صبا پاشایی متولد ۱۳۶۳ شهرستان آمل و دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات فارسی است. وی از سنین نوجوانی به دلیل علاقه‌ای که به موسیقی کلاسیک ایرانی داشت، وارد این عرصه گردید و از استادانی چون هنگامه اخوان، غلامرضا رضایی، مجید کیانی و جلساتی نیز از محضر استاد محمدرضا شجریان بهره جست. با این بانوی هنرمند آملی گفتگویی کرده ایم که توجه شما را به آن جلب می کنیم:

– خانم پاشایی،  از چه سالی وارد عرصه موسیقی شده اید؟
من از ۱۷ سالگی و زمانی که در آمل حتی برای آقایان هم مدرس آواز کم بود، در آموزشگاه چاووش و با آقای حسنی، آواز را شروع کردم. در حقیقت در سال ۸۱ ما جزو اولین هنرجوهای آواز خانم بودیم که به فراگیری آواز و ردیف ایرانی مشغول شدیم . حدود  یک سال و نیم  در تهران و خدمت خانم اخوان و حدود ۷ سال هم در خدمت آقای غلامرضا رضایی بودم و با ایشان کار کردم. در حال حاضر نیز در کلاس های استاد مجید کیانی شرکت می‌کنم و به آموختن ردیف دوامی مشغول هستم. البته در صداسازی هم از شاگردان جناب شهاب الدین مرتضوی بوده ام .

– از فعالیت‌های هنری خود در این سال ها صحبت کنید.
من تجربه هایی در فعالیتهای آموزشی و همخوانی و اجرا با بانوان در تهران و مازندران داشته ام . گرچه تمایل بنده همواره این بود که به عنوان خواننده مستقل اجرا داشته باشم! البته منظورم از استقلال در خوانندگی  فردگرایی و خواننده محوری نیست! چه بسا اجراهایی به شکل همخوانی و  گروهی، بسیار خوب و با کیفیت جلوه کرده است. عرضم این است که در کنار خواننده ی اصلی قرار داشتن، یعنی در سایه ی او بودن و یا در درجه ی دو قرار گرفتن و این شاید سبب شود تا همه ی توانایی فرد رو نشود و استعداد نمایان نگردد!
در سالهای ابتدای فعالیتم، درکی از محدودیت‌های موجود نداشتم و فقط به توانمندی خودم در این حیطه فکر می‌کردم و به این دلیل، اجرا های متفاوتی به بهانه خیریه و  غیره، در تهران و چند شهرستان داشتم.

– شما اشاره به محدودیت ها کردید، با توجه به اینکه شرایط خوانندگی برای بانوان در کشور ما محدودیت هایی به همراه دارد، چه انگیزه ای شما را برای ادامه کار در این حیطه مجاب کرد؟
تا پنج – شش سال پیش، واقعاً به این موضوع فکر نمی کردم! اجرایی با دوستانم در تهران داشتم و به این امید بودم که این اجراها را در شهر خودم ادامه دهم و اصلا به اینکه ممکن است این کار اجرایی نشود، فکر نمی کردم! اما وقتی در آمل گروه  ساربانگ  را تشکیل دادم و حتی یک سال با دوستانم تمرین کردیم، جهت گرفتن مجوز اجرا  به حضور آقای محمدی  ریاست وقت اداره فرهنگ و ارشاد رسیدم که متأسفانه با جواب منفی ایشان روبرو شدم و این برایم قابل باور نبود! تازه ایشان از جمله روسای  ارشادی بودند که رضایت غالب هنرمندان را جلب کرده بودند! جنبه های مالی و هزینه هایی که برای خودم شده بود یک طرف، اما اینکه اندیشه من برای اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی، به دلایل غیرموجه به بن‌بست خورده بود  برایم قابل هضم نبود! من از ابتدا خود را ملزم به رعایت قوانین کشورم می‌دانستم و با توجه به محدودیت ها و موانعی که در کشور ما وجود دارد، هرگز به فکر اجرا برای آقایان نبودم، ولی قانون ما این نیست که برای خانمها هم نتوان اجرا کرد! ما در تهران اجرا داشتیم، یا گروه‌های دیگری در شهرستانها اجرا داشتند و من علاقه‌مند بودم که در شهر خودم نیز برای بانوان اجرا داشته باشم و این چیزی فراتر از قانون موجود نیست! اما وقتی جواب منفی از رئیس ارشاد شهرم شنیدم، احساس کردم تمام تلاش و زحمت و اندیشه هایم خدشه دار گشت و این ضربه بسیار بدی بود! حتی برای گرفتن حق طبیعی و قانونی خود به حضور مدیر کل ارشاد استان  آقای جاودانی هم رسیدیم و با کمال تاسف ایشان هم گفتند:  دست ما نیست!

– با توجه به این مشکلاتی که می فرمایید، چه به روز انگیزه شما آمد !
من چون مسیر خود را انتخاب کرده بودم، به این موارد به چشم موانعی نگاه می کردم که در هر کاری ممکن است وجود داشته باشد. تصمیم گرفتم گروه خود را به تهران ببرم و در آنجا اجرا کنم. من از ابتدا خط قرمزی برای خودم در نظر گرفته بودم  اینکه به هیچ وجه در تالارها اجرا نداشته باشم! چرا که احساس می کنم شأن گروه و نوع موسیقی که ما اجرا می‌کنیم، رعایت نمی‌شود! خصوصاً اینکه مخاطبین ما خانم‌ها هستند و مدیریت خانم ها -آنهم در یک تالار- کاری بسیار سخت است! اما متاسفانه این عدم همکاری مسئولین شهرم در اجرای کنسرت قانونی ما سبب شد من ناخواسته به سمت چنین مسیرهایی سوق پیدا کنم و از خط قرمز خودم عبور کنم و این بسیار برایم سنگین بود!

– با توجه به اینکه از نظر قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین محدودیتی وجود ندارد، آیا شما دلیل و توجیهی برای این ممنوعیت از مسئولین وقت نخواستید !
اتفاقاً بارها و بارها پرسیدیم! من در این کشور زندگی می کنم و طبعاً خودم را ملزم به رعایت قوانین کشورم می‌دانم و به همین دلیل، هیچ موضوع فراقانونی درخواسته ام  وجود نداشت! من شرایط و محدودیت‌هایی که وجود دارد را پذیرفتم، بحث این است که چرا در آمل اجازه کار داده نمی شود، اما در تهران که فاصله زیادی با شهر من ندارد و هر دو متعلق به ایران عزیزمان هستند، این اجازه داده می شود! این موضوع برایم گنگ است! آن  هم شهرستان آمل که در زمینه موسیقی بسیار پررنگ است و موسیقی این شهر جایگاه خوبی در کشور دارد. .

– آیا هیچ مسئولی در آمل از شما در قبال خواسته ی قانونیتان، دفاعی نکرد ؟
به زبان و حرف، خیلی ها حمایت می کردند، اما در عمل اتفاقی نمی افتاد و هیچ کس پاسخگو نبود! ما به این نتیجه رسیدیم که نباید خیلی با این جریان خاص برخورد کنیم و آن را حساس جلوه دهیم و بهتر است رفتاری معمولی تر و معقول داشته باشیم تا شاید زودتر و بهتر به نتیجه قانونی خود دست پیدا کنیم. ما گروه‌های بانوانی داریم که برخلاف خواسته خود و به دلیل همین سختگیری های غیرقانونی برخی مسئولین، مجبور به اجراهای زیرزمینی شده‌اند و یا مجبور به اجرا در تالار ها، آنهم با ترس و اضطراب و شرایط خاص شدند و این اصلا خوب نیست! من دلم نمی‌خواهد موسیقی کلاسیک ایرانی که بسیار برایم قابل احترام است را در تالار اجرا کنم. تالاری که وقتی وارد آن می شوم ، به یاد عروسی و جشن و مسائلی از این دست می افتم!
البته ما از پا ننشستیم. در همین ایام در نوشهر و ساری کنسرت بانوان اجرا شده و امیدوارم به زودی در شهرستان آمل نیز چنین اتفاقی رخ دهد.

– آیا پس از چند سال فعالیت در این عرصه و این همه عشق و علاقه، به فکر  انتشار آلبوم نیستید !

سال‌های قبل به این قضیه فکر می‌کردم و حتی برنامه‌ریزی مالی هم داشتم، ولی امروز به چند دلیل خیر! اول اینکه نمی توان برای آن مجوز گرفت و در نتیجه هزینه کردن در این باره منطقی نیست. در حال حاضر به این فکر می‌کنم که همکاری بیشتری با افراد باسابقه داشته باشم تا تجربه خودم بیشتر شود.  ضمن اینکه من تمایل به اجرای زنده دارم ! با وجود همه استرس و هزینه‌ها و دردسرهایی که دارد، اما من اجرای زنده را می‌پسندم. حتی تمرین های آن را دوست دارم و معتقدم اجرای زنده موسیقی لذت بخش تر است!
براي درك بيشتر ميتوان تفاوت اجرايي تئاتر و سينما  را مثال زد ؛
بازيگران تئاتري كه كمترفيلم هاي سينمايي بازي ميكنند .
اگرچه دراين ارتباط توانمندي هنرمند را هم بايد مدنظر داشت!

– اتفاقاً در بین موزیسینها هم این صحبت وجود دارد و خواننده ای را قدر می دانند که در اجرای زنده و در روی استیج، بتواند درست بخواند !
بله ، در بسیاری مواقع اجرای زنده حتی کیفیت تمرین را نخواهد داشت و این به دلیل اتفاقات غیر مترقبه ای  است که در اجرای زنده  رخ می‌دهد و به همین خاطر، بسیار پر استرس و سخت است. اما من همه جوره و با وجود تمام دردسرهای آن، علاقه به اجرای زنده دارم و برای ضبط استودیویی بسیار سخت‌گیر هستم .

– نظر شما بسیار محترم است و برای من قابل درک می باشد. اما پرسشی برایم مطرح شد،  پس موسیقی و سلیقه موسیقایی در جوامع به کجا می‌رود ؟

خصوصاً در حیطه موسیقی پاپیولار ما کنسرت های بسیاری را چه در خارج و چه در داخل کشور می بینیم که بخش اعظم نوازندگان و حتی بعضاً خواننده ها بر روی استیج، به صورت پلی بک اجرا می‌کنند! البته در حقیقت این خواسته مخاطب است، چراکه قطعه ای را با کوالیتی صدای خاصی گوش داده و منتظر است آن قطعه را در کنسرت هم با همان استانداردها گوش کند تا به هیجان برسد.  تاسف برانگیزتر این است که اخیراً کنسرت یکی از بزرگان موسیقی کلاسیک جهان در ایران، گویا با چنین شرایطی برگزار شد !

بله، بسیار تاسف برانگیز است! البته اطلاع دارم برنامه افتتاحیه ای در آمریکا به صورت زنده از تلویزیون پخش می شد و خواننده ای که در آن برنامه دعوت کرده بودند، به صورت پلی بک اجرا کرد، جالب این است مخاطبین  با این خواننده کاری کردند  که مجبور به عذرخواهی شد!  ما در ایران چنین چیزی را شاهد نیستیم و متاسفانه سطح درک موسیقایی در جامعه پایین آمده است ! مخاطب ما می داند که فلان خواننده در حال اجرای پلی بک است، اما برای او مهم نیست و برای بار سوم و چهارم هم به کنسرت او میرود و هرگز حاضر به اعتراضی نیست که سبب بهبود کار موزیسین و یا خواننده گردد!  البته فکر می‌کنم  این مشکل در موسیقی کلاسیک ایرانی نمی تواند اتفاق بیفتد!

– شما این نوع اجرا را در شکل دهی سلیقه ی مخاطب موثر می دانید!
در مورد  مخاطب عام ، خیر! ولی راجع به مخاطب خاص، بله!  البته به نظر من مخاطب خاص و عام برتری نسبت به یکدیگر ندارند، بلکه بحث تفاوت بین خود آنهاست. مخاطب خاص نگاه مخاطب عام را ندارد و عمیق می نگرد!
بسیاری از  خوانندگان حرفه ای موسیقی ایرانی، به دلیل مسائل اقتصادی و یا جذب مخاطب و شهرت بیشتر، تجربه  و تمایل به اجرای کارهای مردم پسند داشته اند و قطعا این انتخاب را نمیتوان به عدم توانمندی آنها در اجرای موسیقی فاخر نسبت داد!

– فکر می کنید چنین رفتاری در اجراها، چه تاثیری به روی مخاطبین جوان و هنرآموزان موسیقی دارد!
من به هنرجویانی که برای یادگیری قطعات خاصی نزد من می آیند، عنوان می کنم جایگاهی که برخی خوانندگان و یا نوازندگان دارند، نتیجه یک روند است و باید دید خوانندگانی را که هنرجوی امروز الگوی خود قرار می دهد، چه آموخته هایی داشته اند و چه تلاشهایی کرده اند! بسیاری از آنها ردیف ها را کار کرده اند، نواختن سازی را فراگرفته اند و پس از طی دوره هایی به جایگاه امروزی خود رسیده اند. اما متاسفانه بسیاری از هنرجویان جوان حاضر نیستند زمان صرف کنند و خیلی زود می خواهند به نتیجه کار خود برسند و البته این شدنی نیست!

–  حرف پایانی اگر دارید می شنویم…
حرف آخر من همان است که پیش‌تر هم عرض کردم. اینکه چرا ما نباید در شهرستان خودمان همانند تهران و برخی شهرهای دیگر، در اجرای کنسرت آزادی عمل داشته باشیم!
ما تابع قوانین کشورمان هستیم و تمامی دستوراتی که در این موارد وجود دارد را رعایت خواهیم کرد، اما چرا به ما این اجازه داده نمی شود؟!
چه کسی مسئول است!
از کجا باید پیگیر شویم !
چرا حق قانونی ما را به ما نمی دهند!

 

2 thoughts on “صبا پاشایی :چرا ما نباید در شهرستان خودمان همانند تهران و برخی شهرهای دیگر، در اجرای کنسرت آزادی عمل داشته باشیم!”
  1. واقعا خانم پاشایی زیبا رو هستن و چهره یه خانم به تمام معنا زیبا و چهره اصیل ایرانی رو تداعی میکنن

  2. چقدر این هنرمند برای ایران و موسیقی اصیل ایران باارزش هستند.خدا حفظشون کنه.
    در استان و شهر خودشون باید حمایت شوند.
    چنین هنرمند باارزشی،اخلاق و هنر و زیبایی را در جامعه نهادینه میکند و باعث اعتلای فرهنگ یک شهر و استان و کشور میشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *