کشف و شهود یکی از حربه های عرفا و صوفیه میباشد، که قصه اش سر دراز دارد ، گاهی خدا را میبینند، گاهی اهل بیت را و گاهی ندای غیبی و…
گویی حجج الهی در عالم بیکارند و مرتب در خدمت انان میباشند برای دیدار کردن با انان، فارغ از بحث تشخیص شیطانی
و الهی بودن کشف و شهود ، این روایت برای رد کشف و شهود به معنای رایج در عرف کافیست:
محمد بن قولویه قمی از سعد بن عبدالله اشعری از محمد بن عیسی از ییونس بن عبدالرحمان نقل کرده است که از مردی از فرقه طیاره شنیدم که برای امام رضا علیهالسلام این حکایت را از یونس بن ظبیان نقل کرد.
یونس گفت: در یکی از شبها من در طواف بودم.ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که میگفت: ای یونس! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکر
(ای یونس من خداوند هستم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن و برای یاد من نماز بگذار.) من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم.
ناگهان امام رضا (علیه السلام) خشمگین شد، به طوری که نتوانست خود را نگاه دارد و سکوت کند،سپس به این مرد گفت: از پیش من برو، خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند.خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند.هزار لعنت که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد، لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم میرساند. بدان، آنکه او را ندا داده
کسی جز شیطان نبوده است.
اما یونس بن ظبیان هم با ابوالخطاب
( از سران غُلات) در بدترین عذابها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل فرعون. این را من از پدرم درباره او شنیدم
یونس بن عبدالرحمان گوید: این مرد برخاسته بیرون رفت. هنوز 10 قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد وجنازهاش را بردند
منبع ؛رجال کشی ،363
این حکایت، برخورد امام را با ادعاهای عجیب و غریب که این روزها در جامعه ما اندک نیست نشان میدهد. کسانی که داستانهای عجیب درباره علما میگویند و روزانه آنان را با عوالم غیبی متصل میکنند و نسبتهای نامتعارف میدهند، باید از این حدیث عبرت بگیرند.
سید مصطفی سیار