ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
از ویژگیهای یک مدیر در حد متعارف در عرصه ی هنر و فرهنگ, رعایت حق و حقوق هنرمندان در شرایط خاص شهری, منطقه ای و استانی, با توجه به قوانین وزارت فرهنگ و هنر و مفاد آن در اساسنامه ها و غیره می باشد.
بر این اساس, هنرمند به عنوان یک آوانگارد و پیشرو در عرصه ی جامعه, بی هیچ نگرانی و دلواپسی; تمام امور مربوط را پیگیری می کند و محصولات خود را عرضه کرده تا متقاضیان را راضی و تامین مصرف بنماید و جامعه را در شرایط بحران روحی و غیره به اعتدال رسانده تا چرخه ی فرهنگی کشور از حرکت باز نایستد!
اگر غیر از این رعایتها از طرف مسئول و هنرمندی پیش آید -که میآید- جامعه را دچار نقصان نموده و به حال آن جامعه باید گریست!
جناب امیرنیا ریاست محترم اداره فرهنگ شهرستان آمل!
به یاد دارم پس از انتصاب جنابعالی, چه حمایت های بی دریغی از شما شده و علی رغم تمام حاشیه های پیش آمده, پذیرفتن شما در این عرصه, وظیفه ی همه ی هنرمندان بوده و با شما بیعت کردند, از جمله این حقیر !
حالا نمیدانم چه شده است از روزی که جنابعالی بر این مسند نشستید, برای من -خسرو علیزاده- که در آستانه ی ۵۰ سالگی قرار دارم, چیزهایی از شما به من می رسد که اصلا در شان من و کسوتم نیست!
اگر سکوت کردم, اگر حرفی به میان نیاوردم, اگر در مقابل نامرادی ها و کارشکنی ها, صدایی از من برنخاست; دلیل بر آن نیست که یک جایی سکوتم را نشکنم!
لطفا بس است!
اگر دوست ندارید نگاهمان در خانه ی دومم با شما تلاقی داشته باشد, بفرمایید!
من در تحیر رفتار حسنه ی شما در برخورد روبرو و نتیجه ی ناخوشایند آن در حمایت از فعالیتهای هنری خود هستم و از شدت اجحاف بر خود, چهره ام ارغوانی میشود !
از روزی که آمدید, کملطفی دیدم و فکر می کنم همه ی تدبیر شما بر آن است که من روی صحنه نروم و یا از طریق شرکت گلهای سیمرغ شیدا که مدیرعامل آن هستم, هیچ اجرایی را برای ارتقاء شرکت خود به انجام نرسانم!
برای اجراهای متفاوت از طریق شرکتم کاری کردید که اشک تهیهکنندهها را در آوردید; بابک جهانبخش, احسان خواجه امیری و اکنون هم نوبت سالار عقیلی شد!
شما حتی اجرای من با کیوان ساکت را نیز نتوانستید پشتیبانی نمایید!
من اقدامات دریافت مجوز اجرا و نامه نگاری خود را به خواست شما به اداره کل ارسال می کنم, ولی متاسفانه با خاک مساوی می شوم!
هر حرکتی که در این حیطه انجام می دهم, خیلی زود بَدَل آن برای من و شرکتم رقم می خورد!
همه ی گفته هایم با سند و مدرک می باشد .
جناب امیرنیا!
اگر می خواهید بنده به عنوان یک شهروند آملی, نه یک هنرمند, نه یک آوازه خوان, نه یک مدیر آموزشگاه, نه مدیر عامل شرکتی هنری که بابت عدم همکاری شما خسارتهای زیادی را متحمل شد, اصلاً وارد اندیشه ۴۹ و حیاط آن نشوم, وارد نخواهم شد تا اسیر ممیزی های شما نشده و بنده را همانند دوستانی دیگر, در یک یارکشی و باند فلان و بهمان متهم ننمایید!
به صراحت عرض می کنم; اگر دوستی من و برخی هنرمندان با دکتر محمدی در سلامت می گذرد, نشان از خویشتن داری و تعامل ایشان با هنرمندان است, نه چیز دیگر!
هرچند که ایشان هیچ اطلاعی از اتفاقات و مشکلات کار بنده با اداره ندارند! خودتان در جریان هستید برای برطرف نمودن کدورتها بسیار تلاش کردم و حداقل این امر برای شما واضح و مبرهن بود و بدین جهت از من تشکر هم کردید!
مرحوم پدرم حاج مسلم علی زاده, از پیشکسوتان عرصه ی تعزیه بود که تمام خوانندگان قدیم ایشان را می شناسند که صاحب سبک و شیوه ی مدرن در اجرای تعزیه دستگاهی بوده و کارهایشان موجود است.
به یاد دارم دقیقاً در آستانه ی پنجاه سالگی و به دلیل رفتارهای طاقتفرسای برخی, خانهنشین گردید! من نیز از خاک همان تعزیه سربرآوردم, ولی بیاییم شان و احترام را حداقل برای فرزندانمان حفظ کنیم!
من فکر میکنم “رکوردِر” ذهن مردم, همیشه و در همه حال روشن است و اتفاقات خوب و بد را می بینند و در خاطره ها می سپارند و راجع به آن قضاوت خواهند کرد.
امیدوارم اگر امروز مجبور به شکستن سکوتم شدم, متهم به باند بازی و حواشی سیاسی نگردم, عرایضم دردِ دلی بود که از نگاه منتقدانه و نقد سالم مطرح وبه سمع شما و یاران هنر رسید.
مطالب انتقادی من فقط یک انتظار از یک مسئول و بانی فرهنگ وهنر یک شهر میباشد و هیچ کینه بدل نداشته و عاشقانه راه هنر را در تعامل و تفاهم خواستارم.
آرزوی بهروزی برای فرهنگ و هنر شهر و کشورم.
خسرو علیزاده ۱۳۹۷/۲/۲۰