« ارزانی شهید حججی»
ای سَرو سَهی سر بُریده
مردانه خطر به جان خریده
ای شیر دمانِ بیشه ی فارس
با رزم تو روبَهان رمیده
اَحسنت به غیرت تو محسن
از بهر دفاع رگت جهیده
در چنگ عدو، گهِ اسارت
نی خم شده قامتت، خمیده
اِستاده به پای چون دماوند
کس همچو صلابتت ندیده
تو اُسوه ترین و قهرمانی
نامت شده ثبت در جریده
معنای سکوت پُر طنینت
از خصم زبون اَمان بریده
بر حنجره ات نشسته خنجر
حلقوم تو از غضب دریده
بگرفته وضو از این شهادت
آن خاک که خون تو چکیده
جانت به عروج وجسم پاکت
از شام بلا به ما رسیده
همواره «حبیب» دل بمانی
اینک به وطن شدی پدیده
آمل،نیک نژادنیاکی