«نه!» یک کلمه کوچک، مختصر و دوحرفی است که بنا به موقعیتهای مختلف ادا کردن آن در پاسخ به سؤالات طرف مقابل تبدیل به سختترین کار دنیا میشود. شدت و اندازه این سختی بسته به میزان رودربایستی شما با آن شخص کم یا زیاد میشود؛ تا جایی که در اکثر مواقع میزان این سختی برای عدهای بهقدری بزرگ میشود که ترجیح میدهند برای همیشه «نه» در گلو ماندهشان را فروبخورند و جای آن یک«بله» ی از سرناچاری تحویل دهند. شاید بشود گفت که مهمترین دلیلی که گفتن این واژه دو حرفی را برای ما سخت میکند. احساس ناخوشایندی است که به افراد دست میدهد احساس گناه از اینکه دست رد به طرف مقابلتان زدهاید یا کمک خود را از او دریغ کردهاید؛ اما گاهی اوقات لازم است که بدون احساس گناه و نگرانی شرایط زندگی را به دست بگیرید آن وقت نه از بله های اجباری که گفتید احساس ناخوشایند پیدا میکنید و نه به «نه»گفتن هایتان احساس گناه دارید.
شما نمیتوانید همه کارها را با هم انجام دهید
بله گفتن از سر ناچاری یک ویژگی بزرگ و دردسرساز دارد آن هم اینکه وقتی شما در دل نه و بر زبان آری به لب دارید خودتان را در موقعیتی قرار میدهید که به هیچ وجه آن را دوست ندارید در حالی که اگر با خودتان تمرین کنید به راحتی میشود با یک نه ساده از همه این حالات ناخوشایند در آینده جلوگیری کرد. اولین گام برای کنار آمدن با این شرایط این است که پیش از قبول کردن این نکته را در نظر بگیرید که بر عهده گرفتن همه کارها و درخواست ها از جانب دیگران باعث می شو تا کیفیت کارتان تحت شعاع مسئولیتهای گوناگون قرار بگیرد و پایین بیاید. به این توجه کنید که شما وقتی بله میگویید یعنی نسبت به انجام آن درخواست تعهد پیداکردهاید. خب چرا پیش خودتان به گفتن یک«نه» محکم فکر نمیکنید تا از این وضع خلاص شوید؟
شما خودخواه نیستید
یکی از احساسهای ناخوشایندی که فرار از آن باعث میشود تا شما جرات نه گفتن را نداشته باشید، احساس خودخواهی است . احساس اینکه شما با یک نه گفتن ساده نه تنها باعث رنجش آدمهای دور و اطرافتان شدهاید که حتی با همین یک حرف ساده کمک خودتان را از فرد مقابلتان که میتواند دوست، آشنا و یا همکارتان باشد دریغ کردهاید؛ اما بهتر است همه این احساسها را دور بریزید و منطقی باشید. اگر هم نگران این هستید که دیگران در مورد شما این فکر را خواهند کرد با خودتان بگویید که اگر دوستی قرار است با نه گفتن شما آن هم از سر منطق، در مورد شما چنین نظری داشته باشد. بیشتر از تحویل دادن یک بله از سرناچاری به این فکر کنید که این دوست آدمی نیست که بخواهید رابطه خودتان را با او ادامه دهید.
به جلب رضایت همگانی فکر نکنید
هیچ بشری از زمان هبوط آدم روی زمین این توانایی را پیدا نکرده تا رضایت همگانی انسانها را جلب کند. به همین جهت میشود گفت که راضی نگهداشتن همه از خودتان در زندگی یک کار غیر ممکن است. حتما بسیاری از ما وقتی به نه گفتن فکر میکنیم مدام با این احساس درگیر هستیم که با این کار، دیگری را از خودمان نا امید میکنیم و یا حتی با رد کردن درخواست او گستاخی به خرج داده ایم و بیاحترامی کردهایم؛ اما نفع شما این است که این افکار را دور بریزید و منطقی رفتار کنید؛ چون نه نگفتنهای شما در بعضی شرایط باعث میدان دادن به برخی از افراد میشود تا در موقعیتهای گوناگون با درخواستهای پیاپی از این ضعف شما به نفع خودشان سو استفاده کنند. آنجاست که باید به جای بیاحترامی به شخص مقابل به احترام گذاشتن به خودتان فکر کنید.
زیاد عذرخواهی نکنید
اگر از اینکه نمیتوانید کاری که از شما در خواست شده را انجام دهید احساس گناه میکنید، با گفتن یک «معذرت خواهی» ساده از احساس بدی که ممکن است به سراغ شما بیاید جلوگیری کنید؛ اما مراقب باشید که در گفتن این عبارت زیاده روی نکنید چون اگر بیشتر از حد اظهار تأسف کنید نه تنها چهرهای ضعیف از خود به بقیه نشان میدهید بلکه در متقاعد کردن و قانع کردن فرد مقابل دیرتر به نتیجه میرسید و آدمها جدی جدی فکر میکنند که شما در رد کردن خواستهای که حق شماست، مقصر هستید.
در صورت امکان، دلیل نه گفتن را توضیح دهید
بعد از اینکه تصمیم گرفتید و خیلی مصمم و محکم یک«نه» تحویل طرف مقابل دادید. در قالب یک توضیح مختصر و مفید علت رد کردن درخواست را برای شخص مقابل توضیح دهید تا علت نه گفتن شما برایش روشن شود. فقط به این نکته توجه داشته باشید که در توضیحی که میدهید از شرح بیش از حد خودداری کنید. رو راست باشید و برای قانع کردن طرف مقابل به دروغ و بهانه تراشی متوسل نشوید.
شخص جایگزین معرفی کنید
اگر از پس نه گفتن برآمدید و برای آن توضیح هم دادید ولی همچنان احساس گناه و ناراحتی دست از سرتان برنداشت برای رهایی خود و کمک به شخص مقابل میتوانید به معرفی فرد جایگزین خودتان فکر کنید کسی که به جای شما میتواند مشکل را حل کند از پس کار برآید.
منبع:مهر