نفرینِ اقتصاد ایران؟!

چرا با وجود اینکه دولت‌ها با برنامه‌های مختلف و راهکار‌های خود نتوانسته اند آن‌ها را ریشه کن یا حداقل کاهش دهند؟ چرا جمهوری اسلامی با وجود منابع مختلف و ظرفیت‌های بسیار از جمله نفت و پتانسیل بالای جذب توریست و… نتوانسته حتی مانند برخی کشورهای همسایه رشد اقتصادی قابل قبولی داشته باشد؟

این روز‌ها مشکلات اقتصادی تاحدود زیادی موجب ایجاد ناهنجاریهای مختلف در سطح کشور شده است و حتی بعضا کار به اعتراضات خیابانی کشیده است و اگر نخواهیم بگوییم ایران در وضعیت بی‌سابقه‌ای قرار دارد، اما مشابه وضعیت فعلی به ندرت در کشور اتفاق افتاده است؛ لذا بدون شک سوال بزرگ در خصوص اقتصاد ایران این است که مشکل کشور کجا است که ۴۰ سال است دولت‌های بسیاری با کارشناسان بسیار آمدند و رفتند، اما نتوانسته اند آن‌ها را رفع کند؟   به گزارش فرارو؛ چهل سال است که بحث اول در کشور مسئله اقتصاد و معیشت مردم است، اما تا به امروز نه تنها این مشکلات کاهش پیدا نکرده بلکه در برخی برهه‌های زمانی مانند ماه‌های اخیر به شکل عجیبی گسترش پیدا کرده و بیش از پیش دغدغه آحاد ملت شده است. هربار هم مسئولان با بیان اینکه به خوبی می‌دانند مشکل از کجا است و برای آن راه حل‌هایی دارند به پشت تریبون رفته اند، اما همچنان این معضلات به حیات خود ادامه می‌دهند. اما مشکل دقیقا کجاست؟ چرا با وجود اینکه دولت‌ها با برنامه‌های مختلف و راهکار‌های خود نتوانسته اند آن‌ها را ریشه کن یا حداقل کاهش دهند؟ چرا جمهوری اسلامی با وجود منابع مختلف و ظرفیت‌های بسیار از جمله نفت و پتانسیل بالای جذب توریست و… نتوانسته حتی مانند برخی کشورهای همسایه رشد اقتصادی قابل قبولی داشته باشد؟ سایه یک نفرین بر اقتصاد ایران در همین خصوص جعفر خیرخواهان اقتصاددان در گفتگو با فرارو اظهار کرد: «ما یک کشوری هستیم مقادیر زیادی نفت داریم و قرار بر این بود که این به نفعمان باشد، اما به گونه‌ای عمل کردیم که جز ضرر و آسیب برای ما هیچی نداشت. زیرا این رانت نفت تا جایی پیش رفت که روی همه مسائل سایه انداخت و آسیب‌های بسیاری به اقتصاد کشور وارد کرد. یعنی رسما نفت برای ما یک نفرینی شد که هنوز گریبانگیر ما است. زیرا شما فرض کنیم ناگهان یک حجم عظیمی از درآمد نصیب کشور شد که هیچ زحمت خاصی برای آن کشیده نشده است و این موجب شد که دولت‌های ایران دچار این توهم شوند که می‌توانند با این پول همه کار‌ها را انجام دهند.» وی ادامه داد: «لذا در تصمیم‌گیری ما به شدت ساده‌اندیش شدیم و فکر کردیم هر مشکلی که در کشور داریم را می‌توانیم با این پول حل و فصل کنیم. از طرف دیگر بعضا این پول در سطح جامعه در اختیار افرادی قرار گرفت که آن‌ها را هم دچار توهم و تنبلی کرد. آن‌ها وقتی دیدند بدون هیچ خلاقیت و مشکلی می‌توانند پول عظیمی به دست بیاورند، به ادامه این روند عادت کردند و کم کم این ماجرا به تمام سطوح جامعه منتقل شد. ضمن اینکه، چون تنها بخشی از جامعه از این درآمد استفاده می‌کنند، موجب شد که یک خشم و غضب فروخورده میان بخش دیگر جامعه که از این پول استفاده نمی‌کند، ایجاد شود و حالا همه دولت‌ها و کلیت نظام را مقصر می‌دانند.» او افزود: «از سوی دیگر نفت موجب شد که کشور و دولت‌ها به مسئله مالیات که می‌تواند کمک بسیاری به کشور و افزایش درآمد کند را نادیده بگیرند. به همین دلیل حالا می‌بینیم با وجود اینکه حدود چهل سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد ما همچنان نظام مالیاتیمان ضعف‌های جدی دارد و بسیاری از پرداخت مالیات فرار می‌کنند. نمونه جدید آن را در مسئله پزشکان دیدیم که برخی از آن‌ها با وجود اینکه درآمد‌های بسیار بالایی دارند، اما به روش‌های مختلف تلاش می‌کنند که مالیات خود را پرداخت نکنند. پزشکان صرفا یک نمونه هستند و ما فرار‌های مالیاتی بسیاری در کشور داریم و این نتیجه بی‌توجهی به نظام مالیاتی به دلیل تمرکز بیش از حد به نفت است.» این کارشناس مسائل اقتصادی تصریح کرد: «این‌ها تنها بخشی از تاثیرات تمرکز بیش از حد و غیرمنطقی به نفت است. به همین دلیل است که می‌گویم نفت برای ایران مانند یک هیولای بزرگ است که حالا مشغول بلعیدن ایران است و ما باید از آن نجات پیدا کنیم. شاید یکی از کشور‌هایی که می‌تواند الگوی مناسبی برای ایران به حساب بیاید، نروژ است. آن‌ها زمانی که متوجه شدند چاه‌های نفتی دارند سریعا به سراغ آن‌ها نرفتند و آن‌ها را باز نکردند. نروژی‌ها تا مدت‌ها به بررسی و تحقیق پرداختند و راه‌هایی پیدا کردند که نفت به عنوان یک مسئله کمکی مورد استفاده قرار بگیرد. نخستین اقدام آن‌ها این بود که پول نفت را به هیچ عنوان وارد بودجه نکردند و صندوقی تاسیس کردند که پول نفت به آنجا می‌رفت تا برای نسل‌های آینده ذخیره شود. زیرا می‌دانستند که این نفت دائمی نیست و حالا سرمایه این صندوق از هزار میلیارد دلار هم فراتر رفته است.» وی اظهار کرد: «اما ایران این کار را نکرد و تمام تمرکز دولت‌ها بر روی درآمد نفت بود و هیچ وقت تلاش نکردیم این وابستگی به رانت نفت را کاهش یا از بین ببریم. البته همه در حد صحبت بار‌ها گفته اند که این وابستگی باید کم شود، اما واقعیت این است که هیچ تلاش خاصی صورت نگرفته است؛ بنابراین به عقیده من تا زمانی که ما وابستگی به نفتمان بالا باشد همه اقتصاد کشور تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد و ما مداوم با مشکلات ریز و درشت اقتصادی دست به گریبان هستیم.» خیرخواهان در پایان تاکید کرد: «نفت دقیقا منشا اکثر مشکلات عمده کشور است و دولت اگر می‌خواهد مشکلات کشور را حل کند، باید به دنبال راهکاری برای کاهش چشمگیر وابستگی به نفت باشد و از طرف دیگر نظام مالیاتی کشور را بهبود و تقویت کند. اینگونه درآمد‌های کشور افزایش پیدا می‌کند و از این طریق عمده مشکلات ما نیز رفع می‌شود. زیرا در چنین حالتی هدفمند و اصولی درامد‌ها را هزینه می‌کنیم و به دنبال تولید، صادرات و… می‌رویم و در مقابل اشتغالزایی نیز انجام می‌شود. اگر قبول داشته باشیم که ما یکی از مشکلات عمده کشور نرخ بیکاری، کاهش تولید است و این‌ها خود موجب سلسله مشکلات دیگر می‌شود، بنابراین با توجه به مسائلی که اشاره کردم، این‌ها را تا حدود زیادی رفع خواهیم کرد.» مدیریت سنتی نمی‌تواند مشکلات را حل کند/ ما هیچ گاه با مسائل و مشکلاتمان با روش‌های علمی و کارشناسی برخورد نکردیم همچنین مهدی پازوکی دیگر تحلیلگر مسائل اقتصادی در گفتگو با فرارو اظهار کرد: «من اعتقاد قلبی دارم که اگر با مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه برخورد علمی و کارشناسی انجام دهیم، قطعا موفق خواهیم بود و بر مشکلات فائق خواهیم آمد. نمونه آن هم تجربه جهانی است. یعنی کشور‌هایی که مشکلات اقتصادیشان را بیان کردند و بر اساس آن تحقیقات خود را آغاز کردند و راهکار‌های علمی برای آن پیدا کردند، تا امروز موفق بودند و ما هم باید این مسئله را الگوی خودمان قرار دهیم. یعنی باید در نخستین گام به مشکلات کشور اعتراف کنیم و اجازه دهیم مردم هم بدانند که مسئولان در جریان مشکلات هستند و نگاه واقع بینانه‌ای به آن دارند.» او ادامه داد: «ما در کشور یک نظام کارشناسی داریم که وظیفه این نظام شناسایی و بررسی و ارائه راهکار برای مشکلات موجود کشور است که باید با توجه به واقعیت‌ها و تجربه جهانی عمل کند. از سوی دیگر یک نظام تصمیم‌گیر داریم که وقتی موفق است که براساس آموزه‌های نظام تصمیم ساز، عمل کند. مشکلی که ما در ایران داریم این است مسئولان در هر دو نظام به دنبال این هستند که مشکلات را حل کنند و تصمیماتی اتخاذ کنند، اما نمی‌خواهند این تصمیمات هزینه‌ای برای آن‌ها داشته باشد. یعنی یک نگاه غیرواقعی و غیرمنطقی به مسائل دارند. در حالی که طبق یک ضرب المثل غربی وقتی می‌خواهیم نیمرو درست کنیم باید چند تخم مرغ را بشکنیم. یعنی باید در ازای تصمیمات درست هم مسئولیت پذیر باشیم و هم حاضر باشیم هزینه پرداخت کنیم.» وی افزود: «از سوی دیگر یک اتفاق عجیبی که در ایران رخ داده این است که سیاست خارجی ما در خدمت توسعه اقتصادی و منافع اقتصادی کشور نیست. به همین دلیل است که الان برخی کشور‌های منطقه این روز‌ها با بلیت ایران بازی می‌کنند. منظور من این نیست که مدیریت داخلی ما مشکلی ندارد. اتفاقا بر این باور هستم که ۸۰ درصد مشکلات ایران مربوط به مسائل داخلی است و ۲۰ درصد تحت تاثیر مسائل بین‌المللی ایجاد شده است، اما این ۲۰ درصد بسیار قدرتمند و تاثیرگذارتر است. زیرا چه ما خوشمان بیاید چه بدمان بیاید، ۶۲ درصد از مبادلات جهان با دلار ایالات متحده آمریکا انجام می‌شود. علاوه بر این چه ما خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید باید قبول کنیم که ۲۵ درصد از تولید ناخالص دنیا را آمریکا تولید می‎‌کند و قدرت اول اقتصادی جهان است.» این اقتصاددان اظهار کرد: «حالا این سوال پرسیده می‌شود که چرا کشور‌هایی که شرکای تجاری ما هستند مثل چین، روسیه و ترکیه با وجود اختلافات ریز و درشت با امریکا در ارتباط هستند؟ جواب واضحش این است که منافع آن‌ها اقتضا می‌کند که این رابطه وجود داشته باشد. این همان مسئله‌ای است که ما نادیده می‌گیریم. بحث من این نیست که ما باید نوکر آمریکا شویم، صحبت من این است که ما باید تا جایی که منافعمان تامین می‌شود با کشور‌های دیگر ارتباط داشته باشیم و باور کنیم که دنیا، دنیایی بده و بستان است. به عنوان مثال همین عراق که همسایه و دوست ما است الان ببینید اعلام کرده با دلار آمریکا با ایران معامله نمی‌کند. زیرا منافعشان اینگونه اقتضا می‌کند که از امریکا تبعیت و حمایت کند. مگر غیر از این است که همین اتفاق درباره چین هم افتاد؟ رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین می‌گفت: در زمان تحریم‌ها، چینی‌ها حتی حاضر نبودند کالا‌های مورد نیاز و درخواست ما را در ازای نفت به ما بدهند می‌گفتند کالایی که خودشان می‌خواهند می‌دهند.» پازوکی در پایان گفت: «بنابراین ما باید یاد بگیریم که سیاست خارجی می بایست در خدمت توسعه اقتصادی باشد و از سوی دیگر با مسائل باید برخورد علمی و کارشناسی کنیم. چرا ما از کشور‌های دیگر مانند سنگاپور و مالزی و آذربایجان و امارات و… همچنان عقب‌تر هستیم و مشکلات اقتصادی بیشتری داریم؟ مگر قرار نبود طبق سند چشم انداز ۱۴۰۴ ما بهترین کشور در آسیا باشیم؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا هنوز مداوم مشکلات جدید به وجود می‌آید؟ جوابش این است که ما هیچ گاه با مسائل و مشکلاتمان با روش‌های علمی و کارشناسی برخورد نکردیم و همیشه احساسات بر تصمیماتمان حاکم بوده است. ما باید به این نتیجه برسیم که نمی‌توانیم در دنیای امروز با مدریت سنتی توسعه کشور را رقم بزنیم.»
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *