یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی

اظهارات لیلا حاتمی در جشنواره برلین سرو صدای زیادی پیدا کرد، او درباره سرنوشت معترضان در ایران چیزهای خوبی نگفت و خشم برخی از گروه های داخلی را برانگیخت.

برترین ها – ایمان عبدلی: این آخرین چند چهره امسال است و درهفته های باقی مانده، سعی می کنم در سه حوزه؛ (فرهنگ، سیاست و ورزش) چهره های سال را از میان مطالبی که طی سال به قلم خودم و در همین ستون منتشر شده با تغییراتی احتمالی آماده بازنشر کنم، برای چهره های سال در این حوزه ها اگر پیشنهادی دارید، لطف می کنید که در پای همین مطلب و به شکل کامنت ارائه کنید.

لیلا حاتمی یا (هنرپیشه هفته)

اظهارات لیلا حاتمی در جشنواره برلین سرو صدای زیادی پیدا کرد، او درباره سرنوشت معترضان در ایران چیزهای خوبی نگفت و خشم برخی از گروه های داخلی را برانگیخت. مساله این جاست که آیا اظهار نظرسیاسی از سمت هنرمندان جایز است؟ آیا صرف اظهار نظر آن ها اهمیت زیادی دارد؟ «لیلا حاتمی» از این اظهار نظرها کیسه ای دوخته؟ و این که توهین و هجمه چه کمکی به ماجرا می کند؟

چه کسی؟ در کجا؟ چه گفته؟

اصولا جشنواره برلین در میان جشنواره های سینمایی از لحاظ حواشی فرامتنی مثل طرح مسائل سیاسی و یا تفکرات مغایر جایگاه غیر قابل انکاری دارد، به هر حال در این مورد باید به مصادیق نزدیک شویم، جشنواره «برلین» از دیرباز فضایی اینچنینی داشته و این نافی ارزش های هنری این جشنواره نیست. نتیجتا فضای سینمایی برلین عموما محرک است و با توجه به خصلت «لیلا حاتمی» که پیش از این سابقه درگیری با خبرنگاران را هم داشته و به نوعی زودجوش است، احتمالا فضای تحریک موثر بوده است و ناخودآگاه درعصبیت بیرون ریخته شده و خودسانسوری انجام نشده است.

البته که یادمان نرود لیلا حاتمی بازیگر تازه به دوران رسیده ای نیست، او فرزندعلی حاتمی کبیر است، در نوجوانی با غول های بازیگری ایران د «دلشدگان» همبازی بوده و کسی با چنین موقعیتی نیازی ندارد برای خودش از پس اظهار نظرهای سیاسی کیسه بدوزد. او نه از این ژیگول های تازه به دوران رسیده است و نه سودای شهرت و ثروت دارد، که تا جایی که اطلاع داریم در همه ی این ها تثبیت شده است. او دختر خانم خوشکام هم هست و البته همسر علی مصفا، برای آن ها با چنین خانواده ای چرخ زندگی حتی به فرض بوسیدن و کنار گذاشتن عرصه هنر می چرخد. فرض شهرت طلبی و دل آن ور آبی ها را بدست آوردن و مضامینی از این دست که این روزها از سمت عده ای مطرح می شود احتمالا فرض غلط و اشتباهی است. لیلا حاتمی در موقعیت چنین دلبری های سخیفی نیست، اگر بازیگری در حضیض و افت و یا در سودای اوج چنین اظهاراتی کند، این فرضیه ها سازگار است اما فارغ از محتوای حرف های خانم لیلا حاتمی این برچسب ها به او نمی چسبد.

 

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی

حق اظهار نظر داشت؟ فحوای حرف هایش خیلی مهم است؟

حرف های خانم «حاتمی» قطعا غلط است و فرض که اظهار نظر او جایز نبوده است. اما این سئوال با می ماند که چرا اصلا اظهار نظر او این قدر باید هزینه بسازد؟ مگر آبروی و اعتبار یک کشور به اظهار نظر چند بازیگر و هنرمندش وابسته است؟ ایرانی که در بحران های بی سابقه خاورمیانه امنیت بی بدیل و کم سابق ای دارد، با اظهار نظر چند بازیگر دستخوش لرزه نمی شود و اصولا اگر در این جا و اصلا هر جای دنیا احزاب و گروه های سیاسی و نهادهای مدنی جای خودشان را داشته باشند و عرصه برای ظهور و بسط آن ها فراهم باشد، بازیگران و به طور کلی سلبریتی ها هر چقدر هم که اظهار نظر کنند نمی توانند در میان مردم دامنه تاثیر گذاری زیادی داشته باشند. حالا لیلا حاتمی از ظلم در ایران بگوید، تیغش نمی بُرد، اگر که فاصله تصمیم گیرندگان و مردم زیاد نشده باشد و احزاب و نخبگان متخصص به خوبی بتوانند نقش واسط را ایفا کنند.

لیلا حاتمی که هیچ! تتلو بیاید توصیه به رای کند، هیچ کارایی نخواهد داشت، چون عقل جمعی می داند در کدام زمینه به چه کسی رجوع کند، حاتمی کیا فریاد مظلومیت سر بیاورد و بخواهد برخی چیزها را مصرف کند، باز هم کارایی نخواهد داشت، در این قالب حاتمی و حاتمی کیا و تتلو در کنار هم قرار می گیرند. همه ی آن ها حق اظهار نظر دارند، اما این حق بر گردن ما نیست که از آن ها پیروی کنیم، آن به صرف این که تریبون دارند می توانند نظرهای شخصی شان را فریاد کنند، همین! پس آن چه که لیلا حاتمی در برلین گفته لزوما بازگویی یک حقیقت نیست و چه بسی در تعارض با آن است.

آیا فحاشی و توهین دلیلی بر وطن پرستی است؟

از پس این اظهار نظر و اصلا از پس تمام اظهار نظر های این چنینی عده ای فرصت پیدا می کنند درجه خلوص خودشان را با فحاشی نشان دهند، فرقی نمی کند چه کسی و کدام طرفی باشد! هم روشنفکرمآب های هواداران هتاک دارند و هم تفکرات دیگر. مساله اما این جاست که صرف منتسب کردن لیلا حاتمی و مانی حقیقی به القابی چون خوک و از اسم فیلم وجه تمسیه ساختن کار بشدت دِمُده و شنیعی است. همان طور که در نمونه ی آن طرفی اش، صرف رانتخوارخواندن حاتمی کیا و زیر سوال بردن این هه سال هنرمندی اش کار مبتذلی است و صد البته که هیچ کس با فحاشی به این و آن نه به تحقق دموکراسی کمک می کند و نه به نظر آدم مستقل و وطن پرستی جلوه می کند، تخطئه حاتمی کیا اصلا به معنای فهم سینمای فرهادی نیست و فحاشی به لیلا حاتمی هم نشانه ای از شناخت مفهوم امنیت ملی ندارد، تمام این دوقطبی های کاذب بی آبرو هستند و نقطه پرگار بر مدار گفت و گو می چرخد.


محمود احمدی نژاد یا (فراموشی هفته)

یک روز سه نفری درخت می کارند، یک روز نامه می نویسد، به ستاد ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می رود، جلوی بیمارستان محل بستری حمید بقایی درد مردم را می ستاند! در مقابل منزلش پیگیر مساله موسسات مالی است، مقابل دادگستری از عدالت می گوید، بیانیه پشت بیانیه و این بار نامه به مقام معظم رهبری…

پوپولیستی که آنارشیست شد

واقعیت همین است که او خودش هم می داند دیگرمثل قبل ها حرف هایش دلفریب نیست. شاید هشت سال «بگم بگم» هایش و آن لیستی که در نهایت هم از جیبش بیرون نیامد و شاید تمام صدمات جبران ناپذیری که در اقتصاد و سیاست وفرهنگ و حتی ورزش به پیکره ایران زد، شمایل او را پیش بخش عظیمی از مردم خدشه دار کرده است. دیگر هر چقدر هم که کاپشن یک شکل تنش کند و نان و پنیر میل کند، می داند و متوجه شده است که نزدیک ترین کاندیدا به افکارش چیزی حدود سه میلیون رای دارد، جلیلی را می گویم در سال 92.

تدابیر عوامفریبانه احمدی نژاد تا جایی و تا روزهایی مطابق با الگوهای تمام پوپولیست های دنیا بود. آن ها عموما مظلوم نما و ساده پوش و صمیمی جلوه می کنند اما احمدی نژاد این روزها دیگر صمیمی نیست و چه بسی از پس عصبانیتی که ارائه می دهد بیشتر ترسناک است تا گرم و عوامفریب و از پس این موضع بر حقی که دائما هم در اختیار او و یارانش هم هست موقعیت مظلوم بودگی را هم رها کرده و اصلا دیگر شبیه مظلوم ها نیست! کدام مظلوم انقدر همیشه محق است و کم اشتباه، به هر حال موقعیت ظلم پذیر حتما مبتلا به اشتباهاتی هم بوده، مگر می شود انقدر بَری باشی و این چنین مظلوم واقع شوی؟ از آن سه رکن احمدی نژاد هنوز ساده پوشی را دارد که این اتفاقا وجه تشابه پوپولیست ها و هرج و مرج طلبان است.

به عبارت دیگر پوششی خارج از متن وجه تشابه آنارشیست ها و پوپولیست هاست از آن لحاظ که آدم های هر دو گروه پوشش را به مثابه یک ابزار جلب توجه کننده می بینند و اصلا مهم نیست کیفیتی که تن می کنند در چه سطح و رتبه ای است، مهم تر این است که آن کیفیت آن ها را متمایز نشان دهد، در تایید آن هایی که احمدی نژاد را باهوش می دانند همین بس که او پوشش را حفظ کرده و اما در فضای فکری دیگری قدم می زند. او درواقع چون دریافته که دایره مخاطبانش محدود تر شده اند و قدرت رهبری هیچ جریانی را نمی تواند داشته باشد به سطح ضعیف تری از عوامفریبی روی آورده، سطحی که دائما نیاز به رسانه دارد و حضور مداوم را می طلبد و البته در نهایت آبروی کمی هم دارد. چه کسی می داند شاید همه ی هرج و مرج طلبان دنیا روزی عوامفریبانی بوده اند که دایره مخاطبانشان کوچک شده است و با حراج آبرویشان در رسانه ها کم کم در جلد آنارشیسم فرو رفته اند.

 

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی

شوخی احمدی نژاد با مفهوم «حافظه تاریخی»

نظریه پردازان علوم سیاسی در ایران بارها به انحا مختلف بر کم حافظگی جامعه ایرانی مهر تایید زده اند و این کم حافظگی آن قدر پذیرفته شده که در میان عوام و لابه لای کانال های تلگرامی و ایسنتاگرامی هم یک امر مسلم است. یعنی خیلی از ماها باور داریم که در مورد تغییرات اجتماعی و وقایع تاریخی مردمانی فراموشکار و کم حافظه هستیم. کم حافظگی در چنین سطحی خسران های جبران ناپذیری دارد و یک جامعه را به سیر دایره ای و تکرار شونده ای از تغییرات می اندازد که دائما به نقطه صفر بر می گردد و در واقع به زبان عامیانه درجا می زند.

احمدی نژاد و یارانش بر همین اساس بیش از اندازه روی این کم حافظگی حساب باز کرده اند، آن ها به فاصله ای کم (حدود هشت سال) از سال های که بر تخت صدارت بودند، چیزهایی می گویند که با آن هشت سال صدارتشان نمی خواند.

مثلا ژست آزاد اندیشی می گیرند، چه زمانی؟ وقتی که «دولت بهار» فیلتر می شود! اما مگر یادمان رفته که چه بر سر مطبوعات چی جماعت آوردند؟ هر که از کنار اصلاح طلبان هم رد شده بود حتما تاوانش را در آن ایام داد. آزاد اندیشی و شما؟ همین هشت سال پیش را بنگرید…مطمئنا مزاح می فرمایید جناب.

طنز ماجرا این جاست که به اسم مردم فریاد حق طلبی سر می دهند و مثلا پیگیر مساله موسسات شده اند! یک سوال با ما می ماند این همه موسسات محترمی که پولشویی را خجالت زده کرده بودند، در کدام دولت به وجود آمدند؟ بانک مرکزی کدام دولت مجوز رسمی به این ها داد؟ مگر در دولت اصلاحات، مردم موسسه مالی و اعتباری را بلد بودند؟ والا که فقط هشت سال گذشته، چه کسی غیر از احمدی نژاد و یارانش و هر چه مغازه دونبش وچند دهنه بود را گران کردند و موسسه ساختند. حق خواه کسانی شده اید که خودتان بیچاره شان کردید؟! مطمئنا مزاح می فرمایید

از شوخی های احمدی نژاد و یارانش اگر بنویسیم که مثنوی هفتادمن می شود و اصلا یادآوری آن آسیب ها به مذاق این قلم خوش نمی آِید ما که یادمان نرفته چگونه کمر تولید خم شد، از کاسب جز تا تولید کننده کلان رو به دلالی و واسطه گری آوردند و ایران مصرفی تر از همیشه شد. صرفا جهت یادآوری آن روزهای احتکار پودر لباسشویی و قحطی سیب زمینی و تورم روزانه (دقیقا روزانه) لبنیات و جهش چند پله ای و ناگهانی لوازم خانگی، خودرو و…را یادمان نرفته، کاش در یک نامه توضیحاتی در این خصوص بدهند، مجموعه اقدامات هشت سال پیش و هشت ساله آن ها بود که حجم دهک های پایین را فربه کرد و طبقه متوسط لاغر تر از همیشه شد.

کاپشنت را حراج کن شاید در یکی از این خیریه ها یکی از طرفداران تیفوسی ات بخرد و با هزینه اش حداقل یکی از میلیون ها نفری را که ضعیف کرده ای راضی کنی! یک «آه» کمتر هم غنیمت است!


مهدی هاشمی نسب یا (دربی بازهای هفته)

تقابل های فوتبالی و کُری خوانی های دربی بازها مدرن ترین و کم خطر ترین و کنترل شده ترین شکل ارضای حس ذاتی خشونت است، تمام توصیه هایی که جامعه کُری خوان ها را اخلاقی تر می خواهد و با آن ها به زبان توصیه و نصیحت حرف می زند، به این حس اصیل بی توجه هستند و گویی یا نمی دانند و یا فراموش کرده اند که این خودِ «خشونت» است که در قالب استقلال و پرسپولیس، سر بر می آورد، پس نتیجتا این تهدید احتمالی چند و اندرز بر نمی تابد چون با یک امر ذاتی طرف هستیم.

در واقع صرف وجود هواداران افراطی مشکل نیستند، مساله اصلی زیرساختی از آموزشِ فرهنگ گفت و گو است که در جامعه ایرانی ساخته نشده است و روی چنین پایه ی مفلوکی برساخت های چون «دربی» پرورش یافته اند. دربی این جا و در این نقطه هزینه ساز می شود اگر آن پیش زمینه ها در گذر سال ها محقق شود. امر ذاتی هم می تواند کانالیزه شود گرچه که دگرگون نمی شود. اتفاقا این خشونت ذاتی با پذیرش آن ممکن می شود، یعنی در ابتدا بپذیرم که استقلال و پرسپولیس تقابل مهمی است و این صرفا یک بازی نیست که غم شکستش یا شادی پیروزی اش با گذر چند دقیقه از سر می رود، واقعیت این نیست و حقیقت هم این نیست، هواداری که خشونت درونش را در کانال آبی و قرمز ریخته در ناخودآگاهش به شدت درگیر ماجراست، حتی اگر در شرم از تکفیرهای اجتماعی آن را پنهان کند.

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی
وقتی به فرهنگ هواداری عمق بدهیم و با شناخت کامل برای آن سند بسازیم، دیگر نیازی به پند و اندرز نیست و کُری های فوتبالی هم انقدر سلبی نمی شود، این گونه که این سالهاست و هواداران بیشتر از آن چه به قدرت تیم خود می بنازند به تخریب حریف می پردازند و در واقع با شکست رقیب خوشحال ترند تا با پیروزی تیم خودی. ضرب و شتم مادر یک یاغی (هاشمی نسب) در آن فرهنگ امری محال است.

اظهارات لیلا حاتمی در جشنواره برلین سرو صدای زیادی پیدا کرد، او درباره سرنوشت معترضان در ایران چیزهای خوبی نگفت و خشم برخی از گروه های داخلی را برانگیخت.

برترین ها – ایمان عبدلی: این آخرین چند چهره امسال است و درهفته های باقی مانده، سعی می کنم در سه حوزه؛ (فرهنگ، سیاست و ورزش) چهره های سال را از میان مطالبی که طی سال به قلم خودم و در همین ستون منتشر شده با تغییراتی احتمالی آماده بازنشر کنم، برای چهره های سال در این حوزه ها اگر پیشنهادی دارید، لطف می کنید که در پای همین مطلب و به شکل کامنت ارائه کنید.

لیلا حاتمی یا (هنرپیشه هفته)

اظهارات لیلا حاتمی در جشنواره برلین سرو صدای زیادی پیدا کرد، او درباره سرنوشت معترضان در ایران چیزهای خوبی نگفت و خشم برخی از گروه های داخلی را برانگیخت. مساله این جاست که آیا اظهار نظرسیاسی از سمت هنرمندان جایز است؟ آیا صرف اظهار نظر آن ها اهمیت زیادی دارد؟ «لیلا حاتمی» از این اظهار نظرها کیسه ای دوخته؟ و این که توهین و هجمه چه کمکی به ماجرا می کند؟

چه کسی؟ در کجا؟ چه گفته؟

اصولا جشنواره برلین در میان جشنواره های سینمایی از لحاظ حواشی فرامتنی مثل طرح مسائل سیاسی و یا تفکرات مغایر جایگاه غیر قابل انکاری دارد، به هر حال در این مورد باید به مصادیق نزدیک شویم، جشنواره «برلین» از دیرباز فضایی اینچنینی داشته و این نافی ارزش های هنری این جشنواره نیست. نتیجتا فضای سینمایی برلین عموما محرک است و با توجه به خصلت «لیلا حاتمی» که پیش از این سابقه درگیری با خبرنگاران را هم داشته و به نوعی زودجوش است، احتمالا فضای تحریک موثر بوده است و ناخودآگاه درعصبیت بیرون ریخته شده و خودسانسوری انجام نشده است.

البته که یادمان نرود لیلا حاتمی بازیگر تازه به دوران رسیده ای نیست، او فرزندعلی حاتمی کبیر است، در نوجوانی با غول های بازیگری ایران د «دلشدگان» همبازی بوده و کسی با چنین موقعیتی نیازی ندارد برای خودش از پس اظهار نظرهای سیاسی کیسه بدوزد. او نه از این ژیگول های تازه به دوران رسیده است و نه سودای شهرت و ثروت دارد، که تا جایی که اطلاع داریم در همه ی این ها تثبیت شده است. او دختر خانم خوشکام هم هست و البته همسر علی مصفا، برای آن ها با چنین خانواده ای چرخ زندگی حتی به فرض بوسیدن و کنار گذاشتن عرصه هنر می چرخد. فرض شهرت طلبی و دل آن ور آبی ها را بدست آوردن و مضامینی از این دست که این روزها از سمت عده ای مطرح می شود احتمالا فرض غلط و اشتباهی است. لیلا حاتمی در موقعیت چنین دلبری های سخیفی نیست، اگر بازیگری در حضیض و افت و یا در سودای اوج چنین اظهاراتی کند، این فرضیه ها سازگار است اما فارغ از محتوای حرف های خانم لیلا حاتمی این برچسب ها به او نمی چسبد.

 

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی

حق اظهار نظر داشت؟ فحوای حرف هایش خیلی مهم است؟

حرف های خانم «حاتمی» قطعا غلط است و فرض که اظهار نظر او جایز نبوده است. اما این سئوال با می ماند که چرا اصلا اظهار نظر او این قدر باید هزینه بسازد؟ مگر آبروی و اعتبار یک کشور به اظهار نظر چند بازیگر و هنرمندش وابسته است؟ ایرانی که در بحران های بی سابقه خاورمیانه امنیت بی بدیل و کم سابق ای دارد، با اظهار نظر چند بازیگر دستخوش لرزه نمی شود و اصولا اگر در این جا و اصلا هر جای دنیا احزاب و گروه های سیاسی و نهادهای مدنی جای خودشان را داشته باشند و عرصه برای ظهور و بسط آن ها فراهم باشد، بازیگران و به طور کلی سلبریتی ها هر چقدر هم که اظهار نظر کنند نمی توانند در میان مردم دامنه تاثیر گذاری زیادی داشته باشند. حالا لیلا حاتمی از ظلم در ایران بگوید، تیغش نمی بُرد، اگر که فاصله تصمیم گیرندگان و مردم زیاد نشده باشد و احزاب و نخبگان متخصص به خوبی بتوانند نقش واسط را ایفا کنند.

لیلا حاتمی که هیچ! تتلو بیاید توصیه به رای کند، هیچ کارایی نخواهد داشت، چون عقل جمعی می داند در کدام زمینه به چه کسی رجوع کند، حاتمی کیا فریاد مظلومیت سر بیاورد و بخواهد برخی چیزها را مصرف کند، باز هم کارایی نخواهد داشت، در این قالب حاتمی و حاتمی کیا و تتلو در کنار هم قرار می گیرند. همه ی آن ها حق اظهار نظر دارند، اما این حق بر گردن ما نیست که از آن ها پیروی کنیم، آن به صرف این که تریبون دارند می توانند نظرهای شخصی شان را فریاد کنند، همین! پس آن چه که لیلا حاتمی در برلین گفته لزوما بازگویی یک حقیقت نیست و چه بسی در تعارض با آن است.

آیا فحاشی و توهین دلیلی بر وطن پرستی است؟

از پس این اظهار نظر و اصلا از پس تمام اظهار نظر های این چنینی عده ای فرصت پیدا می کنند درجه خلوص خودشان را با فحاشی نشان دهند، فرقی نمی کند چه کسی و کدام طرفی باشد! هم روشنفکرمآب های هواداران هتاک دارند و هم تفکرات دیگر. مساله اما این جاست که صرف منتسب کردن لیلا حاتمی و مانی حقیقی به القابی چون خوک و از اسم فیلم وجه تمسیه ساختن کار بشدت دِمُده و شنیعی است. همان طور که در نمونه ی آن طرفی اش، صرف رانتخوارخواندن حاتمی کیا و زیر سوال بردن این هه سال هنرمندی اش کار مبتذلی است و صد البته که هیچ کس با فحاشی به این و آن نه به تحقق دموکراسی کمک می کند و نه به نظر آدم مستقل و وطن پرستی جلوه می کند، تخطئه حاتمی کیا اصلا به معنای فهم سینمای فرهادی نیست و فحاشی به لیلا حاتمی هم نشانه ای از شناخت مفهوم امنیت ملی ندارد، تمام این دوقطبی های کاذب بی آبرو هستند و نقطه پرگار بر مدار گفت و گو می چرخد.


محمود احمدی نژاد یا (فراموشی هفته)

یک روز سه نفری درخت می کارند، یک روز نامه می نویسد، به ستاد ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می رود، جلوی بیمارستان محل بستری حمید بقایی درد مردم را می ستاند! در مقابل منزلش پیگیر مساله موسسات مالی است، مقابل دادگستری از عدالت می گوید، بیانیه پشت بیانیه و این بار نامه به مقام معظم رهبری…

پوپولیستی که آنارشیست شد

واقعیت همین است که او خودش هم می داند دیگرمثل قبل ها حرف هایش دلفریب نیست. شاید هشت سال «بگم بگم» هایش و آن لیستی که در نهایت هم از جیبش بیرون نیامد و شاید تمام صدمات جبران ناپذیری که در اقتصاد و سیاست وفرهنگ و حتی ورزش به پیکره ایران زد، شمایل او را پیش بخش عظیمی از مردم خدشه دار کرده است. دیگر هر چقدر هم که کاپشن یک شکل تنش کند و نان و پنیر میل کند، می داند و متوجه شده است که نزدیک ترین کاندیدا به افکارش چیزی حدود سه میلیون رای دارد، جلیلی را می گویم در سال 92.

تدابیر عوامفریبانه احمدی نژاد تا جایی و تا روزهایی مطابق با الگوهای تمام پوپولیست های دنیا بود. آن ها عموما مظلوم نما و ساده پوش و صمیمی جلوه می کنند اما احمدی نژاد این روزها دیگر صمیمی نیست و چه بسی از پس عصبانیتی که ارائه می دهد بیشتر ترسناک است تا گرم و عوامفریب و از پس این موضع بر حقی که دائما هم در اختیار او و یارانش هم هست موقعیت مظلوم بودگی را هم رها کرده و اصلا دیگر شبیه مظلوم ها نیست! کدام مظلوم انقدر همیشه محق است و کم اشتباه، به هر حال موقعیت ظلم پذیر حتما مبتلا به اشتباهاتی هم بوده، مگر می شود انقدر بَری باشی و این چنین مظلوم واقع شوی؟ از آن سه رکن احمدی نژاد هنوز ساده پوشی را دارد که این اتفاقا وجه تشابه پوپولیست ها و هرج و مرج طلبان است.

به عبارت دیگر پوششی خارج از متن وجه تشابه آنارشیست ها و پوپولیست هاست از آن لحاظ که آدم های هر دو گروه پوشش را به مثابه یک ابزار جلب توجه کننده می بینند و اصلا مهم نیست کیفیتی که تن می کنند در چه سطح و رتبه ای است، مهم تر این است که آن کیفیت آن ها را متمایز نشان دهد، در تایید آن هایی که احمدی نژاد را باهوش می دانند همین بس که او پوشش را حفظ کرده و اما در فضای فکری دیگری قدم می زند. او درواقع چون دریافته که دایره مخاطبانش محدود تر شده اند و قدرت رهبری هیچ جریانی را نمی تواند داشته باشد به سطح ضعیف تری از عوامفریبی روی آورده، سطحی که دائما نیاز به رسانه دارد و حضور مداوم را می طلبد و البته در نهایت آبروی کمی هم دارد. چه کسی می داند شاید همه ی هرج و مرج طلبان دنیا روزی عوامفریبانی بوده اند که دایره مخاطبانشان کوچک شده است و با حراج آبرویشان در رسانه ها کم کم در جلد آنارشیسم فرو رفته اند.

 

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی

شوخی احمدی نژاد با مفهوم «حافظه تاریخی»

نظریه پردازان علوم سیاسی در ایران بارها به انحا مختلف بر کم حافظگی جامعه ایرانی مهر تایید زده اند و این کم حافظگی آن قدر پذیرفته شده که در میان عوام و لابه لای کانال های تلگرامی و ایسنتاگرامی هم یک امر مسلم است. یعنی خیلی از ماها باور داریم که در مورد تغییرات اجتماعی و وقایع تاریخی مردمانی فراموشکار و کم حافظه هستیم. کم حافظگی در چنین سطحی خسران های جبران ناپذیری دارد و یک جامعه را به سیر دایره ای و تکرار شونده ای از تغییرات می اندازد که دائما به نقطه صفر بر می گردد و در واقع به زبان عامیانه درجا می زند.

احمدی نژاد و یارانش بر همین اساس بیش از اندازه روی این کم حافظگی حساب باز کرده اند، آن ها به فاصله ای کم (حدود هشت سال) از سال های که بر تخت صدارت بودند، چیزهایی می گویند که با آن هشت سال صدارتشان نمی خواند.

مثلا ژست آزاد اندیشی می گیرند، چه زمانی؟ وقتی که «دولت بهار» فیلتر می شود! اما مگر یادمان رفته که چه بر سر مطبوعات چی جماعت آوردند؟ هر که از کنار اصلاح طلبان هم رد شده بود حتما تاوانش را در آن ایام داد. آزاد اندیشی و شما؟ همین هشت سال پیش را بنگرید…مطمئنا مزاح می فرمایید جناب.

طنز ماجرا این جاست که به اسم مردم فریاد حق طلبی سر می دهند و مثلا پیگیر مساله موسسات شده اند! یک سوال با ما می ماند این همه موسسات محترمی که پولشویی را خجالت زده کرده بودند، در کدام دولت به وجود آمدند؟ بانک مرکزی کدام دولت مجوز رسمی به این ها داد؟ مگر در دولت اصلاحات، مردم موسسه مالی و اعتباری را بلد بودند؟ والا که فقط هشت سال گذشته، چه کسی غیر از احمدی نژاد و یارانش و هر چه مغازه دونبش وچند دهنه بود را گران کردند و موسسه ساختند. حق خواه کسانی شده اید که خودتان بیچاره شان کردید؟! مطمئنا مزاح می فرمایید

از شوخی های احمدی نژاد و یارانش اگر بنویسیم که مثنوی هفتادمن می شود و اصلا یادآوری آن آسیب ها به مذاق این قلم خوش نمی آِید ما که یادمان نرفته چگونه کمر تولید خم شد، از کاسب جز تا تولید کننده کلان رو به دلالی و واسطه گری آوردند و ایران مصرفی تر از همیشه شد. صرفا جهت یادآوری آن روزهای احتکار پودر لباسشویی و قحطی سیب زمینی و تورم روزانه (دقیقا روزانه) لبنیات و جهش چند پله ای و ناگهانی لوازم خانگی، خودرو و…را یادمان نرفته، کاش در یک نامه توضیحاتی در این خصوص بدهند، مجموعه اقدامات هشت سال پیش و هشت ساله آن ها بود که حجم دهک های پایین را فربه کرد و طبقه متوسط لاغر تر از همیشه شد.

کاپشنت را حراج کن شاید در یکی از این خیریه ها یکی از طرفداران تیفوسی ات بخرد و با هزینه اش حداقل یکی از میلیون ها نفری را که ضعیف کرده ای راضی کنی! یک «آه» کمتر هم غنیمت است!


مهدی هاشمی نسب یا (دربی بازهای هفته)

تقابل های فوتبالی و کُری خوانی های دربی بازها مدرن ترین و کم خطر ترین و کنترل شده ترین شکل ارضای حس ذاتی خشونت است، تمام توصیه هایی که جامعه کُری خوان ها را اخلاقی تر می خواهد و با آن ها به زبان توصیه و نصیحت حرف می زند، به این حس اصیل بی توجه هستند و گویی یا نمی دانند و یا فراموش کرده اند که این خودِ «خشونت» است که در قالب استقلال و پرسپولیس، سر بر می آورد، پس نتیجتا این تهدید احتمالی چند و اندرز بر نمی تابد چون با یک امر ذاتی طرف هستیم.

در واقع صرف وجود هواداران افراطی مشکل نیستند، مساله اصلی زیرساختی از آموزشِ فرهنگ گفت و گو است که در جامعه ایرانی ساخته نشده است و روی چنین پایه ی مفلوکی برساخت های چون «دربی» پرورش یافته اند. دربی این جا و در این نقطه هزینه ساز می شود اگر آن پیش زمینه ها در گذر سال ها محقق شود. امر ذاتی هم می تواند کانالیزه شود گرچه که دگرگون نمی شود. اتفاقا این خشونت ذاتی با پذیرش آن ممکن می شود، یعنی در ابتدا بپذیرم که استقلال و پرسپولیس تقابل مهمی است و این صرفا یک بازی نیست که غم شکستش یا شادی پیروزی اش با گذر چند دقیقه از سر می رود، واقعیت این نیست و حقیقت هم این نیست، هواداری که خشونت درونش را در کانال آبی و قرمز ریخته در ناخودآگاهش به شدت درگیر ماجراست، حتی اگر در شرم از تکفیرهای اجتماعی آن را پنهان کند.

یک هفته و چند چهره؛ احمدی نژاد و لیلا حاتمی
وقتی به فرهنگ هواداری عمق بدهیم و با شناخت کامل برای آن سند بسازیم، دیگر نیازی به پند و اندرز نیست و کُری های فوتبالی هم انقدر سلبی نمی شود، این گونه که این سالهاست و هواداران بیشتر از آن چه به قدرت تیم خود می بنازند به تخریب حریف می پردازند و در واقع با شکست رقیب خوشحال ترند تا با پیروزی تیم خودی. ضرب و شتم مادر یک یاغی (هاشمی نسب) در آن فرهنگ امری محال است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *