مهمترین سرمایهای که در جهان امروز مطرح است، «سرمایه اجتماعی» است. ابتدا که فیزیوکراتها بحث سرمایه را مطرح کردند، سرمایه به معنی زمین بود. بعد از آن در دوران کشف طلا در آمریکا، مرکانتلیستها طلا را سرمایه دانستند. بعد از آن، در زمانی که فناوری به وجود آمد، علاوه بر زمین و منابع طبیعی، «سرمایه تکنولوژیکی» مطرح شد.
در قرن هیجدهم که نظریه آدام اسمیت و ریکاردو و دیگران مطرح شد، کشوری را توسعهیافته میدانستند که سرمایهای تکنولوژیکی مانند کارخانه دارد. بعد از آن افراد دیگری نظریه «سرمایه انسانی» را مطرح کردند و اشخاصی مانند هاروینسن، مایر، هیگینز و شومپیتر و دهها دانشمند دیگر گفتند کشور ممکن است تکنولوژی داشته باشد، اما مهم نیرویی است که بتواند آن تکنولوژی را بهکار گیرد؛ یعنی خبرنگار، معلم، استاد و پزشک که بهعنوان «نیروی استراتژیک» مطرح هستند. اینها خطمشی میدهند. بنجامین هیگینز گفت: اگر کشورهایی که درآمد ارزی فراوانی دارند، مانند عربستان، بتوانند بزرگترین کارخانه و تکنولوژی را وارد کنند ولی نتوانند نیروی انسانی ماهر و متخصص پرورش بدهند، به سرمایه انسانی نمیرسند. همچنان که میبینیم کشورهایی مانند عربستان و کویت رشد یافتهاند، اما این رشد به دلیل پول این کشورهاست؛ آنها توسعهیافته نیستند.
آلفرد مارشال گفته است: اگر آموزشوپرورش کشور یا شهری در صد سال یک مخترع بپروراند، هزینه صدساله آموزشوپرورش آن کشور یا شهر را جبران کرده است. این حرف یک برنده جایزه نوبل، حرف کوچکی نیست. دهها متفکر دیگر و استادان بزرگ توسعه اقتصادی نیز نظر مشابهی دارند. بعد از اینها، جامعهشناسان و صاحبنظران جامعهشناسی توسعه گفتند اکنون به مسئله انسجام، وحدت، همدلی و همبستگی نیاز است و اینکه مردم کار را از خود بدانند؛ مثل منزل خودتان که حاضر نیستید هیچ جزئی از آن، مثلا یک پریز برق، خراب شده باشد. سرمایه اجتماعی یعنی اینکه همدلی وجود داشته باشد و تعهد و وفاداری و یکرنگی. آنچه «سرمایه پیونددهنده» مینامیم؛ یعنی آنچه باعث میشود از منابع طبیعی، تکنولوژی و سرمایه انسانی خود بهتر استفاده کنید، سرمایه اجتماعی است. اینکه اشخاص در حرفههایی مشغولاند که برای آن پرورش داده نشدهاند و در جایی کار میکنند که در دانشگاه برای آن تحصیل نکردهاند، استفاده مناسب از نیروی انسانی نیست. سرمایه اجتماعی داشتن؛ یعنی همدلی، همرنگی، وحدت و انسجام ارگانیک در مسائل کشور و اهمیتدادن به مسائل میهنی و ملی؛ مانند آنچه در ژاپن، کره و آلمان وجود دارد. در دهه ١٩٩٠ فرانسیس فوکویاما حرف تازهای زد و گفت: یکی از عناصر مهم سرمایه اجتماعی، اعتماد است. اگر اعتماد وجود نداشته باشد، سرمایه اجتماعی با مشکل مواجه خواهد شد. این اعتماد بر دو نوع است؛ اعتماد افقی و اعتماد عمودی. اعتماد افقی یعنی بین مردم با مردم؛ یعنی بین من و شما.
اعتماد عمودی یعنی اعتماد بین مردم و مسئولان و برعکس؛ صعودی و نزولی؛ یعنی ما به مسئولان اعتماد داشته باشیم و مسئولان به مردم. اما این نوع اعتماد در ایران ضعیف است؛ چون اعتماد عمودی ضعیف است، مردم معتقدند آنچه مسئولان به آنها میگویند، واقعیت ندارد و در نتیجه شایعه به وجود میآید. بیاعتمادی متقابلی نیز وجود دارد. مشکل ما این است که «اعتماد عمودی» ضعیف است. این مشکل به آفت سرمایه اجتماعی تبدیل میشود.