این روزها دیدن صحنههایی از یورش مردم برای خرید در فروشگاهها یا سایتها پیشتر از آن که یک مبادله اقتصادی را در ذهن تداعی کند، بیشتر شبیه فیلمهای ترسناک و دلهرهآور است. خودرویی نه چندان با ارزش یک شبه ره صد ساله را میپیماید و در یک جهش غیرمنطقی قیمت آن دو برابر میشود. مردم به سایت خودروی مذکور هجوم میبرند و با 75میلیون مراجعه در 24 ساعت و درخواست 700 هزار ثبت نام در یک ثانیه رکورد عجیبی را به ثبت میرسانند. دلار افسار میبرد و قیمت آن چند برابر میشود مردم درب صرافیها ساعتها در زیر آفتاب برای خرید دلار صف میکشند.
این یورشها فقط برای کالاهای سرمایهای با احتمال ارزش افزوده نیست، برای کالاهای مصرفی نیز اتفاق میافتند. بر اساس ویدیوهایی که در فضای مجازی پخش شد، همین چند شب پیش ساعت ٢ صبح، به فروشگاه شهروند برای خرید اقلام بهداشتی حمله شد. مردم ٢٠ تا ٢٠ تا شوینده و دستمال کاغذی و پوشک بچه میخریدند، حتی کسانی که نوزاد کوچک نداشتند با شنیدن نایاب شدن پوشک بچه بر دیگری پیشی گرفتند تا از قافله عقب نمانند.
در ایران برخلاف کشورهای دیگر به محض گران شدن قیمت کالایی یا شایعه کمیاب شدن آن، هجوم برای خرید همان کالا و تشکیل صفهای طولانی در برابر فروشگاهها شکل میگیرد، در حالی که در اغلب کشورها عکسالعمل مردم تحریم خرید کالای گران شده است که همین مساله نیز منجر به شکستن قیمت آن کالا میشود.
نمونه این مسئله در عربستان اتفاق افتاد. وقتی گوشت مرغ در عربستان تا حدود ۴۰درصد گران شد، با تحریم مردم عربستان دولت وارد عمل شد و قیمتها را کاهش داد. عکسالعمل مردم عربستان تحریم خرید گوشت مرغ با شعار «نخریم نخریم تا بگندد» بود. دولت عربستان برای حمایت از تولیدکنندههای مرغ عربستان، وارد عمل شده زیرا با تحریم خودخواسته مردم این واحدها ورشکست میشدند.
داستان عکسالعمل مردم آلمان در مقابل گران شدن شیر، که همگی بدون هیچ هیاهویی از خرید آن امتناع کردند و در نهایت این رفتار به ارزان شدن شیر در این کشور ختم شد، به گوش همه ما آشناست. این داستان سالهاست در ایران به مناسبت گرانیهای مختلف میان مردم دست به دست میشود تا به فرهنگ خرید مردم ایران نهیبی بزند. اما با وجود تعریف و اشراف به این نوع داستانها، روایتهای کشور ما در مواجهه با این موقعیتها به شکل دیگری رقم میخورد؛ بهطوری که هرگاه سخن از افزایش قیمت محصولات به میان میآید، نه تنها خبری از کاهش مصرف و مرجوع شدن کالاها نیست، بلکه حتی رفتار غیرمنطقی مردم هم دیده میشود و آنان با هجوم برای خرید کالای گران شده نهتنها میزان فروش آن را پایین نمیآورند بلکه با خرید مازاد بر مصرف خود قیمت آن را بیش از پیش افزایش میدهند. بدیهی است که در چنین شرایطی کارخانهداران بیآنکه بیمی به دل راه دهند، قیمت محصولات خود را به جای کاهش دادن چند برابر میکنند.
اما به راستی چرا مردم ایران در رویارویی با این موقعیت این گونه رفتار میکنند؟ چرا با هجوم به بازار برای تهیه اقلامی که حتی به آن نیازی ندارند هم تعادل عرضه و تقاضا را برهم میزنند و هم امکان ادامه فعالیت افراد سودجو و فرصتطلب را فراهم میکنند که آنان با انبار کردن کالاها با هدف گرانتر شدن روز به روز کاسبیشان سکهتر شود.
واقعیت این است که تب خریدی که این روزها در جامعه شاهد آن هستیم، از یک سو به خاطر ترسی است که در جامعه بهوجود آمده است. ترس از قحطی در وجود برخی از مردم رخنه کرده است و آنان به دنبال انبار مایحتاج خود برای روز مبادا هستند؛ اما از سوی دیگر از بیاخلاقی اجتماعی، ضعیف شدن روحیه همبستگی و تعلق اجتماعی و بیاعتمادی حکایت دارد. در این میان عدهای نه به قصد خرید مایحتاج خود بلکه به نیت احتکار و سودآوری به سایتها یا مراکز خرید حمله میبرند و به دنبال گرفتن ماهی از آب گلآلود هستند.
البته اقتصادیها و کارشناسان اقتصاد دلایل گرانیهای اخیر را ناشی از مولفههای اقتصادی نمیدانند و اوضاع بازار را روانی ارزیابی میکنند. برخی نیز بیاعتمادی به سیستم و ناامید شدن از آینده کشور را دلیل این آشفتگیها میدانند. اما دلیل این آشفتگی و عدم انسجام اجتماعی هر مولفهای که باشد، نشاندهنده پیشبینی نومیدانه مردم در ترسیم آیندهشان است.
کارشناسان اجتماعی بر این باورند که امید و اعتماد اجتماعی در کشور آسیبهای جدی دیده و همین موج باعث میشود که ترسها و نگرانیهای اجتماعی نسبت به شرایط اقتصادی بیشتر شود و مردم اعتمادشان را در ارتباط با بهبود شرایط از دست بدهند.
در این شرایط مردم بهجای اینکه به فکر دیگران باشند میخواهند خودشان را از این وضعیت نابسامان نجات دهند، درحالیکه در کشوری مثل ژاپن در این گونه حوادث اتحاد مردم با یکدیگر بیشتر میشود و مردم هوای افراد ناتوان و ازکارافتاده را بیشتر دارند.
گزارش سرمایه اجتماعی وزارت کشور نیز که چندی قبل منتشر شد، نشان داد که وضعیت اعتماد مردم به مسئولان بسیار پایین آمده و این زنگ خطر جدی گرفته نشده است. اگر میخواهیم اوضاع تغییر کند باید اعتماد مردم به مسئولان بازسازی شود. باید مسئولان به گروههای کمتوان و کمدرآمد جامعه و همچنین طبقه متوسط توجه بیشتری داشته باشند و با ایجاد فضای آرام در کشور و مدیریت شرایط اقتصادی نشان دهند که چشمانداز تاریکی در پیش نیست.
در این شرایط بدون ثبات اقتصادی که هر لحظه رقم جدیدی از قیمت ارز و دلار بر تارنمای رسانهها قرار میگیرد و مردم هیچ چشمانداز روشنی از آینده نمیتوانند متصور شوند. بیم و هراس از آینده سبب میشود برخی نتوانند غرایز اقتصادی خود را کنترل کنند. بنابراین برای تضمین آتیه خود دست به اقداماتی میزنند و با خرید اقلام ضروری زندگی خود حتی اگر برای مدت کوتاهی باشد دنبال تضمین کردن امنیت روانی خود هستند. اما خریدهای غیر منطقی با هدف احتکار و سودآوری از سوی برخی از مردم رفتاری است که نه تنها توجیه عقلانی ندارد، بلکه رفتاری سودجویانه است که اخلاق اجتماعی را به قهقرا میبرد. اگر چه در این شرایط نمیتوان همه تقصیرات را به گردن مردم انداخت و آنان را مسبب وضعیت بحرانی امروز دانست، اما بدون شک مردمی که از آگاهی و همبستگی اجتماعی بالایی برخوردار باشند، میتوانند با همگرایی و همبستگی مانع از افزایش غیر منطقی قیمت کالاها و اقلام مورد نیاز شوند.
بدون شک اگر جامعه ما از سرمایه و اعتماد اجتماعی قابل قبولی به همان میزانی که در یکی دو دهه پیش از این شاهد آن بودیم برخوردار میبود، ابعاد روانی این شرایط ناخوشایند اقتصادی و اجتماعی کمتر رخ مینمود. دلایل و چرایی تضعیف این سرمایه اجتماعی خود مثنوی هفتاد من است که کنکاش و واکاوی آن در این چند سطر نمیگنجد.
بدون تردید انسجام و همگرایی سرمایه اجتماعی و لازمه زندگی سالم و لازمه شکلگیری جامعه همگرا است. متاسفانه امروزه این همگرایی خدشهدار شده و به بیگانگی مردم نسبت به یکدیگر منجر شده است. این بیگانگی و گسستگی سبب رشد فردگرایی در جامعه شده است، به نحوی که مردم نسبت به برخی از ارزشهای اخلاقی و اصولی بسیار روشن با یکدیگر تفاهم ندارند.