بانه؛ کرکره‌هایی که پایین کشیده شد/سوگواری برای رونقی که دیگر نیست

بانه؛ کرکره‌هایی که پایین کشیده شد/سوگواری برای رونقی که دیگر نیست

کولبر بی‌نوا و کسبه‌ی ناامید بانه‌ای و مریوانی و سردشتی چطور باید روزگار بگذرانند؟ آیا ۱۵ بازارچه مرزی وعده داده شده که هنوز کامل راه‌اندازی نشده، می‌تواند برای هزاران خانوار در مرزهای غربی کشور، برای عثمان و همکارانش و برای همه آنها که این روزها از «نان خوردن» افتاده‌اند، چاره کار باشد؟

به گزارش هراز نیوز از ایلنا، “عثمان” از مغازه‌داران قدیمی بازار بانه است. آنقدر قدیمی که کودکی‌اش را وسط همین کوله‌بارها گذرانده‌است. تمام خاطرات کودکی‌اش با رفت و آمد مدام و بازیگوشی‌های عصرگاهی بین غرفه‌های مختلف و دکه کوچک پدر عجین شده‌است. خاطراتی که او را روزهایی که دیگر کاسبی در بانه «رونق» ندارد، حسابی درگیر کرده‌است.

حالا آن دکه‌های کوچک و غرفه‌های دم‌دستی جایشان را به بازارهای بزرگ و پاساژهای رنگارنگ داده‌اند. سالهاست که لامپ‌های نئونِ سردرِ پاساژها و مغازه‌ها، شب‌های بانه را مثل روز، روشن می‌کنند. بانه دیگر آن شهر کوچکِ مرزی بی‌رونق نیست. انتظار بدون وقفه و همیشگی برای مسافرانی که به دنبال کالاهای ارزان به بانه می‌آیند، چند ده هتل و مسافرخانه لوکس در بانه به وجود آورده‌است.

عثمان می‌گوید: تهرانی‌ها می‌آیند؛ تبریزی‌ها می‌آیند؛ از دامغان و سمنان مشتری داریم؛ شاید باورتان نشود از دورترین شهرهای شرق کشور، از مشهد می‌آیند بانه؛ جنس ارزان می‌خرند و می‌برند برای جهیزیه عروسی دخترشان. خیلی از مغازه‌دارهای شهرهای مختلف هم مشتری‌های اجناس ما هستند. اما این روزها کاری کرده‌اند که دیگر کاسبی رونق ندارد. من یکی که بیست روزی‌ست کرکره‌ها را پایین کشیده‌ام و علافِ خیابان‌ها و اداره‌جات شده‌ام. در اعتراضات و تجمع‌ها هم شرکت کرده‌ام؛ اما بعید می‌دانم این همه روز اعتراض ثمری هم داشته باشد.

1

مردم بانه و سردشت و پیرانشهر سفره‌هایشان خالی‌ست

به گفته عثمان؛ اگر قرار باشد با تعرفه گمرکی بالا، جنس وارد بازار بانه شود، دیگر نمی‌توان اجناس را ارزان فروخت و دیگر هیچ دلیلی ندارد که مشتری به دنبال جنس ارزان از مشهد و تهران و تبریز راه بیفتد و بیاید بانه، آن وقت تکلیف این همه مغازه و هتل و مسافرخانه چه می‌شود؟ مردم بانه از  کجا نان دربیاورند؟!

عثمان؛ رنج‌های خودش و همکارانش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید: سفره‌هایمان خالی‌ست؛ همین. نه من و نه آن مغازه‌داران دیگر قصد نداریم خدای ناکرده اقتصاد را زمین بزنیم؛ ما مخالف حمایت از کالای ایرانی نیستیم؛ اما اول فکری به حال ما مردم فقیر و بی‌روزی بکنند و بعد مرزها را ببندند. مردم بانه و سردشت و پیرانشهر سفره‌هایشان خالی‌ست.

از ۲۵ فروردین ماه، کسبه بازار بانه در اعتراض به محدودیت واردات کالا و بسته شدن مرزهای کولبری غرب کشور، یکی یکی کرکره‌هایشان را پایین کشیدند و در خیابان سفره خالی پهن کردند؛ اکنون بیش از بیست روز است که بازار بانه نیمه‌تعطیل است ولی فقط مغازه‌داران بانه‌ای از طرحی که از ابتدای سال جاری اجرایی شده‌است، متضرر نشده‌اند. در مریوان و سردشت و پیرانشهر نیز کاسبان به بسته شدن مرزها اعتراض کرده‌اند و البته کولبران نیز که جمعیت ناهمگون بسیاری را در استان‌های غربی  تشکیل می‌دهند، از این طرح ناراضی هستند. قرار است به «کولبران واجد شرایط» کارت پیله‌وری داده شود. آنها می‌توانند فقط از مرزهای رسمیِ پیله‌وری در غرب کشور، کالا وارد کنند اما مساله اینجاست که به‌راستی چند درصد کولبران به تعبیر قانونگذاران، واجد شرایط هستند و می‌توانند «کارت رسمی پیله‌وری» بگیرند و  این بازارهای رسمی پیله‌وری چطور قرار است معاش صدها و شاید هزاران خانوار روستایی استان‌های غربی را که دهه‌هاست در غیاب مشاغل شایسته، بار بر پشت می‌نهند و کوهستان‌های پرخطر و برفگیر را پیاده گز می‌کنند، تامین کند؟

بستن مرزهای غربی کشور «بمب ساعتی»‌ست

وزیر کشور، ۲۶ آذر سال گذشته از مصوبه دولت برای بسته شدن مرزهای کولبری و افتتاح ۱۵ بازارچه مرزی خبر داد. ظاهرا بسته شدن گذرگاه‌های مرزی در حالی انجام شده که این بازارچه‌ها هنوز ایجاد نشده‌اند ؛ در چنین شرایطی‌ست که اعتراضات، گسترده می‌شود و فقط محدود به کسبه و کولبران نمی‌ماند. در روزهای گذشته، ده نماینده مناطق کردنشین و شهرهای مرزی غرب ایران در مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای خطاب به دولت، خواستار پایان دادن به محدودیت‌های اعمال شده بر فعالیت تجاری مرزنشینان شدند. این نمایندگان در این نامه نسبت به ادامه وضعیت موجود و جلوگیری از کولبری که به گفته آنها تنها امکان تامین معیشت حداقلی ساکنان مناطق مرزی است، «هشدار جدی» داده‌اند.

این نمایندگان پیش از این نیز  بارها نسبت به اجرای این مصوبه و انسداد مسیر معاش حداقلی مردم کردنشین هشدار داده‌اند. رسول خضری، از امضاکنندگان این نامه و نماینده پیرانشهر و سردشت چند روز پیش گفته بود دولت در حالی شعار اشتغال‌زایی می‌دهد که انسداد مرزها به بیکار شدن ۷۰ تا ۸۰ هزار کولبر در مناطق مرزی غرب ایران منجر شده است. او در مصاحبه‌ای، بستن مرزهای غربی را بحران خطرناک و «بمب ساعتی» توصیف کرده بود.

محسن بیگلری، نماینده مردم بانه و سردشت در مجلس نیز با انتقاد از این «تصمیم خرق‌الساعه»  که به گفته او بدون درنظر گرفتن پیش‌شرط‌های لازم اتخاذ شده، گفت: از آنجا که در مناطق غرب ایران، مشاغل جایگزین وجود ندارد، بسته شدن این مرزها، اشتغال مردم محلی را با مشکل مواجه می‌کند و نه تنها کولبران، بلکه کاسبکاران محلی نیز ضرر می‌کنند.

این اعتراضات در سطوح مختلف ادامه دارد. جمعه گذشته (چهاردهم اردیبهشت) امام جمعه مهاباد در خطبه‌های نماز جمعه با اشاره به «بستن مرزهای غرب کشور» گفت: با بستن مرزها،  مردم در شهرهای مرزی در مضیقه افتاده‌اند و مغازه‌ها و بازاریان دچار مشکلات عدیده شده اند. وی در ادامه گفت: برای رونق مصرف کالای داخلی، ارتقای کیفیت این کالاها و کاهش قیمت آنها کارساز است نه بستن مرزهای کشور که محل تامین معیشت مرزنشین‌هاست.

همه این اعتراضات تاکنون به جایی نرسیده و صدها نفر مانند عثمان در نگرانی و بلاتکلیفی به سر می‌برند. عثمان خودش را سوگوار می‌داند؛ سوگوارِ روزگار سپری شده؛ سوگوار بازارها و راهروهای مملو از مشتری؛ سوگوار رونقی که دیگر نیست….

2

چرا چنین «تصمیمات خرق‌الساعه‌ای» در فضای اقتصاد کلان کشور بدون ایجاد پیش‌شرط‌های ضروری در دستور کار قرار می‌گیرد؟ چرا وقتی می‌خواهند به بهانه «مبارزه با قاچاق کالا» مرزها را ببندند، در معادلاتشان، معاش مردم محلی از اعراب ندارد؟ چرا این اعتراضات چندلایه و همگانی به نتیجه نمی‌رسد؟

این روزها «دانش» عامل پیشران اقتصادی‌ست

کمال اطهاری (کارشناس اقتصاد توسعه) در ارتباط با این دست سیاست‌ها و چیدمان کلی تصمیم‌گیری‌ها در اقتصاد ایران می‌گوید: کژکارکردیِ اقتصاد ایران که خلاف برنامه چهارم توسعه ادامه دارد و نبودن برنامه و اراده برای استقرار و شکل‌دهیِ «اقتصاد دانش» (Kowledge Economy)، موجب شده ورشکستگی، صنایع را زمین‌گیر و نابود کند. امروز حتی صنایع قدیمی و استخوان‌دار مثل «ارج» و «آزمایش» نیز ورشکسته شده‌اند، باقی هم که  سرپا مانده‌اند مثل خودروسازی‌ها از سوبسیدهای متعدد دولتی استفاده می‌کنند؛ لذا اگر نتوانیم وارد «اقتصاد دانش» شویم، نمی‌توانیم کالای مرغوب و ارزان تولید کنیم و آنچه به آن «قاچاق کالا» می‌گویند، همچنان ادامه خواهد داشت.

وی در تشریح مختصاتِ «اقتصاد دانش» می‌گوید: اقتصاد دانش، اقتصادی‌ست که در آن دانش، آموخته می‌شود و گسترش می‌یابد با این هدف که توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی را به ارمغان بیاورد. در این اقتصاد، دانش عامل اصلی توسعه است. قبلا‍ «کار» و «سرمایه» هرکدام در یک مقطع از پیشرفت جوامع بشری، عامل پیشران بودند اما الان این نقش به دانش محول شده‌است؛ بنابراین بدون این پیشران اقتصادی نمی‌توانیم به توسعه دست پیدا کنیم و در دور باطلِ کژکارکردی‌ها گرفتار می‌آییم که در این دور باطل، قاچاق هم حضور دارد؛ چراکه کالای داخلی نه کیفیت دارد و نه ارزان است.

عدالت طبقاتی و  برابری جغرافیایی محقق نشد

وی با بیان اینکه در چرخه‌ی کژکارکردِ اقتصاد، «رانت‌خوران» خواستار افزایش تعرفه‌های گمرکی هستند تا بتوانند قدرت اقتصادی و سیاسی خود را حفظ کنند؛ گفت: یکی از وظایف و برنامه‌های انقلاب، «رفع محرومیت از جغرافیا» بود؛ یعنی باید هم عدالت طبقاتی داشته باشیم و هم عدالت جغرافیایی و قومی که اینها هیچ کدام عملی نشده است و عملی شدن این اهداف هم در گرو توسعه اقتصاد دانش است؛ در نتیجه‌ی این عملی‌نشدن‌ها مناطقی مانند کردستان، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان، دچار «تله فضایی فقر» شده‌اند. این تله فضایی فقر در کردستان و سیستان و بلوچستان مردم را «ناچاراً» به سمت قاچاق کالا رانده‌است و دولت هم البته مجبور به توافق بوده‌است؛ چرا که دولتی که نتواند عدالت را محقق کند، باید به اقتصاد و تجارت غیررسمی تن در بدهد. این همان اتفاقی‌ست که در «اسکان غیررسمی» هم رخ داده؛ وقتی دولت نمی‌تواند برای مردم مسکن تهیه کند، مردم خودشان برای ایجاد سرپناه غیررسمی اقدام می‌کنند. کولبری هم که آقایان اسمش را «قاچاق» گذاشته‌اند، همان «تجارت غیررسمی» است، دقیقاً مشابه «اسکان غیررسمی». تا وقتی مسکن شایسته نباشد، اسکان غیررسمی هم هست؛ به همین ترتیب، تا زمانی که تامین اشتغال شایسته در دستور کار قرار نگیرد، تجارت غیررسمی هم تداوم خواهد داشت.

اطهاری؛ تصمیم برای بسته شدن مرزها را نشان از اجرای برنامه‌های حساب‌نشده در ساختار تصمیم‌گیری‌های کلان می‌داند و می‌گوید: در فضای تصمیم‌گیری ایران، جریان‌های مختلف به صور مختلف وارد دور بازی می‌شوند و برخلاف آنچه فلسفه سیاسی می‌گوید که دولت باید تنها نهادی باشد که می‌تواند اعمال زور کند، هر کس که دستش می‌رسد «زور» می‌گوید. «داگلاس نورث» اقتصاددان نهادگرا، این نوع جوامع را دارای «نظام‌های شکننده» می‌داند و در  مورد آن به شدت هشدار می‌دهد. طبیعی‌ست وقتی ثبات تصمیم‌گیری و برنامه مشخص باشد، چنین مصوباتِ بی‌بنیانی در دستور کار قرار نمی‌گیرد.

اگر نیت‌شان خیر است، چرا جلوی قاچاق‌های کلان را نمی‌گیرند؟

اطهاری؛ یکی از نمونه‌های اقتصاد باثبات و بابرنامه را «ویتنام» می‌داند که با وجود چند دهه جنگ تواسته نرخ صادرات خود را به ۱۵۰ میلیون دلار برساند، درحالیکه به گفته او، ما فقط «درجا زده‌ایم».

این کارشناس اقتصاد توسعه، در جمع‌بندی راهکار زدودن «تجارت غیررسمی» را ایجاد اشتغال شایسته و سرمایه‌گذاری با هدف استقرار عدالت جغرافیایی و قومی می‌داند و تاکید می‌کند: با «زور» نمی‌شود نابسامانی‌ها را زدود. تصمیمات دولت باید «سنجیده» اتخاذ شود تا عواقب ناخوشایند به بار نیاورد. «شجاعت سیاسی و اقتصادی» اتخاذ تصمیمات سنجیده و خردمندانه با هدف بهروزی مردم است؛ مگر نمی‌دانند مسئولان که کولبری راه آسانی برای نان درآوردن نیست و هیچکس به اصطلاح با دل خوش سراغ این کار نمی‌رود. باید بدانند فقط «توسعه» می‌تواند این مشکل را حل کند.

او در پایان می‌گوید: اگر نیت‌شان خیر است، چرا جلوی قاچاق‌های کلان را نمی‌گیرند؟ خیلی راحت چندین هزار خودروی لوکس به‌صورت قاچاق وارد بنادر کشور می‌شود؛ چه کسانی با چه مجوزهایی این کار را انجام می‌دهند؟ چرا جلوی اینها  گرفته نمی‌شود؟ کولبر بی‌نوا که فقط به اندازه جثه‌ی نحیفش می‌تواند بار قاچاق کند….

به‌راستی چرا وقتی هیچ جایگزین مطمئن و کارآمدی وجود ندارد، با انسداد مرزها، راه ارتزاق هزاران نفر را سد می‌کنند؟ کولبر بی‌نوا و کسبه‌ی ناامید بانه‌ای و مریوانی و سردشتی، پس از این چطور باید روزگار بگذرانند؟ آیا  واقعاً تصورشان این است که  ۱۵ بازارچه مرزی وعده داده شده که هنوز هم کامل راه‌اندازی نشده، می‌تواند برای هزاران خانوار در مرزهای غربی کشور، برای عثمان و همکارانش و برای همه آنها که این روزها از «نان خوردن» افتاده‌اند، چاره کار باشد؟

گزارش: نسرین هزاره مقدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *