قاره چاينآمريكا ؛فروپاشي از يك گسل
آيا ترامپ ديوانه است؟ يك تاجر بزرگ؟ يك رييس جمهور بي بديل؟
هيچ كدام. او تنها مرديست كه دارد برنامه اي جامع و مدون را به پيش ميبرد.
از زمان ترومن، يكي از فلسفه هاي مشخص سياست خارجي ايالات متحده، تقابل رقباي جهاني و منطقه اي بنفع ايالات متحده بوده است.
چه كه همين تقابل رقبا در دو جنگ جهاني بود كه زمينه ساز حضور ايالات متحده در صدر اقتصاد جهاني بوده است.
بعدها ايالات متحده از همين سياست بهره برد و به تقويت چين در مقابل شوروي پرداخت و اين سياست تا فروپاشي شوروي ادامه داشت.
بعد از آن اما چينيها با تشخيص شرايط و با اعمال سياست ميانه روي، خود را از معرض هرگونه تهديدي كنار كشيدند و مزيتهاي ذاتي آنها باعث سرازير شدن سيل سرمايه گذاران غربي به اين كشور شد.
طولي نكشيد كه در اواخر دهه گذشته اين كشور توانست ژاپن را كنار زده و بعنوان دومين اقتصاد دنيا قد علم كنند.
آنجا بود كه عليرغم تمام تلاش چين براي عدم ايجاد حساسيت در سطوح جهاني، سياست گذاران ايالات متحده بر سياست مهار چين متفق شدند.
در همين راستا و در زمان اوباما، اين كشور به سياست توجه به هند و تقويت اين كشور در مقابل چين اهتمام كرد.
اما چينيها، حالا ثروتمندتر از آن بودند كه بتوان با اين حربه ترمز آنها را كشيد.
آنها نه تنها به بزرگترين سرمايه گذاران خارجي در هند بدل شدند (٣٣.٧٪؜ از كل سرمايه گذاري خارجي در هند متعلق به چينيهاست) بلكه با درك شرايط موجود، شروع به گره زدن روزافزون خود به اقتصاد آمريكا نمودند.
خريد اوراق قرضه دولت ايالات متحده تا سقف ١٠٠٠ ميليارد دلار، خريد سهام عمده راه آهن و پست ايالات متحده و تشويق چينيها به سرمايه گذاري در بخش مسكن آمريكا كه آنها را به موتور محرك اين بخش در ايالات متحده تبديل كرده، از اهم اين اقدامات است.
از نتايج مهم اين سياست، حضور دو شركت چيني در ميان ده غول برتر اقتصادي دنيا و در اختيار گرفتن بيش از ٦ درصد ارزش كل سهام وال استريت است كه در پايان دولت اوباما، ايالات متحده با آن مواجه بود.
لذا با شكست سياست تقابل هند و چين اوباما، ايالات متحده نياز به استفاده از برخي ظرفيتهاي دست نخورده خود ناشي از محصور ماندن اين ظرفيتها در كنش و واكنشهاي بين المللي مخصوصا در چارچوب همكاريهاي بين المللي اين كشور با دوستان استراتژيك داشت كه عمدتا ناشي از همكاريهاي دو سوي آتلانتيك ارزيابي ميشد.
در همين راستا نياز به رييس جمهوري بود كه بتواند خرق عادت نموده و سنن قديمي ايالات متحده را زيرپا بگذارد.
معرفي ميكنم: دونالد جي ترامپ
مردي ظاهرا ديوانه كه تمامي چارچوبهاي بين المللي را زيرپا گذاشته است.
او اينبار روسيه را در مقابل چين علم كرده، حس غرور آنها را تقويت كرده و اتفاقا موفق هم بوده.
او يكراست به سراغ نقطه ضعفهاي چين رفته:
نقطه ضعف اول: تامين انرژي
ساده لوحانه است اگر فكر كنيد مساله ترامپ ايران و برجام است.
مشكل ترامپ با ايران اينست كه ايران مطمئنترين منبع تامين انرژي چين و يكي از فونداسيونهاي موتور محرك اقتصاد چين است.
بر همين اساس است كه ترامپ حتي خواهان فروپاشي ايران است. حتي بقيمت از بين رفتن امنيت منطقه اي و افزايش ريسك انرژي براي خودش.
فروپاشي ايران بمعناي كامل از بين رفتن امنيت انرژي چين است.
ايران و ونزوئلا و روسيه تنها كانون انرژي دنيا هستند كه در سيطره ايالات متحده قرار ندارند.
روسيه كه در چارچوب سياست تقابل با چين عمل ميكند و خود به چين بعنوان رقيب ذاتي منطقه اي مينگرد.
ونزوئلا تنها ظرفيت تامين انرژي اقتصادهاي رو به رشد آمريكاي جنوبي را دارد و بدليل بعد مسافت توان تامين انرژي بدون ريسك را براي چين ندارد.
پس تنها ايران نقطه اتكاء چين است.
اما پاسخهاي چين به تحريكات و تحركات ايالات متحده بقدر كافي هوشيارانه بوده است.
چين با گروكشيدن اوراق قرضه ايالات متحده و تحريك طرفداران ترامپ از طريق وضع عوارض گمركي بر محصولاتشان وارد تقابلي فرسايشي شده و از ديگر سو تضامين قدرتمندي را در جهت حفظ ساختار فعلي حكومت ايران به آنها ارائه داده است.
بنابراين عليرغم تمام فشارهاي ايالات متحده و فروپاشي ارزش پول ملي بنظر ميرسد ايران بتواند از زير فشار رهايي يافته واثرات اين فروپاشي را تبديل به احسن كند.
شرايط تا اينجا پاياپاي به پيش رفته و سياست محافظه كاران آمريكايي هم مانند همتاي دموكراتشان اثربخش نبوده.
رشد اقتصادي چين حتي بيشتر هم گرديده و كماكان به ايالات متحده نزديك ميشود.
آيا ايران فرو ميپاشد.
تنها زمان پاسخ اين شطرنج را ميدهد.
رابرت اچ هريس
اينديپندنت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *