان علم و داد زمان خود بود از زندگی او اطلاعاتی در دسترس نیست.

 

ابوالفیاض طبری

 

از نویسندگان چیره دست ، ابوالفیاض طبری . از مداحان صاحب بن عباد بوده است . رجوع به صاحب بن عباد تألیف بهمنیارو همین لغت نامه ذیل صاحب بن عباد (مداحان او) شود.

 

علامه میر حیدر آملی

 

عالم و عارف و فیلسوف بزرگ بهاء الدین سید حیدر بن علی بن حیدر معروف به شیخ الصوفی حیدر آملی یا میر حیدر آملی (زاده:۷۲۰هجری آمل) عارف و صوفی و مفسر شیعه دوازده امامی قرن هشتم است از بزرگان علم و دانش جهان که از او به نام دریای علم عرفان یاد می شود.نامبرده از نوادگان علویان مازندران است که تبارش به علی بن حسین، امام زین العابدین -امام چهارم شیعیان- می‌رسد.میر حیدر، در آمل چشم به جهان گشود و تا میان‌سالی به کارهای دیوانی و دولتی مشغول بود. اما در میانه عمر سودای دانش اندوختن در سر گرفت و رهسپار نجف شد و تا پایان زندگی در همان شهر ماند.نام او بیش‌تر به سبب نظریاتش در باره ی عرفان و حکمت مطرح شده است. میر حیدر را از بزرگ ترین عرفان شیعی می‌دانند.در رساله های غربی نوشته است علم میر حیدر فراتر از دریاها است. او دارای چهل رساله‌ است که از می‌توان به جامع الاسرار و منبع الانوار که برای تبیین دیدگاههای اخل تصوف و شیعیان است ،اشاره کرد. وی تشیع و تصوف حقیقی را نزدیک به یکدیگر می‌داند. میرحیدر آملی مرد بزرگ تاریخ و عرفان ایران بوده است. صاحب ریاض العلما می‌نویسد: فاضل عالم جلیل مفسر فقیه محدث و از بزرگان علمای امامیه است و از تالیفات او تفسیری موسوم به محیط الاعظم می‌باشد. و باز می‌گوید: من تعدادی از مسائل فقهی و کلامی را که سید آن‌ها را از فخرالدین، فرزند علامه پرسید و جواب‌هایی که به آن سوالات داده شده را دیدم.پروفسور هانری کربن در مقدمه رصین و وزینش بر جامع الاسرار سید حیدر آملی می‌نویسد: سید حیدر آملی یکی از بزرگ‌ترین متفکران مذهب شیعه است که به سال ۷۲۰ هجری متولد شده.او یکی از ارکان فلسفه و معنویت مذهب تشیع دوازده امامی است.این عالم بزرگ حیدر آملی بخش بزرگ جوانی درخشان خود را در آمل در ایالت طبرستان گذراند.در اثر پیچ و خم زمانه و یورش مغولان نشانه‌ای از آثار قدیمی باقی مانده است. با توجه به وضعیت خانوادگی و مشاغلی که حیدر آملی در جوانی در دربار امیر به عهده داشته، زندگی او با یکی از پرآوازه‌ترین خاندان‌های فرمانروایی مازندران یعنی خاندان باوندیان (موسوم به کینخواریه) پیوند دارد. حیدر آملی با تجدید خاطره امیر که در خدمت او بوده، با افتخار نسب او را به ساسانیان می‌رساند. در‌‌ همان سالی که امیر به قتل رسید و خاندان باوندیان از میان رفت (۷۵۰ ه)، حیدر آملی تصمیم می‌گیرد تا به زندگی موفق و این جهانی خود پایان داده و به سوی خدا برود. (پایان دوره ایرانی). (هانری کربن زندگی سید حیدر را در سه قسم کلی بیان می‌دارد: الف: دوره ایرانی: تا ۳۰ سالگی (سال ۷۵۰)،دوره اول عراقی (از سال ۷۵۲ تا ۷۶۸) دوره دوم عراقی، (از سال ۷۶۸ تا ۷۸۷) می‌توانیم تاریخ تولد سید حیدر را در آمل با اختلاف یک سال معلوم نماییم:۷۲۰ (شاید ۷۱۹ اما به احتمال زیاد ۷۲۰). سید حیدر بن علی بن حیدر عبیدلی حسینی آملی به یکی از خانواده‌های بزرگ سید آمل تعلق داشت. شهری که ساکنان آن از‌‌ همان آغاز شیعه و عالم بودند. اگر فاصله یک ساله میان حرکت از آمل و ورود به اماکن مقدس اسلام در سال ۷۵۱ را به حساب نیاوریم، می‌توانیم بگوییم که دوره ایرانی سید حیدر از سال ۷۲۰ تا ۷۵۰ هجری بوده است. بنابراین سید حیدر آمل را در سال ۷۵۰ هجری ترک کرد، یعنی در‌‌ همان سالی که امیر او به قتل رسید. خود او می‌گوید که در این زمان سی ساله بوده است. در این فاصله سید حیدر آموزش‌های اصلی را دیده و نخستین تجربه خود از زندگی را کسب کرده بود.او در جامع الاسرار می‌گوید که از‌‌ همان آغاز جوانی و حتی کودکی با علاقع فراوان به مطالعه عرفان شیعی دوازده امامی پرداخت.زائر ما با ترک همه چیز، جز خرقه‌ای ژنده از مال دنیا نگه نمی‌دارد و برای زیارت اماکن مقدسه تشیع و سپس بیت المقدس و مکه قدم در راه می‌گذارد. بدین ترتیب دوره عراقی یا بهتر بگوییم نخستین مرحله این دوره آغاز می‌شود. سید حیدر به مکه و مدینه می‌رود، اما به علت وضع مزاجی به عراق بازمی گردد. تذکره نویسان می‌گویند که در نخستین مرحله این دوره، سید حیدر از تعلیمات دو شیخ بزرگوار، مولانا نصیر الدین کاشانی حلی و شیخ فخرالمحققین محمد بن حسن بن مطهر حلی استفاده کرد. فخرالمحققین فرزند علامه حلی بود که در نزد نصیرالدین طوسی و کاتبی قزوینی تعلیم دید و خود یکی از اسطین کلام شیعی این دوره بود. سید حیدر از حسن بن حمزه هاشمی روایت می‌کند در سال ۷۶۱ از فخرالمحققین اجازه روایت دریافت کرد و به درخواست او رساله رافعه الخلاف را نوشت و برای مدتی به مکاتبه علمی با او پرداخت.یادآور می‌شویم که آخرین تاریخ تحریر رساله العلوم العالیه یعنی سال (۷۸۷ ه) مربوط می‌شود در این زمان که سید حیدر شصت و پنج سال بود. از این پس دیگر اطلاعی از او نداریم و نمی‌دانیم در چه زمان و شرایطی این دنیا را ترک گفته است. علامه حسن‌زاده آملی در این باره می‌فرمایند: «فعلا در جنب مسجد امام حسن عسکری (ع) در آمل قبری به نام می‌رحیدر آملی. ولیکن مسلم است که غیر از سید حیدر است. زیرا ایشان خودش می‌نوید:» من از آمل بیرون رفتم «. وی در حله وفات کرده است.» پس از سال ۷۸۷ اثری از حیدر آملی در این جهان فانی نمی‌یابیم. این دوره از زمان حمله تیمور لنگ به مازندران دور نیست و دلیلی نداریم که سید حیدر به زادگاه خود بازگشته باشد.یا گویند او را بعد مرگش به زادگاه خود آورده اند. گفتنی است که سید حیدر آملی، دو معاصر همنام دارد: سید حیدر بن علی که بایستی مولف کشکول در سال ۷۳۵ هجری بوده باشد سید حیدر بن علی بن حیدر که در سال ۷۵۹ (دقیقا دو سال پیش از سید حیدر آملی) از فخر المحققین اجازه دریافت کرد. بنابراین سه شخصیت معاصر همنام، سید حیدر داریم که دو تن از آنان با اختلاف دو سال از یک استاد اجازه دریافت کرده‌اند.او آثار های متفاوتی از علم تصوف و نگاه به امامان شیعه داشته است تفسیر قرآن و کتاب های بحث در علم و فلسفه از بزرگترین آثار کتاب های فلسفه در جهان است که در اکثر دانشگاه های معتبر دنیا در حال تدریس می باشد.آثار گران‌بهایی از وی در موضوع‌هایی چون تفسیر قرآن با عنوان تفسیر محیط الاعظم، نص النصوص و رساله العلوم العالیه بر جای مانده است. نص النصوص، درحقیقت، شرحی بر فصوص الحکم ابن عربی است.او در شبی که در نجف بود شش شبنه روز غذا نخورد و بعد آن پیام آمد از سوی علی ابن ابی طالب که بگویید حیدر من کجاست و بعد آن فهمیدن حیدر امام علی(ع) کسی جز میر حیدر نیست.روایتی بعد آن شده که گویند او سید حیدر بوده نه میر حیدر چون میر حیدر قدمتش به هفتصد سال می رسد ولی شاید سید حیدری که در کتاب اعظم العلما آمده که به نام او شهری احداث کرده اند همان تربت حیدریه باشد.

 

استاد احمد سیف

 

استاد احمد سیف یا ایرج سیف متولد آمل نویسنده و مترجم و کتب و مقالات اقتصادی، سیاسی و تاریخی است. وی در دانشگاه Staffordshire دارای مرتبهٔ Senior Lecturer بوده و اقتصاد تدریس می‌کند. برخی از آثار وی با نام مستعار بهروز امین نیز منتشر شده‌اند.سیف کتب و مقالات بسیاری در زمینهٔ اقتصاد، سیاست و تاریخ مشروطه به رشتهٔ تحریر درآورده یاترجمه کرده است.

 

پروفسور عبدالله احمدیه

 

پروفسور بزرگ ،دکتر احمدیه از پزشکان کهن ایران زمین است که با پایدار نگه داشتن پایه های طب قدیم در کشور، نامش بر صفحات تاریخ پزشکی ایران باقی خواهد ماند. تاریخچه ای از زندگی این پزشک نامی ایران زمین از نظرتان می گذرد : دکتر عبدالله خان احمدیه که سزاست به پاس دانش، پژوهش و منش فرزانه اش حکیم احمدیه نامیده شود، به سال 1265 شمسی در شهر آمل متولد شد. عبدالله دوران کودکی و نوجوانیش را در آمل گذراند و آغازینه های دانش آموزی را به روال آیین آن دوران در مکتب متداول زمان سپری کرد. هنگامی که امیرمکرم، حاکم مازندران، مرحوم صحت الملک را برای تربیت و آموزش فرزندش به آمل دعوت کرد تا دیرگاهی در آن دیار اقامت گزیند، امیر مکرم که تیزهوشی عبدالله را در فراگیری دروس شنیده بود، پشنهاد کرد تا صحت الملک او را نیز آموزش دهد. پیشرفت تحصیلی و فراست این نوجوان چنان استاد را فریفته ساخت که به هنگام بازگشت به تهران، با اجازه والدینش او را با خود برد تا در دارالفنون تحصیل کند. احمدیه تحصیلات متوسط خود را در آنجا به پایان برد و برای ادامه تحصیل به مدرسه طب دارالفنون رفت. در آن دوران در مدرسه طب دارالفنون در حکم دانشکده پزشکی امروز بود و پزشکی را اساتیدی ایرانی چون دکتر حکیم اعظم و دکتر امیراعلم و اساتید فرانسوی چون پروفسور گاله، گاشه، مولر و ژرژ تدریس می کردند. عبدالله احمدیه سال های تحصیل را سپری کرد و در سال 1294 شمسی (1333 هجری قمری) مدرک دیپلم دکترای خویش را دریافت کرد و سپس به کارورزی در بیمارستان پرداخت. بیمارستان نظامی احمدیه نخستین طبابت گاه او به شمار می آید. از این رو به خدمت ارتش نیز در آمد و به درجه سرگردی (ماژوری) نایل شد. چندی نگذشت که از ارتش خارج شد و به مسافرت ها و ماموریت های اداری روی آورد. سپس به تدریس تاریخ طبیعی پزشکی، انگل شناسی و زیست شناسی در مدرسه طب پرداخت و موفقیت های علمی بسیاری کسب کرد. ریاست قرنطینه بندر پهلوی آن زمان را مدتی به عهده گرفت و زمانی نیز ریاست بهداری خراسان به او پیشنهاد داده شد که وی نپذیرفت. در سال 1314 شمسی سفری به اروپا کرد. او پس از بازگشت به یکباره از تدریس و کار اداری کناره گرفت و تنها آزادانه به طباطت در مطب شخصی خویش پرداخت. عبدالله احمدیه با دید تیزبینی که داشت نیک دریافته بود که گنج بزرگی در زیر کتابهای خاک خورده خطی پزشکی کهن نهفته است. دکتر احمدیه در 44 سال مطب داری احمدیه وار و برخورد نزدیک با بیماران، میراث گرانقدری برای نسل ایرانی در زمان خود و پس از آن برای آیندگان به یادگار نهاد. شیوه او در برخورد با بیماران و پژوهش هایش، به تنهایی رساله ای مستقل می طلبد. دست رد به سینه کسی نمی زد و از کسی مبلغ مشخصی دریافت نمی کرد. صندوقچه ای بود که هر کس می توانست بنا به وسع و توانایی اش، حق العلاج را می پرداخت. گرچه برخی نیز علاوه بر عدم پرداخت هزینه درمان، از وی داروی رایگان و حواله ذغال و حتی پول دریافت می کردند. ثبت یادداشت های روزانه دکتر احمدیه و شوق او در آموختن و شیفتگی روزافزونش، باید الگوی پزشکان پژوهشگر باشد. دکتر احمدیه کلیشه ای بیماران را نمی دید. کلیشه ای مطالعه نمی کرد. مطالعه او مقایسه ای و تجربی و بالینی بود. یادداشت تاریخ مراجعات بیمار، نام و شغل آنها و حتی میزان داروهای داده شده و پیگیری او تا پایان درمان او را در میان پزشکان سیصد سال اخیر ایران در جایگاهی ویژه نشانده است. دکتر احمدیه با نگارش راز درمان در سه جلد و یادداشت های دیگری که امید است روزی منتشر شود، از سقوط قطعی دانش پزشکی کهن جلوگیری کرد و با ابزار پزشکی نوین و خرد ورزی و تلاش پیگیر، پزشکی دیرینه را آبرویی تازه بخشید. عبدالله احمدیه نامش بر برگ های تاریخ پزشکی ایران و جهان اسلام باقی خواهد ماند. اگر روزی آثار او به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی ترجمه شود، بار دیگر ثابت خواهد شد، ایران سرزمین رازی پرور، بوعلی سینا پرور و جرجانی پرور است. دکتر احمدیه در چهارم مرداد 1338 در سن 73 سالگی به سرای باقی شتافت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. زنده نگهداشتن نام احمدیه، دلگرمی بخش فرزانگان گمنامی است تا بدانند دانش و پژوهش، نیکمردی و نیکنامی فراموش ناشدنی است.

 

استاد فرهنگ شریف

 

فرهنگ شریف، (۱۳۱۰، آمل – )، از نوازندگان سرشناس تار است.او از بزرگان هنر موسیقی روز جهان است.وی تار را نزد استادان عبدالحسین شهنازی و مرتضی نی‌داوود، تارنوازان بزرگ اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی آموخت، اما شیوهٔ نوازندگی وی به اساتیدش شباهتی ندارد و مخصوص خود اوست. وی از تکنوازان و بداهه‌نوازان سرشناس موسیقی ایرانی شناخته می‌شود.در سن دوازده سالگی نخستین تک نوازی خود را که به صورت زنده از رادیو پخش می‌شد با موفقیت اجرا کرد و به دنبال آن در اغلب برنامه‌های گلها به عنوان تک نواز آواز، خوانندگان برنامه را همراهی می‌کرد.یکی از مهمترین و دلنشین‌ترین سبک‌های نوازندگی تار متعلق به اوست. ایشان با ابداعاتی که در نحوه انگشت گذاری و مضراب زنی در نقاط مختلف سیم‌های تار انجام داده از تار صدائی کاملاً متفاوت به وجود آورده که بسیاری معتقندند زیباترین صدای تولید شده از ساز تار است.وی با قریحه بی مانندش ملودی‌های بسیار لطیف و زیبا ساخته، استفاده از ظرفیت‌های تار در صدادهی‌های متنوع، سکوت‌های سنجیده، آفرینش جملاتی فارغ از قالب‌های ردیف، جواب‌های کوتاه و مؤثر، اجرای ماهرانه انواع کشش‌ها و مالش‌های طولی و عرضی (که ریشه در روش‌های ویولن نوازی ایرانی دارد)، تکیه بر خیال آزاد و قدرت ایجاد موقعیت‌های خلسه آور هنگام تکنوازی و آفرینش کوک‌های گوناگون اختصاصی از ویژگی‌های برجسته هنر نوازندگی استاد می‌باشد.فرهنگ شریف در کارنامه هنری خود با خوانندگانی چون گلپا، ایرج، تاج اصفهانی، دلکش, غلامحسین بنان، محمدرضا شجریان، محمودی خوانساری، روح انگیز همنوازی داشته‌است و در چند فستیوال بین‌المللی از جمله فستیوال موسیقی برلین توانسته‌است ساز تار را به خوبی به جهانیان بشناساند. فرهنگ شریف چند سالی را در دانشگاه‌های مطرح آمریکا به امر آموزش موسیقی مشغول بود. استاد فرهنگ شریف همچنین دارای نشان درجه یک هنری معادل دکترا است که در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی به ایشان اهدا شده‌است.آثار متعدد در برنامه گلها به همراه آواز آقایان بنان، اکبر گلپایگانی، ایرج و…

 

آیت الله سید ابوالحسن شمس آبادی

 

عالم وارسته،شیخی بی مثال ادیبی حکیم آيت الله سيد ابوالحسن آل رسول، معروف به آيت الله شمس آبادي در سال 1286 شمسي در خانواده اي عالم و روحاني در اصفهان، ديده به جهان گشود که جد او شمس لاریجانی بوده و از آمل به اصفهان عظیمت کرده بود.ايشان پس از تحصيلات مقدماتي علوم اسلامي در 25 سالگي عازم حوزه علميه نجف شد و از محضر بزرگاني همچون: آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني،سيد عبدالهادي شيرازي، سيدجمال الدين گلپايگاني و سيد محسن حكيم ، كسب فيض نموده و پس از طي يك دوره ي 12 ساله و كسب مدارج عالي علمي، به اصفهان بازگشت.آيت الله شمس آبادي از سال 42، وفاداري خود به نهضت حضرت امام خميني(ره) را اعلام كرده و بيشترين فعاليت اجتماعي خود را در مراكز خيريه و… متمركز نمود.آيت الله شمس آبادي، بعنوان عالم بزرگ فقه و اصول در سطوح عالي حوزه تدريس مي نمود و هم زمان در مقابل انحرافات فكري برخي عناصر انقلابي نما و وابستگان جريان منحرف فكري موسوم به غروي، نيز ايستادگي مي كرد و با احساس مسئوليت ديني، به نقد عالمانه ي كتب آنها مي پرداخت.عاقبت، اعضاي باند مهدي هاشمي، در 18 فروردين ماه سال 1355، طبق نقشه اي قبلي، آيت الله شمس آبادي را صبحگاهان، از مسير منزل به مسجد ربوده و با بستن دستمالي به گلوي ايشان، او را به شهادت رسانده و جسد مطهرش را در كنار كشتزارها رها نمودند.پيكراين عالم بزرگ و مبارز، با حضور پرشكوه مردم اصفهان تشييع و در ورودي گلستان شهدا، به خاك سپرده شدو بر وی مرقدی نهاده شد.قتل اين عالم بزرگوار، از بزرگترين جنايات باند مهدي هاشمي معدوم و جريان وابسته به بيت آقاي منتظري بود كه ابعاد آن، قبل از انقلاب، با سكوت ساواك و پس از انقلاب، با دستور حضرت امام(ره) ودستگيري و اعتراف مهدي هاشمي،آشكار و نهايتا با اعدام مهدي هاشمي و ديگر قاتلان، در سال 1366 به سرانجام رسيد.در محل شهادت اين عالم بزرگوار، مسجدي به نام مسجد شهيد آيت الله شمس آبادي بنا شده است.

 

حکیم شیخ ابوالعباس قصاب عبدالکريم آملی

 

فیلسوف و حکیم بزرگ ابوالعباس قصاب احمد بن محمد بن عبدالکريم آملي يکي از عارفان و عالم حکمت و فلسفه بزرگ جهان در نيمه دوم قرن چهارم هجري است.او علم لدنی داشت. وي مريد محمد بن عبدالله طبري و معاصر با عضدالدوله ديلمي بوده است. پدرش شغل قصابي داشت واو نيز قصابي را از پدرآموخته است اين عارف بزرگ متدين به دين حنبل و درطريقت مريد محمد بن عبدالله طبري بوده است. سهروردي در کنار حلاج و وابويزيد بسطامي ، قصاب را يکي ازادامه دهندگان حکمت خسرواني وعرفان ايران باستان به شمار مي آوردشيخ ابوالعباس قصاب چگونگي ورودش به طريقت را خواست خداوند وتوفيق وعنايت او مي داند درنفحات الانس جامي آمده است که شيخ ابو سعيد ابو الخير گفته است : شخصي به نزديک شيخ ابوالعباس در آمد واز وي طلب کرامات کرد. او گفت: نمي بيني که آن نه از کرامات است پسر قصابي بود از پدر قصابي آموخته ، چيزي به او نمودند او را بربودند وبه بغداد تاختند پيش شبلي و از بغداد به مکه از آن جا به مدينه ، از مدينه به بيت المقدس ودر بيت المقدس خضر را به او نمودند ودر دل خضر افکند تا وي را از آن خراباتها مي آيند واز ظلمت ها بيزار مي شوند وتوبه مي کنند ،نعمت ها فدا مي کنند واز اطراف عالم ،سوختگان مي آيند واز ما اورا مي جويند،شيخ عطار گويد: او در آفات عيوب نفس ديدن اعجوبه بود و در رياضت و کرامت و فراست و معرفت شأني عظيم داشت، او را عامل مملکت گفته اند و پيرو سلطان عهد بود و شيخ ميهنه را گفت: که اشارت و عبارت نصيب تست. نقل است که شيخ ابوسعيد را گفت اگر ترا پرسند که خدايتعالي شناسي مگو که شناسم که آن شرک است، وليکن چنين گوي که: عرفناالله ذاته بفضله. يعني خداي تعالي ما را آشناء ذات خود گرداناد بفضل خويش. و گفت پيران آئينه تواند، چنان بيني ايشان را که توئي. و گفت طاعت و معصيت من در دو چيز بسته اند، چون بخورم مايه همه معصيت در خود بيابم و چون دست باز کنم، اصل همه طاعت در خود بيابم. و گفت جوانمردان راحت خلقند نه وحشت خلق. و گفت: دنيا گنده است و گنده تر از آن دنيا، دلي که خداي تعالي آن دل به عشق دنيا مبتلا گردانيده است. همه گفته است: بنده اويم به مسلماني، مولاي محمدم به شريعت داري، نشستم بر درويشي، دعوي ام نيستي، هر که چنين دارد گو بيار. جوامردا، مصطفي داعي شريعت است، و من داعي حقيقت.تبريزي مي گويد : اواز بزرگان اهل حقيقت و مشايخ طريقت ودر ميان اين طبقه به کرامات وخوارق عادت معرف بود وشيخ ابو سعيد هم در فنون طريقت به او منسوب است،جامي درباره ي او مي گويد: اوصاحب کرامات عظيم و فراست و هم چنين قبله وغوث زمان خويش بود،عطار نيشابوري در تذکرة الاولياء آورده است : اودر آفات عيوب نفس ديدن اعجوبه اي بود ودر رياضت وکرامت و فراست نشاني عظيم داشت.ابو سعيد ابوالخير ،او از شاگردان قصاب بود وازاو خرقه تبرک شده است. او از نخستين کساني است که قصاب پيوند روحي خاصي با ايشان يافت. ابوسعيد براي ديدار ابوالعباس قصاب آملي، ميهنه را به قصد آمل ترك گفت. “ابوالعباس قصاب” سومين شيخي است كه در زندگي روحاني ابوسعيد سهم بزرگی داشته است تا آنجا كه ابو سعيد او را شيخ مطلق مي‌خواند.ابو سعید با پای پیاده به پیش شیخ آملی آمد.ابوسعيد به روايتي يك سال در آمل در خانقاه ابوالعباس قصاب بود و خرقه گونه‌اي (اصطلاحي نزد عرفا كه اگر كسي به درجه‌اي معلوم برسد يك عبا مشهور به خرقه بر تن او مي‌كنند) نيز از او دريافت كرد و به اشارت وي به ميهنه بازگشت.شيخ ابوالحسن خرقاني،وي نيز از شاگردان ابوالعباس بوده ومدتي در خانقاه او به سر برده است . خرقاني عارف بزرگ قرن چهارم واوايل قرن پنجم مي باشد.خواجه عبدالله انصاري، اين عارف بزرگ از جمله مشتاقان ديدار ابوالعباس بود که موفق به ديدن او شدابوعبدالله داستاني، از اقران شیخ خرقاني وابو سعيد از شاگردان به نام ابوالعباس قصاب آملي بوده اند.اودر بسطام اقامت داشت ودر همين شهر در گذشته است،قصاب آملي مريد محمد بن عبدالله الطبري بوده است .او فردي امي و از علوم ظاهري بي بهره بود . با وجود اين در فراست فوق العا ده بود ؛غوامض مسايل هر فني را که سؤال مي کردند به آساني پاسخ مي داد واصول دين ودقائق توحيد را از وي سؤال مي کردند،يکي از ائمه علماي طبرستان ميگفت: از نعمتهاي الهي که ما را بدان مخصوص فرمود وجود ابوالعباس است تا هر چيز از اصول دين و دقايق توحيد بر ما مشکل شود از او درخواهيم و او حل کند.آن گونه که در نفحات الا نس آمده است ظاهرا ً ابتدا به بغداد رفته وشبلي را ملاقات کرده است وآن جا به مکه ،از مکه به مدينه و از آن جا به بيت المقدس رفته استبرخي از اقوال مشهور او- جوانمردان راحت خلقند نه وحشت خلق .- دنيا گنده است وگنده از دنيا دلي است که به عشق دنيا گرفتار آمده است.- آن جا که خداي بود روح بود بس.در کشف المحجوب آمده است که گويند کودکي افسار اشتري را مي کشيد که باري گران بر پشت آن بود . در حال رفتن در بازار آمل که زمين پر از گل ولاي بود ، شتر لغزيد وبر زمين افتاد وپايش شکست ؛ مردم جمع شدند تا بار از پشت شتر بردارند . کودک سخت گريه مي کرد و دست به دعا بلند کرده بود.در اين حال قصاب آملي از آن جا مي گذشت پرسيد که چه شده است؟ ما وقع را بازگو کردند.او جلو رفت زمام شتر را گرفت و رو به آسمان دعا کرد و گفت : خدايا پاي شتر را درست کن ! اگر نمي خواستي درست کني چرا دل من را با گريه اين کودک سوزاندي ؟ در حال شتر بر خاست وبا صحت کامل به راه خود ادامه داد.مقبره او در شهر ری به نام جوانمرد قصاب است که نام کاملش با خاندانی که از آنجا بوده به این سبب است : شیخ عباس قصاب جوان آملی.

 

محمد صالح برهان

 

وی در اوان جوانی از زادگاه خود به هندوستان رفت و در آن سامان زندگی به‌ خرسندی و مسکنت سپری کرد. در ظهور فتنه دهلی که از سپاه نادرشاهی به‌وقوع پیوست ، برهان مجروح شد و پس از چندی درگذشت. آقامحمدصالح در سرودن شعر توانا بود و اشعاری چند از وی باقی مانده است.

 

علامه ضیاءالدین

 

شیخ عارف و زاهد از علماءِ بزرگ قرن هشتم و از شاگردان علامه حلی (م ۷۲۸ ق) بود. طبری “قواعد” علامه حلّی را با خط خود نوشت و آن را نزد استاد خواند. استاد او در ۷۰۱ ق ، در پشت جلد “قواعد” ، او را القابی می‌ستاید و از او به‌عنوان فقیه نام می‌برد ، آن‌گاه روایت “القواعد” و تمامی مصنّفات خود را در علوم عقلی و نقلی به ‌وی اجازه می‌دهد.

 

افضل نجوم،یحیی بن ابی‌منصور

 

عالم زمان خود ،ستاره شناس،حکیم بزیست فروزان یا ابوعلی یحیی بن ابی‌منصور (که پس از مسلمان شدن بدین نام مشهور شد)، اخترشناس بزرگ ایرانی است.او در اصل از اهالی طبرستان بود که به بغداد مهاجرت کرد و در خدمت فضل بن سهل که از وزیران نامدار ایرانی بود، درآمد. از این رو دور‌ه‌ی زندگانی وی، به اواخر سده‌ی دوم و اوایل سده‌ی سوم باز می‌گردد. پس از کشته شدن فضل، او منجم دربار مامون شد. وی در رصدی که در سال ۲۱۵ هجری قمری، گروهی از اخترشناسان به دستور مامون انجام دادند شرکت داشت و بزرگ منجمان بحساب می‌آمد. گروهی از ریاضیدانان برجسته از جمله محمد بن موسی خوارزمی بر این کار نظارت داشتند.ابی منصور سرپرست گروه‌های نجومی‌ای بود که با رصد محیط زمین را یافتند.تنها اثر نجومی وی، زیج ممتحن است.او نیز مانند بسیاری از همکاران خود، نتایج حاصل از رصدهای خود به همراه عداای از منجمان را در زیجی در رصدخانه‌ی شماسیه‌ی بغداد گرد آورد که نسخه‌ای از آن در دست است. پژوهش‌هایی که درباره‌ی این زیج به عمل آمده است، نشان می‌دهد که ابی‌منصور در محاسبه‌ی ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتگی، از روشی تقریبی استفاده کرده است که آثار بطلمیوس در آن دیده نمی‌شود. در ۸۲۹ – ۸۳۰ در بغداد به رصدهای نجومی پرداخت و کتاب‌های متعددی در نجوم نوشت و زیجی موسوم به زیج ممتحن مأمونی تألیف کرد. او در حدود ۸۳۱ میلادی درگذشت و در حلب سوریه به خاک سپرده شد.هارون بن علی، نوه‌ی یحیی، درگذشته در ۹۰۰ – ۹۰۱ در بغداد، هم زیجی پرداخت که بسیار متداول شد، و ابزارهای نجومی ساخت،او در حلب دفن شد و در مقابر قریش مقبره ای عظیم بر او نهاده شد که هم اکنون مثل قبل نیست ولی می توان آن را دید.

 

علامه محمد بن محمود آملی

 

عالم عامل وارسته علامه بزرگ زاهدی عظیم محمد بن محمود آملی پزشک،فیلسوف شهیر ایرانی از مازندران که در قرن چهارم می‌زیست.علامه محمد بن محمود ملقب به شمس الدین آملی از علما و محققین و پزشک بزرگ شیعه در قرنهای هفتم و هشتم هجری است. تاریخ ولادت او مشخص نیست ولی می‌توان گفت که ایشان در نیمه دوم قرن هفتم هجری در آمل به دنیا آمد و برای تحصیل علوم مختلف محضر استادان بزرگی را در چند شهر درک نمود و سپس در زمان الجایتو بنا به درخواست آن پادشاه به سلطانیه رفت و مورد احترام وی و وزیرش خواجه رشید الدین فضل الله همدانی قرار گرفت و مدرس مدرسه سلطانیه شده و بعد از مرگ آن پادشاه و اختلال امور آذربایجان چندی در سیاحت بلاد گذرانید تا اینکه در زمان فرمانروایی شاه شیخ ابواسحق به شیراز رفت و همانجا متوطن شد و به تدریس و تالیف پرداخت.وی همچنین با جمال الدین حسن بن یوسف بن علی بن مطهر معروف به علامه حلی متوفی به سال ۷۲۶ هـ.ق و قاضی عضدالدوله ایجی از علمای اهل سنت متوفی به سال ۷۵۷ هـق معاصر بود و طریق مجادله و مناظره می‌پیمود.علامه آملی در دوران عمرش مسافرت‌هایی زیادی نمود و از این راه دانش‌های فراوانی کسب کرد وی در زبان فارسی و عربی مهارت بسزایی داشت و در هر دو زبان تالیفات زیادی داشت از جمله تالیفات مشهور او در زبان عرب شرح کلیات قانون ابن سینا است که در سال ۷۵۳ هـ.ق تمام کرد و شرح بر مختصر الاصول ابن صاحب که قاضی عضدالدین ایجی به مذاق اهل تسنن شرح کرده بود و وی به مذاق شیعه نوشته و در آن عقاید عضدالدین ایجی را رد کرده‌است. از دیگر تالیفات وی شرح کلیات طب سید شرف الدین ایلاقی است. نفایس الفنون فی عرایس العیون اما مهمترین اثر شمس الدین آملی کتاب نفایس الفنون فی عرایس العیون است که از جمله کتب معتبر فارسی شمرده می‌شود و درباره شرح موضوعات مختلف علوم است و در آن بالغ بر ۱۲۰ نوع از علوم و چندین فنون مختلف یاد شده‌است.آنطوری که در تاریخ ادبیات ایران تالیف دکتر ذبیح الله صفا آمده‌است کتاب نفایس الفنون فی عرایس العیون حکم دایره المعارف جامع و مفصلی در علوم قدیم دارد که شمس الدین آملی آن را با نهایت تبحر و دقت نوشته و در همه ابواب چنانکه باید از عهده کار دشوار خود برآمده و مطالب غامض علمی را با انشایی درست و متقن به صراحت و روشنی ادا کرده‌است.انشاء علامه آملی در این کتاب به شیوه عمومی نوشته می‌شده‌است ملاحظه می‌شود همان شیوه‌ای که در آثار خواجه نصیرالدین طوسی و علامه قطب الدین شیرازی هم می‌بینیم.شمس الدین محمود پیش از شروع به بحث درباره اقسام علوم مقدمه‌ای بر سه فایده ترتیب داد یکی بیان شرف علم، دوم تقسیم علوم، سوم در ترتیب کتاب و آن فایده در تقسیم علوم است با آنکه به کوتاهی پرداخته شده برای شناخت نظر قدما درباره علوم و تقسیمات آن سودمند به نظر می‌آید بعد از این مقدمه شمس الدین به بحث درباره علوم اوایل متضمن هفتاد و پنج علم که آن بر سی و شش فن نهاده شده شد قیام کرد و هر فن را به فصولی تقسیم نمود. تالیف وی تالیف کتاب نفایس الفنون فی عرایس العیون را به سال ۷۳۶هـ.ق آغاز نموده و بعد از سال ۷۴۲ هـ.ق آن را به نام شاه شیخ ابوسحق اینجویه انجام برد و در قسمت تاریخ آن ذیل وقایع را تا مرگ سلطان ابو سعید به سال ۷۳۶ امتداد داده‌است.خمچنین او شعر می گفت و در کتب های مختلف از اشعارش یاد شده است.گویند که به احتمال زیاد مقبره او مقبره بقعه شمس آل رسول است, چون مدفن شمس آملی است و در کتیبه آن نوشته الشمس الدین المحمد بن محمود بن محمود علی آملی.

 

محمد بن ایوب طبری

 

نجم الدین محمد بن ایوب طبری ریاضی‌دان و اخترشناس بزرگ ایرانی از نیمهٔ دوم قرن پنجم هجری و نویسندهٔ آثار متعدد در علوم ریاضی به زبان فارسی است.نام و کنیهٔ او در مقدمهٔ تعدادی از آثارش به‌صورت ابوجعفر محمد بن ایوب الحاسب الطبری آمده است. محققان با توجه به اشارات موجود در مقدمهٔ آثارش چنین نتیجه گرفته‌اند که محمد بن ایوب طبری معاصر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی بوده و در ربع قرن از ۴۶۱ تا بعد از ۴۸۵ فعالیت علمی داشته‌است.از محمد بن ایوب طبری ده کتاب و رساله شناخته شده‌است:مفتاح‌المعاملات. متن ریاضی در حساب و هندسهٔ عملی (نام آن به معنی کلید عمل‌های حساب) است و برای برخورداری عامهٔ مردم نگارش یافته است. نثر مفتاح‌المعاملات نمونه‌ای است از آثار علمی محض در قرون چهارم و پنجم و هم‌شیوه با التفهیم بیرونی و آثار فارسی ابن سینا، و با اینکه در ربع آخر قرن پنجم تصنیف گردیده اما از نظر سبک به نخستین آثار منثور فارسی می‌ماند. مفتاح‌المعاملات بر اساس نسخهٔ منحصر به فرد مورخ ۶۳۲ توسط دکتر محمدامین ریاحی تصحیح شده است.. شش فصل در اسطرلاب. موضوع این کتاب شناخت اسطرلاب و اجزا و کاربردهای آن است. در بارهٔ ابزار نجومی اسطرلاب پیش از او خوارزمی و بیرونی و دیگران رسالاتی نوشته بودند اما شش فصل کهن‌ترین اثر موجود در زبان فارسی در این موضوع و مأخذ اصلی کتاب‌هایی است که بعداً در این زمینه تألیف شده است. از آن جمله رسالهٔ معروف بیست باب خواجه نصیر طوسی تحریر تازه‌ای از شش فصل است. این کتاب توسط دکتر محمدامین ریاحی بر اساس دو نسخهٔ کهن مورخ ۵۷۲ و ۵۵۸ تصحیح شده است. عمل و الالقاب، تحریر دیگری از شش فصل است که توسط همان مصحح و به ضمیمهٔ همان کتاب انتشار یافته است. شمارنامه، کتابی است در علم حساب در سه فصل و مجموعا ۶۴ باب (به تصحیح تقی بینش انتشار یافته است). تحفةالغرایب، کتابی است در ۲۷ باب مشتمل بر مطالب متنوعی که علاوه بر زبان فارسی از نظر فرهنگ عامه نیز اهمیت دارد (به تصحیح دکتر جلال متینی انتشار یافته است). زیج مفرد، مفصل‌ترین اثر مؤلف است. رسالهٔ استخراج اندر شناختن عمر و هیلاج. المونس فی نزهة اهل‌المجلس.رسالهٔ قواعدی چند در معرفت هر حرکت و قوسی. رساله در مقدمات اختیارات در سیارات سبعه. رسالهٔ ضمیر وخبی.

 

محمدتقی دانش‌پژوه

 

محمدتقی دانش‌پژوه دلارستاقی استادی کامل که در، آمل به دنیا آمد ، نویسنده، مصحح، مترجم و نسخه‌پژوه و موسقی شناس ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود.محمدتقی دانش پژوه در ۳۰ فروردین سال ۱۲۹۰، در شهر آمل متولد گردید. پس از سپری کردن دوران کودکی، تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آغاز کردودر سن هجده سالگی با فوت پدر برای ادامه تحصیل راهی شهر قم گردید تا از جلسات درس و بحث علمای حوزه علمیه آن مرکز علمی کسب فیض کند. بعد از دو سال رحل اقامت، به سبب گرفتاری‌های زندگی نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علمای این شهر کسب فیض نمود. دانش پژوه در سال ۱۳۱۶ بار سفر بست و راهی تهران شد. چهار سالی در مدرسه سپهسالار قدیم به تحصیل پرداخت، سپس دوره دانشکده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جدید (مدرسه عالی شهید مطهری) و دانشسرای عالی را طی کرد تا اینکه سر از دانشکده الهیات دانشگاه تهران درآورد و در سال ۱۳۲۰ به اخذ درجه لیسانس از این دانشکده نائل آمد. پس از فارغ التحصیل شدن به عنوان کمک کتابدار در کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به کار شد. لیسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئیس کتابخانه دانشکده ادبیات موقعیت خود را تحکیم بخشد. در سال ۱۳۳۲ به ریاست کتابخانه مرکزی آن دانشگاه منصوب گردید و در سال ۱۳۴۳ مشاور فنی کتابخانه مرکزی و در سال ۱۳۲۶ عضو کمیته علمی آن شد. محمدتقی دانش پژوه از سال ۱۳۳۴ در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. وی سرانجام در روز ۲۷ آذر سال ۱۳۷۵، در تهران درگذشت.محمدتقی دانش پژوه پدرعلم نسخه شناسی موسیقی قدیم ایرانی وازبزرگ ترین کتاب شناسان ایران درجهان علم ودانش بود. کتاب«فهرست آثاردانشمندان ایرانی واسلامی درغنا وموسیقی» وچند مقاله دیگردراین باب ازآثارچاپ شده اوست.از وی صد ها اثار نفیس و گرانبها به جا مانده است.

 

علامه عمادالدین ابو جعفر طبری

 

عماد الدین طبری افضل علما عصر خود و یکی از بزرگان علم فلسفه جهان با نام کامل عماد الدیدن ابو جعفر محمد بن ابی القاسم علی بن محمد بن علی بن رستم بن یزدبان طبری آملی کجی یا معروف به عماد الدین طبرسی ، از علما و محدثین قرن ششم هجری است. سال و محل تولد، هم چنین سال وفاتش بر ما معلوم نیست، اما با توجه به تاریخ احادیث کتاب بشارة المصطفی، چنین می نماید که قریب به نیم قرن (سال 508-553) فعالیت علمی داشته است. در سال 553 هجری قمری محمد بن جعفر مشهدی در کتاب مزار از وی روایتی نقل می کند که نشان می دهد ایشان در آن تاریخ زنده بوده است. پدرش ابی القاسم علی بن محمد، از علمای روزگار خویش بوده و کتابی داشته است که فرزند، از آن نقل کرده است. در تاریخ طبرستان به نوه دختری عماد الدین اشاره کرده که از جوانان نیکو و متبحر درعلوم است.او حاصل ازدواج فرزند امیر ورام بن ابی فراس با دختر عماد الدین است.تا آن جا که می دانیم عماد الدین چهار کتاب الزهد و التقوی، شرح مسایل الذریعه سید مرتضی، الفرج فی الاوقات و المخرج بالبینات، داشته است که فقط کتاب بشارة المصطفی، آن هم به صورت ناقص به دست ما رسیده است. عماد الدین در این کتاب که از هفده جزء آن، تنها یازده جزء باقی مانده است، به بیان منزلت و درجات شیعه و کرامات و ذکر فضایل اولیای الهی علیهم السلام، پرداخته است. مصنف همه روایات کتاب را با اسناد کامل آن ها نقل کرده و در مقدمه گفته است که فقط از ثقات و اخیار نقل می کند. آقای قیومی، مصحح کتاب، در انتهای کتاب با عنوان «مستدرک» خطبه پیامبر مسلمین را که سیدبن طاووس از این کتاب نقل کرده بوده و در نسخه های فعلی کتاب درج نشده، آورده است. هر جزء از کتاب، اختصاص به یک موضوع ندارد و از موضوعات مختلف بحث می کند. در آن، مباحث ارزش مند و روایاتی در خور توجه از پیامبر در اثبات افضلیت و مقام والای شیعه نقل شده و از شعرهای خوبی به مناسبت و در زمینه های مختلف، از جمله در مورد دوازده امام بوده است. کتاب بشارة المصطفی غیر از فواید مذهبی، به دلیل اشتمال بر اسانید تازه و به ویژه نام بردن از شماری از عالمان شیعی ایران در سده های پنجم و ششم، دارای اهمیت بسیاری است و از این نقطه نظر هم همواره مورد عنایت بوده است.عمادالدین به شهرهای ری، آمل، نیشابور، اصفهان، نجف و کوفه سفر کرده و از ان جا بهره برده بوده، که نام و اسانیدشان در این کتاب ذکر شده است. از سویی، این کتاب برای شناخت تشیع کوفی در سده های پنجم و ششم قمری، بسیار با اهمیت است؛ به ویژه اسانید زیدیان کوفه مانند روایات ابوعبداللّه العلوی، ابو البرکات زیدی و امثال آنان،از مطالب ویژه آن می توان به نقل زیارت اولین زائر کربلا (جابر همراه عطیه عوفی) اشاره کرد که به طور مسند و با تفصیل، گزارش شده است عماد الدین در این کتاب، گاهی به مذهب و نسب مشایخ خود توجه داده است.در نقل روایت، وسواس خاصی نیز نشان داده و گاهی بعد از شنیدن خبر، آن را با اثر مکتوب شیخ خود، مقابله کرده است.از شاگردان این عالم بزرگ میتوان به قطب الدین راوندی و شیخ الحدیث اشاره کرد.

 

میرزا شفیع مازندرانی

 

میرزا شفیع مازندرانی متولد آمل و یکی از بزرگان دوران قاجار بوده از سال ۱۲۱۵ تا ۱۲۳۴ هجری قمری صدر اعظم ایران در دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار بود.مهم‌ترین واقعه در روابط خارجی ایران در زمان صدارت میرزا شفیع، وقوع جنگ‌های ایران و روسیه و جدایی بخش‌هایی از سرزمین ایران در پی انعقاد عهدنامه گلستان بود.وی فرزند حاج میرزا احمد از خدمتگزاران نادرشاه افشار بود.

 

کمال‌الدین مرعشی

 

سید کمال‌الدین مرعشی آملی شاعر و دانشمند مرعشی است که دومین پادشاه سلسلهٔ مرعشیان تبرستان نیز می‌باشد. وی فرزند و جانشین میربزرگ بوده‌است.وی در حدیث، فقه، اصول، عرفان، معقول، تجوید و ریاضی سررشته داشته و به خوبی شعر می‏گفت.

 

دکتر عبدالحسین نوایی

 

دکتر عبدالحسین نوایی تاریخ‌نگار ایرانی (۱۸ مرداد ۱۳۸۳ – ۱۶ مهر ۱۳۰۲) بود.وی در تهران به دنیا آمد و در زمینهٔ ادبیات و تاریخ متبحر و مسلط بود. از او آثار تحقیقی تاریخی – به‌ویژه درباره دوره قاجار – به یادگار مانده‌است. همچنین وی به تصحیح متون تاریخی قدیمی نیز اشتغال داشته‌است.[۱]او جزو بزرگان تاریخ دان ایرانی بوده است،دکترا خود را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت.او دارای بیشترین جوایز و کتب های تصحیح شده و نوشته شده در زمان خود بود و جوایز بین المللی و ملی زیادی هم کسب کرد.

 

عبدالقادر گیلانی(جیلانی)

 

عبدالقادر گیلانی (جیلانی) (۱۰۷۷ – ۱۱۶۶ م) با نام کامل عبدالقادر بن صالح جنگی دوست گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری بود. وی مؤسس سلسله تصوف قادریه (منتسب به عبدالقادر) بود. او از مشاهیر مشایخ صوفیه و شیخ طریقه قادریه می‌باشد. کنیه وی «ابومحمد» و لقبش «محی الدین» است.نام کامل او «شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بن ابی صالح موسی جنگی دوست گیلانی، استدر تاریخ و مکان زادروز او اختلاف وجود دارد و ۴۷۰ یا ۴۷۱ یا ۴۹۰ یا ۴۹۱ قمری تاریخ‌های زادروز او ذکر شده‌اند،محل تولد وى بر اساس روایتی روستای گیلان ده از توابع آمل میباشد كه محل سكونت ابوالعباس قصاب آملى نیز بوده است. بعضی نیز ولادت او را در قریه «بشتیر» از توابع گیلان و در شب ۱ رمضان 470 قمری (۲۲ اسفند 456 خورشیدی) دانسته اند.بر روی مزار او حرم و مقبره ای کبیر بنا نهاده شده است که زیارتگاه عموم و دوستدارانش است.

 

علامه ملا محمد شریف مازندرانی(شریف العلماء)

 

افضل علما و دانشمند کبیر زمان ملا محمد شریف مازندرانی مشهور به شریف العلماء یا شریف العلم از علما و مدرسین برجسته حوزه علمیه کربلا از بزرگان علم و فلسفه جهان بود او را می توان افضل علمای با هوش و عالم دانست. این فقیهی اصولی و جامع علوم عقلی و نقلی، در اواخر قرن دوازدهم هجری قمری در شهر کربلا دیده به جهان گشود. دروس مقدماتی را در خدمت بعض اساتید فراگرفت و سپس از محضر سید محمد مجاهد بهره برد و سرانجام در محفل علمی سید علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض، تحصیلات خود را به پایان برد.این دانشور محقق، پس از آنکه بهره کافی را از محضر صاحب ریاض برد، سفری علمی به شهرهای مختلف ایران و عراق آغاز کرد. وی در این شهرها گاهی یک ماه توقف می‌کرد و سراغ علما و حوزه‌های علمیه را می‌گرفت تا این که به مشهد رسید، پس از زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا علیه آلاف التحیةوالثناء، دیگر بار به کربلا مراجعت کرد و در جلسه درس استادش سیدعلی صاحب ریاض حاضر شد.مدتی بعد، خود بر کرسی تدریس تکیه زد و به تعلیم و تربیت طلاب و تشنگان فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام همت گمارد. چیزی نگذشت که خیل مشتاقان علوم دینی پیرامون او حلقه زدند و شمار شاگردانش به قول صاحب تکمله، به هزار نفر رسید. کان تحت منبره الف من المشتغلین شریف العلما دو مجلس درس داشت، یکی برای مبتدئین و دیگری برای آنان که در مرتبه بالاتری از فضل و کمال قرار داشتند. بزرگانی هم چون, شیخ انصاری، صاحب ضوابط، فاضل دربندی و ده‌ها مجتهد مسلم دیگر، از شاگردان او به شمار می‌روند. این استاد محقق، با احاطه علمی، حافظه قوی و بیان رسایی که داشت، اکثر اوقاتش را صرف تدریس و پرورش شاگردان نخبه کرد.شریف العلماء مازندرانی، در میان علما و اساتید حوزه‌های علمیه جایگاه ویژه‌ای داشت و بسیاری از اندیشوران و اهل قلم، از مقام علمی وی تجلیل کرده‌اند. میرزا محمد تنکابنی می‌نویسد: محمد شریف مازندرانی آملی ملقب به شریف العلما، قدوةالفقها و اسوةالفضلا، مؤسس علم اصول، اعجوبه زمان، وحید دوران؛ در مجلس درس او زیاده از هزار نفر می‌نشستند. نویسنده اعیان الشیعه نیز عباراتی به این مضامین دارد, شریف العلما، استاد علما و مربی فقها، نادره دوران و اعجوبه زمان بود. او عمر خود را در تربیت طلاب سپری کرد و فرصتی برای تألیف و تصنیف نداشت. قوه حافظه ودقت نظر و سرعت انتقال و در مناظرات، فوق تصور بود.از ویژگی‌های فردی این استاد بزرگ، اهتمام ویژه به امر تحقیق و پژوهش و تربیت طلاب و فضلا بود. با این وصف، از سایر نیازمندی‌های طلاب نیز غافل نبود؛ لذا وقتی که ملا اسماعیل یزدی، از شاگردان زبده ایشان، مریض شد، برای مداوای او تلاش زیادی کرد و از بغداد برایش پزشک آورد. به دید و بازدید علاقه زیادی نداشت حتی امامت نماز جماعت را نیز نمی‌پذیرفت. یک بار که با اصرار مردم، پیشنماز شد، به خاطر این که در حین نماز، ذهنش به حل مسئله‌ای علمی مشغول شد، خود را شایسته امامت جماعت ندانست و ترک امامت کرد. از دیگر ویژگی‌های شریف العلما، تبحر و قدرت فوق العاده وی در مناظره و جدل بود. آن جناب با احدی مباحثه ننمود مگر این که بر او غلبه یافت و ید طولایی در علم جدل داشت. این استاد برجسته، با وجود تبحر خاصی که در علوم اسلامی داشت و از مؤسسین علم اصول به شمار می‌رفت، آثار مکتوبی به جز یک رساله در مبحث اوامر، از خود به جایی نگذاشت و بر این باور بود که تربیت شاگردان نخبه، خیلی مهم تر از تألیف کتاب است. در همین ارتباط در پاسخ یکی از فضلا فرمود: وظیفه من تربیت طلاب و تعلیم متعلمین است و آنچه شما شاگردان تألیف می‌نمایید، در حقیقت زحمات مرا به بار نشانده‌اید. عالمان بزرگی هم چون سید علی طباطبایی، سید محمد مجاهد، میرزای قمی. شاگردان: حضرات اعلام سید ابراهیم قزوینی، فاضل دربندی، شیخ مرتضی انصاری، ملااسماعیل یزدی، شیخ جعفر شوشتری.شریف العلما بعد از عمری تلاش در راه ترویج دین و فقه آل محمد صلی الله علیه وآله و تربیت صدها مجتهد، عالم و سخنور، با عمری کوتاه اما پرونده‌ای درخشان و پرافتخار، در سال ۱۲۴۵ قمری دارفانی را وداع گفت و در جوار رحمت حق آرمید. پیکر آن استاد بزرگ، با شکوه تمام و با شرکت علما و شاگردان و طبقات مختلف مردم تشییع و در سرداب منزلش در نزدیکی باب القبله حرم مطهر حضرت امام حسین علیه السلام به خاک سپرده شد.

 

علی آملی

 

وی عالمی زاهد بود. او از شیخ ابوالحسن محمد حلٌی روایت می‌کرد. استاد حسین عبدالحق‌الهی در اوایل حاشیه‌ خود بر “قواعد” در شمار استادانی که از آنان علوم شرعی را فرا گرفته نام او را برده است.

 

ابوالفرج حسن انصاری

 

از پدر خود و منصوربن اسحاق و سهل‌بن ربیعه حدیث شنید. ابن ناصر و شهده و ابن‌الخل از وی روایت کرده‌اند. وی در مدینه بر سلفی املاءِ حدیث کرد. ابوالفرج آملی قزوینی در آمل درگذشت.

 

جمال الدین محمد

 

وی از مردم طبرستان بود و در سلک شاگردان شیخ‌الطائفه محمدبن حین طوسی درآمد و از وی روایت کرد. علامه بحر‌العلوم در “فوائد‌الرجالیه” به این نکته اشاره کرده است.

 

ملا محمد

 

از خاندان بنی جوان (جوان ظاهراً نام یکی از شعراء دورهٔ صفویه است). پس از تحصیل مقدمات در زادگاه خود در هفده‌سالگی به تهران آمد و در نزد میرزا حسن آشتیانی ، میرزا ابوالقاسم کلانتری و سید صادق طباطبائی به تحصیل علم فقه و اصول پرداخت. حکمت و فلسفه را نزد میرزا ابوالحسن جلوه و آقا علی‌مدرس آموخت. آنگاه خود حوزهٔ درس دایر کرد. در سال ۱۳۲۰ق امامت مسجد مجد در تهران به وی محول شد. ملا محمد آملی از مخالفان مشروطه بود. پس از پیروزی مشروطه‌خواهان زندانی و سپس به آمل تبعید شد و چند سال بعد به تهران آمد و به تدریس پرداخت. آثار او عبارتند از: “تخلیص‌الفرائض” حاشیه بر “اخبار‌الاسرار فی مراحل‌الابرار”.

 

نورالله خان رضوانی

 

نورالله خان معروف به نورالله خان نوایی از بزرگان علم و ادب مازندران و از بزرگان شعر در وصف امامان و تعزیه نویسان بزرگ ایرانی بود او در سال 1338 قمری در روستا عورطه دشت جهان را وداع نمود.

 

سر لشگر مسعود منفرد نیاکی

 

مسعود منفرد نیاکی(متولد ۱۳۰۸ درگذشته ۶ مرداد ۱۳۶۴) معروف به سرلشکر منفرد نیاکی جانشین رئیس اداره سوم(عملیات) ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده لشکر ۹۲ زرهی در زمان جنگ ایران و عراق بود. او در سال ۱۳۳۱ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۵۵ به درجه سرهنگی رسید و در زمان جنگ ایران و عراق در عملیات‌های مهمی همچون طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر و رمضان در مسئولیت‌های فرماندهی حضور داشته است.پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در سال ۱۳۵۹ به سمت فرمانده لشکر ۸۸ زرهی زاهدان و در سال ۱۳۶۰ به سمت فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز منصوب گردید.وی در مسئولیت‌های فرماندهی در عملیات‌های طریق المقدس، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت نموده و در سمت فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح در جنگ ایران و عراق حضور داشته است،منفرد نیاکی، به واسطه لیاقت و شجاعت وافر خود طی حکمی از سوی امیر سپهبد علی صیاد شیرازی به جانشینی فرمانده نیروی زمینی ارتش در جنوب منصوب گردید و در طراحی عملیاتهای رزمی در جنوب ایران نقش مؤثری ایفا نمود،در دوم دی ماه ۱۳۶۳ با حکم آیت الله سید علی خامنه‌ای(رئیس جمهور وقت ایران) به ستاد مشترک ارتش منتقل و به عنوان جانشین اداره سوم ارتش مشغول به کار شد.امیر سرلشکر مسعود منفرد نیاکی، در تاریخ ۱۳۶۴/۵/۶ به عنوان نماینده و ناظر عملیات لشکر در رزمایش لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار که در شرایط واقعی جنگی لشکر اجرا گردید شرکت نمود و در این رزمایش کشته شد.

 

میرزا ابو القاسم واعظ جوادی آملی

 

عالم وارسته و خطیب توانا، حجت الاسلام والمسلمین میرزا ابوالحسن جوادی آملی مشهور به «واعظ جوادی»، پدر گرامی حضرت آیت الله جوادی آملی از زمره خطبا و وعاظ مشهور خطة مازندران و آمل به شمار می‌رفت و با زهد و وارستگی اخلاقی، تدریس و تبلیغ علوم و معارف دینی و خدمت به مردم زندگی را سپری کرده و به دوستی اهل بیت (ع) و دفاع از حریم ولایت و امامت و مردمداری شهرت داشت.سعی ایشان همواره آن بود از درآمد حاصل از منبر استفاده کند و حقوق دریافتی از حوزه آمل را که از موقوفات تأمین می‌شد به طلاب نیازمند بپردازد.ویژگی مهم دیگر آن بزرگوار این بود که در تربیت فرزند، بسیار حساس بود. نقش ایشان در تربیت و ترقی حضرت استاد تعیین کننده‌ای بود. وی تلاش فراوان کرد تا فرزند گرامی‌اش نخستین درس طلبگی را نزد با تقواترین مجتهد شهر آمل، در آن عصر، یعنی مرحوم آیت الله فرسیو فرا گیرد. نامبرده در سال‌های ١٣٣٨ یا ٣٩ (تردید از حضرت استاد است) به رحمت ایزدی پیوست.

 

آقا ضیاء آملی

 

عالم وارسته و استاد خستگي ناپذير حوزه‌ها مرحوم آيت الله آقا ضياء الدين آملي فرزند برومند آيت الله علامه شيخ محمد تقي آملي است. ايشان تحصيلات خود را در حوزه‌ي تهران و نجف به پايان برد و به مقام اجتهاد نايل آمد. آن بزرگوار از تهران به حوزه‌ي مراجعت آمد و به تدريس و تربيت طلاب علوم پرداخت و در اين راه تلاش فراواني نمود. حضرت استاد بسياري از دروس سطح عالي، از جمله بخش‌هايي از قوانين الاصول را نزد ايشان فرا گرفته و از ايشان بسيار به نيكي ياد كرده و قدرشناسي مي‌كند. فرازي از سخنان استاد در تمجيد وتعريف مرحوم آقا ضياي آملي چنين است: «امالي مرحوم شيخ صدوق را در روزهاي تعطيلي در محضر مرحوم آقا ضيا آملي مي‌آموختم. همچنين در محضر آن بزرگوار مشغول حفظ سوره‌ي مباركة هود و آموختن درس تفسير قرآن شدم. آن بزرگوار در ترويج كتاب و سنت سعي بليغي داشت و مي‌كوشيد تا طلاب، حافظ قرآن شوند و نيز با علم حديث آشنا گردند… تشكيل جلسات خصوصي و تدريس حديث و تفسير و حفظ قرآن، از ابتكارات مرحوم آيت الله حاج آقا ضيا آملي بود. او اولين كسي بود كه اين سنت‌هاي حسنه را در حوزه علميه آمل پايه‌ريزي كرد . . .» استاد شوق به درس تفسير قرآن را از محضر ايشان آموخته است.

 

ملا رفیعا

 

ملا رفیعا یا ملا رفیع مازندرانی ایشان صاحب شرح اصول کافی است و از اساتید علامه مجلسی بوده است و از علما بزرگ و عالم جهان در زمان خیش بوده است.و در سن هشتاد و پنج سالگی از دنیا رفت و در تخت فولاد دفن و شاه اسماعیل صفوی مقبره بر او بنا کرد.

 

ابو عباس ابن عطا آدمی

 

عارف. وى اهل آمل و از شاگردان ابراهیم مارستانى بود. به جنید پیوست اما پس از چندى از وى گسست و بر پاره‏اى از گفتارهاى استادش، از آن جمله برترى توانگران بر تهیدستان و مسأله خواطر خرده گرفت. در آخرین محاكمه‏ى حلّاج به دفاع از وى برخاست. این جانبدارى سبب گردید كه حلّاج در میان صوفیان از بسیارى اتهامها تبرئه گردد. وى نیز به فرمان حامد بن عباس وزیر مقتدر عباسى كشته شد. ابن‏عطا قریحه‏ى شعرى نیز داشت. بعضى كتابهاى صوفیه از جمله كتاب «اللمع» ابونصر سراج اشعار جالبى از وى نقل كرده‏اند. ابن‏عطا تفسیر رمزى بر قرآن نوشت. علما او را به عنوان شیخ افضل یاد می کردند.

 

رانکوهی اشکوری مرعشی

 

عالم، فقیه و نویسنده. از اولاد میر بزرگ مدفون در آمل است. جد بزرگ وى ابتدا در رودبار سكنى گزید، سپس به رانكوه و بعد از آن به اشكور رفت. سید اسداللَّه در قزوین نزد سید على، صاحب حاشیه بر «قوانین»، تلمذ كرد. وى در 1303 ق به عتبات هجرت كرد و نزد علامه میرزا حبیب‏اللَّه رشتى به تصحیل پرداخت و «تقریرات» بحث استاد را در یازده مجلد نوشت كه پنج جلد در «اصول» و شش جلد در «فقه» بود. وى در نجف درگذشت. از دیگر آثارش «كتاب الاوانى من الذهب و الفضه»است.

 

محمد سلیم آملی

 

وی “دعای مشلول” را شرح و ترجمه کرده است. این کتاب همراه “ترجمهٔ دعا‌السمات” علامهٔ مجلسی که در حدود ۱۰۰۰ سطر است با خط یک نویسنده گردآوری شده است.

 

محمد بن علی حسین اشعری

 

اشعری اصلش از آمل بود و در مکه می زیست،او در علم نجوم و فلسفه افضل علما زمان خویش بود و از او بند سی جزو کتاب معروف صباح و العجز به جا مانده که در نوشتن و رسم علم هندسه و نجوم مورد استفاده قرار می گیرد.

 

سرعت مازندرانی

 

شاعر، متخلص به سرعت. از اهلى آمل ولى مدتى را در كربلا ساكن بود. سفرى نیز به اصفهان كرد و به قول ملا عبدالنبى فخرالزمانى به علت تنگى معیشت اكثر ایام را به بى‏چیزى و تهیدستى مى‏گذرانید و دوران زندگیش به خوشى و راحتى نگذشت و در حالى كه با فقر وفاقه دست و پنجه نرم مى‏كرد لباس عاریت را از تن كنده و به دیار آخرت رهسپار و از غم و اندوه این جهان فانى رهایى یافت.

 

محب الدین امام الحرمین

 

مکنی به ابو العباس طبری از محدثان به نامی که در اکثر احادیث از او روایت می شود و گویند از محدثان و مکلمان دقیق شافعی بوده اشت.

 

ممتاز العلماء

 

سيد محمد تقی فرزند علامه سيد حسين فرزند سيد دلدار معروف به ممتاز العلما یا لخنوی یکی از علما و مشاهير بزرگ شيعه در کشور هندوستان بود.اصلش از آمل بود و جدش به هند سفر کردند، ممتاز العلما در علوم عقلی و نقلی مهارت داشت. او فقيهی زاهد و حکيمی بارع بود. ابتدا در نزد والد معظم خويش (که ذکرش به شماره 153 آمد) و اعمام و بنی اعمام سطوح فقهی و مقدمات علوم را به پايان برد و سپس چند سالی در نجف اشرف از اساتيد متعدد به خصوص صاحب جواهر برخوردار گشت و از آن جناب به اخذ اجازه اجتهاد نائل آمد. و خود در عراق و هندوستان در تعداد مدرسين بزرگ و مروجين به شمار آمد. ممتاز العلما بيشتر سنوات عمرش در هندوستان (لکهنو) سپری شد. او علاقه مفرطی به جمع آوری کتابهای مختلف علمی و دينی داشت و با همکاری علما و خويشان دانش دوست خود کتابخانه معظمی در کشور پهناور هند تأسيس نمود و کتابهای بی شماری بدان گرد کرد و خود نيز آثار مهمی به رشته تحرير برد که از آن جمله است: ارشاد المبتدين، ارشاد المؤمنين، حديقة الواعظين، غوث الائذين، منتخب الآثار، منهج الطاعات، ینابيع الانوار، هدايت الآثار، نخبه و غيره… اين سيد عالی مقام پس از عمری خدمات گوناگون به شيعيان و مسلمانان هندوستان سرانجام در اواسط ماه رمضان 1289 وفات نمود و فرزندش سيد محمد ابراهيم معروف به شمس العلما به جنازۀ پدر نماز خواند و با احترام در حسينيه معروف لکهنو جنب علما مدفون گشت.مرحوم مدرس تبريزی در ريحانة الادب می نويسد: سيد محمد ابراهيم فرزند سيد محمد تقی معروف به سيد العلما یکی از اعلام معروف و مشاهير سادات هندوستان در اواخر قرن سيزدهم هجری بوده که وی نيز مانند پدرش در علوم نقلی و عقلی مهارت کافی به دست آورد و آثاری مانند: بضاعة مزجاة، نور الابصار، در و یاقوت، لمعه ناصريه وکتاب امل و آرزو را در علم کلام و فقه و تفسير از خويش به یادگار گذاشت. معظم له در اوايل قرن چهاردهم وفات نمود.

 

محمد بن ابوبکر فرخان طبری

 

ایشان پسر عمر بن فرخان طبری منجم مسلمان عصر منصور عباسی است. و بقول جرج سارتن در مقدمه‏ای بر تاریخ علم ، ایشان دارای تالیفات متعددی در علم احکام نجوم است. دارای کنیۀ ابوبکر و خودش فاضل و پدرش فاضل و در علم کواکب و صناعت تنجیم صاحب ید طولانی و مسلم علما و حکماء زمان خود بوده است.

 

غافل مازندرانی

 

شاعری ارجمند و اهل مازندران بود. وی به هندوستان رفت و به دربار اوربنگ زیب راه یافت و سمت دبیری مخصوص اورنگ زیب را برعهده گرفت و خطاب به روشن رقم شد. محمداسماعیل خطوط ثلث و ریحان و رقاع و نستعلیق را خوش می نوشت و منشی زبردستی بود. شعر نیز می سرود و از او اشعاری در تذکره ها نقل شده است. او سفری به مکه کرد و با صاحب “مرآهٔالعالم” مصاحب بود. از آثار وی: یک صفحه از “بیاض” بختاورخان ، به قلم دو دانگ خوش ، با رقم: “محمد اسمعیل”؛ یک قطعه از مرقعی ، به قلم دو دانگ خوش ، با رقم: “العبد محمد اسمعیل ، فی شهور سنهٔ احدی و تسعین و الف”؛ سه قطعۀ مختلف که یکی دو بیت شعر او خود او است ، به قلم سه دانگ و دودانگ ، با رقم: “فی شهور سنه اربع و تسعین و الف ، العبد محمد اسمعیل” و “قد تشرف… محمد اسمعیل ، فی سنه ۱۰۹۳”؛ یک قطعه از مرقعی ، به قلم پنج دانگ خوش ، با رقم: “کتبه العبد روشن رقم ۱۰۹۷”؛ “دیوان” شعر.

 

محمد جواد لاریجانی

 

دکتر محمدجواد اردشیر آملی لاریجانی متولد 1330، سیاست‌مدار، ریاضیدان و نظریه‌پرداز سیاسی است. او دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره‌های دوم، چهارم و پنجم، مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، معاون سابق وزارت امور خارجه و موسس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی از فعالان سیاسی ایران است. وی یکی از مبدعان نظریه ام‌القری در اواخر دهه شصت است.او ابتدا جهت تحصیل به حوزه علمیه رفت و سپس تحصیلات عالی را در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد،عداً او تحصیلاتش را در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی پی گرفت.

 

علامه حائری شهرستانی

 

حائری شهرستانی آملی مازندرانی ادیب مردی فاضل محقق، فقیه، حكیم، ادیب و شاعر امامى. میر قوام‏الدین معروف به میر بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نیاى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى‏رسد. او از شاگردان شیخ محمدحسین اردكانى در فقه و اصول بود و به دریافت اجازه از از وى نایل گشت. هئیت و نجوم را از میرزا باقر یزدى و حساب و هندسه و عروض را از میرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زیارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدریس در مدرسه‏ى صدر قزوینى به وى تفویض گشت، اما او به كربلا بازگشت و در آنجا مرجعیت جمعى از شیعیان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسینى نزدیك دیوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تالیف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله‏اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخیص «الفصول»؛ «غایه المسول و نهایه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتین»، كه حاشیه «قوانین الاصول» است؛ «تحقیق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاریخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهیل المشاكل»، در نحو؛ «تقویم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقویم؛ «مواقع النجوم»، در هئیت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه‏ى «تهذیب المنطق» به نام «مهذب التهذیب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شیخ‏بهایى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بیان نعمتهاى الهى.

 

علامه رکن الدین

 

ریاضیدان، منجم، فقیه و محدث. سید ركن‏الدین در آمل متولد شد. چندى در فارس و كرمان و هند به سر برد. وى گذشته از ریاضى و نجوم در فقه و حدیث نیز دست داشت و چون به خاندان مرعشى مازندران پیوسته بود كتابى در شرح احوال دانشمندان این خاندان نوشت. تألیفات دیگر او عبارت‏اند از: «زیج جامع سعیدى»، در تنقیح «زیج ایلخانى» خواجه نصیرالدین طوسى، به نام سلطان ابوسعید تیمورى؛ و «پنجاه باب سلطانى» به اسم بابرخان بهادر در هرات است.

 

محمد بن زید بن اسماعیل

 

عالم بزرگ و به بر حق جهان که در کتاب ها و منابع آمده که او بانی مقبره و بارگاه امام علی و امام حسین می باشد .او در رکاب شیعیان جنگید و فرمانده سپاه شیعان بود.

 

ابو صالح خلف بخاری آملی

 

محدث. معروف به ابوصالح خیام. اهل آمل بود كه در بخارا زندگى مى‏كرد. و چون پیشه او خیمه‏دوزى بود به خیام شهرت یافت. او را بُندار حدیث ماورالنهر مى‏گفتند. او از صالح بن محمد جَزَره و نصر كِندى و فرح بن ایوب و دیگر مشایخ دیارش حدیث نقل كرده. حاكم نیشابورى و ابن منده و محمد بن احمد غُنجار از او روایت كرده‏اند. فقط ابوسعد ادریسى ثقه بودن او را كمرنگ جلوه داده است.

 

میر ولی لاریجانی

 

حاج سید غلامعلی مشهور بمیر ولی از سادات مشهور مازندران در سال 1266 هجری قمری در لاریجان متولد شد،پس از طی پنجاه و دو مرحله‏ از مراحل زندگانی معشوق غیبی و محبوب لاریبی او را مجذوب خود ساخته و بمقام‏ حقیقت رسیده آئینه دلش جلوه‏گاه جمال شاهد ازلی گردید و دریچه‏ای از عالم غیب‏ برویش گشاده شد،عالم و هرچه در وی هست بنظرش نمودی بی‏بود مینمود،میخواند آنچه را دیگران نمیدیدند و میدانست آنچه را دیگران نمیدانستند،پیوسته در کنج خلوت با دوست مشغول رازونیاز شده در صحبت بروی مردم بسته،رشته الفت‏ از ابنای زمان گسسته و با اینکه در فقر بسرحد کمال رسیده بود مسند ارشاد نگسترد و دعوی مرادی نکرد.دوازده سال پیش از فوت خود در صحن امامزاده قاسم تجریش آرامگاه‏ همیشگی خود را آماده کرده بود تا در دوازدهم شهر ربیع الاول سنهء 1331 ه داعی حق را لبیک اجابت گفته مرغ جانش از قفس تن رهائی یافت و در همان محل‏ مدفون شد.دیوان او بالغ بر ده هزار بیت شعر عرفانی است که بخط مرحوم محمد علی عبرت‏ مصاحبی جمع و نوشته گردیده و منتخبی از آنرا فرزندش میر عماد در سال 1311 شمسی در مطبعه علمی طهران بچاپ رسانیده و منتشر کرد نمونه‏ای از آثارش را که‏ در جذبه از طبعش ظهور و بروز کرده بمحضر ارباب و جد و اصحاب حال ارمغان‏ میدارد تا سالکان طریق را شوروحالی حاصل آید.

 

ابوبکر محمد بن عمر بن فرخان طبری

 

ایشان پسر عمر بن فرخان طبری منجم مسلمان عصر منصور عباسی است. و بقول جرج سارتن در مقدمه‏ای بر تاریخ علم ، ایشان دارای تالیفات متعددی در علم احکام نجوم است.دارای کنیۀ ابوبکر و خودش فاضل و پدرش فاضل و در علم کواکب و صناعت تنجیم صاحب ید طولانی و مسلم علما و حکماء زمان خود بوده است.

 

محمد چامه سرا

 

استاد پروفسور شاعری بزرگ اما کشف نشده استادی بی مثال محمد چامه سرا در سال 1316 در آمل متولد شد. پدرش احسانعلی درویش شاعر عارف که صاحب تفسیر قرآن منظوم به سبک مثنوی معنوی معروف به تفسیر صفی است.

چامه سرا دوره ابتدایی تا سوم متوسطه را در آمل گذراند سپس در دانش سرای کشاورزی ساری هنر آموز شد پس از اتمام تحصیلات به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در اردیبهشت سال 1382 وفات یافت.اشعاری بر ضریح مطهر امام زاده ابراهیم ( ع ) آمل و امامزاده قاسم ( ع ) نقش بسته و یا در مدح امام خمینی ( ره ) و استاد مطهری ، شهدای حماسه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از وی سروده شده که در نوع خود بسیار لایق تحسین و تجلیل است . در اشعار چامه شمیم معطر و دلپذیر گلشن توحیدی و حریم ولایت امیر مومنان علی ( ع ) مشام جان را می نوازد.

 

داعی الاسلام

 

روزنامه‏نگار، زبانشناس، فرهنگ‏نویس و شاعر، متخلص به داعى. وى از سادات نیاكى بود كه در لاریجان متولد شد. در آمل و تهران و اصفهان صرف و نحو عربى و فارسى و سایر علوم را فراگرفت و در همان سالها مجله‏ى «الاسلام» را جهت مناظره با عیسویان در اصفهان دایر كرد. داعى پس از آموختن زبان انگلیسى به بمبئى رفت و ضمن فراگیرى زبان اردو مجله‏ى «دعوت الاسلام» را به دو زبان اردو و فارسى منتشر ساخت و در سمت استادى در دانشكده حیدرآباد دكن نیز به تدریس ادبیات فارسى پرداخت. وى با زانهاى پهلوى، اوستا، گجراتى و سانسكریت آشنا بود. براى مدتى اندك به ایران آمد و مجددا به هندوستان مراجعت كرد و همان جا وفات یافت. وى طبع شعر نیز داشت و در شاعرى پیرو سبك هندى بود. از آثار او: ترجمه‏ى كتاب «نادر شاه»، از انگلیسى به فارسى؛ ترجمه «و ندیداد»، به فارسى؛ «فرهنگ نظام»؛ «دیوان» شعر؛ «شعر و شاعرى عصر جدید ایران»؛ «فرهنگ نویسى.

 

عبدالله طبری آملی

 

مفتى، محدث و فقیه شافعى. مفتى و محدث مكه بود. در آمل به دنیا آمد. در 439 ق «صحیح» مسلم را از ابوالحسین فارسى شنید، و «صحیح» بخارى را از عبدالغافر بن محمد روایت كرد. از ابوحفص بن مسرور و ابوعثمان صابونى و نیز از كریمه مروزى حدیث شنید، و از ناصر بن حسین عمرى مروزى فقه آوخت. مدتى ملازم شیخ ابواسحاق شیرازى بود تا از بزرگان اصحاب وى گشت. قبل از غزالى در نظامیه بغداد درس گفت. اسماعیل تیمى و رزین عبدرى و قاضى ابوبكر بن عربى و وجیه شحامى و احمد بن محمد عباسى و ابوطاهر سلفى و دیگران از وى حدیث شنیدند. وى از بزرگان شافعیه بود و او را امام الحرمین مى‏خواندند، زیرا كه در حدود سى سال مجاور مكه بود و در آنجا به تدریس و فتوا اشتغال داشت. عده‏اى در مكه نزد وى فقه آموختند. طبرى فقیه در مكه درگذشت. از آثارش: «العده»، در پنج جزء ضخیم؛ شرح «الابانه» عبدالرحمان فورانى مروزى، در فروع فقه شافعى.

 

محمد فرهمند

 

نویسنده عالم فاضل، در آمل به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در آمل و دوره‏ى متوسطه را در تهران و رشته‏ى حقوق را در دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى تهران بپایان رساند. سپس عهده‏دار مشاغل متعددى شد. از آثار وى: «تاریخ دیپلماسى در اوضاع سیاسى و اقتصادى افغانستان»؛ «در آغوش طبیعت»؛ «سیزده‏ى نوروز»؛ «عاشق زندانى».

 

آقا شیخ ابوذر طبرسی

 

آقاى حاج شیخ اباذر بن‏المرحوم العالم الربانى آشیخ محمد طبرسى از علماء اخیار و فضلاء ابرار این شهرستان است و در سال 1300 شمسى تقریبا متولد شده و پس از آموختن تحصیلات ابتدائى و مقدماتى در خدمت والد مرحوم و عم كرام و دائى فاضلش آقاى آقا محمد تقى دانش پژوه در سال 1324 مسافرت بتهران نموده و پس از طى دوره شش ساله مدرسه سپهسالار و دانشكده الهیات با دریافت لیسانس مهاجرت بقم نموده و از محضر مدرسین بزرگ آیه‏الله فكور یزدى و آیه‏الله سلطانى و آیه‏الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آیه‏الله العظمى بروجردى و آیه‏الله حاج شیخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و در سال 1340 شمسى بعد از مراجعت از سفر بیت‏الله الحرام بوطن خود آمل برگشته و بخدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغات مذهبى و ترویج احكام پرداخته و تاكنون باین سمت افتخار دارد.مؤلف گوید مترجم معظم از بیوتات اصیله و ریشه‏دار و از خاندان زهد و تقوا و علم و فضیلت است و داراى مقام حسب و نسب میباشد.والد ماجدش مرحوم حجه‏الاسلام و ملجاءالانام آقاى آقاى شیخ محمد طبرسى از علماء مبرز آنسامان بوده و در سن 66 سالگى در سال 1316 شمسى از دنیا رفته است و عموى بزرگوار ایشان مرحوم آیه‏الله آقا شیخ عزیزالله طبرسى از علماء موجه و محترم آنسامان بوده و در 13 محرم الحرام 1387 قمرى در سن 83 سالگى رحلت نموده است.دائى فاضل و دانشمندش آقاى میرزا محمد تقى دانش پژوه نیز از افاضل شمال است و بعد از فوت والدش چند سالى در قم استفاده نموده تا سال 1310 شمسى كه بتهران آمده و فلسفه را از مرحوم آیه‏الله میرزا مهدى آشتیانى فرا گرفته و دوره دانشكده الهیات را هم طى نموده و كرسى استادى را اشغال نموده و هم متخصص در كتاب شناسى در ایران میباشند.و از این خاندانست مرحوم مبرور دانشمند پارسا و مجتهد فقیه حاج میرزا احمد دركائى بن العلامه میرزا مهدى فقیه كه از شاگردان آیه‏الله العظمى میرزا حبیب‏الله رشتى و سالها در آمل مشغول تدریس و ترویج دین بوده و در سن 83 سالگى در ماه رمضاه 1347 قمرى بدرود زندگى نموده است.

 

شکر الله فقیهی

 

آقاى آقا شیخ شكرالله بن كربلائى جعفر بن ملا فرج‏الله ملقب به فقیه‏نیا و معروف به فقیهى از علماء آمل میباشند. در 1314 خورشیدى در یكى از مضافات آمل بدنیا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى بشهر آمل آمده و مدت سه سال در مسجد جامع آمل تحصیل سطوح وسطى نموده و آنگاه بمشهد مسافرت نموده و چند ماهى توقف كرده و در سال 1334 شمسى بنجف اشرف مهاجرت نموده و مدت ده سال اقامت و از محضر آیات عظام آنجا بالاخص آیه‏الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا بمدارج عالیه علم و كمال رسیده و در سال 1344 شمسى مراجعت بایران و در شهرستان آمل اقامت نموده و در مسجد جامع باقامه جماعت و خدمات روحى و دینى پرداخته است.داراى تألیفات ارزنده‏اى میباشد.

 

استاد علی اکبر فیروزکوهی آملی

 

على ‏اكبر بن مرحوم ثقة الاسلام آشیخ محمد باقر فیرزوكوهى متوفى 1328 شمسى و 1369 قمرى از فضلاء معاصر است در حومه آمل- وى در سال 1340 قمرى در قریه آسور فیروزكوه متولد شده و پس از رشد اصول عقاید و قرآن و كتب فارسى و غیره را نزد والدش و مكتب‏دار محل فراگرفته و در سال 1311 شمسى داخل دبستان دانش آمل شده و با استعداد زیادى كه داشتند دروس فارسى جدید را در مدت كوتاهى به پایان رسانیده و در سال 1314 شمسى مشغول به تحصیل مقدمات گردیده و در سال 1315 شمسى به قم مهاجرت نموده و در ایام تحصیلى در آنجا و ایام تعطیل هم در قصبه آسور به خواندن پرداخته و در قم ادبیات مانند مطول و غیره را از مرحوم حجةالاسلام حاج میرزا محمدعلى ادیب تهرانى فراگرفته و شرح لمعه را خدمت آیت‏اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى خوانده و چندى هم در آمل توقف و بقیه شرح لمعه را نزد آیت‏اللَّه آقاى آقا محمد غروى تكمیل نموده و باز به قم آمده و رسائل را از محضر آیت‏اللَّه العظمى گلپایگانى و مرحو آیت‏اللَّه حاج شیخ ابوالقاسم اصفهانى و مكاسب را خدمت مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و بعد مشرف به عراق و در كربلاى معلى از درس مرحوم آیت‏اللَّه العظمى حاج آقا حسین قمى بهره‏مند گردیده ولى بواسطه موانعى از ادامه و اقامت در آنجا محروم و بوطن برگشته و باز به قم آمده و كفایه را از مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید محمد داماد و آیت‏اللَّه العظمى حاج سید احمد خوانسارى و مقدارى مرحوم آیت‏اللَّه حاج آقا روح‏اللَّه كمالوند خرم‏آبادى استفاده نموده و بعد به درس خارج حضرت آیت‏اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ مهدى مازندرانى و خارج اصول مرحوم آیت‏اللَّه آقاى داماد و آیت‏اللَّه العظمى امام خمینى حاضر شده و از محاضر و خرمن علوم آنان خوشه‏ها چیده و هم درس تفسیر قرآن را از مرحوم شیخ مهدى ذكور و آیت‏اللَّه علامه طباطبائى آموخته و نیز درس معقول منظومه را از استاد منتظرى و اسفار را از علامه طباطبائى مستفیض شده و بعد از فوت مرحوم آیت‏اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار عده‏اى از مردم آمل و اهالى محترم محمودآباد كه سابقه ممتدى در آنجا داشتند منتقل به محمود آباد شده و از سال 1349 تا حال تحریر در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و تبلیغ احكام و ترویج دین اشتغال دارند ادام اللَّه توفیقات.

 

استاد مهدی پرتوی آملی

 

استاد بزرگ و مردی فاضل و نویسنده شهیر مهدى پرتوى آملى تحصیلات ابتدایى خود را در آن شهر و دوره متوسطه را در بابل و سارى و تحصیلات عالیه را در دانشسراى عالى تهران در رشته‏ى تاریخ و جغرافیا به پایان رساند و از شهریور 1316 در دبیرستان پهلوى سارى به تدریس مشغول شد و سپس به نظامت و ریاست دبیرستان منصوب گردید. مدت پنج سال در این سمت خدمت كرد و بعد ریاست فرهنگ شهرهاى بابل و انزلى و چند بخش فرهنگ تهران را به عهده داشت. او چندى نیز به تدریس پرداخت و مدت ده سال رایزنى فرهنگى در عراق را بر عهده داشت. تألیفات چاپ شده او عبارتنداز: فرهنگ عوام آمل، ریشه‏هاى تاریخى امثال و حكم (دو جلد). او برای تاریخ باستان طبرستان زحمت زیادی کشیده است.

 

علامه ابراهیم خواص

 

علامه افضل علما دوران ابواسحاق بغدادى (ف. 291 ه.ق.) معروف به ابراهیم خواص،اصلا ایرانى و پدرش از مردم آمل بود و چون تولد و پرورش ابراهیم در بغداد بود و به بغدادى مشهور شده. ابراهیم در آغاز عمر چندى به تحصیل پرداخت و پس از آن به تصوف متمایل شد و چنانكه از لقب او برمى‏آید معاش خود را از بافتن بوریا و زنبیل و مانند آن مى‏گذرانید(خوص بگ درخت خرما است كه در عربستان براى ساختن بادبزن و سفره و زنبیل به كار میرود). ابراهیم پیوسته در سفر بوده و حكایاتى كه از او نقل مى كنند غالبا راجع به سیاحت یا حج است. او در بین عرفا شهرت بسزایى دارد.(وف 291 ق)، عارف. اصلش از آمل بود، اما چون در بغداد زاده شد به بغدادى شهرت یافت. در آغاز عمر چندى به تحصیل پرداخت و پس از آن به تصوف روى آورد. وى با بافتن بوریا و زنبیل از برگ خرما روزگار مى‏گذرانید و از این روى به خوّاص (خوص: برگ خرما» شهرت یافت. او از اقران جنید و نورى بود. در جامع رى درگذشت. حكایاتى كه از او نقل مى كنند غالباً راجع به سیاحت یا حج است.او از بزرگان علم و فلسفه بود بزرگی بی مثال در عدل و داد بوده است.او از جملة كسانى‌ است‌ كه‌ خضر پيامبر (ع‌) را مكرر ملاقات‌ كرده‌ و با آن‌ حضرت‌ مدتى‌ مصاحبت‌ نموده‌ است‌.مدفن او در برج طغرل در شهر ری است.

 

ستی النسا

 

ذوالحجه 1056 ق، از زنان فاضل، پزشك، ادیب و سخنور و موفق ایرانی. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى (1036 ق)- ملك‏الشعراى دربار جهانگیر (1037 -1014 ق) پادشاه بابرى هند- بود. همسرش حكیم نصیرالدین كاشى نام داشت كه از وى فرزندى نیاورد. در سال 1034 ق به قصد دیدار برادر عازم هند شد اما دو سال بعد برادرش درگذشت و او پس از این واقعه سرپرستى دو دختر كوچك او را برعهده گرفت. هنگامى كه این دو دختر بزرگ شدند و به سن ازدواج رسیدند خواهر بزرگ را به ازدواج عنایت‏اللَّه شیرازى ملقب به عاقل خان و خواهر كوچك را به ازدواج حكیم ضیاءالدین ملقب به رحمت خان درآورد. به نوشته پادشاه نامه ستى‏النساء خانم به دلیل «كاردانى و شیوا زبانى و شناسایى آداب بندگى و رسوم خانه‏دارى و آشنایى به فن طب و طرق معالجات» منظور نظر ارجمند بانو بیگم، همسر شاه جهان (1068 -1037 ق) واقع شد و به درجه‏ى مهردارى رسید، و چون با تجوید و قرائت قرآن مجید آشنا بود و از ادبیات فارسى نیز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آرابیگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بیگم درگذشت. شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره‏ى حرمسرایش نمود و او تا پایان عمر این وظیفه را انجام داد.در روز 13 ذوالحجه 1056 ق، برادرزاده‏ى كوچك ستى خانم در اثناى وضع حمل درگذشت. ستى خانم به دلیل اندوه فراوان به مدت یازده روز در خانه‏اى بیرون از ارگ درالسلطنه لاهور سوگوارى نمود. چند روز بعد شاه جهان به همراه دخترش چهان آرابیگم براى عرض تسلیت به خانه وى رفتند و به او تسلى دادند و وى را به ارگ آوردند ولى چند روز بعد به دلیل تالمات وارده درگذشت. شاه جهان از مرگ او بسیار اندوهگین گردید و براى تدارك كفن و دفن او ده هزار روپیه داد و موقتا او را در لاهور دفن كردند. یكسال و اندى بعد جنازه‏اش را به اكبرآباد برده و در ضلع غربى مقبره همسرش (تاج محل) دفن كردند. به دستور شاه جهان مرقدى برایش ساختند كه سى هزار روپیه هزینه داشت و براى مخارج مقبره، دهى وقف كرد كه سالانه سه هزار روپیه درآمد داشت. مولف شاه جهان نامه از او به «رابعه‏ى دوم» نام برده و برخى تذكره‏ها اسم او را نیز ستى خانم نوشته‏اند.(وف 1056)، پزشك و ادیب. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى ملك‏الشعراى دربار جهانگیر پادشاه بابرى هندبود. در سال 1034 ق به قصد دیدار برادر عازم هند شد. وى به دلیل كاردانى و شیوا زبانى و شناسایى آداب بندگى و رسوم خانه‏دارى و آشنایى به فن طب و طرق معالجات منظور نظر ارجمند بانو بیگم، همسر شاه جهان واقع شد و به درجه‏ى مهردارى رسید، و چون با تجوید و قرائت قرآن مجید آشنا بود و از ادبیات فارسى نیز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آراء بیگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بیگم درگذشت شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره‏ى حرمسرایش كرد. ستى خانم بعد از درگذشت برادرزاده‏ى كوچك كه در اثناى وضع حمل درگذشت بر اثر اندوه زیاد خود نیز دار فانى را وداع گفت وى به دستور شاه جهان در ضلع غربى مقبره‏ى همسرش دفن شده است و بعدها به دستور شاه جهان مقبره‏اى برایش ساختند.خواهر طالب آملى (ف. 1036 ه.ق./ 1626 م.). وى پس از مرگ برادر سرپرستى فرزندان او را بر عهده داشت. منظومه «طالبا» (ه.م.) را كه به لهجه طبرى است بدو نسبت داده‏اند.

 

محمد حسن وحیدی امین

 

پس از اتمام مقدمات و سطح حوزه که همزمان با جریان جنگ تحمیلی میان ایران و عراق بود اولین کار نوشتنی خود را در زمینه جنگ شروع کردم و مدتی بعد در حدود سه جلد کتاب در این زمینه نوشتم ولی به دلیل رعایت مصالحی از چاپ آن صرف نظر کرده و به کار تخصصی مربوط به خودم که حوزوی بود روی آوردم چونکه اقبال سید بن طاووس از کتابهای منبع معتبر شیعی بود آن را اولین هدفم قرار دادم و خوشبختانه در سال 1377 به چاپ رسید ترجمه ای که اولین کار و نیز اولین ترجمه از اقبال سید بن طاووس ره بود که به زبان فارسی برگردانده شد، کار بعدی ام تالیف کتاب فضایل و آداب ماه های رجب و شعبان بود که کمبود آن در میان مولفات شیعه محسوس بودویک سال بعد آن را نیز منتشر کردم. همزمان با سفرهای متعددی که به حج و عمره داشتم متوجه شدم که حاجیان و نیز کارگزاران و روحانیون از نبود کتاب جامعی در زمینه اسرار، اماکن و زیارات آن سرزمین رنج می برند. تصمیم گرفتم که با استفاده از تجربیات تحقیقی حوزوی و نیز میدانی، کتاب بسیار ارزشمند اسرار الحرمین را تالیف کنم که در حقیقت یک دائره المعارف سفری حج و عمره است و کسانی که از آن استفاده کردند بارها و بارها با تماس های خود این حقیر را مورد لطف خود قرار دادند. شبیه همین کار را با ابعاد محدودتری در زمینه عتبات و عالیات انجام دادم، تفسیر امام حسن عسکری (ع) هم که تنها تفسیر باقیمانده از معصومین (ع) بود و سابقه هیچ ترجمه فارسی نداشت مورد توجه ام قرار گرفت و آن را به فارسی برگرداندم. به دنبال ترجمه این تفسیر اکنون به فکر ترجمه تمام احادیثی افتادم که در زمینه تفسیر آیات قرآن در کتاب های قدما چون نور الثقلین، برهان و مجمع آمده است که کار سنگین و بزرگی است و به لطف خدا گام به گام این احادیث را ترجمه می کنم تا به زودی در اختیار علاقه مندان قرار گیرد. در زمینه ولی نعمت و سرورمان حضرت بقیه الله الاعظم عج الله تعالی فرجه الشریف هم کاری را حدود دو سال است که شروع کردم به نام «شهر گمشده» که امیداورم بتوانم به مانند نوع کارهایی که به عهده می گیرم جامع و کامل باشد و تکراری نباشد به طوری که از نوشته های دیگران در آن به هیچ وجه استفاده نشده باشد. با هیچ موسسه ای کار نمی کنم. و نظر شخصی ام این است که در زمینه علوم اسلامی نبوغ شخصی می تواند مخاطبان زیادی را زیر چتر خود بگیرد و کارهایی با هدایت بالا و جهت داده شده مثمر ثمر نباشد و الله اعلم.

 

علامه عبدالله ناتلی آملی

 

بزرگی اندیشمند فاضلی گرانبها و استاد اساتید ابوعبدابراهیم بن حسین الناتلی الآملی از مشاهیر رجال بزرگ جهان در قرن چهارم شاگرد ابوالفرج بن الطیب و استاد ابوعلی سینا بود که در منطق و ادبیات دست داشت . ناتلی کتابی در کمیت عمر طبیعی نیز نوشت . وی در اواخر قرن چهارم شهرت داشت و بعد از آن خبری از او در دست نیست . مردی حکیم بود و شیخ الرئیس ابوعلی سینا نزد او قواعد منطق را تلمذ کرد. صاحب تتمه ٔ صوان الحکمة از قول ابن سینا آرد: ازاو قوانین منطق را فرا گرفتم و به مسائل و غوامضی برخوردم که ناتلی را به تعجب افکند. و نیز مؤلف همین کتاب آرد: از ناتلی رساله ٔ لطیفی دیدم در «وجود و شرح اسمه » و این رساله میرساند که وی در این فن متبحر بوده و بغایت قصوای علم الهیات رسیده بوده است و نیز رساله ٔ دیگری از او دیدم در «علم اکسیر» که ابوعلی جز در کتاب مقتضیات سبعه از آن نامی نبرده است . ناتلی افضل ریاضی دان های زمان خود در روزی نا مشخص وفات یافت.

 

ترنجی طبری

 

مردی فاضل دکتری توانا ابوالحسن الترنجی الطبری : ابوریحان بیرونی در کتاب «الجماهر» در چند موضع نام این شخص را یاد کرده و گفته از ترنجی خیلی چیزها یاد گرفته ایم و اورا اعظم علما طب می داند. وی ظاهراً پزشک بود و او را کناشی نیز هست . بترجمه ٔ احوال او دسترسی نیست.

 

عبدالعلی لطفی

 

استاد بزرگ یکی از بزرگان نهاد دادگستری ایران در 1260 تولد یافت. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى و معمول زمان به نجف رفت و علوم معقول و منقول را فرا گرفت و مجتهد شد. در 1288 میرزا حسن خان مشیرالدوله وزیر وقت دادگسترى شالوده‏اى وزیر وقت دادگسترى شالوده‏اى نوین براى عدلیه آن روز بنیاد نهاد و عده‏اى از فضلاء و دانشمندان حقوق اسلامى را به شغل قضا دعوت نمود. از جمله شیخ عبدالعلى به استخدام درآمد و به شغل قضائى اشتغال ورزید. مدتها در محاكم ابتدائى و استیناف قاضى بود. در تشكیلات عدلیه داور به ریاست شعبه دیوان كیفر منصوب شد. پس از چندى ریاست كل دادگاه‏هاى دیوان كیفر را به او سپردند. در همین سمت عبدالحسین تیمورتاش وزیر مقتدر دربار پهلوى را محاكمه و محكوم كرد. بعد از آن به ریاست استیناف خراسان منصوب شد و سالى چند عدلیه آنجا را اداره مى‏كرد. در قیام گوهرشاد و دستگیرى و اعدام اسدى دامن لطفى نیز آلوده شد و او را از ریاست دادگسترى تغییر داده و بازداشت كردند. علت بازداشت وى بیشتر در اثر اختلاف نظرى بود كه بین وى و استاندار و رئیس شهربانى وجود داشت. لطفى چندى در زندان شهربانى بسر برد. پس ار رفع سوء تفاهم مجددا به دادگسترى بازگشت و رئیس كل بازرسى گردید. از آنجا مدیر كل ثبت اسناد و املاك شد تا اینكه به ریاست كل دادگاه‏هاى استان مركزى برگزیده شد و بعد رئیس شعبه دیوان عالى كشور گردید. در دوران نخست‏وزیرى رزم‏آرا وزیر وقت دادگسترى او را به ریاست دادگسترى خراسان مأمور نمود. وى تصمیم بوذرى وزیر وقت دادگسترى را خلاف استقلال قضات دانسته اعلام جرم نمود. به دنبال اعلام جرم او در مجلس سنا و شورا عده‏اى وزیر دادگسترى را مورد استیضاح قرار دادند و او ناگزیر حكم خود را لغو كرد. در حكومت دكتر مصدق لطفى یكى از قضاتى بود كه به دولت مشورت مى‏داد و هفته‏اى چند ساعت با مصدق ملاقات داشت تا اینكه در 1331 وزیر دادگسترى شد. وى در سمت وزیر دادگسترى با استفاده از قانون اختیارات دكتر مصدق دست به تصفیه دامنه‏دارى زد. عده زیادى از قضات را پس از سلب صلاحیت اخراج كرد. در كادر وكلاى دادگسترى قاطعیت بیشترى نشان داد. پروانه وكالت عده معتنابهى از وكلاء را باطل نمود، در تصفیه وكلاى دادگسترى فرزند خود را نیز مشمول تصفیه كرد. با اختیاراتى كه كسب نموده بود دیوان عالى كشور و دادگاه انتظامى قضات و دادگاه‏هاى اختصاصى را منحل ساخت. میرزا شفیع جهانشاهى رئیس دیوان عالى كشور و آقا جمال اخوى دادستان كل را بركنار نمود. سرورى به ریاست دیوان كشور و حشمت‏الله قضائى را دادستان كل نمود. وى تا 28 مرداد 1332 در مقام وزارت دادگسترى بود. پس از سقوط دكتر مصدق دادستان ارتش پاى او را پیش كشید. چند بار در محكمه حضور یافت و از نظر قضائى بین وى و سرتیپ آزموده دادستان ارتش سخنان تندى رد و بدل شد. لطفى به هنگام طرح مسائل حقوقى خونسردى خود را كاملا حفظ مى‏نمود و با حربه منطق قوى كه داشت استدلالات جالبى در رد مطالب دادستان مى‏نمود. لطفى قریب یك سال در زندان بود. كهولت از یك طرف و بیمارى‏هاى مختلف از طرف دیگر او را از پاى درآورد. بسیار ضعیف و ناتوان شد. تا اینكه مورد عفو و بخشش قرار گرفته از زندان رها گردید و در منزل خود در تجریش غالبا در التزام بستر بیمارى بود. حكومت وقت براى انتقام‏گیرى بیكار ننشست. یك روز عده‏اى از اجامر و اوباش به در خانه او رفتند و تقاضاى ملاقات با او را نمودند. وى چون بیمار بود عذر خواست ولى آن عده كه خود را ظاهرا قاضت و وكلاء دادگسترى معرفى مى‏نمودند با شكستن در داخل منزل او شدند و پیكر ناتوان و ضعیف او را از تخت به زیر كشیده با چوپ و چماق و مشت و لگد به جان او افتادند. شیون‏هاى همسرش و اهل خانه كار را درمان نكرد آنقدر آن پیر مرد را كتك زدند كه به حال اغما رفت. تصور كردند مرده است او را رها ساخته خارج شدند. لطفى از این ضربات جان سالم بدر نبرد پس از چندى فوت شد (1335) دولت هم در اخبار منتشره در وسائل ارتباط جمعى از این واقعه اظهار تأسف نموده و پرونده را براى یافتن مسبب اصلى مفتوح نگاهداشت؟.

 

میرزا احمدخان

 

قاضی القضاه زمان خود ،معروف به میرزا احمدخان ماه، از علماى حقوق و وكلاى مشهور و مبرز دادگسترى در نیم قرن اخیر است. وى فرزند میرزاحسین شریعتمدار آملى و متولد سال 1263 ش مى‏باشد. شریعت‏زاده پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه به تحصیل حقوق اسلامى پرداخت و بعد در رشته‏ى حقوق فارغ‏التحصیل گردید. و به شغل قضائى اشتغال ورزید و مراحل و مقاماتى را در آن وزارتخانه پیمود. و مراحل و مقاماتى را در آن وزارتخانه پیمود. در تشكیل دادگسترى داور، وى از مشاورین و نزدیكان بود و در غالب كمیسیون‏ها چه براى تدوین قوانین و چه تشكیلات عدلیه، موثر و دست‏اندركار بود. بعد حرفه‏ى وكالت دادگسترى را پیشه‏ى خود ساخت و قریب چهل سال وكیل مشهور و بزرگ دادگسترى بود و در غالب محاكمات بزرگى كه در ایران تكشیل مى‏شد، او مداخله و وكالت داشت. وى همزمان با كار وكالت دادگسترى، وكالت دیگرى را نیز ضمیمه‏ى كار خود نمود و آن وكالت مجلس شوراى ملى بود. او براى اولین بار در دوره‏ى پنجم از بابل به وكالت مجلس انتخاب شد و در ادوار ششم و هفتم نیز وكیل بابل بود. در ادوار هشتم و نهم از محلات به مجلس راه یافت و در دوره‏ى چهاردهم و پانزدهم مجددا از بابل انتخاب شد. وى در تشكیل حزب دموكرات قوام‏السلطنه در سال 1325 از عوامل موثر و مدتى نیز وكیل قوام بود.شریعت‏زاده روى‏هم‏رفته از رجال خوشنام و موجه ایران است و در كار وكالت دادگسترى تبحر داشت و از این راه صاحب ثروت شد. در سن 80 سالگى در تهران وفات یافت. چندى هم نایب رئیس مجلس شد.

 

سامعای مازندرانی

 

استاد گرانقدر ادیب و شاعر، متخلص به سامع. در نفون حكمت و كلام جامع بود، نسب او به ابراهیم بن مالك اشتر مى‏رسد. وى بعد از وفات پدر در ظل حمایت میرزا تقى‏الدین محمد وزیر اعظم زندگى كرد. بعد از فوت او سامعا به حیدرآباد رفت و در خدمت عبداللَّه قطب شاه اعتبارى یافت و در آن اوان در مدح آن بزرگ قصیده‏اى سرود. و از اطرف قطبشاه ملقب به امین‏الملك گردید و مدتها در حیدرآباد بود تا این كه قصد آمدن به ایران را كرد و در سال 1085 ق وارد اصفهان شد و به خدمت شاه عباس دوم رسید وى قصایدى در مدح حضرت صاحبقرانى سرود ابیات مدون او از سى و پنج هزار متجاوز است.

 

حکیم ابو اللیث طبری

 

معروف به لیث طبری،میرزا حکیم طبری بزرگ خاندان خود و ادیب و حکیمی گرانمایه از فحول شعرا و حکمای قدیم طبرستان میباشد که تاکنون تحقیق جامعی در پیرامون زندگی و ثبت آثار پراکنده‏اش بعمل نیامده و دست تصاریف زمان گرد فراموشی‏ بر چهره‏اش افشانده و لآلی اشعار آبدارش از بین رفته است.نام وی را صاحبان تذکره‏ و سفاین مختلف ابو اللیث،ابا لیث،بالیث،ابو لیث ثبت کرده و دربارهء موطن او هم‏ باختلاف پرداخته‏اند چنانکه عوفی در لباب الالباب او را طبری و مؤلف مونس الاحرار وی را گرگانی و در بعضی از سفینه‏ها جرجانی خوانده‏اند.او چون در گرگان وفات یافته به لیث گرگانی مشهور است.

 

ابن هندو

 

ادیب بزرگوار، شاعر، طبیب و منجم ابن هندو طبرستانی، از مردم آمل بود ولی خاندان او به هندیجان رفتند و عده ای دیگر به ری. در نیشابور تحصیل كرد و هم در آنجا با دانش یونانى آشنا شد. از شاگردان ابوالحسن دائلى بود. پزشكى را نزد ابن‏خمار آموخت. مدتى در گرگان در خدمت قابوس وشمگیر بود. در اشعارش قابوس و فرزند وى، منوچهر، را ستود. پس از آن به خدمت عضدالدوله‏ى دیلمى درآمد و تا پایان زندگى دبیر وى بود. از آثارش: «مفتاح الطب»؛ «الكلم الروحانیة من الحكم الیونانیه»؛ «كتاب النفس»؛ «المقالة المشوقة فى المدخل الى العلم الفلسفه»؛ «الرسالة المشرقیه»؛ «انموذج الحكمة»؛ «دیوان» شعر که آن را نکو و جاویر سروده است.

 

مرزبان

 

اصفهبد مرزبان‌بن‌رستم بن شروين پريم از شاهزادگان طبرستان که نسب آن در سه نسل به آمل است و اين شهزاده شاعر نيز بوده است و در آن روزگار شعراى طبرستان به زبان طبرى به اوزان هجائى بر طريق ايرانيان پيش از اسلام شعر مى‌گفته‌اند و ديوان شعرى بوده است مرزبان را به نام ‘نيکى‌نومه’ و اين کتاب هم به زبان مزبور بوده است و گويا مرزبان موصوف، در اواخر قرن چهارم هجرى مى‌زيسته است.او کتاب و اثر جاویدان مرزبان نامه را نگاشته است و گویا در محله شروین محله که در حال به شهربانو محله معروف است خانقاهی عظیم داشته و در آن زندگی می کرده است.

 

باقر لاریجانی

 

دکتر باقر لاریجانی فرزند آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی در سال 1340 در شهر قم به دنيا آمد . وي در سال 1358 در كنكور پزشكي در دانشكده پزشكي تهران با رتبه بسيار بالا قبول شد و پس از فارغ التحصيلي در همان رشته ، رشته داخلي را براي خود انتخاب نمود. در رشته غدد و متابوليسم ادامه تحصيل داشت تا به مرحله فوق تخصص اين رشته در آمد. از مشاغل وي مي توان رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران را اشاره كرد. از وي تاليفات زيادي به جا مانده است.همچنین او چهره ماندگار ایران شد.

 

آرش کمانگیر

 

آرش معروف به كمانگير، از پهلوان‌هاي باستاني ايران است كه در تيراندازي بسيار زبردست و بي‌مانند بود. او پس از شكست ايرانيان از تورانيان براي تعيين مرز دو كشور تيري را از نقطه‌ي شكست،که از کوه دماوند آمل، پرتاب كرد. تير آرش پس از زمان درازي بر تنه‌ي درختي در مرو فرود آمد. مرز ايران اين گونه تعيين شد، اما پيكر آرش، كه همه‌ي نيروي خود را براي پرتاب آن تير گذاشته بود، پاره پاره شد و او جان خود را در راه ميهن از دست داد. كهن‌ترين نوشته‌اي كه در آن از آرش سخن رفته است، كتاب اوستا(يشت هشتم، بند ششم) است. در اين كتاب از قهرماني به نام ارخشه با ويژگي‌هايي مانند تيزتير و تيزتيرترين ايرانيان، ياد شده است. در نوشته‌هاي پهلوي آگاهي چنداني از اين قهرمان به دست نمي‌آيد و تنها در رساله‌ي ماه فروردين روز خرداد، آمده است كه در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردين، منوچهر و ايرش شيباگ‌تير، سرزمين ايران را از افراسياب پس گرفتند.

 

شحنه مازندرانی

 

از روستا شحنه کلا آمل بود بعضی ها گویند خراسانی بود.شاعر، متخلص به شحنه. شحنه از مازندران به تهران آمد و پس از مدتى خدمت در دربار فتحعلى‏شاه مامور فارس شد و در زمان حكومت حسینعلى میرزا فرمانفرما از طرف وى به سمت داروغگى شیراز منصوب گردید. پس از مدتى از شیراز به اصفهان آمد و در آنجا رحل اقامت افكند. به اتفاق مرحوم میرزا مهدى خان منشى‏الممالك به زیارت مكه رفته و بعد از مراجعت در اصفهان فوت كرد. در چهار باغ نو در مقبره‏ى ملا محمد سرابى دفن شد. وى داراى «دیوان» شعر است.

 

صادق آملی لاریجانی

 

آیت الله صادق لاریجانی آملی در سال‌ 1339 در نجف‌ اشرف‌ در خانواده‌ای‌ اهل‌ علم‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود.پدرش‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ میرزا هاشم‌ آملی‌(ره‌) از بزرگان‌ حوزه‌ علمیه‌ قم و نجف‌ بود که‌ در طی‌ سالیان‌ دراز شاگردان فراوانی‌ پرورانده‌ است‌.مادرش‌ نیز فرزند آیة‌الله‌ العظمی‌ سید محسن‌ اشرفی‌(ره‌) از بزرگان‌ بهشهر بود که‌ در آن‌ شهر سمت‌ مرجعیت‌ داشت‌. پدرش یک‌ سال‌ و اندی‌ پس‌ از تولد فرزندش‌ به‌ شهر قم‌ مهاجرت‌ کرد.لاریجانی‌ تحصیلات‌ جدید را از دبستان‌ در سال‌ 1345 آغاز کرد و در سال‌ 1356 به‌ پایان‌ رساند.وی‌ هنگام‌ وارد شدن‌ به‌ سال‌ چهارم‌ دبیرستان‌ با فراهم‌ آمدن‌ بورس‌ تحصیلی‌ از دانشگاه‌ صنعتی‌ شریف‌ عازم‌ تحصیل‌ در یکی‌ از کشورهای‌ غربی‌ بود که‌ ناگهان‌ زندگی‌اش‌ دگرگون‌ شد و با تشویق‌ پدر به‌ دروس‌ دینی‌ رو آورد.او در سال‌ 1356 به‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ رفت و بیشتر دروس‌ مقدمات‌ و سطح‌ را در فرصتی‌ اندک‌ و در نزد استادان‌ برجسته‌ که‌ گاه‌ از نزدیکان‌ وی‌ نیز بودند، به‌ پایان‌ رسانید.سپس‌ در درس‌ خارج‌ بزرگان‌ قم‌، از جمله‌ والد خود، حاضر شد و سال‌ها از محضر آنان‌ بهره‌های‌ بسیار برد.لاریجانی‌ از سال‌های‌ نخستین‌ انقلاب‌ به‌ مقوله‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ و شناخت‌ آن‌ اهتمام‌ ویژه‌ای‌ داشت‌ و در این‌ زمینه‌ فعالیت‌های‌ گسترده‌ای‌ انجام‌ داد.‌وی از سال‌ 1368 به‌ تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ اشتغال‌ داشت. علاوه‌ بر این به‌ تدریس‌ در دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس‌ قم‌ و دانشگاه‌ رضوی‌ مشهد در سطح‌ کارشناسی‌ ارشد و دکترا نیز پرداخت.در سال 1377 به عنوان نماینده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه یافت و در سال 1380 با حکم مقام معظم رهبری به عنوان عضوی از فقهای شورای نگهبان منصوب شد.صادق لاریجانی در 24 مرداد سال 1388 توسط رهبر معظم انقلاب به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب و جانشین آیت الله شاهرودی شد.

 

الصدر بن شجاع الدین محمود

 

محمد الصدر معروف به میر رفیع از علما و نویسندگان عظیم مازندران بود و از خاندان مرعشی آملی بود.او دارای تالیف بزرگ و جامع است.

 

ابو عبداله مازندرانی آملی

 

از جمله فقها و از علمای سترک بود .نامبرده بعد از پایان علوم مقدماتی در آمل به نجف رهسپار شد . و بعدها به بغداد پا نهاد و ان جا به ارشاد مردمان بغداد و شام پرداخت و به مناظره با بزرگان پرداخت و بعد ان فوت نمود و به طور کامل بغداد یک عصر غمناک را سپری کرد.

 

علی بن مسلم

 

از علما و نوابغ قرن پنجم می باشد.او دارای کتاب های نفیس و هفده جز اثار بزرگ است که در کتاب های متعدد علمی و در کتاب آلآمل به نیکی از آن یاد شده است.

 

کاظم آملی

 

دکتر کاظم آملی (زادهٔ ۱۳۰۴ در نجف) پزشک و متخصص و پدر بیماری ریه ایرانی است.دکتر کاظم آملی، متولد سال ۱۳۰۴ در شهر نجف بدنیا آمد, و در زمان کودکی به اتفاق خانواده اش به ایران باز گشتند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان بصیرت و دوره متوسطه را در دبیرستان شریف واقع در شهر تهران گذراند. در سال ۱۳۲۴ به واسطه هوش و ذکاوت و پشتکار فراوان در کنکور سراسری نفر اول شد و وارد دانشکده پزشکی شد. در سال ۱۳۳۰ دانشنامه پزشکی عمومی خود را با درجه ممتاز، به اتمام رساند و فارغ التحصیل گشت. پس از ۷ سال تحقیق و تحصیل در کشور انگلستان، موفق به اخذ درجه فوق تخصص در رشته ریه گشت و از سال ۱۳۳۵ در دانشگاه تهران، به عنوان استاد در رشته داخلی ریه به کار تحقیق و تدریس پرداخته و خدمات شایان توجهی به جامعه پزشکی و میهن خویش نموده است.

 

استاد خسرو معتضد

 

خسرو معتضد متولد ۱۳۲۱ در تهران، به عنوان تاریخدان و مجری تلویزیون ایرانی شناخته می‌شود او فرزند سرهنگ معتضد است.پدر بزرگش دکتر شمس الادبا لاریجانی بوده است.او بعد از دیپلم وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شد و توانست در ۱۳۴۴ از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شود. او بعدها توانست در رشته خودش یعنی تاریخ و جغرافیا در سال ۱۳۴۹ فوق‌لیسانس هم دریافت کند. او در سال ۱۳۴۳ سردبیر مجله ترقی شد و نخستین کتاب وی نیز در همین سال انتشار یافت، از وی هم اکنون کتاب‌های بسیاری منتشر شده‌است. پیش از انقلاب در دانشکدهٔ رادیو و تلویزیون و مدتی نیز در دانشکده افسری تاریخ معاصر تدریس می‌کرده‌است.او همچنین به عنوان تاریخ شناس برجسته در برنامه های تلویزیونی ایران و خارج از ایران ظاهر می شود.

 

میرزا شفیع مازندرانی

 

میرزا شفیع مازندرانی متولد آمل و یکی از بزرگان دوران قاجار بوده از سال ۱۲۱۵ تا ۱۲۳۴ هجری قمری صدر اعظم ایران در دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار بود.مهم‌ترین واقعه در روابط خارجی ایران در زمان صدارت میرزا شفیع، وقوع جنگ‌های ایران و روسیه و جدایی بخش‌هایی از سرزمین ایران در پی انعقاد عهدنامه گلستان بود.وی فرزند حاج میرزا احمد از خدمتگزاران نادرشاه افشار بود.

 

لطف‌الله حسنی

 

سید لطف‌الله حسنی لاریجانی از خوشنویسان و نستعلیق‌نویسان بزرگ سده سیزدهم هجری بوده‌است. او از کاتبان گمنام دربار فتحعلی‌شاه قاجار بوده‌است که افزون بر کتابت شعر نیز می‌گفته‌است.از آنجایی که آثارش تا ۱۲۳۸ ه‍. ق دیده شده درگذشت او باید پس از این سال باشد.

 

دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی

 

اسماعيل منصوري لاريجاني درسال 1337 درروستاي رينه لاريجان متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي درزادگاه خود ،‌به تهران رفت و متوسطه را دردبيرستان نظام مافي دررشتة علوم طبيعي گذراند ، وي پس از دريافت ليسانس علوم بيمارستاني در 1360 درسال1362 به دانشكده الهيات تهران راه يافت و سپس بعنوان بورسيه دانشگاه امام حسين در1371 موفق به دريافت درجه دكتراي روابط بين الملل گرديد . وي سه سال بعد دكتراي عرفان را نيز ازدانشگاه آزاد اسلامي دريافت كرد . و نيز تحصيلاتي درحوزه درفلسفه و عرفان و فقه واصول نمود . وي 21 عنوان كتاب منتشر كرده است كه ازآن ميان كتاب تاريخ دفاع مقدس برنده جشنواره كتاب دفاع مقدس شده است . وي هم اكنون استاد دانشگاه امام حسين مي باشد .گروه : علوم انسانيرشته : علوم سياسيگرايش : روابط بين المللاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسماعيل منصوري لاريجاني در1337 درروستاي رينه لاريجان درخانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل منصوري لاريجاني دوره ابتدايي را در زادگاه خود درروستاي رينه لاريجان به دبستان رفت و سپس براي ادامه تحصيل به تهران آمد و دردبيرستان نظام مافي دررشته علوم طبيعي به تحصيل ادامه داد وي در 1356 وارد مجتمع علوم بيمارستاني شد و دررشته علوم آزمايشگاهي به تحصيل پرداخت . وي در 1362 به دانشكده الهيات دانشگاه تهران راه يافت وبه تحصيل دررشته الهيات مشغول شد و سپس بعنوان بورسيه دانشگاه امام حسين (ع) درسال1371 موفق به اخذ درجه دكتراي دررشته روابط بين الملل از آن دانشگاه شد . وي سه سال بعد به دليل گرايش به زمينه هاي ادبي ـ عرفاني از دانشگاه آزاد اسلامي دكتراي عرفان گرفت . از اين گذشته وي درحوزه فقه واصول رانزد دكتر ابوالقاسم گرجي عرفان را نزد علامه آيت الله حسن زاده آملي و حجت الاسلام دكتر شيخ الاسلامي وفلسفه رانزد دكتر غلامحسين ديناني فراگرفت و درمحضر درس خارج فقه آيت الله خامنه اي حضور يافت .استادان و مربيان : دكتر ابوالقاسم گرجي ،‌آيت الله حسن زاده آملي ، حجت الاسلام دكتر شيخ الاسلامي ، دكتر ابوالقاسم گرجي ،‌دكترغلامحسين ديناني ، آيت الله خامنه اي از استادان دكتر منصوري لاريجاني بوده اند.وقايع ميانسالي : اسماعيل منصوري لاريجاني سالهاي بسياري از عمر خودرا صرف آموختن و تحصيل دررشته هاي روابط بين الملل، عرفان .‌علوم حوزوي طي كرد . سپس به تدريس دردانشگاههاي مختلف از جمله امام حسين و مسئوليت هاي گوناگوني چون مسئوليت مركز دايره المعارف دفاع مقدس ، ونيز تاليف كتب پژوهشي و ادبي و اجتماعي گوناگون پرداخته است .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل منصوري لاريجاني مدير مسئول ماهنامةْ فرهنگ پايداري ،‌استاد دردانشگاه مختلف (از جمله دانشگاه امام حسين ) مسئول مركز دايره المعارف دفاع مقدس مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل منصوري لاريجاني عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين است اما دردانشگاههاي ديگرنيز تدريس مي نمايد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اسماعيل منصوري لاريجاني دركنار تدريس و مسئوليت هاي اداري به تحقيق درباره 8سال دفاع مقدس مي پردازد .شاگردان : بسياري از فارغ التحصيلان رشته روابط بين الملل از دانشگاه امام حسين ، شاگردان اسماعيل منصوري لاريجاني بوده اند .آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل منصوري لاريجاني درروابط بين الملل به بحث جنگ ايران و عراق توجه ويژه اي دارد .جوائز و نشانها : جايزه بهترين پژوهش (كتاب ) جشنواره كتاب دفاع مقدس به كتاب تاريخ دفاع مقدس اثر اسماعيل منصوري لاريجاني تعلق گرفته است . (1382ه.ش)چگونگي عرضه آثار : اسماعيل منصوري لاريجاني 21 كتاب درزمينه هاي متنوع ادبي اجتماعي ديني وعرفاني منتشركرده است .آثار : تاريخ دفاع مقدس ويژگي اثر : اين كتاب درسال1382 بعنوان بهترين كتاب دفاع مقدس ازسوي جشنواره آثار دفاع مقدس برگزيده شد .2 دوجلد كتاب دربره عرفان و شرح مفاهيم عرفاني ويژگي اثر : اين دوجلد درشرح نيايش هاي عرفاني شهيد دكترمصطفي عرفاني مي باشد .

 

علی بن بلال آملی

 

ابوالحسن علی بن بلال آملی از شخصیتهای بزرگ زیدیه جهان در قرن پنجم است که در منطقه طبرستانِ ایران می‏زیسته و از عالمانی همچون ابوعباس حسنی بهره برده و در اواخر قرن پنجم بدرود حیات گفته است.(36) از جمله آثار او کتاب شرح الأحکام است که از مهم‏ترین کتابهای حدیث زیدیه شمرده شده است. این کتاب در حقیقت به وسیله ابوعباس حسنی و در شرحِ کتابِ فقهی امام هادی یحیی بن حسین، الأحکام فی الحلال و الحرام، تألیف شده و علی بن بلال آن را در دو مجلد تلخیص کرده است. آنچه اکنون منتشر شده، برگزیده‏ای از این کتابِ علی بن بلال است که شخصیتِ معاصر زیدیه، محمد بن حسن عجری (ت1352 ق)، با نامِ إعلام الأعلام بأدلة الأحکام آن را گردآوری کرده است. در این اثر روایاتِ جلد اول شرح الأحکام که در اختیار بوده، به آنچه از این کتاب در کتابِ تتمة الاعتصام آمده، ضمیمه شده که شامل 1149 حدیث است که بر اساس ترتیب ابوابِ کتابِ فقهی الأحکام تنظیم شده است. إعلام الأعلام در سال جاری (2002 م/1422 ق) در 548 صفحه به کوشش محققِ معاصر زیدیه، عبدالله بن حمود عزّی، و به وسیلؤ موءسسه فرهنگی امام زید بن علی(ع)، برای اولین بار منتشر شده است.همچنین باید از کتاب تتمة المصابیح، دیگر اثر منتشر شده علی بن بلال نام برد که در آن کار استاد خود ابوعباس حسنی را در کتاب المصابیح تکمیل کرده است. اینک هر دو با هم در یک مجلد به کوشش محقق معاصر زیدیه، عبدالله بن عبدالله بن احمد حوثی، برای اولین بار منتشر شده است.

 

میرزا مهدی خان

 

از علما و شاعران چیره دست زمان خود بود و شعر می گفت از آثار او می توان به چندین هزار بیت شعر از او اشاره کرد که همگی ان ها در مدح خوبان می باشد.

 

حاج قربان خان

 

حاج قربان خان مردی زاهد و راستگو و خان قریه ها مازندران بود و همچنین بعد از آمدن سپهسالار به مازندران به او اعتماد کرد و او را مشاور حقوقی خود کرد، همچنین نام او در کتیبه سقانفار مازندران به نام کربلایی حاج قربان خان .خادم درگه شاه مردان دیده می شود.او همچنین کاتبی خوب و مردی خوش خط بود.

 

ملا محمد بن علی آملی

 

از خاندان بنی جوان (جوان ظاهراً نام یکی از شعراء دورهٔ صفویه است). پس از تحصیل مقدمات در زادگاه خود در هفده‌سالگی به تهران آمد و در نزد میرزا حسن آشتیانی ، میرزا ابوالقاسم کلانتری و سید صادق طباطبائی به تحصیل علم فقه و اصول پرداخت. حکمت و فلسفه را نزد میرزا ابوالحسن جلوه و آقا علی‌مدرس آموخت. آنگاه خود حوزهٔ درس دایر کرد. در سال ۱۳۲۰ق امامت مسجد مجد در تهران به وی محول شد. ملا محمد آملی از مخالفان مشروطه بود. پس از پیروزی مشروطه‌خواهان زندانی و سپس به آمل تبعید شد و چند سال بعد به تهران آمد و به تدریس پرداخت. آثار او عبارتند از: “تخلیص‌الفرائض” حاشیه بر “اخبار‌الاسرار فی مراحل‌الابرار”.

 

محمد بن حسن آملی

 

معروف به ملا اولیاء استادی به مثال و هنر ور و کاتبی بزرگ بود. مدت‌ها در بغداد تحصیل کرد. سپس به عراق عجم و طبرستان بازگشت. به جهت مرگ اردشیر بن حسن حکمران مازندرانی که ممدوح ظهیر‌الدوله فاریابی بود دلتنگ شد و از استرآباد به خوارزم رفت و چندی در آن سامان زیست. “تاریخ سلاطین مازندران” که نثری ساده و روان دارد از تصنیفات او بود. بعدها سید ظهیر‌الدین مرعشی ، از آن زمان تا حیات خود ، ذیلی بر آن نوشت. ملا اولیاء گاهی شعر می‌سرود و بیشتر در قالب رباعی طبع آزمائی می‌کرد. از آثار او: “تاریخ رویان”.

 

جمال‌الدین محمد بن ابوالقاسم

 

عالمی وارسته،وی از مردم طبرستان بود و در سلک شاگردان شیخ‌الطائفه محمدبن حین طوسی درآمد و از وی روایت کرد. علامه بحر‌العلوم در “فوائد‌الرجالیه” به این نکته اشاره کرده است.

 

زاهد علی آملی

 

وی عالمی زاهد بود. او از شیخ ابوالحسن محمد حلٌی روایت می‌کرد. استاد حسین عبدالحق‌الهی در اوایل حاشیه‌ خود بر “قواعد” در شمار استادانی که از آنان علوم شرعی را فرا گرفته نام او را برده است.

 

ابوعبیدالله محمد کاودانی آملی

 

محدثی بی مثال،۳۹۸ق به همراه گروهی از مشایخ به خدمت امیر شمس المعالی قابوس‌ بن وشمگیر رسید. او سفری به مصر داشت و رفیق سفر ابوجعفر بن دلان بود. از ابوالعباس احمد بن حسن رازی مصری و ابوبکر احمد بن محمد سنی حافظ حدیث شنید. رئیس ابوالمحاسن سعدبن محمد جولکی و ابوبکر محمد بن حسن جاجرمی و دو فرزند ابوسعد اسماعیلی: ابوالفضل و ابوالحسن از وی روایت کرده‌اند.

 

ملک بهمن دوم

 

ملک‌بهمن پادشاه شاخه لاریجان بود که پدرش ملک‌کیومرث چهارم در شاخه‌ی کجور پادشاهی می‌کرد. وی آخرین پادشاه این شاخه‌ی سلسله پادوسبانیان بود و به دستور شاه عباس یکم به قتل رسید.

 

ابن قاص طبری

 

ابوالعباس احمد بن ابی احمد طبری معروف به ابن قاص فقیه شافعی، قاضی، واعظ و محدث بزرگ شافعی اهل طبرستان بود. وی تحصیلات خود را در بغداد طی کرد و مدتی پیشوای شافعیان در طبرستان و مدتی نیز قاضی شهر طرسوس در جنوب ترکیه کنونی بود.رساله دلائل القبلة تنها اثر چاپ شده اوست که در ۱۹۱۳م توسط لویس شیخو در مجله المشرق چاپ شده‌است.او خانقاهی عظیمی در ایران داشت.

 

علی بن محمد کوهی

 

طبب و عارفی متدین در کتب رجالیه او را ثقه‌ای جلیل‌‌القدر و محدث و فقیهی بزرگ توصیف کرده‌اند. فرزند او ، شیخ عمادالدین ابو جعفر طبری ، در کتاب ارزشمند “بشارهٔ‌المصطفی” از وی روایت کرده است.

 

علامه موید بالله آملی

 

در علم افاضل واکبر علما زمان بود،وی برادر یحیی ملقب به ناطق بالحق و از پیشوایان زیدیهٔ طبرستان و معاصر صاحب‌بن‌عباد بود. و با برادر کوچکتر خود به برادران هارونی معروف بودند. پدر وی شیعهٔ اثنی‌عشری بود و خود او برادر او نیز نخست دارای این مذهب بودند و بعد به فرقهٔ زیدیهٔ پیوستند. آملی در پی کسب دانش به بغداد رفت و نزد دائی خود ابوالعباس احمد بن ابراهیم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضی‌القضاهٔ عبدالجبار همدانی درس خود را به پایان رسانید و در فقه و اصول و نحو و لغت عربی و حدیث و درایت تبحر یافت و آراء فقهی او از سوی زیدیان ایران و کوفه و حجاز و یمن پذیرفته شد. وی در فصاحت شهره بود ، چنان‌که نثر وی را در کتابی که در پاسخ قابوس بن وشمگیر دربارهٔ فضائل امیر‌المؤمنین (ع) نوشت معجزه مانند دانسته‌اند. در دیلمستان با او به خلافت بیعت کردند و مدت حکومت او بیست سال طول کشید. آثار او عبارتند از “التجرید”؛ و شرح آن ، “دیوان اشعار؛ “سیاسهٔ‌المریدین”؛ “کتاب‌الافادهٔ”؛ “کتاب‌البلغه”؛ “کتاب‌النصرهٔ”.

 

حسن کرکی

 

حسن ابن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی کرکی میسی طبری .احوالش در امل الامل و نجوم السماء ص 118 و ذریعه ج 2 ص 305 آمده است .اورا مردی زاهد و افضل علم رجال می دانستند.

 

بن عبد الله طبری

 

بن عبداﷲبن طاهربن عمر الطبری القاضی الفقیه الشافعی . کنیتش ابوالطیب . مردی ثقه وراستگو و متدین و پرهیزکار و آشنا به اصول و فروع فقه بود، وی محقق در علم ، سلیم الصدر، و نیکخوی ، با مذهبی استوار و صحیح بود، بر طریق فقها شعر میگفت . یکصدودو سال عمر یافت بی آنکه اختلالی در عقل یا تغییری در فهم او راه یابد فتوی میداد، و خطاء فقها را استدراک میکرد، و تا پایان عمر در بغداد بود، و همواره درموکب خلفا به دارالخلافه حضور می یافت . در آمل نزد ابوعلی زجاجی از یاران ابن القاص ، فقه فرا گرفت . نزد ابوسعد اسماعیلی و ابوالقاسم بن کج نیز مدتی در گرگان تلمذ داشت . سپس به نیشابور رفته ، ابوالحسن ماسرجسی رادریافت ، و چهار سال مصاحب او بود و فقه را نزد او نیز تکمیل کرد. سپس رهسپار بغداد گردید. و در مجلس درس شیخ ابوحامد اسفراینی حاضر شد. شیخ ابواسحاق شیرازی نزد صاحب ترجمه به فراگرفتن علم اشتغال یافت ، و میگفت مابین کسانی که نزد آنها شاگردی کرده ام ، از قاضی طبری ، کسی را در اجتهاد کاملتر، و در تحقیق دقیقتر و در نظر نیکوتر نیافتم . قاضی طبری ، مختصر مزنی ، و فروع ابوبکربن الحدّاد المصری را شرح کرد. و در اصول و مذهب و خلاف و جدل نیز تصنیفات بسیاری کرده . شیخ ابواسحاق گفته است بیش از ده سال ملازم مجلس قاضی طبری بودم ، و به اذن و اجازه ٔ او برخی از اصحاب او را درس میگفتم ، و مرا در حلقه ٔ او رتبتی خاص بود. قاضی طبری در بغداد توطن جسته ، و پس از مرگ ابوعبداﷲ الضمیری و متولی امر قضاء ربع کرخ بغداد گردید، و تا هنگام وفاتش به امر قضا اشتغال داشت . مولد او در آمل به سال 348 و وفاتش در دهم ربیعالاول سال 450 هَ . ق . بود.یک روز بعد از وفاتش او را در مقبره ٔ باب حرب مدفون ساختند و در مسجد جامع منصور بر او نماز گذاردند. چنانکه صاحب کتاب وَفیات الاعیان نقل کرده است . (روضات الجنات ص 338). ابن خلکان در وَفیات گوید: سمعانی درذیل آورده که ابواسحاق علی بن احمدبن الحسین بن احمدبن الحسین بن محمویة الیزدی را دستار و پیراهنی بود مشترک مابین او و برادرش . به این معنی که هر وقت یکی از دو برادر از خانه بیرون میشد، آن دستار و پیراهن را به کار میبرد، و برادر دیگر در خانه می نشست ، و بالعکس . سمعانی گوید روزی با علی بن الحسین الغزنوی الواعظ بخانه ٔ ابواسحاق بن محمویه رفتیم سلامی دهیم . دیدیم برهنه است و اِزاری بخود پیچیده . او خود از برهنگی عذر خواست و گفت ما وقتی جامه های خود را میشوئیم مدلول شعر قاضی ابوالطیب الطبری درباره ٔ ما صادق آید:قوم اذاغلواثیاب َ جمالهم،لبسواالبیوت َالی فراغ الغاسل از تألیفات او نیز مختصری است درمولد شافعی ، و تراجم احوال جمعی از اصحاب او. در کشف الظنون هم کتابی بنام «مخرج » از تألیفات صاحب ترجمه ایراد کرده است . و رجوع به تاریخ خطیب بغداد ج 9 شود. او راست : شرح مختصر مزنی در فقه محتوی یازده جزءو نیز او را اشعاری بسیارزیبا و منظمی است.

 

الحسینی جزائری بصری

 

ابن عبداﷲبن محمدبن حسین الحسینی الجزائری البصری ، ادیب و مدرس و فقیه امامی مذهب است ، به سال 1050 هَ . ق . در قریه ٔ صباغیه ازقرای بصره ولادت یافت و در آنجا مقدمات علوم را آموخت سپس به شیراز و اصفهان رفت ، سرانجام به جزائر بازگشت و به سال 1112 در قریه ٔ جایدر درگذشت.

 

منطقی رازی

 

ابومحمد منصور بن علی شناخته‌ شده به منطقی رازی شاعر سده چهارم هجری و از شاعران پیشگام در عراق عجم می‌باشد. او همدوره با صاحب بن عباد وزیر ایرانی بود. او میان سال‌های 356 الی 369 – ۳۶۷ تا ۳۸۰ هجری- درگذشته‌ است،منطقی از بزگان علم و ادب بود که توانست ادبیات ایرانی را در کشورهای عربی جا بیندازد.

 

علامه عماد طبرسی

 

عارفی و عالمی افضل العلم معروف به عماد طبرسی یا عماد طبری. از علماءِ بزرگ امامیه در قرن هفتم و از معاصرین محقق حلّی و خواجه نصیرالدین طوسی (م ۶۷۲ ق) است. در فقه و حدیث و تحقیق حقایق اصول مذهب و دیگر فنون تصنیفات سودمندی دارد. فتوای وی در کتب فقهی متأخرین نقل شده است. در ۶۷۰ ق مناظره‌ای – در تنزیه خداوند از تشبیه – با اهل بروجرد کرد. در ۶۷۲ ق به‌ دستور وزیر خواجه بهاءالدین محمد از قم به اصفهان و شیراز و ابرقو و یزد و شهرهای آذربایجان برگردش جمع شدند و علوم دینی را نزد وی تکمیل کردند.آثار وی الاربعون حدیثاً فی فضایل امیرالمؤمین (ع) و اثبات امامنه” یا “اربعین بهائی”؛ “کامل‌السقیفهٔ” یا “کامل بهائی”، که در ۶۷۵ ق تألیف شده و دوازده سال جمع‌آوری آن به درازا کشیده است. چون این دو کتاب به‌ خواهش و نام وزیر بهاءالدین محمدبن وزیر شمس‌الدین محمد جوینی معروف به‌ صاحب دیوان تألیف شده بهائی نام گرفته است.

 

شیخ عبدالکریم

 

آیت الله شیخ عبدالکریم بهرستاقی مردی فاضل و زاهد و خوش حساب بود تحصیلات اولیه را در آمل گذراند و به رهسپار تهران و از انجا به نجف رفت ازاو کتابی به جای نماده است.

 

علامه حسینی ذاکری آملی

 

علامه الحسینی محب زاکری آملی یکی از مشایخ بزرگ که در عصر صفوی می زیست و برای او خانقاهی بزرگ بنا نهادند در مصر و ان جا مشفول درس دادن بود و بعد از مرگش در همانجا به خاک سپرده شد.

 

ابوالقاسم رجایی

 

مرحوم شيخ آیت الله ابوالقاسم رجايي از علماي شهر آمل بود كه براي طلاب تازه وارد در مسجد جامع آمل تدريس مي‌كرد. استاد علامه جوادی آملی برخي از دروس مقدماتي از صرف و نحو و ادبيات عرب را نزد ايشان فرا گرفت. مرحوم شيخ ابوالقاسم رجايي از بيت علم و فضل بود. چنان‌كه پدر و اجدادش همه از اهل علم بودند.

 

تقي الدين ابراهيم

 

تقي الدين ابراهيم بن حسين بن علي آملي معروف به شيخ ابراهيم آملي يکي از بزرگان علماي شيعه در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري بشمار مي رود.در کتاب رياض العلما و حياض العلما و حياض الفضلا درباره شيخ تقي الدين ابراهيم آملي چنين آمده است: آملي فاضلي فقيه و از شاگردان علامه حلي و فرزندش فخر المتقين بود. در شهر اردبيل نسخه اي از ارشاد علامه را ديدم و فرزندش به خط خودشان براي او اجازه اي نوشته بودند و او هم اين کتاب را براي آنها قرائت کرده بود و اين هر دو بزرگوار (پدر و پسر) از وي به نيکي ياد کرده اند اکنون مناسب مي دانم اجازه ايشان را به عبارتي ايراد کنم ترجمه صورت اجازه علامه اين است: اين کتاب را که به نام ارشاد الاذهان الي احکام الايمان موسوم و در فقه تاليف شده است قرائت کرد شيخ مالک فاضل زاهد پارساترين متاخران تقي الدين ابراهيم بن حسين آملي خداوند او را حفظ و عمرش را دراز کند. قرائتي که مشتمل بر مبحث و اتفاق بود و به انجام آورد . در اثناي قرائت و تضاعيف مباحثت آن مشکلاتي که در فقه براي او اتفاق مي افتاد از من ميپرسيد و مشکلات او را با کمال وضوع بيان مي کردم و روايت اين کتاب و ديگر از آثار و روايات و اجازتم و هم کتابهاي متقدمان از اصحاب پيشين خود را به وي اجازه دادم به همان شرايطي که در اجازات معمول است و کتاب الحسن بن يوسف بن مطه ماه محرم سال 709 هـ.ق حامدا مصليا.شيخ ابراهيم آملي در زهد و تقوي نيز از چهره هاي بارز و برجسته حوزه به شمار مي رفت و کردار و رفتار او آنچنان بود که دلها را شيفته مي رد و از اين جهت الگوي بسيار خوبي براي ديگران محسوب مي شد. متاسفانه اطلاعات بيشتري از زندگاني او در دست نيست و حتي سال دقيق وفات او همانند سال ولادتش نيز به دست نيامده است.

 

فانی

 

ملا نظرمتخلص به فانی (سده 13 ه. قز ) اهل بندپی که درروستای سائیج محله نزدیک آمل سکونت داشت. شخصی عامی و بیسواد بود و به دامداری و کشاورزی روزگار میگدراند . اما غزل ها و مرثیه ها به آهنگ و اوزان گوناگون می سرود که حاکی از طبع شیوای اوست.

 

استاد رمضانعلی اولیایی دلارستاقی

 

از بزرگان پژوهش و علم و ادب بود او در شعر شناسی و مفاخر شناسی شهره بود و تالیف ها و مقالات و سخن رانی های زیادی هم داشته است.

 

میرزا حسن حجت

 

آیت الله میرزا حسن حجت فرزند آیت الله میر زا محمد حجت از علما به نام فقه و حوزه علمیه نجف و کربلا بود پس از تعلیم و درس دادن در امل دار فانی را ودا نمود و در لاریجان دفن شد.

 

ابراهیم سعیدالعلماء

 

مردی مومن و عالم ،تحصیلات مقدماتی و علوم قدیمه را در همان‌جا فرا گرفت. برای تکمیل تحصیلات به تهران آمد و مدت پانزده سال معقول و منقول را آموخت و نزد استادانی چون میرزا محمدطاهر تنکابنی و سیدعبدالله بهبهانی و حاج شیخ علی مدرس نوری و میرزا ابوالحسن جلوه به تحصیل حکمت و فلسفه و در محضر میرزا حسن آشتیانی و حاج شیخ عبدالنبی به فراگیری فقه و اصول پرداخت. وی بیش از نیم قرن مدیریت مدرسهٔ قدسیه و اقدسیه و بعدها مدرسهٔ پرورش و مدرسهٔ تجارت را بر عهده داشت. از آثار وی: “جواهرالایمان” ، در اصول عقاید ، در نبوت خاصه بر اساس “انجیل‌ برنابا”؛ ترجمهٔ “انجیل برنابا” از عربی به فارسی؛ “تعلیم‌الحروف و ترکیب‌الحروف”؛ مقابله و تصحیح کتاب “منازل‌السائرین” خواجه عبدالله انصاری ، که با همکاری استادش میرزا محمدطاهر تنکابنی به پایان رسانیده.

 

صبحی مازندرانی

 

از سادات مازندران بود و با خلیفه سلطان (م ۱۰۶۳ ق) ، داماد شاه‌‌عباس‌ دوم ، خویشاوندی داشت. میرصبحی از علم طب و حکمت و موسیقی سررشته داشت ، ولی با همه این کمالات پشت پا به‌ دنیا زد و جامه فقر و درویشی پوشید و به سیر آفاق و انفس پرداخت. وی مردی شوخ‌طبع و وارسته بود که در سرودن شعر نیز مهارت داشت.

 

شیخ خلیفه سلطانی

 

فرزند سید علاء الدین حسین خلیفه سلطان است. مادرش دختر شاه عباس صفوى است. در سال 1038 متولّد، و در 1098 وفات یافته است.

مشارالیه در سنّ سه سالگى (سال سوّم سلطنت شاه صفى) به دستور شاه صفى كور شد، و با وجود این، تحصیل علم و دانش نموده و در جمیع علوم و فضائل بر امثال و اقران خویش فائق گردیده است.در كتاب مقتبس الاثر(299:2) گوید: به ابن الخلیفه مشهور است.در هر صورت، عالم فاضل و فقیه محدّث اصولى بوده، كتب زیر از تألیفات اوست:- حاشیه بر كتاب روضه [البهیّة] تا مبحث تیمم 2- حاشیه‏اى بر مدارك – حاشیه بر شرح لمعه تا آخر طهارتدر كتاب الذریعه(90:6 و 196) پس از آن كه نام تألیفات او را ذكر مى‏كند از قول قزوینى در تتیمم امل الآمل فرماید: یظهر منه قوة فكره و دقة نظره،صاحب عنوان هفت فرزند پسر داشته كه عبارتند از: 1- میرزا جمال الدین محمّد 2- میرزا معین الدین محمّد 3- میرزا معزالدین محمّد 4- میرزا سیّد محمد 5- میرزا كمال الدین حسین 6- میرزا محمّد حسین 7- میرزا فضل اللَّه.

 

ملا حسین قلی

 

از خوشنویسان معاصر و چیره دست بود. در خراسان او را در خط نستعلیق بر خود مقدم می‌داشتند. حسینقلی معلم خط جلال‌الدوله بود. از اثار وی: دو کتیبه در آستان رضوی است. یکی زیر آینه‌کاری حرم مطهر بر روی سنگ مرمر ، که قصیده‌ای طولانی است با تاریخ ۱۲۸۷ق ، و دیگری با رقم: “به‌خط‌العبدالفقیر حسینقلی مازندرانی ۱۲۸۲”.

 

محی الدین محمد بن یحیی

 

عالم عظیم ،کاتبی بزرگ و محدثی که در کتب ها به بزرگی از آن یاد شده،در دوازده سالگی قرآن کریم و “الفیه” ابن مالک و “اربعین” نووی را حفظ کرد و در پانزده سالگی شروع به‌تحصیلات علمی نمود. ادبیات ، فقه ، تفسیر ، حدیث ، طب ، منطق ، هیئت و حکمت را از بزرگان زمان خویش فراگرفت. طبری نظم و نثر نیکوئی داشت و خطیب و مفتی مکه بود. وی در مکه درگذشت. از آثار وی: “عیون‌المسائل من اعیان‌الرسائل”؛ “الاساطین فی حج‌السلاطین”؛ شرح “المقصورهٔ‌الدریدیهٔ” به‌نام “الآیات‌المقصورهٔ – الرایات‌المنصورهٔ علی‌الابیات‌المقصورهٔ”؛ “کشف‌النقاب عن انساب‌الاربعهٔ‌الاقطاب”؛ “افحام‌المجاری فی افهام‌البخاری”؛ “حسن‌السریرهٔ فی حسن‌السریرهٔ” ، درسیره پیامبر (ص)؛ “سل‌السیف علی حل کیف”؛ “کشف‌الخافی من کتاب‌الکافی” ، در علم عروض و قافیه؛ “عرائس‌الابکار و غرائس‌الافکار” ، در تفسیر.

 

هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور ابن منجٌم

 

یکی از چهار فرزند بزرگ یحیی بن ابی منصور منجم بزرگ ایرانی،با صاحب‌بن عباد نیز مدتی معاشر بود. ندیمی گروهی از خلفاء را کرد گویا به وزارت نیز رسید. از آثارش: کتاب “القوافی”؛ فضائل “شهر رمضان”؛ “الرٌد علی الخلیل” ، در عروض ، کتاب “النیروز‌ النوروز و المهرجان”؛ “الفرق بین‌ابراهیم بن‌المهدی و اسحاق‌ الموصلی فی ‌الغناء” و اللفظ‌ المحیط بنقض مالفظ به اللقیط” در معارضهٔ کتاب “الفرق ‌و المعیار” ابوالفرج اصفهانی.

 

شیخ بالو زاهد

 

آقا شاه بالو از عرفاي اواخر قرن 7 و اوايل قرن 8 هجري قمري وز مشایخ صوفیه و پیر شیخ خلیفه ٔ مازندرانی تاسیس کننده نهضت سربداران بود و مرشد شيخ حسن جوري یکی از چهره اصلي نهضت سربداران خراسان در عهد حكومت مغولان است.او از بزرگان عرفان و علم حکمت بود که بیهقی بزرگ به پیش او امد و برای علم سکرت از شیخ بالو زاهد املی کسب علم کرد ،مقبره او در شهر نور در منطقه بالو در چمستان است که زیارتگاه عارفان و عاشقان اوست.

 

خالد بن هلال

 

ابن مغیث . وی از صحابه بود و ابن وهب از عمروبن حارث از سعیدبن ابی هلال از شیبةبن نصاح از خالدبن مغیث که از صحابه بود روایت می کند که پیغمبر (ص ) فرمود: «رأیت قرمان متلفعاً فی خمیلة من النّار یرید الّذی غل ّ یوم خیبر.

 

محمد علی لارزی

 

او را جزو مشایخ بزرگ دانسته اند نسب او با منطقه لار طبرستان در دره لارجان یا لاریجان آمل می رسد و شیخ حکیم از تاریخ طبرستان نقل می کنند هزاران نفر برای کسب علم به پیش محمد بن علی اللارزی الطبری می آمدند.

 

ملا رجبعلی لاریجانی

 

از علمای نادر زمان خود بود او در لاریجان آمل به دنیا آمد و علم را در نجف و آمل فرا گرفت او به خوبی مکاتبه می کرد و به خوبی تالیف می نمود و نوشته های خود را به یک کتاب طویل در آورد.

 

حمزه بن علی علوی مرعشی

 

حسن بن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن بن حسین علوی طبری مرعشی ، مکنی به ابومحمد. وی ادیب و فقیهی بود که به سال 358 هَ . ق . درگذشت . نسبت او به جدش مرعّشی است و ربطی به مَرعش ندارد.او راست : 1- تباشیر الشریعة. 2- کتاب الدر. 3- کتاب المفتخر. 4- المبسوط فی عمل الیوم و اللیلة. (از معجم المؤلفین ج 3 ص 221 از الفهرست طوسی ص 52 و ایضاح المکنون ج 1 و 2 و منهج المقال ص 98 و اعیان الشیعة).او عالمی بزرگ و رایج کننده دین جعفری بود.

 

استاد عباس امیری

 

هنرمند و استاد بزرگ سینما ایران هنرمند فقیه عباس امیری مقدم سال 1329 در آمل به دنیا آمد.وی تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و به رشته هنر و به خصوص تئاتر و سینما رو آورد و فعالیت سینمایی‌اش را در سال ١٣٦٣ با بازی در فیلم آتش در زمستان، ساخته حسن هدایت آغاز کرد.امیری مقدم در آثار سینمایی و تلویزیونی بسیاری نظیر حضرت یوسف، جایی در دوردست، اثیری، قاعده بازی، اعتراف و… ایفای نقش کرده است.عباس امیری در مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر ساخته فرج الله سلحشور نیز به خوبی درخشید و در مجموعه تلویزیونی مختارنامه به کارگردانی داوود میرباقری در نقش عامر بن مسعود هم هنرنمایی کرد.وی کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم جایی در دور دست در بیست و چهارمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) در سال 1384 شد.عباس امیری مقدم 7 اسفند سال 1389 در اثر تصادف رانندگی دار فانی را وداع گفت.برخی از آثار هنری استاد عباس امیری مقدم:مختارنامه (1389)؛ حضرت یوسف (۱۳۸۶)؛جایی در دوردست (۱۳۸۴)؛سفر به هیدالو (۱۳۸۴)؛به من نگاه کن (۱۳۸۱)؛اثیری (۱۳۸۰)؛تیک (۱۳۸۰)؛قاعده بازی (۱۳۷۶)؛هفت سنگ (۱۳۷۶)؛اعتراف (۱۳۷۵)؛روز شیطان (۱۳۷۳)؛روز واقعه (۱۳۷۳)؛دمرل (۱۳۷۲)؛عصیان (۱۳۷۲)؛حمله خرچنگ‌ها (۱۳۷۱)؛افسانه مه پلنگ (۱۳۷۰)؛گرگ‌های گرسنه (۱۳۷۰)؛عروس (۱۳۶۹)؛آ – منفی (۱۳۶۸)؛ تفنگ های سحرگاه (۱۳۶۷)؛ آتش در زمستان (۱۳۶۴).

 

عطا الله آملی

 

شیخ کریم بن عطا الله معروف به شیخ عطاء در قرن هشتم می زیست او استادی توانا در علم نجوم و بحث های ادراکی تحلیل کسوف بود او در سن هشتاد سالگی از دنیا رفت و در شهر کوفه به خاک آرامیده شد به خاطر او دکان ها بسته شد و یک روز عزای عمومی اعلام شد.

 

هرازی آملی

 

از علما به نام زمان خود بود او بیش از صد تالیف داشته که بعد آن در مراجع از آن به نیکی یاد شده است.

 

علی بن ابی طالب حسنی آملی

 

وی از شاگردان ابوطالب هارونی بود و از او روایت کرده است. ابوالحسن علی بن محمد استرآبادی از آملی حدیث شنیده و روایت کرده است.

 

مذنب

 

پسر احمد دلارستاقی یکی از شاعران به نام مازندان مذنب یا منذب بود که شعر را جاویدان و نکو می سرود.اشعار او در وادی عرفان وتصوف و ائمه اطهار است.

 

کیاهراسی طبری

 

امام فیلسوف بزرگ جهان،فقیه شافعى، محدث، مفسر و مدرس. مشهور به عماد طبرى یا عمادالدین طبرى یا عمادكیا یا عمادالدین كیا و معروف به كیاهراسى. اهل طبرستان بود و در آنجا به دنیا آمد. وى را تالى و ثانى ابوحامد غزالى بلكه شایسته‏تر از وى مى‏دانند. در نیشابور از امام الحرمین، ابوالمعالى جوینى، فقه آموخت و در مذهب و اصول برآمد. او در نظامیه نیشابور پس از اتمام درس توسط استاد، درس او را براى شاگردان حوزه تقریر و اعاده مى‏نمود. سپس در بیهق به تدریس اشتغال یافت. آن گاه به بغداد رفت و تا پایان عمر در نظامیه تدریس كرد. وى شیخ الشافعیه بغداد بود. او از زید بن صالح آملى و جماعتى دیگر حدیث روایت كرد. سعد الخیر و عبداللَّه بن محمد بن غالب و ابوطاهر سلفى از وى روایت كرده‏اند. او لعن به یزید بن معاویه را به صراحت جایز مى‏دانست. ابن‏اثیر گوید كه جهال به او اتهام عقیده و مذهب باطنى (اسماعیلیه) بستند و سلطان محمد او را دستگیر و زندانى كرد و آن گاه كه جمعى از علما بر برائتش گواهى دادند آزاد شد. در بغداد درگذشت و در مقبره‏ى باب ابرز در كنار ابواسحاق شیرازى به خاك سپرده شد. از او آثار نیكویى بجا ماند. از آثارش: «احكام القرآن»، در چهار مجلد؛ «شفاء المسترشدین فى مباحث المجتهدین»، در خلافیات؛ «لوامع الدلائل فى زوایا المسائل»؛ «تعلیق فى اصول الفقه»؛ نقض و ردى بر «مفردات الامم احمد،او در حکومت های مرزی ایران نقش بزرگی داشته است.

 

سرهنگ حسين قاسمی

 

سرهنگ خلبان شهيد حسين قاسمی شهید نماز و هوا نیروز در آمل به دنیا آمد و از جمله خلبانان بزرگی ارتش و از افتخارات نظام بود و اولین نفری بود که در ارتش به شاگردانش زبان خارجه یاد می داد و به آنها آموزش جنگی بین الملل میداده است، با شروع جنگ تحميلي همواره در جبهه ها حضوري فعال و چشمگير داشت. در ماموريتي در تاريخ 25 آبان 61 شهيد قاسمي اسکورت يک فروند بالگرد 214 بود که به منظور رساندن سوخت و مواد غذايي و دارويي رزمندگان به سمت خطوط مقدم مي رفت. ابري سياه تمام منطقه را پوشانده بود و ديد خلبان به شدت محدود شده بود از اين رو چاره اي نبود جز اينکه در ارتفاع پايين پرواز بکنند که ناگهان بالگرد کبري مورد اصابت گلوله تجزيه طلبان قرار گرفت. پس از سقوط بالگرد شهيد قاسمي به همراه کمک خلبان خود به اسارت تجزيه طلبان درآمد. او با روحی خستگی ناپذیر شکنجه های زندان را تحمل کرد منافقان طاقت نياورده و پس از 6 ماه اسارت در حالي که حکم اعدام او را روي سينه اش گذاشته بودند در تاريخ 13/2/62 اين خلبان شجاع هوانيروز را تيرباران کردند و شهيد قاسمي با فرياد يا ابوالفضل و يا قمربني هاشم به درجه شهادت نايل گشت و براي هميشه از ميان زمينيان پرواز کرد.

 

عباس شایان

 

مؤلف دو جلد كتاب مازندران (چاپ دوم 1336) و مصحح كتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران تألیف سید ظهیرالدین مرعشى (چاپ تهران بهمن 1333).او برای تاریخ کهن و جغرافیا مازندران زحمت های فراوانی کشیده است ، کتاب قدیم مازندران که تمامیه جغرافیا مازندران را به نگارش کشیده از تالیف گرانبها استاد شایان است.

 

کبیر بن ابی منصور منجم

 

ابوالحسن علی بن یحیی بن ابی منصورالمنجم ، بزرگترین پسر یحیی . لقب منجم از این فرد به بعد، به تمامی افراد این خاندان اطلاق شده است او عالمی بزرگ و منجمی سخت کوش بود . ذهبی (ج 13، ص 282) از او با لقب «اخباری » یاد کرده است . او در سال 200 ( د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا) به دنیا آمد. همچون پدرش به دربار عباسی راه یافت و ارتباط خود را با آنجا حفظ کرد. یکی از مهمترین کارهای او تأسیس مجموعة فرهنگی «خزانة الحکمة » برای فتح بن خاقان ، از وزرای متوکل ، است که ظاهراً ابومَعشَر * بلخی (متوفی 272) نیز در همانجا کارهای نجومی خود را انجام می داده است (همانجا). ابوالحسن به پزشکی ، موسیقی و شعر علاقه داشت و مشوق کارهای علمی بود به طوری که قُسطا * بن لوقا بر اثر تشویقهای او کتاب فی المدخل الی علم الهندسة ، و ثابت بن قره کتاب فی ما سأله ابوالحسن علی بن یحیی المنجم مِن ابواب علم الموسیقی را برای او تألیف کردند (همانجا). ابوالحسن در 275 در شهر سامرا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد (ابن خلّکان ، ج 3، ص 374؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 73). وی چهار پسر به نامهای ابوعیسی احمد، ابواحمد یحیی ، ابوالقاسم عبدالله ، و ابوعبدالله هارون داشت ( د. اسلام ، همانجا).

 

فرامرز گودرزی

 

استاد ،دکتر گودرزي که وي را پدر پزشکي قانوني نوين ايران مي دانند،سال 1311 ديده به جهان گشود.پدرش موسي خان گودرزي از مستشاران ديوان عالي کشور بود که دوست داشت فرزندش پزشک شود اما فرامرز خود علاقه داشت حقوق بخواند؛براي همين رشته پزشکي قانوني را انتخاب کرد که هم باپزشکي ارتباط دارد و هم حقوق.دکتر گودرزي پيش از انقلاب مجموعه مقاله هايي را در مجله فرهنگ وهنر درباره شعر وزندگي طالب آملي چاپ کرد که در سال 1381 از طرف وزارت فرهنگ وارشاد،به صورت کتابي مستقل چاپ شد.وي گردآورنده مجموعه طالب و زهره است که نوار طالب و زهره احمد محسن پور براساس آن تهيه شده است.دکتر گودرزي در اثر بيماری کليه در تهران درگذشت.

 

حکیم ابو الحسن ابن منجم

 

ادیب، شاعر، منجم، متكلم و نسب‏شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نیز مدتى معاشر بود.، ندیمى گروهى از خلفاء را كرد گویا به وزارت نیز رسید. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخلیل»، در عروض؛ كتاب «النیروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بین ابراهیم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحیط بنقض مالفظ به اللقیط»، در معارضه‏ى كتاب «الفرق والمعیار» ابوالفرج اصفهانى. او از بزرگان علما و بزرگ منجمان زمان خود بود.

 

شمس الدین آملی

 

او به غیر از علامه شمس الدین محمد بن محمود آملی ریاضیدان و فیلسوف معروف است،شمس الدین علی آملی عالمی وارسته بود از او کتاب هایی به جا مانده است او سفری به مصر داشت و در انجا با حاکمان مصری دیدار کرد و در آن جا رصد خانه ای بنا نهاد که از اولین رصد خانه های عظیم و نوین جهان بوده است ،بعدها به یونان رفت و در همانجا وفات یافت.

 

علامه ملا اسماعیل خواجویی

 

محمد اسماعیل مازندرانی معروف به خواجویی یا خواجوئی یا خواجوی با نام کامل ملا محمد اسماعیل بن محمد حسین علاءالدين بن محمدرضا مازندرانی خواجوی عالم وارسته فلسفه، فقه ،یکی از بزرگترین دانشوران قرن دوازدهم هجری است.محمداسماعیل اهل مازندران بوده است .شهرت وی به اصفهانی به این سبب بوده است که محل رشد، مراحل تحصیلات و تألیفات وی در شهر اصفهان بوده است.شهرت او به «خواجویی» نیز بدان سبب بوده که وی در سال (1133 هـ.ق) به محله خواجو که در آن هنگام خارج از شهر اصفهان بوده ـ هجرت کرده است. از نوشته‌های کهن استفاده می‌‌شود که این محله را قبل از حکومت صفوی، باغ کاردان و «طراز آباد» می‌‌نامیده‌اند و در عهد صفویه و پس از آن گاهی «خواجو» و زمانی «خواجه» گفته شده است. سبب این نامگذاری ظاهراً سکونت جمعی از خواجه‌سرایان حرم سلاطین سلجوقی یا صفوی در این ناحیه بوده است و «خواجه» در اثر کثرت استعمال به «خواجو» تبدیل شده است.نام تمام استادان و مشایخ علامه خواجویی در دسترس نیست؛ اما نام برخی از آن‌ها بدین شرح است:شیخ محمدجعفر بن محمدطاهر خراسانی اصفهانی (متولد 1080 هـ.ق)؛شیخ بهاءالدین محمد اصفهانی، (متوفی 1137 هـ.ق)؛شیخ حسین ماحوزی بحرانی.از رویدادهای مهم عصر ملا محمداسماعیل خواجویی، فتنه افغان‌ها در ایران و به ویژه اصفهان بود. در سال (1122 هـ.ق) افغان‌ها به ایران حمله کردند و سیزده سال بعد یعنی در سال (1135 هـ.ق) کاملا بر ایران مسلط شدند.برخی از عالمان حوزه علمیه اصفهان در فراز و نشیب حوادث، یا به شهادت رسیدند یا مفقودالاثر شدند و یا از آن جا برای همیشه کوچ کردند. مراکز علمی‌‌ و فرهنگی اصفهان توسط مهاجمان ویران گردید و کتاب‌های کتابخانه‌های بزرگ این شهر تاریخی به عنوان سوخت در حمام‌های اصفهان بکار گرفته شد.سید محمدباقر خوانساری چنین نوشته است: عالم جلیل مولانا اسماعیل خواجویی، عالمی ‌‌است بارع و حکیمی ‌‌است جامع و ناقدی است بصیر و محققی است نحریر، از اجلای متکلمین و فقهای اذکیا است. دارای هوش سرشار، فطرتی شریف، نفسی سلیم، هیبتی عظیم و روحی قوی است؛ و نیز قلبی پاک، درونی تزکیه شده، زهدی فراوان و اخلاقی پسندیده دارد و مستجاب الدعوه و بی‌ادعا می‌‌باشد و در دیده پادشاهان و اعیان عظیم و سربلند است.نادرشاه با آن سطوت و صولتی که داشت به کسی از علمای عصر خود اعتنایی نداشت؛ اما در مقابل شخصیت والای علامه خواجویی خاضع بود و اوامر و دستورات وی را بی‌چون و چرا اجرا می‌‌کرد. این خود نتیجه زهدی بود که از خوراک و نوشیدنی و لباس، به اندکی بسنده می‌‌کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آن چه می‌‌کرد، قصد قربت می‌‌نمود.سیاری از دانشوران بزرگ از محضر وی استفاده کرده‌اند که نام برخی از آنان به شرح ذیل است:،میرزا ابوالقاسم مدرس خاتون‌آبادی،ملا محراب گیلانی اصفهانی، میرزا محمدعلی بن میرزا مظفر؛آقا محمد بیدآبادی،ملا مهدی نراقی.شیخ عباس قمی ‌‌می‌‌نویسد: المولی اسماعیل… مستجاب الدعوه، مسلوب الادعاء یروی عنه العالم الجلیل المولی مهدی النراقی.محبت بسیاری نسبت به سادات و اولاد حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام داشت و کمال اخلاص خود را نسبت به آنان ابراز می‌‌نمود. او دارای مقامات بلند و کرامات باهره بود.ملا محمداسماعیل خواجویی در طول زندگی مشقت بار خود به تحقیق و پژوهش پرداخت و حوادث ناگوار، این عالم نستوه را از تدلیف بازنداشت. برخی از آثار دقیق و تحقیقی وی در فقه، فلسفه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام و… در اوج هجوم افغان‌ها به ایران، به ویژه اصفهان به رشته تحریر درآورده است. صاحب روضات الجنات تعداد آثار ایشان را یکصد و پنجاه اثر ذکر کرده است؛ اما صاحب حدیقه الشعرا، آثار محققانه مرحوم خواجویی را سیصد اثر می‌‌داند. خواجویی بر بیشتر کتاب‌های حوزوی حاشیه دارد.بررسی آثار گرانسنگ این فقیه فرزانه نشان می‌‌دهد که بخش مهمی ‌‌از این آثار به صورت دست نوشته در گوشه کتابخانه‌ها مهجور مانده و هنوز به زیور طبع آراسته نشده است.اخیرا به کوشش محقق پرتلاش سید مهدی رجایی، حدود هشتاد اثر از آثار ارزشمند مرحوم خواجویی جمع‌آوری و منتشر شده است كه برخی از آن‌ها عبارتند از،بشارات الشیعه؛ذریعه النجاه من مهالک تتوجه بعد المماه؛الفوائد فی فضل تعظیم الفاطمیین،رساله منیره الفرقه الناجیه عن غیرهم،رساله فی تحقیق و تفسیر الناصبی؛طریق الارشاد الی فساد امامه اهل الفساد؛رساله أینیه؛ و صدها کتب بزرگ دیگر.سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 هـ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

 

عبد الحمید آملی

 

شیخ عالم وارسته عمر بن عبدالحمید آملی معروف به مازندرانی از علما و بزرگان علم گفتار و متکلم بزرگ زمان خود بود او نکو می نوشت و نکو سخن می گفت.از آثار و کتب های به جا مانده از او رساله ای عظیم به جای مانده است که رساله حمیدیه نام دارد.

 

ميرزا رضا روحی

 

مرحوم ميرزا رضا روحي (اب الزوجه استاد) از علماي عاملين و از مدرسان حوزه آمل بودند، و حضرت استاد از ايشان به عنوان يكي از اساتيد شايسته خود در برخي دروس سطح ياد كردند. ظاهرا ارتباط بيت استاد و بيت مرحوم روحي عميق‌تر بوده و اين سنخيت و ارتباط روحيِ بيشتر زمينه ازدواج حضرت استاد با صبيّه‌ي آن مرحوم را فراهم كرده است. بيت روحي نيز بيت فضل و علم است

 

آيت الله شيخ عزيز الله

 

مرحوم آيت الله حاج شيخ عزيز الله طبرسي از علماي بنام شهرستان آمل در دوران اخير بود. دوران تحصيل ايشان در آمل و تهران و نجف سپري شده است. وي از هوشي سرشار و ذوقي سليم برخوردار بود و نيز اديبي توانا و مدرسي موفق بود كه و با روشي نيكو تدريس مي‌كرد.

 

میرزا سلیمان

 

اندیشمند شاعر میرزا سلیمان قادی آملی او در وصف و در موضوع مشروطه و حوادث مازندران شعر به نیکی می گفت و از او چندین قصیده و دو بیتی به جای مانده است.

 

محسن اباذری

 

دکتر محسن اباذری در روستا کرچک به دنیا آمد،دکتری ادیب که بین مردم محبوب بود ،مردی بود عالم و بخشایش گر و سرانجام در یک روز زمستانی در کرچک لاریجانی آمل از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.

 

سیدعلاءالدین حسین خلیفه سلطان آملی

 

وی از دانشمندان محقق و فقهای موجه بود. وی علاوه بر تقدم در علم به سمت وزرت و صدارت شاه عباس اول در اصفهان منصوب شد و پس از مرگ شاه به قم رفت و به امور علمی و تحقیق و مطالعه پرداخت. سپس در عهد شاه عباس ثانی به صدارت رسید و تا پایان عمر در آن منصب باقی ماند. وی در هنگام مراجعت از فتح قندهار در آستانۀ اشرفیه درگذشت. پیکر او را به نجف بردند و در آنجا به خاک سپردند. از اساتید وی می توان به پدرش سیدرفیع الدین محمد و مولی حاج محمود رنانی و شیخ بهایی اشاره کرد. از جمله آثار وی: حاشیه بر “شرح لمعه”؛ حاشیه بر “معالم الاصول” در اصول فقه؛ حواشی بر بعضی ابواب “من لایحضره الفقیه”؛ حاشیه بر “الکافی” در حدیث؛ حاشیه بر “کشاف” در تفسیر.

 

حاج سیدحسین یزدان پناه لاریجانی

 

فقيد سعيد مرحوم مبرور حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد حسين يزدان پناه لاريجاني در سال 1295 هجري شمسي در خانواده ديني و روحاني در شهر آمل قدم به عرصه زندگي گذاشت .

آن مرحوم پس از پشت سر گذاشتن ايام كودكي و نوجواني وارد حوزه علميه شد والد ايشان مرحوم حاج سيد اسماعيل درويش نياكي است .آن مرحوم در طول بيش از 80 سال زندگي و حيات ساده و بي آلايش خود تمامي مساعي و تلاش خويش را در راه ترويج احكام و شريعت اسلام و ترغيب و تبليغ مردم به دين و اخلاق و سلوك الهي از راه زبان و عمل به كار گرفته است . وي از سال 1342 شمسي ضمن قبول امامت جماعت مسجد امام حسن مجتبي آمل در راه تبليغ و ترويج دين و اخلاق اسلامي كوشش مي كرد.

 

ابراهیم صدرالدین

 

از علمای بنام زمان و قاضی و عارف میرزا ابراهیم صدرالدین اصلش از آمل بود او استادی بی مثال و حکیم و عارفی چیره دست و خوش سخن بود.او سفرهای به شهرهای مختلف هم داشته است.از او کتاب های عرفانی و دیوانی نفیسی به جای مانده است.

 

بدرالدین

 

(ز 824)، نویسنده. از جمله آثار وى شرحى بر «سى فصل در تقویم» خواجه نصیرالدین طوسى است كه بدرالدین طبرى آن را در سال 824 ق تألیف كرده است. نسخه‏اى از آن به خط عماد بن منجم اصفهانى به تاریخ كتابت 844 در كتابخانه‏ى سید باقر بن محمد یزدى در نجف دیده شده است. دیگر كتاب وى شرحى است بر «كتاب اقلیدس».

 

شمس قیس رازی

 

شمس الدین . محمدبن قیس رازی آملی . معروف به شمس قیس رازی . دانشمند و ادیب قرن هفتم هجری (وفات پس از 628). وی از مردم آمل بود و مدتی دراز در ماوراءالنهر وخراسان اقامت داشت . در 601 تا پنج شش سال بعد در بخارا و در 614 در مرو بود. در سال اخیر که سلطان محمدخوارزمشاه به قصد فتح عراق و تسخیر بغداد و قهر و قمع خلیفه ناصر از خوارزم حرکت کرد، چون آوازه ٔ خروج مغول به قصد ولایات غربی از همان اوان در افواه منتشربوده ، شمس هم مانند دیگر اغنیای خوارزم و خراسان و هر کس که استطاعت جلای وطن داشته ، از خوارزم و خراسان هجرت کرد و در رکاب سلطان به عراق آمد. از این تاریخ که بحبوحه ٔ فتنه ٔ مغول و بحران آشوب و انقلاب در سراسر ایران بود تا مدت هفت هشت سال شمس در شهرهای مختلف عراق بسر برد و اکثر اوقات از ترس جان از شهری به شهر دیگر میرفت و قتل و غارت هولناک مغول را در چند شهر به چشم خود مشاهده کرد و خود نیز یک دو بار در ری اسیر شحنگان شد. در سال 617 که سلطان محمد خوارزمشاه از مقابل دسته ای از لشکر مغول – تحت فرمان سبتای نوین و یمه نوین – که به تعاقب او مأمور بودند شهر به شهر فرار میکرد، شمس قیس هم از جمله ٔ ملازمان رکاب سلطان بود و نیز هنگامی که در پای قلعه ٔ فرزین سلطان و حَشَمَش از لشکر مغول شکست خوردند و به سبب آنکه مغول سلطان را نشناختند وی زنده جان بدر برد، شمس قیس در رکاب سلطان بود و مسودات کتاب المعجم او با دیگر کتب نفیس که همیشه همراه داشت ، در این حمله بکلی ضایع و تلف گردید. پس از گسیخته شدن شیرازه ٔ امور خوارزمشاهیان شمس در حدود 623 از عراق به فارس مهاجرت کرد و به خدمت اتابک سعدبن زنگی بن مودود از اتابکان سلغری (599-628 هَ . ق .) رسید. اتابک حرمت او را منظور داشت و وی را از جمله ٔ اصحاب و ندیم خاص گردانید. وی تا پنج سال ، یعنی تا پایان عمر اتابک مزبور در کنف حمایت او بسر میبرد و پس از وفات وی و جلوس پسرش اتابک ابوبکربن سعد باز در مرتبت خود باقی بود. از مؤلفات اوست : المعجم فی معاییر اشعار العجم ، المعرب فی معاییر اشعار العرب در فنون ادب عرب ، الکافی فی العروضین و القوافی ، حدائق المعجم (گویا مختصرالمعجم فی معاییر اشعارالعجم باشد). بجز کتاب اول ، بقیه در دست نیست . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مقدمه ٔ المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ قزوینی ، فهرست هر سه جلد سبک شناسی ، از سعدی تا جامی ص 383 و غزالی نامه ص 204 شود.

 

عارف الدین حسن بن محمد حسینی آملی

 

نزد پدر خود خلیفه سلطان ، که از علما و دانشمندان به‌نام عهد خویش بود تلمذ کرد. وی تعلیقات و حواشی بسیاری بر کتاب‌های فقهی و کلامی و اصولی نوشت که بهترین آنها حاشیه‌ای بر “شرح لمعه” تا کتاب طهارت ، است. او همچنین حواشی متفرقه‌ای بر کتاب “المدارک” نوشته که از آنها گسترهٔ فکر و اندیشه و دقت‌نظر و حسن سلیقه او پدیدار است. وی با اینکه در سه‌سالگی بینائی خود را از دست داده بود با پشتکار و جدیت به دنبال دانش رفت و بر بسیاری از صاحبان دیده تفوق یافت.

 

عبدالمفتاح سلطانی آملی

 

ابن ضیاءالدین محمدبن محمد صادق بن محمد طاهربن سید على نواب بن سید علاءالدین خلیفه سلطان. عالم فاضل محقق. جدش سید محمد صادق مجاز از علامه‏ى مجلسى بوده، و تاریخ اجاز 1092 مىیباشد.

 

سردار امین احمد طبرسی

 

شهر آمل در سال 1333 پذيراي نوزادي شد كه نامش را احمد نهادند. او كه در خانواده‌اي روحاني، چشم به جهان گشوده بود، دوران كودكي را در محافل قرآني، سپري نمود. درسالهاي 49 و 50 براي تشكيل حكومت اسلامي، با جريان مبارزات حضرت امام آشنايي پيدا كرد و از همان نوجواني، پرچم مبارزه با طاغوت را به دست گرفت. در سال 51 ه.ش در حركت‌هاي سياسي بر عليه نظام ظلم و استبداد، به فعاليت پرداخت و به دنبال اين جريان، دستگير و راهي زندان گشت. پس از آزادي، در مهديه تهران، مشغول به كار شد و وظيفه تعليمات و تبليغات را بر عهده گرفت. زماني‌كه به خدمت سربازي فرا خوانده شد، به دليل دارا بودن سوابق سياسي، از تحويل اسحله به وي، خودداري كردند اما احمد همچنان ادامه مي‌داد و در هدايت اذهان سربازان و اطلاع آن‌ها از وضعيت موجود، نقش عمده‌اي را بر دوش داشت.

همگام با انقلاب، در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت فعال نمود و بعد از پيروزي، به عضويت دفتر نخست وزيري درآمد. براي خنثي نمودن فعاليت‌هاي ضد انقلاب به كردستان رفت و در آن‌جا با دكتر چمران آشنا گرديد و به دليل پشتكار و شايستگي‌هاي فوق‌العاده در رديف بالاترين اعضاي نيروهاي جنگ‌هاي نامنظم، به رهبري چمران قرار گرفت. امين طبرسي از همان آغاز در صحنه جنگ حضور داشت و در عمليات‌هاي متعدد، بر عليه دشمن غاصب، با شهامت و مردانگي جنگيد. پس از شهادت دكتر چمران به جهاد سازندگي پيوست و فرماندهي مهندسي- رزمي جهاد استان تهران را تقبل نمود. آن زمان كه مأموريت ساختن جاده حاج احمد متوسليان جهت آماده سازي منطقه والفجر مقدماتي، به او محول شد، وي به عنوان كمك سر اكيپ، انتخاب گشت و در همان مكان، از ناحيه پا مجروح شد، اما باز هم حاضر نبود كه براي معالجه جراحاتش، به پشت جبهه برود. بعد از بهبودي به ابوغريب رفت و يک ماه در عين‌خوش و سپس زبيدات به عنوان مسئول ساختن جاده‌هاي مهم آن محور (عمليات والفجر1) گرديد. يکي از جاده‌هاي استراتژيک در روي پاسگاه گرگنه را در عمليات عاشورا (ميمک) با موفقيت محافظت کرد و در تثبيت خطوط و قوي تر کردن خاکريزها، احداث آشيانه و سکوي تانک و همچنين احداث جاده‌ها جهت ارتباط سريع خطوط با عقبه نقش مؤثري ايفا نمود. چندي بعد بر اثر استنشاق گازهاي شيميايي مجروح شد. احمد، در عمليات والفجر 8، در حالي‌كه فرماندهي مهندسي پشتيباني جنگ در جهاد سازندگي تهران را بر عهده داشت، به همراه سردار شهيد «حجت ملاآقايي»، ماموريت شناسايي را در كنار رود «خين» انجام داد و همراه با سنگرسازان بي‌سنگر گردان 3 سيد الشهدا (ع)، وارد ميدان عشق و مبارزه گشت و در كنار همان رود، شربت وصال و قرب جاوداني را نوشيد تا جاري هميشه تاريخ بماند. او رفت و حمد و ستايش را در شب‌هاي مقدس جنگ، بار ديگر به تصوير كشيد.

 

پانویس:گرچه بزرگان آملی به این تعداد خلاصه نمی شوند سعی در آن بود که شهره ترین انها درج شود و مناسب با اطلاعات کافی باشد که بتوان دلیل مدرک آن را یافت،و در آخر به این کلام شیوا و زیبای حضرت استاد آیت الله علامه جوادی آملی بسنده می کنیم:آمل تنها شهری است که مشاهیر آن در جهان مانند ستاره ای درخشیده اند.

 

جمع آوری و تألیف : مرتضی هندویی

منبع: لغت نامه های بین المللی-کتاب های قدیمی-کتاب های جاویدان مشاهیر ایرانی-سایت های ویکیپدیا و اعلام طهور سایت ها ویکی،کتاب حدودالعلم-لغت نامه دهخدا-فرهنگنامه معین-جستجو در کتاب های رسمی ایران تعداد کتاب 29 عدد کتاب-کتاب های مشاهیر و نام آوران-مقاله بین المللی مشاهیر ایرانی سال 73 در فرانسه-منبع نویسندگان و سایت های رسمی ثبت شده در فرهنگ ارشاد اسلامی و سایت های مرتبط (بین المللی انگلیسی ، عربی، فرانسه-طبرستان-آمل)و نویسندگان محلی و کشوری استادان رجال شناس و تحقیق مردمی و…

31 thoughts on “معرفی 237 تن از مشاهیر و مفاخر و رجال آمل”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *