«تعزیه» یک روایت یک «تاریخ»

حمیدرضا عظیمی| داستان سیاه‌پوشی این‌روزهای شهر؛ داستانی امروزی نیست. داستانی است از دیروز اما نه دیروز نزدیک. از دیروزی است که با‌ سال ٦١ هجری پیوند می‌خورد. داستانی است که از درون مرگ بیرون می‌آید؛ اما نه مرگ سیاه، از درون «مرگ سرخ» برمی‌خیزد؛ می‌ایستند، قد راست می‌کند و ناگاه «حسین وارث آدم» طلوع می‌کند.
داستان شهر سیاه ما، داستان رنگ نیست یا تعلق؛ داستان بی‌تعلقی است. داستان بی‌رنگی. همین است که از درون سیاه‌پوشی، نوری سپید انگار از درونش بیرون می‌زند و پیرامونت را فرامی‌گیرد. داستانی که با همان مسیر هر‌سال تکرار می‌شود. از همان ‌سال ٦١ هجری. انگار جاده آدمیت است این‌جا!
از آن سال که یک طرف سپیدی ایستاده بود و طرف دیگر پلیدی، از آن ‌سال که کودک بر دست شد؛ بلند تا آسمان! آسمان سرخ، زمین سیاه. سرها رفت. آن مرد آمد؛ سایه‌ها سوار بر اسب تاختند. حرم آتش گرفت. گلو خشک بود. عمو بی‌دست؛ پدر بی‌سر.
«تعزیه» روایت همین صحنه‌هاست. روایت آنچه نادیدنی است. روایتی از آنچه باید می‌دیدیم و ندیدیم و حالا به واسطه این هنر-آیین؛ می‌توان دید!  همین چند روز پیش حاج صادق آهنگران، حرف‌هایی از حوزه مداحی زد که اعجاب‌آور بود. او در مصاحبه با خبرنگاران صداوسیما (که پخش شد) می‌گفت: اسنادی به دست آمده که نشان می‌دهد سرویس‌ها جاسوسی در میان صنف مداحان نفوذ کرده‌اند. می‌گفت: روی اشعار، سبک خواندن، نوع عزاداری و… همه‌وهمه کار کرده‌اند و آن معجونی که در برخی‌ موارد دیده می‌شود، محصول همین اقدامات است.  همه این موضوعات است که باید همه ما را به این سو ترغیب کند که هر سال مفاهیم هنری – آیینی را مرور کنیم تا مبادا آیین‌ها دستخوش تغییرات، بدعت‌ها و… به بهانه آفرینش هنری شود یا برعکس، آفرینش هنری به بهانه‌هایی از «زایش» دور بماند.
تعزیه و شبیه‌خوانی
صدای شیپور است یا هر ساز دیگر، چه اهمیتی دارد؟ طبل‌ها به صدا درمی‌آید. گویا جنگ است. اسب‌ها در میدان می‌دوند. عده‌ای چادرها را آتش می‌زنند. دود و آتش و جسمی که به‌نظر سربریده است روی جایی شبیه یک گودال! آن میان، کسی شمشیر کشیده. یکی سبز است و دیگری سرخ اما سرخی تن‌پوشش، سرخی شمر است انگار! تعزیه حالا دیگر راه افتاده، مردمان با چشم‌های گریان به تماشا نشسته‌اند. گاهی آن‌قدر موضوع جدی می‌شود که انگار کسی نمی‌فهمد اینها «شبیه» است. خود ماجرا نیست. شمرهای کتک‌خورده بعد از داستان نماینگر باور‌پذیری تمام آن چیزی است که به نام «تعزیه» در ماه محرم اجرا می‌شد.
تعریفی که خود اهالی یا پژوهشگران این حوزه دارند این است که تعزيه نمايش است. چیزی که می‌خواهد تا حد امکان واقعه كربلا را براساس واقعیات ماجرا برای مردم بازسازی کند و در انظار عمومی قرار دهد.
صادق عاشورپور، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و کارگردان تئاتر در چند و چون معنای «تعزیه» گفته است: تعزیه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعه کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیت‌های اصلی را بر دوش دارند، نشان داده می‌شود. تعزیه، نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی-شیعی، بیشتر درباره کشته‌شدن حضرت امام حسین(ع) و مصایب اهل بیت است. واژه تعزیه/تعزیت در ریشه به معنای توصیه به صبر کردن، خرسندی دادن و پرسش از بازماندگان درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است. برخی پژوهشگران، پیشینه تعزیه را به آیین‌هایی چون مصایب میترا، سوگ سیاوش و یادگار زریران باز می‌گردانند و برخی پدید‌آمدن آن را متاثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناتولی و مصر و کسانی نیز مصایب مسیح و دیگر افسانه‌های تاریخی در فرهنگ‌های هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن کارساز دانسته‌اند، ولی به گمان بسیار، تعزیه جدا از شباهت‌هایش با عزاداری‌های آیینی گذشته شکل تکامل یافته‌تر و پیچیده‌تر سوگواری‌های ساده شیعیان سده‌های نخستین برای شهدای کربلا است.
اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیه‌خوانی امروز گمان کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشامد عاشورا از سوی گواهان عینی واقعه کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از عاشورا به اسارت رفتند، درواقع از هنگامی که قافله اسرا به طرف شام حرکت کردند. برخی شبیه‌خوانی و برپایی تعزیه جهت تماشای عینی واقعه کربلا را به یزید که گویا از عاملان واقعه کربلا خواسته بود تا اعمال زشتی را که مرتکب شده‌اند، نمایش دهند و برخی به صفویه، دیالمه و قاجاریه نسبت داده‌اند.
موسیقی و مکان در تعزیه
شبیه همین چیزی که ما تعزیه می‌گوییم در نقاط مختلف دنیا وجود دارد، هم در مناطق نزدیک و هم دور. یک نمونه‌اش در جزیره ترینیداد (در ناحیه کارائیب)، چیزی شبیه تعزیه ما وجود دارد که به این مراسم نمادین تَجَه می‌گویند. تجه در اصل مثل مراسم نخل‌گردانی است یا چیزی شبیه آن‌ که در روزهای محرم ساخته و پس از نمایش، آن را در آب غرق می‌کنند. این قبیل مراسم نمادین در نواحی دیگر جهان، ازجمله در اندونزی با عنوان تابوت نیز برگزار می‌شود.
موضوع با اهمیت دیگر در تعزیه موسیقی است. اهمیت موسیقی آوازی در تعزیه بسیار زیاد است، به گونه‌ای که ایفاگران نقش‌ها باید از دستگاه‌های موسیقی آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغییر یافت، بتوانند در آواز معین بخوانند. در موسیقی تعزیه برای نقش‌های افراد سخت‌دل آوازهای متناسب با نقش‌های آنها انتخاب می‌شوند، مانند شمر که در نوا یا رجز و علی‌اکبر که در دشتی می‌خواندند. برای پیشگیری و آمادگی از جابه‌جا شدن نقش ناگهانی، هر کس باید لحن‌ها و شعرهای دیگر نقش‌ها را فرا بگیرد. گاهی کسی که نقشی را به شیوه‌ای بهتر ایفا می‌کرده و از این رو، نام شخصیت اصلی تعزیه، لقبی برای او در زندگی روزمره‌اش باقی می‌مانده‌است. حاتم عسگری و رضا مهدوی در این صفحه به ارایه دیدگاه‌های خود در این بخش مهم پرداخته‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *