نقدی بر نحوه اعلام برندگان ماه عسل: یک کار خوب در نهایت کج سلیقگی!
عصر ایران؛ کاوه معینفر – احسان علیخانی در برنامه ماه عسل فراخوانی داد تا هرکس قهرمان زندگی خودش را در قالب فیلمی 5 دقیقهای معرفی کند و آخر ماه رمضان، به 3 فیلم برگزیده جایزه تعلق میگیرد؛ چقدر خوب!
جایزه فیلم-قهرمان اول یک خودروی بالای 100 میلیون، فیلم-قهرمان دوم 40 میلیون تومان پول نقد و فیلم-قهرمان سوم 20 میلیون تومان است، و این جوایز برای فیلم-قهرمان است چون هر جایزه مشترکا بین قهرمان و فیلمساز تقسیم میشود؛ چقدر خوب!
به گفته علیخانی هزاران فیلم فرستاده شد یعنی در این کشور هزاران قهرمان از دید شهروندان وجود دارد؛ چقدر خوب!
از میان هزاران قهرمان، 24 فیلم-قهرمان انتخاب شده تا با نظر سنجی مردمی سه برنده نهایی انتخاب شود؛ چقدر خوب!
4 قهرمان راه یافته به مرحله پایانی به استودیو آمدند و فیلم هر کدام پخش شد و علیخانی با قهرمانان و سازندگان فیلمها گفتگو کرد و آنها را شناختیم؛ چقدر خوب!
یکی از قهرمان ها، چوپان جوان کُردی است که 200 نفر مردم روستایش را از خطر مرگ حتمی به دلیل جاری شدن سیل نجات داده است؛ چقدر خوب!
قهرمان بعدی پویا 12 ساله است که مادرش از یک پا فلج بوده و پدرش هم سالها قبل آنها را ترک کرده است، پویا علاوه بر تحصیل در انجام کارهای خانه و تأمین خرجی زندگی کمک حال مادرش است (با فروش دستمال کاغذی) فیلم او را مادرش فرستاده بود و پسرش را قهرمان زندگیش معرفی کرده بود و … ؛ چقدر خوب!
دیگر قهرمان علی آقا کاشمری با جمعآوری کارتن و فروش آنها زندگیش را می چرخاند، چنان عزت نفس و طبع بلندی دارد که وقتی کیفی پر از پول را پیدا کرده و به صاحبش برمی گرداند حاضر نیست هیچ پاداشی دریافت کند، با همسر و 3 فرزندش زندگی ساده و شادی دارند و… ؛ چقدر خوب!
قهرمان دیگر، سوگند دختری از زلزله زدگان سرپل ذهاب است که تصمیم می گیرد با فروش شیرینیهای دستساز به خانواده اش کمک کند، در این راه بچه های دیگر هم با او همراه می شوند و آنها هم میخواهند از این راه به خانوادهشان کمک کنند و… ؛ چقدر خوب!
از مخاطبان برنامه خواسته می شود تا با رای خود، از میان این 4 فیلم-قهرمان 3 برنده را مشخص کنند؛ چقدر خوب!
روز اعلام نتایج است، هر 4 گروه آمدهاند و قرار است جوایز داده شود ولی 3 جایزه است و 4 گروه؟ یعنی یکی از این 4 قهرمان دست خالی میرود؟ اگر این گونه شود باید گفت چقدر بد!
اگر راه یافتگان نهایی 10 یا 6 فیلم-قهرمان بودند باز منطقی بود 3 برنده انتخاب شده بود و ما بقی هم به سر خانه و زندگیشان بر میگشتند ولی اینکه یکی تنها و دست خالی بماند خوب نیست.
به ترتیب از رتبه 3 خوانده میشود، فیلم چوپان فداکار جایزه سوم را میبرد (20 میلیون تومان)، فیلم علی آقا جایزه دوم را میگیرد (40 میلیون تومان) و نوبت اهداء جایزه اول است (بیش از 100 میلیون تومان)، اتفاقا 2 گروه باقیمانده بچهها هستند، یک طرف 6 دختر و پسر سرپل ذهابی و طرف دیگر کودکی به نام پویا.
با دوستم داشتیم برنامه را می دیدیم، گفتیم این جایزه را به صورت مشترک هر 2 گروه بردهاند و بین آنها تقسیم میشود، این بهترین سناریوی ممکن است، لابد این قدر فکر کرده اند که دل یک کودک را روی آنتن زنده نشکنند؛ چقدر خوب!
و سرانجام برنده جایزه اول اعلام شد، گروه بچه های سرپل ذهاب برنده شدند و 6 بچه از خوشحالی به هوا پریدند، همدیگر را بغل کردند و بوسیدند، موسیقی فضا را پر کرد و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، در همین لحظه پویا که کنار مادرش ایستاده بود دیگر قهرمان نبود، او پسر بچهای 12 ساله بود که تا یک قدمی جایزه بزرگ رسید ولی آن را از دست داد، امیدی بزرگ و رویایی خوب برباد رفت، بی اختیار سرش را روی بازوی مادرش گذاشت و گریهاش گرفت.
چادر مادرش را جلوی صورتش کشید تا کسی گریه اش را نبیند، او قهرمان مادرش بود، در آن لحظه حسی که در نگاه مادر بود ناخواسته شعری را در ذهنم آورد: قهرمان من است او… هی مزنیدش، هی مزنیدش، هی مزنیدش.
نمی توانم توصیف کنم دیدن این صحنه چقدر بد بود ولی آنقدر بود که من و دوستم هم گریهمان بگیرد. باز این “ماه عسل” گریه ما را درآورد.
با دیدن گریه پویا، علیخانی درخواست کرد تا موسیقی قطع شود و سپس اعلام کرد به دلیل نزدیک بودن تعداد آرای پویا با برنده جایزه سوم (چوپان فداکار) به پویا و مادرش هم معادل همان جایزه تعلق میگیرد یعنی 20 میلیون تومان! هنوز نمیتوانم بگویم چقدر خوب.
همان لحظه رئیس سازمان صداوسیما هم تماس گرفت و اعلام شد که او (یا سازمان) هم به پویا و مادرش هرکدام 5 میلیون کمک میکنند، فکر کنم رئیس هم مثل من و دوستم گریهاش گرفته بود و … جایزه پویا و مادرش شد 30 میلیون، چقدر خوب! اما هیچ چیز نمی تواند دل شکسته و اشک های پویای خردسال را جبران کند.
ولی اتفاق دیگری افتاد، به برنده جایزه سوم (چوپان فداکار) از کسی که در واقع مقامش چهارم است جایزه کمتری تعلق گرفت! ای بابا دیگر نمیدانم باید گفت چقدر بد یا چقدر خوب؟
در این مطلب 14 بار “چقدر خوب” و فقط 2 بار “چقدر بد” به کار رفته و این بسادگی نشان دهنده نظر مثبت نگارنده بر معرفی و انتخاب “قهرمان من” است.
از طراحی ایده تا اجرا پروژهای چون “قهرمان من” کار سخت و طاقت فرسایی است و حال که این همه زحمت کشیده شده و به بار نشسته، با اندکی وسواس و دقت بیشتر، و پیش بینی اتفافاتی که قرار است برای آن بچه ها رخ دهد این امکان وجود داشت سرانجام مطلوبتری را رقم زد.
داستانها و فیلمهایی که قهرمان محور هستند اکثرا با “پایان خوش” تمام میشوند. شما که از نزدیکی بسیار زیاد آرا اطلاع داشتید از همان ابتدا به صورت مشترک مقام سوم را به “چوپان فداکار” و “پویا” می دادید، هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نبود.
حداقل گریه پویا، من، دوستم و ای بسا رئیس سازمان صداوسیما را هم درنمی آوردید!