یک کارشناس و منتقد فرهنگی و رسانه که از مدیران سابق رسانه ملی است، با برشمردن سه فرصتی که صداوسیما در این سالها برای حل مشکل پخش ربنای محمدرضا شجریان از دست داده است، حل این مشکل را با پا پیش گذاشتن یک مدیر خبره و دلسوز فرهنگی میسر دانسته که میتواند تهدید به وحود آمده از ناحیه اظهار نظرهای غیرکارشناسی افراد در چند روز اخیر را به فرصت تبدیل کند.
علیرضا دباغ – مدیرکل سابق نظارت و ارزیابی رسانههای نوین – در یادداشتی که اختصاصی در اختیار سرویس رسانه ایسنا قرار داده، دربارهی پخش نشدن دعای ربنای محمدرضا شجریان از تلویزیون نوشته است:
«مسأله ما، پخش یا عدم پخش ربنای شجریان نیست، مسأله استعداد شگرف مسؤولان برای به وجود آوردن مشکل از هر موضوعی است که اصلا مسأله نیست تا چه رسد به مشکل. ربنا یک قطعه مذهبی است که متن آن با استفاده از برخی آیات الهی تهیه شده است که با کلمه ربنا آغاز میشود.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب. (آل عمران آیه ۸)
… ربنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خیرالراحمین.(سوره مؤمنون آیه ۱۰۹)
… رینا آتنا من لدنک رحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا ( سوره کهف آیه ۱۰)
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین(سوره بقره آیه ۲۵۰)
خواننده این مناجات – محمدرضا شجریان – این قطعه مناجات را در یکی از استودیوهای رادیویی در حال تمرین خوانده است که شخص خوش ذوقی آن را ضبط کرده و همان اجرا را در صداوسیما پخش میکند که با استقبال مردم موحد ایران مواجه میشود. این قطعه آوازی در دستگاه سه گاه خوانده شده و از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۸۸ در ماه مبارک رمضان از شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی پخش میشده است. در طول ۳۰ سال پخش این مناجات در ماه مبارک رمضان، هر ایرانی روزهدار و یا غیر روزهدار در زمان افطار منتظر شنیدن این قطعه آوازی بوده و شنیدن آن یک نوستالژی مذهبی در ایران به وجود آورده است با این وجود امسال برای هشتمین سال متوالی ربنا از صداوسیما پخش نمیشود.»
در ادامه یادداشت آخرین مدیرکل مطالعات راهبردی صداوسیما آمده است:
«ماجرا خیلی ساده آغاز شد؛ در سال ۱۳۸۸ و پس از وقایع سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری، خواننده این اثر که از کاندیدایی به جز رئیس جمهور وقت حمایت کرده بود، در نامهای از صداوسیما میخواهد دیگر از هیچکدام از آثار موسیقایی وی در برنامههای رادیویی و تلویزیونی استفاده نکنند. او در این نامه ربنا را از شمول درخواستش جدا میکند و آن را اثری به احترام ماه مبارک رمضان و ادای دین به مردم نیک سرشت ایران مینامد.
مدیران وقت صداوسیما هم در جلسهای به اتفاق تصمیم میگیرند صدای شجریان را به طور کامل از رسانه ملی حذف کنند و در این حذف هیچ تفاوتی بین ربنا و مناجات با دیگر آثار او قائل نشوند؛ پس از آن تاکنون ربنای شجریان از رسانه ملی شنیده نشده است.
این کل ماجراست؛ ماجرایی که میتوانست در حد یک موضوع مطرح شود اما مسأله نشود ولی اگر مسأله شد حل شود اما نه تنها در حد موضوع باقی نماند، بلکه به مسألهای تبدیل شد که حل نشد و اکنون بنا به گفته جواد لاریجانی به یک مشکل سیاسی و یک خلاف شرعی تبدیل شده است و اتفاقا این مسألهای است که باید مورد بررسی قرار گیرد.»
دباغ با طرح این پرسش که مدیریت فرهنگی چگونه میتواند از تبدیل یک موضوع ساده به یک مسأله پیچیده و بعد از آن به یک مشکل سیاسی جلوگیری کند؟ در این زمینه ذکر نکات زیر را لازم دانسته است:
«۱- مدیران فرهنگی باید با روحیات هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب آشنا باشند. طبع لطیف و روح ظریف هنرمند بیشتر از سایر افراد متأثر از رخدادهای محیطی میشود و در تصمیمگیری آنها احساسات بیشتری نسبت به دیگران به خرج میرود. از این رو انتظار منطقی این بود که مدیران ارشد رسانه ملی در سال ۸۸ و تلاطم فتنهانگیز آن روز، با درک موقعیت روحی و ظرافت طبع هنرمندی همچون استاد شجریان به درخواست ایشان با دیدی فرهنگی نگاه میکردند و با موافقت با درخواست وی در آن مقطع، پخش ربنا را از دایره تحریم خودساختهی آثار دیگر ایشان جدا میکردند. به گمان من مهندس ضرغامی آن روز شدیدا انقلابی عمل کرد نه مدبرانه و فرهنگی، و اکنون هنوز تبعات آن تصمیم گریبانگیر صداوسیماست.
۲- استاد شجریان در سال ۱۳۷۴ هم در نامهای به علی لاریجانی رئیس وقت سازمان صداوسیما تقاضای مشابهی نوشته و دعاوی حقوقی نسبت به مالکیت مادی و معنوی آثارش با صداوسیما مطرح کرده بود؛ بنابراین نامه سال ۸۸ وی چیز بی سابقهای نبود اما با توجه به شرایط محیطی آن زمان با وجود آنکه لحن این نامه تندتر بود، به وضوح ربنا از دایره این درخواست مستثنی شده بود. یعنی هنرمند حساس با همه ی دلگیری از اوضاع سیاسی اجتماعی عصر خود، حساب ربنا و مناجات رمضان را از همه مسائل سیاسی جدا کرده بود . دراینجا مدیریت فرهنگی ایجاب می کرد رسانه ملی هم رفتاری عقلائی از خود نشان دهد و حساب تلاوت هنرمندانه و بی نظیر این آیات الهی را از مسائل سیاسی جدا کند؛ ولی ظاهرا مدیران تصمیم ساز آن زمان نیز تابع احساس عمل کردند، حتی احساسی تر از هنرمند حساس ومعترض و جواب های را باهوی دادند.
۳- حذف ربنا از برنامههای رسانه ملی از همان ابتدا فقط گروههای تند روی سیاسی را ارضا کرد و مردم کوچه و بازار هنوز منتظر شنیدن ربنا در هنگام افطار بودند. موج خرید کاست یا cd ربنا در آن سال و دانلود آن از سایتهایی نظیر آپارات در سالهای اخیر نشان می دهد که این اقدام صداوسیما نتوانست مانع توجه مردم به این مناجات شود. کافی است آمار بازدیدهای کلیپ ربنا در همین سه روز اول ماه رمضان ۹۶ در کانالهای تلگرامی یا گروههای واتس آپی را نگاه کنیم تا بدانیم این اقدام رسانه ملی نه تنها به انزوای هنرمند نیانجامید بلکه باعث شکاف میان نسل پویای امروز با صداوسیما شده است.
۴- ربنا از لحاظ محتوایی هیچ ارتباطی با هیچ جریان سیاسی نداشته و ندارد و حتی خواننده آن، حساب این اثر را با سایر آثار خود در نامه مشهورش که منبعث از شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان نوشته است جدا کرده است. با وجود این اگر اقدام مدیران صداوسیما در سال ۱۳۸۸ را مبتنی بر اقتضای زمان دانسته و آن را موجه هم فرض کنیم، با فاصله گرفتن از زمان فتنه ۸۸، رسانه ملی میتوانست لااقل در سه مقطع زمانی خاص به حل مدبرانه موضوع اقدام کند و نگذارد این مسأله آنقدر کش بیاید که به یک معضل سیاسی و مذهبی تبدیل شود.»
این کارشناس و منتقد فرهنگی و رسانه در یادداشت خود این سه مقطع را چنین برشمرده است:
«اول، رمضان سال ۱۳۹۴ که محمد سرافراز اولین رمضان صداوسیما را رهبری می کرد. مدیریت فرهنگی ایجاب می کرد وی با پخش ربنا نشان دهد این موضوع در صداوسیما حل شده و بی سروصدا اسباب رضایت مخاطبان را فراهم می آورد.
دوم رمضان سال ۱۳۹۵ که علیعسگری جانشین سرافراز شد و همان فرصت ۹۴ دوباره تکرار شد و زمان برای تغییر رویکرد صداوسیما در زمینه پخش ربنا به دست آمد اما رسانه ملی ترجیح داد این بار هم همان تصمیم سال ۸۸ اجرا شود.
سوم همین رمضان ۱۳۹۶، صداو سیما میتوانست در پاسخ به درخواست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای پخش ربنا، خیلی ساده در شامگاه اولین روز این ماه مبارک ربنا را پخش کند اما این کار را نکرد و هرسه بار بر تصمیم سال ۸۸ خویش باقی ماند و ثابت کرد تغییر مدیریت در صداوسیما نمی تواند تغییری در نگرش سیاسی حاکم بر فرهنگ ایجاد کند.»
علیرضا دباغ در ادامه این یادداشت نوشته است:
«نکته اینجاست که عدم اهتمام مدیران فرهنگی کلان کشور به حل این موضوع ساده باعث شد یک چهره نه چندان مطرح سیاسی به عنوان یکی از اعضای شورای نظارت بر صداوسیما با نامه خود همه زمینههای حل مسأله را پاک کند و با یک اظهار نظر غیرکارشناسی موضوع را از یک مسأله ساده به یک مشکل سیاسی و یک چالش دینی بکشاند. وی در نامه خود چنین نوشته است: “… از آنجا که موضوع دفاع از ایشان [شجریان] یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحتالشعاع قرار میگیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما میدانید که تحتالشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار دادهاند.”»
مدیرکل سابق نظارت و ارزیابی رسانههای نوین صداوسیما در پایان چنین ابراز عقیده کرده است:
«اکنون صداوسیما اگر هم بخواهد، نمیتواند مسأله را حل کند؛ چرا که این مقام با فرار به جلو راه را بر تصمیمگیری منطقی بسته است. اگرچه صداوسیما فرصتهای حل این مسأله را یکی پس از دیگری از دست داده است اما باز یک مدیر خبره و دلسوز فرهنگی میتواند و باید پا پیش بگذارد و تهدید به وحود آمده از ناحیه فرد یادشده را هم به فرصت تبدیل کند؛ چرا که اگر این موضوع هم به موقع بررسی نشود و به استدلات وی پاسخ داده نشود راه برای حذف بسیاری از تلاوتها و اذانهای مشهور به استناد به مقارنات مختلف میتواند از صداوسیما باز میشود مثلا کل تلاوتهای اساتید مصری به دلیل مقارناتی که شبهه نزدیکی بعضی از شیوخ الازهر را به وهابیت و داعش مطرح می سازد از دایره تلاوتهای قابل پخش حذف می شود چرا که بنا به همان نظر، خلاف موازین شرعی محسوب میشود. این شبههافکنیها و مقارنه یابیها اگر ادامه یابد استمرار همان بی تدبیری است که مساله ربنا را به یک مشکل سیاسی و معضل فقهی تبدیل کرده است.»