شهروند| نخستین جلسه دادگاه نانوای جوانی که به خاطر یک حرف بچگانه دست به جنایت زده بود، برگزار شد. متهم با چشمانی گریان پای میز محاکمه ایستاد و درحالی که بشدت از قتل دوستش ابراز پشیمانی میکرد، گفت که خصومتی با مقتول نداشته و به خاطر یک درگیری بچگانه دست به این جنایت زده است.
این پرونده جنایی ازشامگاه بیستونهم خرداد ٩٥ کلید خورد. مصطفی ٢٤ساله قصد بازگشت به شهر محل تولدش را داشت که به خاطر یک حرف و بهانه بیاهمیت با دوستش درگیر شد. زدوخورد بالا گرفت. او دوستش را با چاقو به قتل رساند. مصطفی چند وقتی بود که برای کار به تهران آمده بود، او در یک نانوایی مشغول به کار شده بود، روزحادثه درحالی که خودش را برای بازگشت به شهرش آماده میکرد، با دوستش درگیر شد و حادثه خونینی را رقم زد. او دوستش را به قتل رساند و دستگیر شد. ١١ماه از این حادثه گذشت و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز مصطفی به اتهام قتل درشعبه ١١ دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شد و از خود دفاع کرد.
قرار بود ازدواج کنم اما به زندان افتادم
او درحالی که بشدت از درگیری با دوستش و کشتن او پشیمان بود، با چشمانی پر از اشک دربرابر قاضی ایستاد و درتشریح جزییات این حادثه خونین گفت: «حدود یکسال قبل ازحادثه برای کار به تهران آمدم. من اهل شیروان هستم، علاقهای به درسخواندن نداشتم و تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندم. به همین خاطر درشیروان مشغول به کار شدم، ولی چون کار مناسبی پیدا نکردم، به تهران آمدم و در نانوایی کار میکردم، هرچندماه یکبار هم برای دیدن خانوادهام به شیروان میرفتم. من یک برادر و سه خواهر دارم که همگی ازدواج کردهاند. قرار بود خانوادهام برای من هم به خواستگاری بروند و ازدواج کنم، اما افسوس که یک لحظه غفلت، یک درگیری بچگانه کار من را به اینجا کشاند. من با دوستم به خاطر یک حرف بیاهمیت درگیر شدم. او دوستم بود و من خصومتی با او نداشتم. نانوایی را تعطیل کرده بودیم و من بعد از ٦ماه میخواستم پیش خانوادهام به شیروان برگردم اما نمیدانم که چرا یکدفعه مقتول با من درگیر شد. او گفت؛ من پشت سر او حرف زدهام. او اشتباه میکرد، دچار سوءتفاهم شده بود. سعی کردم با او حرف بزنم اما او با دسته تی به من حمله کرد، من هم فقط برای دفاع از خودم یک ضربه به سینهاش زدم. در درگیری پایم چاقو خورده بود، به همین خاطر به بیمارستان رفتم و پایم را پانسمان کردم. دربیمارستان بودم که ازسوی پلیس بازداشت
شدم.» وقتی صحبتهای مصطفی به اینجا رسید، قاضی از او پرسید که چرا با خودت چاقو داشتی: «من درتهران غریب بودم و یکبار نیمهشب مرا در شهر ری خفت کردند و پولهایم را دزدیده بودند، از آن به بعد همیشه ازترسم چاقو درجیب داشتم، ولی نمیخواستم او را با چاقو بزنم، فقط قصد دفاع از خودم را داشتم.» مصطفی در ادامه دفاعیاتش به قاضی گفت: «من کسی را ندارم که پیگیر پروندهام باشد. خانوادهام در شیروان هستند و اولیای دم هم برای قصاص اصرار میکنند. شرایط سختی دارم. در یکسالی که در زندان هستم، خانوادهام هم اذیت شدهاند. چند ماه قبل به خاطر فکر و خیال و فشارهای عصبی که دراین مدت دارم، سکته قلبی کردم.»
درپایان این جلسه نیز، هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی خود را دراینباره صادر کنند.